شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۳
۱۵:۳۵ - ۲۰ آبان ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۸۰۴۴۳۰
نوستالژی

چرا اتحـــاد دو آلمـــان در فوتبــــال نتیجه نداد

فوتبال آلمان,اخبار فوتبال,خبرهای فوتبال,نوستالژی

وقتی لایپزیگ در سال ۲۰۱۶ به بوندس‌لیگای یک راه یافت، تنها پنجمین تیم از آلمان شرقی سابق بود که به بالاترین رده فوتبال باشگاهی آلمان رسید. از آن پنج تا دو تا، دینامو درسدن و هانزا روشتوک به طور خودکار با اتحاد آلمان به لیگ راه یافتند و دو تای دیگر، انرگی کوتبوس و لکوموتیو لایپزیگ روی هم هفت سال را در دسته اول گذرانده‌اند. علاوه بر ناکامی تیم‌های شرقی در بوندس‌لیگا، بازیکنان منطقه شرقی هم در رده ملی حائز اهمیت است. در سه دوره اخیر جام جهانی تنها تونی کروس در فهرست ۲۳ نفره نهایی آلمان نماینده شرق بوده در حالی که آلمان شرقی سابق بیش از ۱۵ درصد جمعیت آلمان را تشکیل می‌دهد.

اما چرا اتحاد آلمان در فوتبال نتیجه نداد؟ پاسخ‌های زیادی وجود دارد از جمله مسائل حل نشده اجتماعی-فرهنگی، ناکامی‌های جدی سیاسی و نداشتن هویت ملی در ورزش اما شاید ریشه پاسخ به روزها و ماه‌های بعد از جنگ جهانی دوم بر می‌گردد.

یک دنیای کاملاً جدید

در پایان جنگ جهانی دوم که آلمان به دو قسمت غربی تحت سلطه انگلیس، فرانسه و آمریکا و شرقی زیر کنترل شوروی تقسیم شد، به شدت با برگزاری لیگ متحد فوتبال در این کشور مخالفت شد. آلمان شرقی بلافاصله بعد از تشکیل منزوی شد ضمن اینکه هر دو آلمان می‌خواستند خود را نماینده قانونی و اصلی آلمان جدید جلوه دهند. در عین حال، آنطور که شلدون اندرسون در «فوتبال و ناکامی سیاست ورزشی آلمان شرقی» می‌نویسد: «کار شرقی‌ها سخت‌تر بود چون با اتحاد جماهیر شوروی و وابستگان و متحدانش شناخته می‌شد و هم پیمان دیگری نداشت».

در نتیجه هر دو طرف تلاش کردند هویت جدیدی برای تیم ملی ایجاد کنند. اگرچه در سال ۱۹۴۵ هر دو جزء متعلق به یک کل بودند اما شرق و غرب نقاط اشتراک زیادی با هم نداشتند. الکساندرا ریچی در کتاب خود درباره تاریخ برلین می‌نویسد مردم شهر خودشان را بیشتر روس می‌دانستند تا آلمانی، حتی در شهر خودشان هم غریبه محسوب می‌شدند و این حسی بود که بیشتر مردم داشتند. به گفته شلدون اندرسون «ورزش ابزاری بود برای آلمان شرقی تا از غرب تمایز دیپلماتیک به دست آورد که مسأله حساس سیاسی در روابط شرق و غرب آلمان در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ بود».

با این وجود، فوتبال در میان رهبران کمونیست محبوبیتی نداشت اگرچه خیلی از اصول فوتبال با دیدگاه‌های آنها مثل روحیه جمعی و کار تیمی همخوانی داشت اما در عوض موفقیت ورزشی در میادین معتبر بین‌المللی مورد توجه آنها قرار گرفت بخصوص در بازی‌های المپیک.

البته ثمر هم داشت و مدال‌آوری شرقی‌ها در مقایسه با غربی‌ها چشمگیر بود. آلمان شرقی علاقه جوانان به فوتبال را به سمت ورزش‌های دیگر سوق داد که در المپیک مدال‌آور بود مثل شنا و قایق سواری آن هم در سطح بسیار گسترده. یک بار خبرنگاری از آلمان غربی از یک مربی از آلمان شرقی سؤال کرد: چرا در تیم‌های آلمان شرقی بازیکن قدبلند دیده نمی‌شود؟ او پاسخ داد: «چون آنها همه قایقران هستند.»

