علی ربیعی در روزنامه اعتماد نوشت: در جلسه نشست رییسجمهور فقید با سران احزاب و فعالان سیاسی در تاریخ ۱۲ دی ۱۴۰۲، نکاتی در مورد روند اخراج استادان و فضای دانشگاهی مطرح کردم. چند روز بعد، از دفتر زندهیاد مرحوم رییسی با من تماس گرفتند و از قول ایشان خواستار لیست اسامی اخراجیها و جزییات مطالب مطرح شده از سوی من در جلسه شدند، نامه ذیل برای ایشان تهیه و ارسال شد.
هرچند بهرغم ارجاع به وزارتخانههای علوم و بهداشت، اقدام خاصی صورت نگرفت و نتیجهای نیز حاصل نشد؛ اما این سنت نیکو و اخلاق حسنه پیگیری رییسجمهور فقید قابل تقدیر است.
آنگونه که من شنیدهام حلقههای خاصی در این تصمیمگیریها نقش داشته که سیاست اخراج به شیوههای مختلف و جایگزینی افرادی با گرایشهای مدنظر را در راستای خالصسازی دنبال میکنند.
ورود اینگونه افراد و جایگاه نشناختن برای شایستگان یکی از مقاومتها و جدالهای اعضای گروههای علمی در این سالهاست. در این دوره انجمنهای علمی سختترین دوران خود را میگذرانند و نه تنها هیچ کمکی مالی به آنها نمیشود، بلکه در معرض محدودیتهای بسیار قرار دارند. به عنوان مثال در حدود پنج ماه قبل برای انتخاب دو نماینده انجمنهای علمی در شورای عتف بهرغم اعتراض اعضا، به بهانه سرعت در اعلام، انتخابات بهطور الکترونیکی برگزار شد و تا به امروز از اعلام اسامی دو نماینده منتخب خبری نیست.
لازم به یادآوری است بعد از ارسال این نامه نیز تعدادی دیگر به این لیست افزوده شدند و ممکن است تغییراتی در وضعیت برخی دیگر صورت گرفته باشد. در لیست پیوست این نامه، به وضعیت اساتید اخراج شده به تفکیک دانشگاهها تا آن تاریخ به نام و رشته و شیوه محرومیت از تدریس، اشاره شده است. این نامه حاوی اسامی ۱۵۸ استاد اخراجی و شصت استاد بازنشسته زودتر از موعد در دانشگاه پیامنور است.
در دانشگاه آزاد نیز ده سال از بازه تدریس کاسته و سن بازنشستگی اساتید و دانشیاران کاهش داده شده است. بدین ترتیب اساتید موردنظر از تدریس در دانشگاهها و دانشجویان از وجود این اساتید محروم شدهاند.
حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای رییسی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام؛ پیرو تماس دفتر جنابعالی، به پیوست لیست اولیه اسامی اساتیدی که به انحای مختلف از خدمت در دانشگاه محروم شدهاند و اینجانب تاکنون موفق به جمعآوری اسامی آنها شده است، جهت استحضار ایفاد میگردد، شایان ذکر است که:
۱- این محرومیتها در قالبهای گوناگون از جمله عدم تبدیل وضعیت، عدم تمدید قرارداد، اخراج مستقیم، بازنشستگی اجباری (با استفاده از تبصره دراختیار وزیر)، عدم ارتقا (بهرغم داشتن صلاحیت) و... صورت پذیرفته است. لازم به یادآوری است که اعمال این موارد نه به عنوان قاعده کلی، بلکه صرفا درخصوص اساتیدی اعمال شده است که صرفا از موضع علمی و تخصصی، انتقادهای دلسوزانهای مطرح میکردند. بنابراین تعداد زیادی اخراج، تعدادی بازنشسته اجباری، برخی ممنوعالتدریس، برخی عدم تبدیل وضعیت و برخی نیز که سالیان دراز استاد مدعو بودهاند، دیگر دعوت به تدریس نشدهاند. ممکن است تعداد اندکی از افراد فوق مجددا با تضمین کتبی به کار برگشته باشند اما اقدام اولیه آثار منفی خود را گذاشته است.
