تلویزیون را روشن میکنم. یکی از بازی های کلاسیک قدیمی را نشان می دهد. او توپ را از بین دو دفاع میرباید اولی و دومی را دریبل می زند دروازبان را با یک فریب بدن از پیش رو بر میدارد و توپ را به تور سنجاق میکند. جان ماتسن فریاد میکشد:"AND HE CLIPPED THE BALL INTO THE BACK OF THE NET”
تصویر روی چهره باجو زوم میکند و او انگشت اشاره دست راست را رو به آسمان نشانه می رود و به سمت نیمکت میدود در حالیکه پیروانش (بازیکنان ایتالیا) به دنبال او روانند. این تصویر مرا به ۲۶ سال قبل پرتاب میکند به زمانیکه اولین بار جادوی زیبای فانتزیستای فوتبال ایتالیا را در جام جهانی ۹۰ مقابل چکسلواکی مشاهده کردم.
بازی که باجو برای اولین بار به عنوان یار ثابت ایتالیا با شماره ۱۵ در ترکیب اولیه قرار داشت در دقیقه ۷۸ از خط نیمه به سمت دروازه پرواز کرد ۳ مدافع چکسلواکی را به هم گره زد توپ را جادو کرد، دروازبان را به گوشهای و توپ را به گوشه دیگر دروازه فرستاد سپس روی زمین شیرجه زد و اینگونه ظهور پیامبر فوتبال فانتزی را به دنیا اعلام کرد.در واقعیت اما باجو خیلی قبل تر از راه رسیده بود زمانی که در سری آ ایتالیا چند فصل پیاپی چراغ خانه فلورانس را با فیورنتینا روشن کرد و تا ۱۴ فصل بعد با تیمهای مختلف آن را روشن نگه داشت. نکته متفاوت اما در مورد او بازی کردن عمده دوران فوتبالش با مصدومیت شدید بود. داستان باجو مدتها قبل از اینکه شروع شود باید تمام می شد.
ششمین برادر از هشت پسر فیوریندو و ماتیلدا باجو به نام روبرتو در ۱۸ فوریه سال ۱۹۶۷ در شهر کوچک کالدونیو واقع در شمال ایتالیا متولد شد. استعداد فوتبالی او از همان خردسالی شکوفا شد جایی که از اتاق خواب والدینش به عنوان زمین فوتبال و از گنجه اتاق به عنوان دروازه استفاده می کرد. اندکی که بزرگتر شد خانه را به قصد کوچه و خیابان ترک کرد و از صبح علی الطلوع تا غروب آفتاب بدون توجه به گذر زمان در خاک و گل و لای به توپ سفیدش ضربه می زدو پدرش را مجبور می کرد شبها سوار بر وسپای قدیمیاش در کوچه و خیابان به دنبال او بگردد. استعداد روبرتو نوجوان به زودی توسط باشگاه محلی کالدونیو در سن ۹ سالگی کشف شد.
در ۱۱ سالگی تقریبا تمام باشگاههای سرشناس ایتالیا به دنبال او بودند. ۴۵ گل در تنها ۲۶ بازی نشان از اعجوبهای شگفت انگیز می داد و هنگامی که در یک بازی به تنهایی ۶ گل به ثمر رساند دیگر جایی برای تردید باقی نگذاشت. آنتونیو مورا او را با پرداخت تنها ۳۰۰ پوند از کالدونیو به ویچنزا برد. تغییر تیم و محیط بزرگتر تاثیری بر روند گلزنی روبی ۱۳ ساله نداشت. او در ۱۲۰ بازی ۱۱۰ گل به ثمر رساند و مدیران را متقاعد کرد تا وی را از تیم جوانان به بزرگسالان انتقال دهند.در این زمان او تنها ۱۵ سال داشت. با کمک باجو ویچنزا از سریC به سری B صعود کرد اما ویچنزا مجبور بود ادامه راه را به تنهایی طی کند. ستاره جوان مورد توجه دو غول سری آ قرار گرفته بود.
در حالیکه یوونتوس مطمئن از خرید باجو بر سر مبلغ قرارداد چانه زنی می کرد فیورنتینا از فرصت استفاده کرد و با قرارداد ۱.۵ میلیون پوندی یوونتوس را غافلگیر و این رالی نفسگیر را به نفع خود پایان داد اما دیری نپایید که جشن فلورانس به عزا تبدیل شد زمانی که تنها دو روز قبل از امضا قرارداد لیگامنت زانوی راست باجو در بازی مقابل ریمینی در اثر ضربهای خرد شد. در ۱۸ سالگی و ابتدای مسیری که می رفت دنیا را به زیر گام هایش در آورد از طرف پزشکان به او گفته شد که هیچ شانسی برای بازی دوباره نخواهد داشت. فیورنتینا اما جوانمردانه پای قول و قرارش ایستاد و قرارداد را امضا کرد و پس از امضا قرارداد او را به بهترین مرکز درمانی فرانسه با زبدهترین متخصصان فرستاد. از لحاظ روحی حمایت همه جانبه فیورنتینا بسیار کمک کرد از لحاظ جسمی اما این مصدومیت تا پایان دوران بازیگری با او باقی ماند. عشق روبرتو به فوتبال تنها دلیلی بود که تسلیم نشد.