بی‌توجهی به فوتبال در سال‌های اول شکل‌گیری آلمان شرقی یک اشتباه سیاسی، اجتماعی و ورزشی بود. آلمان غربی در فینال جام جهانی ۱۹۵۴ مجارهای جادویی را شکست داد در حالی که شرقی‌ها اصلاً به آن تورنمنت راه پیدا نکرده بودند و همین هواداران شرقی را مجاب کرد تا برای هموطنان قدیمی‌شان هورا بکشند. این خیانت مورد توجه پلیس مخفی شرق، اشتازی قرار گرفت.

علاوه بر آن نفرت فزاینده‌ای نسبت به برخی تیم‌ها به وجود آمد بخصوص آنها که نام دینامو داشتند. پیشوند دینامو در شوروی خلق شد با حمایت دولتی که منطبق بر اصول کمونیستی بود. حتی امروز هم این نام زیاد است و هر یک از کشورهای بلوک شرق سابق یکی برای خودشان دارند: مسکو، صوفیه، زاگرب، برلین، کیف و مینسک. سایمون کوپر در کتاب «فوتبال علیه دشمن» دیناموبرلین را تیمی توصیف می‌کند که آن موقع تیم مورد توجه اشتازی و همچنین دارای کمترین محبوبیت در آلمان بوده. موفقیت این تیم و ۱۰ قهرمانی متوالی‌اش در سال‌های ۱۹۸۸-۱۹۷۹ که با حمایت اشتازی به دست آمد، بر نفرت هواداران افزود. این رکورد همچنان پابرجا است اما نماد حکومت آلمان شرقی محسوب می‌شود.

تقابل

با وجود به حاشیه راندن فوتبال در آلمان شرقی، عشق به این ورزش بیشتر شد و مقامات هم سعی کردند از موقعیت استفاده کنند. بر اساس کتاب «بازی مردم: فوتبال، حکومت و جامعه در آلمان شرقی» نوشته آلن مک دوگال: «فوتبال مثل کلیسا و موسیقی‌های محبوب فاصله میان عوام و خواص بود، قرار نبود راه برای مردم تعیین شود حتی از دیکتاتورها هم کاری بر نمی‌آمد.»

فوتبال به مثابه یک جنبش اجتماعی بود که حکومت هم نمی‌توانست خاموشش کند. کشورهای کمونیست خیلی وقت بود که ورزش را دارای نقش مهمی در ایجاد یک هویت ملی تشخیص داده بودند و درست هم می‌گفتند اگرچه فوتبال آن هویتی که آنها می‌خواستند را ایجاد نکرد.

اگرچه آلمان غربی همواره تیم موفق‌تری در فوتبال نسبت به همسایه شرقی بود اما همیشه اینطور نبود. در جام جهانی ۱۹۷۴ به میزبانی آلمان غربی، شرقی‌ها در تنها حضورشان در این تورنمنت در مرحله گروهی بر حریف غربی یک بر صفر پیروز شدند در مسابقه‌ای در هامبورگ که جو فوق‌العاده‌ای داشت. دو تیم ملی دیگر با هم بازی نکردند اما تیم‌های باشگاهی در رقابت‌های اروپایی با هم روبه‌رو شدند از جمله بازی بایرن‌مونیخ، قهرمان آلمان غربی که مقابل دینامودرسدن، قهرمان آلمان شرقی بازی کرد و در مجموع دو دیدار ۷ بر ۶ پیروز شد. برای بازی برگشت در درسدن ۳۰۰ هزار تقاضای بلیت ثبت شد. این مسابقه، قهرمان واقعی آلمان را مشخص کرد.

