بعضی قصهها را آدم نمیداند از کجا باید شروع کند. از آخرش شروع کنی و چیزی که این روزها جاری است و به عقب برگردی و یا بروی از ابتدا و مبدا تولد ماجرا. قصه ما اما نقطه ابتدایش آنقدر مشخص و تفکیک شده بر حسب زمان نیست که بتوان دست روی یک روز و یک ساعت و یک دقیقه در تاریخ گذاشت و با شرح وقایع آن، شرح قصه را آغاز کرد. پس بهتر است از امروز شروع کنیم. کوچه پس کوچههای آبادان، اگرچه هنوز هم یادگارهای جنگ را در خود دارد اما فرهنگ جاری مردم هنوز هم همان سرخوشی آمیخته با رقص و آواز است. فوتبال هم که جزیی جداییناپذیر از فرهنگ مردم این شهر است و عشق به مستطیل سبز و توپ گرد ریشه در تاریخشان دارد.
فوتبالی که البته خودش هم پیچیده شده لای زر ورق زرد و پرچم برزیل. عینک ریبن هم آمده وسط تا آبادانیها فوتبال را با تم دودی ببینند. قصه ما همین المانهای عجیب و جالب در آبادان است. اینکه از کجا و چه زمانی وارد این شهر و فوتبال ایران شده؟ هر چه گشتیم پاسخ دقیق و خواستگاه کاملا مشخصی برای نفوذ فرهنگ برزیل به آبادان و شوخیهای جالبی که در این سالها باب شده پیدا نکردیم. عدهای معتقد بودند که زرد بودن لباس نفت باعث شده تا علاقه به برزیل بیشتر شود و عدهای برعکس آن را درست میدانستند. عدهای هم البته میگویند صنعت نفت جایی در این ماجرا ندارد و شباهتهای فرهنگی و اقلیمی آبادانیها با مردم برزیل و علاقه وافرشان به فوتبال و آن هم نوع خاصی از آن، باعث این ماجرا شده است.
مهد فوتبال
تنها موضوعی که میشود به طور مشخص و مستدل درباره آن اظهارنظر کرد، ریشه فوتبال در جنوب ایران است. همانطور که در تاریخ معاصر ایران وجود دارد و خیلیها هم به آن اشاره کردهاند، فوتبال از طریق ملوانان و کارگزاران انگلیسی تاسیسات نفتی جنوب به ایران وارد شد، آن هم در شهرهای جنوبی مانند مسجدسلیمان و بوشهر و بعدها آبادان. به همین خاطر هم خوزستان تا چندین دهه بدون شک مهد فوتبال ایران بود و ریشه عمیقتر این رشته و استعدادهای ناب، فوتبال غنیتری به آن داده بود.
آبادان به تاثیر از شهرهای اطراف و پیدایش فوتبال در آنها که رفته رفته به تفریح اصلی مردم تبدیل میشد، این رشته را در آغوش گرفت، آن هم در سالهایی که به قول ابراهیم قاسمپور، آبادان شهر ۷۲ ملت بود و از تمام شهرهای ایران، مردم برای کار در شرکت نفت و پالایشگاهها به این شهر کوچ کرده بودند.
قاسمپور میگوید: «فیدوس (بوق پایان کار پالایشگاه) را که میزدند، چندین هزار کارگر و کارمند و ملوان از پالایشگاه بیرون میآمدند و همه با دوچرخههایشان در سطح شهر اینور و آنور میرفتند. آن زمان تکنولوژی نبود و یک کار را شاید ۲۰۰ نفر انجام میدادند. تفریح اصلیشان همین فوتبال بود. نکته جالب هم حضور اقوام و قومیتهای مختلف در شهر بود. هنوز هم که هنوز است در آبادان عربها و دزفولیها و شیرازیها و حتی لرها هستند و زندگی میکنند. در آن زمان هم هر کدام از این قومیتها یک تیم برای خودشان داشتند و پس از کار در پالایشگاه به این تفریح لذتبخش روی میآوردند. همان سالها هم بود که آن بازی معروف بین ملوانان و کارگران انگلیسی با ایرانیها برگزار شد که بازخورد بسیار خوبی داشت و مثل یک بمب باعث همهگیرتر شدن فوتبال در خوزستان شد.»
اول صنعت بود یا برزیل؟
این روایتی است که قاسمپور در پاسخ این سوال مطرح میکند: «قطعا عشق و علاقه مردم آبادان به برزیل به قبل از دوران صنعت برمیگردد. یعنی زمانی که صنعت تاسیس شد، این ماجرای برزیل و اینها وجود داشت. آن روزها صنعت نفت لباس سفید و مشکی راهراه، چیزی شبیه به پیراهن یوونتوس میپوشید. پس اینکه گفته میشود مردم به خاطر عشق و علاقه به صنعت نفت، در اصطلاح برزیلی شدند درست نیست.»
چرا برزیل؟
مردم آبادان به لحاظ فرهنگ جاری، شباهتهای زیادی بین خودشان و مردم برزیل میدیدند. آن شادی و سرخوشی باطنی که در مردم هست و رایج بودن موسیقیهای شاد و رقص و آواز، به علاقه وافر به فوتبال تکنیکی علاوه شده بود و رسیده بود به اینجا که ما شبیه به برزیلیها هستیم. یعنی باز هم این فوتبال بود که پایه اصلی این مقایسه و تفاهم جمعی شده بود. در مجموع تا جایی که من میدانم ماجرا این است.