او در مصاحبهای در این باره می گوید من تحت عمل جراحی سختی با ریسک بالا قرار گرفتم. زانویم شکافته شد با مته کاسه زانو را جدا کردند و دوباره با ۲۲۰ بخیه سر جایش گذاشتند. بدن من به اکثر آرام بخشها حساسیت دارد پس بدون تزریق مسکن برای ماهها شب و روز در برزخ دست و پا می زدم اما همه را به جان خریدم چون عاشق بازی کردن بودم. با این مصدومیت باجو دو فصل بعد را کاملا از دست داد و در واقعیت هیچگاه به صد در صد آمادگی نرسید او بعدها عنوان کرد اگر میخواست تنها زمانی بازی کند که درد ندارد در طول هر فصل قادر به انجام بیشتر از ۲ یا ۳ بازی نبود.
در کشوری کاتولیک با مرکزیت واتیکان در قلب آن باجو جوان در ۲۱ سالگی به بودیسم گرایید. جریان این گونه بود که روزی پس از تمرین خسته و در مانده به خانه بر میگشت در راه دوستی به نام موریسیو برایش از فلسفه بودا و ایستادگی در برابر مشکلات گفت و چندین کتاب در این باره به او معرفی کرد. روزها گذشت و روبی با خواندن کتابها و تمرکز و تمرینات مدیتیشن آرامش و خودباوریش را تقویت کرد. در روز اول ژانویه ۱۹۸۸ ساعت ۶ صبح زنگ خانه موریسیو به صدا در آمد و وقتی او با چشمان خواب آلود در را باز کرد اولین جمله روبی در آن سوی چهارچوب این بود من تصمیم گرفتم بودایی شوم.
این تصمیم روبرتو همه را شگفت زده کرد. تغییر مذهب برای خانواده و اطرافیان روبی صورت خوشی نداشت و همه به تدریج از او فاصله گرفتند اما روبی اهمیتی به این چیزها نمی داد او روزانه ۲ بار و هر بار ۱ ساعت مدیتیشن و فرایض آیین بودایی را انجام می داد. در فیورنتینا اما اوضاع خیلی خوب پیش می رفت. تنها پس از چندین بازی برای فیورنتینا باجو تبدیل به بت طرفداران شد. اولین بازی او مقابل سمپدوریا و اولین گلش برابر ناپولی قهرمان ۱۹۸۷ زده شد. در ۳ فصل بعدی او به سرگرم کردن تماشاچیان با گلهای خارقالعاده ادامه داد و لقب فانتزیستا را به دایره لغات آنها اضافه کرد. این لقب نه به خاطر تعداد گلها بلکه به لحاظ کیفیت به ثمر رسیدن آنها به او داده شد.
گل زدن از هر زاویه و منطقه با دریبل، ضربه آزاد، پنالتی، چیپ، شوت برای باجو مشکلی نبود و بسیار خونسرد و آرام در مقابل دروازه توپ را به هدف می نشاند. در تشبیهی جالب در ایتالیا میگفتند به جای خون، یخ در رگهای روبرتو باجو جریان دارد. روبی این قدر فانتزی باز بود که میگوئل مونتری هافبک آن زمان آرژانتین و فیورنتینا در موردش چنین بگوید خلاقیت او بیشتر از مارادوناست بدون شک او بهترین شماره ۱۰ سری آ تا به امروز است.
فراخوان باجو به تیم ملی منجر به اولین بازی او در مقابل هلند در سال ۱۹۸۸ و اولین گل ملی اش در برابر اروگوئه با کاشته استثنائی و استیل منحصر به فردش شد. در پایان فصل باجو با هم بازی دوران کودکیش آندرینا ازدواج کرد و در همین زمان بود که لقب دم اسبی آسمانی یا"IL DIVIN CODINO" از طرف طرفداران به او داده شد. رهبری فیورنتینا به فینال جام یوفا و شکست میلیمتری از یوونتوس باجو را نه تنها در ایتالیا بلکه در کل اروپا به شهرت رساند. وقتی در پایان فصل علی رغم میل باطنی با رکورد ۸ میلیون پوند در بازار نقل و انتقالات به یوونتوس فروخته شد در فلورانس ۳ روز عزای عمومی اعلام شد و مردم شهر را به آشوب کشیدند.
پیوند عاطفی و قلبی روبی باجو با فیورنتینا در بازی رودررو مقابل آنها دردسر ساز شد باجو از زدن ضربه پنالتی سر باز زد، دلی پشت توپ ایستاد و آن را از دست داد. پس از آن بود که تماشاچیان فلورانسی فریاد میزدند تو همیشه در قلب مایی. ماجرای پنالتی در ابتدای همکاری با یوونتوس روابط آنها را سرد کرد و این مسلما معرفی جالبی برای او نبود گرچه جادوی روبی با توپ به زودی این خاطره را از ذهن آنها پاک کرد و باجو دوباره به اوج برگشت.