در دیداری که به معجزه اوردینگن مشهور شد، در یک‌چهارم ‌نهایی جام برندگان جام اروپا بایراوردینگن با دینامودرسدن روبه‌رو شد. اوردینگن در بازی رفت راهی برای نفوذ به «پرده آهنین» پیدا نکرد و ۲ بر صفر باخت. در بازی برگشت درسدن در نیمه اول ۳ بر یک پیش افتاد اما در نیمه دوم، خدایان فوتبال به غربی‌ها رو کردند و شش گل زدند تا در مجموع دو دیدار ۷ بر ۵ برنده شوند. علاوه بر نتیجه، داستان فرانک لیپمان هم جالب بود. تیم درسدن صبح روز بعد از باخت شرم‌آورش متوجه شد ستاره‌اش در هتل نیست و با تحقیقات فراوان مشخص شد شبانه به غرب مهاجرت کرده. در بازبینی فیلم مسابقه مشخص شد لیپمان روی گل دوم اوردینگن خوشحال بوده. در سال ۱۹۸۱، اشتازی او را پیدا کرد و خواست به عنوان نفوذی در غرب استخدامش کند اما نپذیرفت و خواست پایان دوران پرمصدومیتش را در آلمان غربی سپری کند.

این یک روند شد. در سال‌های ۱۹۹۱-۱۹۷۳ تیم‌های باشگاهی آلمان شرقی و غربی ۱۷ بار در بازی‌های رفت و برگشتی با هم روبه‌رو شدند که ۱۲ تای آنها را غربی‌ها بردند. علاوه بر آن، تیم‌های شرقی محبوبیتی نداشتند مثل عضوی از خانواده که در مراسم عروسی جایی ندارد. وقتی می‌بردند هو می‌شدند و وقتی می‌باختند، برایشان فریاد می‌کشیدند.

پیراهن‌ها

حس منفی در مورد تیم‌های شرقی روی بازیکنان هم اثر گذاشت و برخی اتفاقات از لایه جدیدی از ناکامی فوتبالی در اتحاد پرده برمی‌دارد. ماتیاس سامر چهره برجسته فوتبال شرق آلمان از سختی‌هایش به عنوان یک فوتبالیست جوان و آینده‌دار در تیم دینامودرسدن صحبت کرده: «یک روز به همه تیم کفش‌های نو جایزه دادند اما فقط کفش‌های من اندازه نبود و سه شماره بزرگتر بود.»

فوتبال مجاز شده بود اما فقط برای یک هدف. همانطور که مانفرد اوالد وزیر ورزش آلمان شرقی گفته بود: «ورزش یک سرگرمی فردی نیست، یک آموزش میهنی و اجتماعی است.» حتی در اواخر دهه ۸۰ به بچه‌ها اجازه فوتبال داده بودند اما بیشتر به خاطر اینکه به اهداف آموزشی برسند نه اینکه از آن لذت ببرند.

اگرچه فوتبالیست شدن در آلمان شرقی با آلمان غربی تفاوت زیادی داشت اما همه‌اش هم بد نبود. آنها درآمد خوبی داشتند. بیشتر اهالی آلمان شرقی درآمد متوسط ماهانه‌ای معادل ۱۱۰۰-۸۰۰ مارک آلمان شرقی دریافت می‌کردند در حالی که فوتبالیست‌ها حداقل چهار هزار مارک درآمد ماهیانه داشتند.

به هر حال امروز هم ثابت شده اقتصاد فوتبال تنها قوانین خودش را دارد و حتی رژیم‌های کمونیست دیکتاتوری نمی‌توانند برایش سقفی تعیین کنند. مداخله دولت در زندگی فوتبالیست‌ها زیاد بود. لیپمان که داستانش گفته شد خوش‌شانس بود که بعد از فرار به غرب، با لطف اشتازی توانست زندگی عادی خود را ادامه دهد. در مورد لوتز ایگندورف این اتفاق نیفتاد.

در سال ۱۹۷۹ بعد از یک مسابقه دوستانه بین دیناموبرلین و تیم کایزرسلاترن از آلمان غربی، اتوبوس تیم برلین در یک پمپ بنزین توقف کرد. در همین اثنا، ایگندورف از ماشین پیاده شد و به سرعت سوار یک تاکسی شد و راه مرز غربی را در پیش گرفت. او نه تنها از تیم جدا شد بلکه همسر و فرزندش را در برلین شرقی تنها گذاشت. برخی جدایی‌ها اهمیت زیادی نداشت اما این یکی واقعاً خجالت‌آور بود چون ایگندورف یکی از بهترین بازیکنان شرق بود و در تیم مورد حمایت اشتازی، دینامو بازی می‌کرد.

