مورینیو در روزهای اخیر به تیمهایی نظیر بنفیکا لینک شده اما بعید است چنین باشگاههایی را برای اثبات دوباره خودش انتخاب کند. او منتظر یک باشگاه بزرگتر میماند. چیزی که درباره او بعد از اخراج از منچستریونایتد مورد بحث است این است که چرا یک مربی با سبک منحصر بهفرد خودش باید به این روز بیفتد. آقای خاص دستکم سالی یکبار تیمهایش را رها میکند تا در کلاس مربیگری در لیسبون درس بدهد. یکی از مباحث اصلی کلاسهای مربیگریاش «مربیان و نامربیان» است. افرادی که در دورههای او حضور داشتهاند این مبحث را به این صورت تعریف میکنند که از نظر این مربی پرتغالی، مربی کسی است که به بازیکنانش کمک میکند بهتر شوند و پیشرفت کنند و نامربی کسی است که دانش مربیگری دارد اما نمیتواند از آن برای پیشرفت بازیکنان بهره ببرد. خودش در ۲ سال اخیر یک نامربی با تعاریف خودش بود. ژوزه مورینیو با وجود ۴۰۰میلیون یورو هزینه برای خرید بازیکن در اولدترافورد هرگز نتوانست یک مربی باشد و از بازیکنان گرانقیمت خود بهترین عملکرد را بگیرد.
روش مورینیو در باشگاههای قبلی چیزی بود که او را موفق میکرد. برخی بازیکنان پورتو از رفتار این مربی در دورانی که با این تیم به قهرمانی اروپا هم رسید و در ۲ سال و نیم ۶جام برای باشگاه آورد تعریف میکنند که اصلا شباهتی به مورینیویی که ما اکنون میشناسیم ندارد. اوحولوحوش چهلسالگیاش تیمی را هدایت میکرد که با شکست دادن فرگوسن کبیر موفق به فتح اروپا شد. آن زمان باشگاه بازیکنان بزرگی داشت که هر کدام وجهه متمایزی داشتند و از سرمربی بزرگتر بودند. بزرگان پورتو در اتوبوس تیم حکومتی برای خودشان درست کرده بودند؛ افرادی نظیر ویتور بایا، دکو، پائولینیو سانتوس، کارلوس سکرتاریو و ژرژ کاستا که کاپیتان تیم بود. آنها یک VIP در اتوبوس برای خودشان درست کرده بودند که هیچکس حق ورود بدون اجازه به آن را نداشت. اسم این جایگاه ویژه را گذاشته بودند «U» چون شکل حرف انگلیسی U بود و با یک پرده آبی تیره از بقیه اتوبوس جدا میشد. ریکاردو فرناندز، یکی از بازیکنان آن زمان در مصاحبه با روزنامه «اکسپرسو» اعتراف کرده که بازیکنان در آن جایگاه کارهایی میکردند که در فوتبال ممنوع بود و مربیان با آن کارها برخورد میکردند؛ کارهایی مثل قمار و استعمال دخانیات و حتی نوشیدن مشروبات الکلی! مورینیو هیچوقت خلوت آنها را بههم نمیزد و بهخاطر تازهکاربودنش و تفاوت سنی کم با بزرگان تیم نمیخواست کاری کند روی بازیکنان به او باز شود. اما کمکم هوس کرد خودش را به جمع آنها نزدیک کند. بهخصوص بعد از پیروزیهای بزرگ در جمع آنها حاضر میشد و با بازیکنان خوش میگذراند. البته بزرگان تیم جلوی سرمربی تفریحات ممنوعه انجام نمیدادند و بهشان خوش نمیگذشت اما روابط دوستانهای که از طریق این گعده اتوبوسی شکل گرفت به بهتر شدن تیم خیلی کمک کرد و بازیکنان به همین شیوه متحدتر شدند. بازیکنان به مورینیو لقب «Ze das Medalhas» را داده بودند که Ze به نشانه آخر کلمه «ژوزه» بود و Medalhas بهمعنای مدال.
در منچستریونایتد چنین رابطهای شکل نگرفت و بازیکنان از سرمربی میترسیدند و مورینیو هم دیواری به دور خودش کشیده بود که کسی جرأت نزدیک شدن به آن را نداشت. او در همه دو سالونیمی که در منچستر بود در هتل زندگی کرد؛ انگار از همان اول که آمده بود در فکر رفتن بود. آنهایی که روحیات خاص آقای خاص را میشناسند میگویند سرمربی منچستریونایتد مورینیو نبوده؛ یک نفر دیگر بوده یا روح مورینیو. معلوم نیست چرا سرمربی پرتغالی هرگز اولدترافورد و شهر منچستر را خانه خودش ندانست؛ شاید بهخاطر دشمنی قدیمی که بهعنوان سرمربی چلسی با فرگوسن و منیونایتد داشت و حتی یکبار گفته بود برای نابودی منیونایتد هر کاری که لازم باشد انجام میدهد. نه، بنفیکا جای مناسبی برای مورینیو نیست؛ او به یک باشگاه بزرگتر خواهد رفت، چون در این سنوسال و این شرایط که همهچیز را برده است نیازی به اثبات دوباره خودش ندارد. آنقدر منتظر میماند تا سولاری از رئال اخراج شود یا فصل بعد باشگاه بزرگی عذر سرمربی خودش را بخواهد.
- 16
- 6