۲- اعمال محدودیتهای متعدد از سوی وزات علوم و دانشگاهها درخصوص انجمنهای علمی صورت میگیرد. به عنوان مثال، به انجمن جامعهشناسی و انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات -بنده به عنوان عضو در هر دو انجمن کاملا از شرایط مطلع هستم- اجازه برگزاری هیچ جلسه و حتی انتخابات در محیط دانشگاه داده نشده است یا به اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی (متشکل از ۱۶ انجمن علمی) که براساس مجوز وزارت علوم، انتخابات هیات مدیره آن برگزار شده و من هم عضو منتخب هیات مدیره هستم با گذشت بیش از دو سال و بهرغم نامهنگاری با وزیر محترم علوم هیچ پاسخی داده نشده است.
۳- در فرآیند جذب هیات علمی و نیز انتخاب مدیران گروهها، به نظر اعضای هیات علمی توجهی نمیشود و موارد متعددی از عدم تایید مدیران انتخاب شده توسط اعضای گروه وجود دارد که با مداخله مستقیم و ایجاد چالش، حکم برای فرد دیگری صادر شده است یا منتخبان اعضای علمی برای هیات ممیزه دانشگاهها حذف شدهاند.
۴- شیوه اعلام رییس محترم دانشگاه آزاد مبنی بر «اخراج ۱۸ هزار استاد دعوت شده و جایگزین آن با دانشجویان دکترای انقلابی» هم بر ابهام این فضا افزود. حتما در اخبار ملاحظه فرمودهاید که «نوید برزنجه» دکترای فلسفه هنر دانشگاه آزاد پرند و اهل سنندج، در پی اخراج خود متاسفانه اقدام به خودکشی نمود. متاسفانه سلایق شخصی نیز در دانشگاهها مزید بر علت شده است.
در مجموع اتفاقاتی از این دست، سبب پدید آمدن فضای منفی در دانشگاهها و در میان اساتید و دانشجویان شده و حاشیههایی ایجاد کرده است که به کارکرد دانشگاهها و انجمنهای علمی لطمه زده است.
۵- مساله مهم دیگر موج مهاجرت افزایشی در میان اساتید و دانشگاهیان است. فضای دلسردکنندهای که از موارد فوق و دیگر عوامل ناامیدی و عدم اطمینان به آینده در میان نخبگان و دانشگاهیان ایجاد شده است، منجر به شکلگیری سطح وسیعی از تمایل به مهاجرت و انتخاب دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی غربی برای اقامت و اشتغال در میان دانشگاهیان گردیده است که این پدیده موجب کاهش سرمایه انسانی کشور خواهد شد.
۶- علاوه بر مطالب گفته شده فوق، وضعیت اعضای هیات علمی و اساتید دانشگاههای علوم پزشکی هم شایسته توجه ویژه است. گزارشهای دریافتی حکایت از عدم تمایل پزشکان جوان به ادامه تحصیلات تخصصی دارد. رشتههایی نظیر رادیولوژی، جراحی قلب، داخلی، اطفال و حتی جراحی عروق در دورههای اخیر بدون داوطلب ماندهاند. این امر به همراه موج بازنشسته کردن اجباری اساتید و موج مهاجرتها، افق تربیت نیروهای متخصص در آینده را بسیار تیره و تار میسازد.
به عنوان جمعبندی مطالب یادشده؛ معتقدم مدیریت مسائل دانشگاه نیازمند سیاستهای معطوف به آرامش و ارتقای اعتماد و گسترش سرمایه اجتماعی و به رسمیت شناختن تفاوتها و جلب مشارکت در بین اعضای هیات علمی و توجه به شأن و جایگاه اجتماعی و همچنین معیشت دانشگاهیان و مشارکت هرچه بیشتر نخبگان در تصمیمات ملی است.
- 16
- 5