عصرایران نوشت: فوتبال ملی و باشگاهی به جای آن که قاتق نان مردم گرفتار تورم و فساد و تبعیض و رانتخواری باشد قاتل جان آنان شده و به جای لذت باید حرص بخورند در حالی که همه جای دنیا فوتبال فقط فوتبال است. وسیله گذران فراغت و کسب لذت.
روز پنج شنبه ۲۶ بهمن پرسپولیسیها حرص خوردند که چرا علیرضا بیرانوند که به قول خودش به بهترین نسل فوتبال تعلق دارد (حرفی از این مهملتر و یاوهتر شنیده بودید؟) از ۴۰ متری گل خورد تا اولین روز پرسپولیس بدون یحیای گل محمدی با شکست تمام شود و سپاهان هم در صحنه باشگاه های آسیا سه به یک به الهلال باخت.
اوایل بازی که سپاهان پیش افتاده بود تماشاگران به ذوق و شوق افتادند و چراغهای موبایلها را روشن کردند و میخواستند جشن بگیرند اما گل اول و دوم و سوم داستان را تغییر داد و حالا هی گزارشگر میگفت امکانات الهلال بیشتر است و نباید توقع داشت و بازیکن گران قیمت دارند و انگار سپاهانیها تیمی محلیاند و پول های کلان را من و شما دریافت میکنیم!
گزارشگر به مهمترین اتفاق بعد از ماجرای بازی قبلی اشاره نکرد که تامین نظر کنفدراسیون فوتبال آسیا برای حذف هر نماد غیر ورزشی بود در حالی که قبلا گفته بودند خط قرمز است و خیلی ها زیر لب گفتند خط قرمز هم خط قرمزهای قدیم.
حالا که آبی از این فوتبال باشگاهی و ملی در سطح آسیا گرم نمی شود شاید یک راه این باشد که تلویزیون بی خود شلوغ نکند و عادی برخورد کند.
شهرداری ها هم لازم نیست عکس بازیکنان را با عوارض این ملت در خیابانها نصب کنند. هم و غم فلان بازیکن ملی این بوده که خدای ناکرده یک وقت درقطر مصدوم نشود تا قرارداد او با اینتر به نتیجه نرسد آن وقت بر در و دیوار نوشته بودند تا پای جان برای ایران و از بازیکنان آرش کمانگیر ساختند!
در جاهای دیگر ملی نیستند و به فوتبال که رسیده اند ملیملی و ایرانایران شان به آسمان بلند است! شعر آرش سیاوش کسرایی را از کتابهای درسی برداشتهاند و این نسل چهار تا شعر و ترانه ملی از بر نیست و عکس بازیکنان فوتبال را که نه در سطح باشگاهی و نه ملی هیچ افتخار آسیایی -چه برسد به جهانی- نیاوردهاند در شهر نصب کردهاند و نماد یک ملت شده چهار تا فوتبالیست.
بله، فوتبال را زیادی بزرگ کردهایم و یک بازی را به ناسیونالیسم ترجمه کردهایم. البته دلیل دارد. چون تهی از اندیشه است و با اندیشه مستقل مشکل دارند. اما واقعا این همه حرص خوردن دارد؟ اتفاقا در فضای آرام و بی توجه رسانههای بزرگ و رسمی شاید بهتر کار کنند.
فدراسیون فوتبال هم پولی در بساط ندارد که مثلا به جای امیر قلعهنویی مربی خارجی بیاورد و به خاطر تحریم و مشکل انتقال پول در بانکهای بین المللی افتضاح ویلموتس تکرار شود.
پس تا اطلاع ثانوی تلویزیون و شهرداریها و رسانهها دست از سر فوتبال بردارند. نه آن که پخش نکنند و پوشش ندهند. پخش کنند. اما بیگزارش حماسی و بی شعار و افسوس. مثل هر بازی دیگر. دیگران قویترند و میبرند دیگر. این که این همه تحلیل ندارد.
هند هم زمانی تحت تاثیر انگلیسیها فوتبال داشت و حالا ندارد. شاید اگر بیاین همه توجه به کار خودشان برسند بهتر باشد. در مقطعی پرویزخان دهداری با حذف بازیکنان مشهور توجه ها را از تیم ملی دور کرد و از آن نسل عابدزاده و زرینچه و سرخاب درآمدند.
او البته نگاه نظامی داشت و افسانه اسطوره اخلاق هم با یادآوری تن دادن به یک باخت پرگل باشگاهی با بوی تبانی در دوران مربیگری قبل از ملی باطل شده اما شاید لازم باشد فتیله فوتبال را کمی پایین بکشند. خدا را چه دیدید؟ بلکه در سکوت کاری کردند! غرض این نیست که بگوییم تعطیل کنند. نه! دیگران خودکشی نکنند و زیاده از حد بزرگ نکنند. مهم تر این که به آن دخیل نبندیم!
به تعبیر بامداد شاعر:
چندان دخیل مبند که بخشکانیام از شرم ناتوانی خویش:
درخت معجزه نیستم
تنها
یکی درختم
نوجی* در آبکندی**
و جز اینم هنری نیست
که آشیان تو باشم
تختت و
تابوتت.
------------------------------
*نوج: کاج
** آبکند: گودال، تالاب
مهرداد خدیر
- 17
- 1