در ۵ فصل بازی برای یووه باجو تبدیل به بهترین بازیکن آن زمان نه تنها در ایتالیا بلکه اروپا شد. در سال ۱۹۹۳باجو عنوان بهترین بازیکن سال اروپا را با قهرمانی در جام یوفا به همراه یووه به دست آورد. در سال ۱۹۹۵ دو گانه سری آ و کوپا ایتالیا را به بانوی پیر هدیه کرد. در دوره فوتبال فیزیکی و عصر تاکتیک شماره ۱۰ فوتبال توسط روبرتو باجو معنی جدیدی پیدا کرد و به سمبل بازیکن فانتزی تبدیل شد. مربی سابق فیورنتینا آلدو آگروپی جمله زیبایی در مورد او دارد فرشتهها با رقص پاهای او آواز میخوانند.
با ترجیح تاکتیکی آلساندرو دل پیرو به روبرتو باجو توسط مارچلو لیپی پروژه فروش او به آث میلان کلید خورد و علی رغم بردن دومین عنوان سری آ با یوونتوس هیچگاه آن طور که باید از او قدر دانی نشد. روبی باجو با شماره ۱۸ روی نیمکت میلان مثل بیگانه ایی در لباس فانتزیستا بود. عصبانیت او از عصر بازی فیزیکی به جای فوتبال زیبا در این جمله خلاصه می شود بهتر است که ۱۰ بازیکن نا منظم که فوتبال بازی می کنند در زمین باشند تا ۱۰ ربات که به دنبال توپ میدوند. برای رهائی از این کابوس روبی تصمیم گرفت به بولونیا بپیوندد. ظاهری جدید با سری تراشیده، رها از تاکتیک های محدود کننده و رکورد بی نظیر ۲۲ گل در ۳۰ بازی بزرگان سری آ را به چالش کشید و هم زمان به تیم ملی ایتالیا برای جام جهانی ۹۸ دعوت شد.
پس از جام جهانی بازی برای اینترمیلان به نظر گزینهای ایدهال میرسید تا زمانی که دشمن دیرینه اش لیپی راهی این نیمه آبی شهر میلان شد. دریک درگیری بین این دو زمانی که روبی جاسوسی در رختکن تیم را تکذیب کرد به شدت توسط مربی تخریب شد .باجو در خاطراتش می گوید مشکل لیپی با من این بود که وقتی تیم موفق می شد مردم مدام از من یاد می کردند و این لیپی را دیوانه می کرد.
در مثالی جالب او کاملا موضوع را شرح می دهد : " وقتی در یکی از بازی ها پاس ۴۰ متری زیبایی روی بند کفش ویری فرستادم او برایم دست زد همینطور پانوچی؛ در رختکن تیم لیپی به شدت به این حرکت خرده گرفت و فریاد زد مثل اینکه اینجا را با کودکستان اشتباه گرفتهاید توی زمین جای بازی کردن است نه دست زدن برای همدیگر .این پایان کار باجو با اینترمیلان بود و با ۲ گل مقابل رئال مادرید و ۲ گل در برابر پارما در چمپیونز لیگ وداعی با شکوه با اینتر داشت.
فصل های پایانی زندگی فوتبالی باجو با برشیا رقم خورد. کارلو ماتزونه شالوده تیم را بر پایه حضور فانتزیستای شماره ۱۰ پیریزی کرد. با وجود بازگشت مصدومیت کهنه زانو ۱۰ گل حیاتی روبی کافی بود تا کشتی طوفان زده برشیا که در قعر جدول به گل نشسته بود در ساحل مطمئن رتبه هفتم سری آ لنگر بیندازد و به رقابت های اینترتوتو برسد. در ادامه ۳ فصل بعدی در برشیا باجو در بهترین فرم خود طعم زیباترین فوتبال فانتزی به همراه گلهای فراوان را به هواداران برشیا چشاند.
در ۱۶ می ۲۰۰۴ در سن سیرو روبرتو باجو آخرین بازی اش را مقابل باشگاه سابقش آث میلان انجام داد. ورزشگاه مملو از جمعیت شده بود میزبان و مهمان همه جای ورزشگاه بنرهایی در تقدیر و سپاسگزاری از بزرگترین فانتزیستای فوتبال ایتالیا نصب کرده بودند. در دقیقه ۸۴ بازی متوقف شد، پرچمها بالا رفت سرود روبی روبی تو همیشه در قلب مایی خوانده شد چشم ها پراز اشک و نگاهها روی او متوقف شد. پائولو مالدینی هم بازی سابق باجو به سمت او آمد، روبی را در آغوش گرفت و خالصانهترین پیامهای قلبی خود تیم میلان و هواداران را نثار او کرد. بودای کوچک با چشمانی خیس آرام و با صلابت به سمت نیمکت رفت، با همه دست داد و سپس به سمت تونل خروجی حرکت کرد. در حالیکه روبرتو باجو در تونل ورزشگاه ناپدید می شد یک بنر بزرگ با این مضمون روی ورودی تونل را پوشاند :
" خداحافظ آخرین فانتزیستای دوست داشتنی "
- 19
- 5