چهار سال بعد از این تغییر مسیر، ایگندورف در مسیر بازگشت از یک میهمانی بود که ناگهان یک تریلی دید او را کور کرد و او ناچار ماشینش را به درخت کوبید. او چند روز بعد بر اثر جراحات وارده در بیمارستان درگذشت در حالی که نمونه‌های خونی نشان داده بود بیش از حد الکل مصرف کرده در حالی که کسانی که در میهمانی بودند شهادت دادند چنین چیزی امکان نداشته. به هر حال این یکی از پرونده‌هایی بود که پایان مشکوکی داشت. تحقیقات نشان می‌داد شاید اشتازی در این حادثه نقش داشته. مرگ ایگندورف به همه یادآوری کرد فوتبال برای کمونیست‌ها مسأله مرگ و زندگی است.

ناکامی‌های معاصر

هشت سال بعد از مرگ ایگندورف، دیوار فرو ریخت و آلمان متحد شد. همانطور که شرقی‌ها خود را برای زندگی جدید آماده می‌کردند، فوتبال هم دوباره ملحق شد. فوتبالیست‌های آلمان شرقی از شر فشاری که سیستم کمونیست رویشان ایجاد کرده بود و مجبور بودند در چارچوب آن فعالیت کنند، خلاص شده بودند همینطور از فشار غیرقابل تحملی که برای موفقیت به آنها وارد می‌شد. بازیکنان آلمان غربی با وجود اتحاد، نتوانستند بازیکنان و باشگاه‌های شرقی را به میان خود بپذیرند. واقعیت عریان اینکه بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری‌ها و دولت‌های وابسته این کشور از جمله آلمان شرقی با مشکلات حاد اقتصادی مواجه شدند و در بافت فوتبالی، این نقصان منابع مالی به معنی آن بود که باشگاه‌های آلمان شرقی خیلی عقب افتادند.

علاوه بر آن، شرقی‌ها فوتبال متفاوتی نسبت به غربی‌ها آموخته بودند که در آن بازیگری و خودنمایی ممنوع بود و اتحاد تیمی حرف اول را می‌زد حتی اگر نتیجه نهایی به نفع تیم نباشد. موفق‌ترین باشگاه شرق که دیگر از حمایت اشتازی برخوردار نبود، متوجه شد دیگر آن سبک بازی به درد نمی‌خورد و به آسانی سقوط کرد.

دیناموبرلین حالا در لیگ منطقه‌ای نوردوست بازی می‌کند (دسته چهارم) و اگرچه لایپزیگ یک شروع قدرتمندانه در بوندس‌لیگا داشته اما این تحت شرایطی جنجالی به وجود آمده. آلمان آشکارا یک ناکامی فوتبالی بعد از اتحاد را تجربه کرده، دلایل بسیاری دارد و برای همین برخی برای باشگاه‌های آلمان شرقی آینده متصور هستند.

اونیون برلین، رقیب همیشگی دیناموبرلین که رابطه خوبی با اشتازی نداشت و به نوعی سردسته اپوزیسیون محسوب می‌شد، در سال‌های اخیر رشد کرد و در پایان فصل گذشته به عنوان تیم سوم بوندس لیگای دو با تیم سوم از انتهای جدول بوندس‌لیگای یک با اشتوتگارت بازی کرد و به جای این تیم در دسته اول بازی می‌کند برای نخستین بار در تاریخ. انگیزه، عشق و تعصب هواداران این تیم خارق‌العاده است تا جایی که هواداران این تیم فقیر به بانک‌های خون شهر خون اهدا کردند تا به تیم نیازمندشان پول بدهند. وقتی که برای حضور در بوندس‌لیگا مجبور به نوسازی استادیوم شدند، هواداران سنگ‌ها را جابه‌جا می‌کردند، جایگاه‌ها را می‌ساختند و از قدرت جسمی‌شان برای بهبود وضعیت تیم مایه گذاشتند. حالا که این تیم توانسته به بالاترین سطح فوتبال باشگاهی در آلمان رسیده و در اوایل فصل هم نتایج قابل قبولی گرفته، شاید آینده روشنی در انتظار تیم‌های آلمان شرقی سابق باشد. شاید، فقط شاید، دوباره آفتاب از شرق طلوع کند.