زرد طلایی از چه زمانی مد شد؟
چیزی که درباره آن اطمینان دارم، این است که کار، کار «منوچهر سالیا» بود. کسی که یکی از بزرگان فوتبال آبادان و شاگرد مورد اعتماد و محبوب «پرویز دهداری» بود. سالیا بود که تصمیم گرفت حالا که اینقدر عشق و علاقه به برزیل وجود دارد و مردم و بازیکنان هم دیوانه دریبل و بازی زیبا هستند، لباس صنعت را زرد کند، آن هم زرد طلایی.
البته من در خاطرم هست که سالیا یک بار قبل از انقلاب و یک بار بعد از آن این کار را کرد. بعد از انقلاب آمد تیم جنگزدهها را در شیراز به راه انداخت و صنعت نفت را زنده کرد. قبل از انقلاب هم همینطور گفته میشود اما من خوب در یاد ندارم.
قاسمپور به اینجا که میرسد مکثی میکند و ترجیح میدهد موضوع دیگری را هم اضافه کند: «تا امروز اینطور فکر میکردم و همه جا هم صحبت از منوچهر سالیا بوده و هست. با این حال در گذشتههای خیلی دور، غلام حسین واقف که بعدها نفت را تاسیس کرد، تیمی داشت به نام «ایران گاز» که آن هم تا جایی که در خاطرم هست زرد میپوشید. شاید ریشه ماجرا هم در آنجا باشد، نمیدانم!
رایکوف میگفت فوتبال آبادان ۱۰ سال جلوتر است!
قاسمپور ۶۲ ساله یکی از ستارههای درخشان فوتبال آبادان است؛ یکی که زاده همان فوتبال ناب برزیلی در سالهای دور است: «آن زمانها که رایکوف در ایران بود، یادم میآید که گفته بود فوتبال آبادان ۱۰ سال از ایران جلوتر است. واقعا هم بود چون خیلی زودتر از سایر شهرها آن را آغاز کرده بودیم و این رشته در میان مردم و فرهنگ شهر ریشه دوانده بود. همانطور هم داشت جلوتر میرفت و کار به جایی رسید که در نخستین تیم ملی ایران که در جام جهانی بازی کرد، بیش از نیمی از تیم و نیمی از ترکیب اصلی، بچههای آبادان و خوزستان بودند که خودم هم یکی از آنها بودم؛ یعنی آبادان و خوزستان مهد اصلی فوتبال در ایران بودند.»
ضربه کاری جنگ
جنگ تحمیلی ضربه شدیدی به فوتبال آبادان زد. همانطور که گفتم نیمی از تیم ملی از جنوب میآمد اما حالا ببینید آیا یک نفر هم در تیم ملی از خوزستان داریم؟ جنگ اتفاق بدی بود و ضربه مهلکی به فوتبال آبادان و در سالهای پس از آن هم جبران نشد. با این حال در سالهای پس از جنگ، همین فوتبال آلام دردها و مرهمی روی زخمهای مردم جنگزده آبادان بود که همه چیزشان را از دست داده بودند و تنها دلخوشیشان همین ورزش بود. امروز هم البته شرایط خیلی فرق نکرده و مردم چیز زیادی ندارند. در این سالهای اخیر هم با گسترش رسانهها و فضای مجازی هم این ماجرای برزیلی بازی بسیار بیشتر شده و به نظر من عشق و علاقه مردم به فوتبال از گذشته هم بیشتر شده است.
سامری: قبل از بسکتبال فوتبالی هستم
یکی از رویدادهای اخیری که پرچمهای برزیل و عینک ریبن را یک بار دیگر به رسانهها آورد، قهرمانی تیم بسکتبال صنعت نفت آبادان در لیگ برتر بسکتبال بود؛ قهرمانی که باعث شد تا بازیکنان این تیم جشن را با تم مخصوص آبادان برگزار کنند و با عینک دودی و پرچم زرد برزیل روی سکو بروند.
آبادانیترین عنصر نفت شاید سرمربی این تیم بود که اصالتا آبادانی است و در اوج جوانی بهعنوان مربی، تیم شهرش را قهرمان لیگ کرده است. سامری درباره خوشحالیهای آبادانی و علت و ریشه آن میگوید: «این ماجرا که مشخص است ریشه در فوتبال دارد. خود ما هم پیش و بیش از هر چیز فوتبالی هستیم و خیلی جدی و دقیق همه بازیهای لیگ و صنعت را پیگیری میکنیم. من که چهل سالم هم نشده. سنم به ریشه این ماجرا قد نمیدهد اما شنیدهام که علاقه به برزیل به هفتاد هشتاد سال پیش برمیگردد و بعدها نفت به خاطر آن زرد پوشیده. به هر ترتیب مردم در آبادان بیش از هر چیز فوتبالی و عاشق نفت هستند و علاقهشان به بسکتبال هم به خاطر یدک کشیدن نام نفت و قهرمانی است که پس از مدتها به آنها تعلق گرفت.»
- 21
- 1
ناشناس
۱۳۹۹/۲/۲ - ۱۴:۰۱
Permalink