iran-varzeshi.com
  • 11
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
ندا قاسمی بیوگرافی ندا قاسمی؛ بازیگر تازه کار و خوش چهره تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی ندا قاسمی

نام کامل: ندا قاسمی

تاریخ تولد: ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

محل تولد: کرمانشاه

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر، مجری و صداپیشه

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

تحصیلات: دکترای شیمی آلی

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
زندگینامه امامزاده داوود زندگینامه امامزاده داوود در تهران

عنوان شده است که ایشان همراه با برخی از بستگان خود در همراه با امام رضا به ایران می آیند اما در منطقه شمال غربی تهران به شهادت رسیدند. مرقد ایشان در زمان صفویه ساخته شد و سپس در زمان فتحعلی شاه گسترش پیدا کرد. 

دلیل مرگ این امامزاده را به صورت دقیق نمی دانند اما براساس روایات بومیان آن منطقه مشخص می شود که وی همزمان با بستگان خود به همراه امام رضا به ایران می آیند که همزمان با امام ایشان نیز به شهادت رسیدند و سال شهادت را نیز به سال ۴۸۰ هجری قمری نسبت داده اند، البته باز هم باید اشاره کرد که این تاریخ دقیق نیست و تنها براساس شواهد محاسبه شده است. 

براساس آنچه مردم محلی می گویند، امامزاده داوود در آبادی کیگا که در نزدیکی روستای کن قرار دارد، شهید شده، همجنین برخی می گویند وی با همدستی فردی به اسم نجیم گبر و یکی از درویش های روستا به شهادت رسیده است. ز منظر دیگر قاتل این حضرت شخصی به نام محمود فرح‌زادی می باشد.

ادامه
کاظم نوربخش بیوگرافی کاظم نوربخش بازیگر کمدین ایرانی

تاریخ تولد: ۱ مهر ۱۳۵۵

محل تولد: بیجار، کردستان، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۰ تاکنون

تحصیلات: دیپلم انسانی

ادامه
جیمی ولز بیوگرافی جیمی ولز نابغه پشت ویکی پدیا

تاریخ تولد: ۷ اوت ۱۹۶۶

محل تولد: هانتسویل، آلاباما، ایالات متحده آمریکا

ملیت: آمریکایی، بریتانیایی

حرفه: موسس بنیاد ویکی مدیا

ثروت: ۱/۵ میلیون دلار

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
زمان پخش مسابقات از تلویزیون
  • پنج شنبه ۱۰ خرداد
    لیگ آزادگان
    چادرملو اردکان - فجر سپاسی
    ۱۹:۳۰
  • جمعه ۱۱ خرداد
    دوستانه
    آاس رم - آث میلان
    ۱۳:۳۰
  • جام حذفی عربستان
    الهلال - النصر
    ۲۱:۳۰
  • شنبه ۱۲ خرداد
    لیگ برتر امارات
    خور فکان - الاتحاد کلبا
    ۱۷:۵۰
  • لیگ برتر ایران
    پیکان - استقلال
    ۱۹:۰۰
  • لیگ برتر ایران
    ملوان - آلومینیوم اراک
    ۱۹:۰۰
  • لیگ برتر ایران
    صنعت نفت آبادان - تراکتور
    ۱۹:۰۰
  • لیگ برتر ایران
    گل گهرسیرجان - ذوب آهن
    ۱۹:۰۰
  • لیگ برتر ایران
    سپاهان - شمس آذر قزوین
    ۱۹:۰۰
  • لیگ برتر ایران
    پرسپولیس - مس رفسنجان
    ۱۹:۰۰
  • لیگ برتر ایران
    نساجی مازندران - فولاد
    ۱۹:۰۰
  • لیگ برتر ایران
    استقلال خوزستان - هوادار
    ۱۹:۰۰
  • لیگ برتر امارات
    شارجه امارات - الوحده امارات
    ۲۰:۳۰
  • لیگ قهرمانان اروپا
    رئال مادرید - دورتموند
    ۲۲:۳۰
ویژه سرپوش