سپیدرود افتاد. مدتها بود که افتاده بود و مثل بیماری بود که زندگی نباتی داشت و به ضرب و زور دستگاه احیا زنده مانده بود. همه چیزی که داشت، عشق و امید مردمانی بود که از عمق جان میخواستند تا تیمشان به زندگی در لیگ برتر بازگردد.
اما سپیدرود از ابتدای فصل افتاده بود. تیمی که اندک رمق و انگیزه و توان حضورش در میان گرگهای لیگ برتر، در میان خباثتها و خیانتهای مدعیان مدیریت فوتبال گم شد. دود شد و به هوا رفت. هرگز کتمان نمیکنم که در همین شهر و در دل برخی مدعیان هواداری که چشمشان پر از اشک تمساح بود برای اوضاع سپیدرود، قند سقوط میساییدند. این نفاق و دورویی، این چهرههای ظاهرالصلاح بیصلاحیت، این ولع دلالی و واسطهگری، این اشتیاق دیده شدن و لایک و فالوئر جمع کردن، این بیصاحبی و بیثباتی، این طمعها و تطمیعها، برای بزرگترین باشگاهها هم رمقی نمیگذارد، چه برسد به پیکر نحیف و فرتوت سپیدرود و فوتبال رشت.
افتادن، سرنوشت محتوم سپیدرود بود. آنها که تیزبینتر بودند، از همان زمان نمایش مبتذل خداداد و میناوند در هتل، بوی سقوط را استشمام کردند. دوران پر حرف و حدیث علی کریمی که در لوای نام جادوگر، هیچ کمکی به تیم در حال دست و پا زدن نکرد، به بیاتی ختم شد که هنوز بیلان درآمدزایی ناشی از فروش آب معدنیاش را منتشر نکرده است.
این بستر نسیه، این اتمسفر دمدستی و باری به هر جهت، این حال بیرمق مشتاق سقوط، بیتردید تحفه همانهایی است که رخدادهای مالکیتی سپیدرود را دو سال است که پشت درهای بسته اتاقهایشان بردهاند و هیچکس جز خودشان نمیداند که فردا قرار است چه اتفاقی بیفتد. چه بسا خودشان هم ندانند.
تقلیل دادن سقوط سپیدرود به عملکرد بازیکنان و سرمربیان و یا حتی پیمانکاران اداره باشگاه (اسمشان را مالک نگذارید)، اشتباه فاحشی است که میتواند سرنوشت فوتبال رشت و گیلان را تا سالها با سقوط گره بزند؛ فوتبالی که مدیر ندارد، که چشمانداز ندارد، که راهبرد ندارد اما تا بخواهی ادعا دارد. آنچه بر داماش و دیدار پلیآف لیگ دو گذشت هم خارج از این داستان نیست. کما اینکه بر سرنوشت ملوان.
حالا باید سالها بکوبیم تا دوباره به سطح اول فوتبال ایران برگردیم اما چگونه؟ نشنیدم در دو سالی که سپیدرود در لیگ برتر بود و تیمهای دیگر در راه رسیدن تلاش میکردند، یک نفر بیاید و الگوی هدایت سپیدرود از لیگ دو تا لیگ برتر را پیاده و مدلسازی کند تا بر مبنای آن الگو و حک و اصلاحش، نقشه راهی برای باشگاهها و باشگاهداری گیلان فراهم شود.
همه، بلا استثنا، از مدیر و مربی و بازیکن و هوادار و خبرنگار و رسانهچی و منتقد، درگیر مسائل مبتذلی مثل مالکیتهای عاریتی و بود و نبود فلان مربی یا بهمان بازیکن یا گیر و گرفت فلان لیدر و بهمان نماینده بودند. تیمی که پول نداشت، امکانات درخور نداشت، ثبات مدیریتی و مربیگری و بازیکن نداشت و آیندهای پیش روی خود نمیدید، حداقل میتوانست به گذشته خود رجوع کند؛ تا بداند که کجا ایستاده و چگونه میتواند این ایستادگی را استمرار ببخشد.
سپیدرود افتاد. حالا عدهای که ورای ظاهر همراهشان، این روزها را آرزو میکردند، میتوانند تا مدتی خوشحال باشند ولو زیرپوستی اما اگر از سقوط سپیدرود، کارورزان و دلبستگان فوتبال گیلان، آنچه را که باید، نیاموزند، این دلخوشی از سقوط رقیب، به انتهای چاه نابودی و محو فوتبال گیلان خواهد انجامید. اشک خشک میشود و خون بند میآید اما جای زخم باقی خواهد ماند.
دستنشان: دلیل افت ما چینش ذوبآهن مقابل مسجدسلیمان بود
سپیدرود با قبول شکست مقابل استقلال سقوطش به لیگ یک قطعی شد. نادر دستنشان درباره باخت تیمش در این بازی میگوید: «درگیر مسائل احساسی شدیم. دلیل افت ما آرایش چینشی ذوبآهن بود. بعد از اینکه ترکیب ذوبآهن را دیدیم تیم به هم ریخت و بازیکنان را به زور به زمین فرستادیم. شاید به خاطر لیگ قهرمانان آسیا این کار را کردند. امیدوارم ذوبآهن در آسیا قهرمان شود. مردم رشت این بزرگواری ذوبآهن را فراموش نمیکنند.
با تیمی به آزادی آمدیم که شاید برخی نفرات برای نخستین بار بود که به اینجا میآمدند. صحبت خاصی در مورد بازی ندارم.» او نمیخواهد درباره دلایل سقوط تیمش حرفی بزند: «این سوال فکر نکنم به من مربوط باشد. شاید اگر جواب بدهم حاشیه ایجاد شود. چرا استقلال قهرمان نشد؟ دلیل اینکه مربیان استقلال عوض شد چه بود؟ شرایط ما هم مثل استقلال است. دلیل سقوط ما هم همین بود. بروید ببینید کدام تیم بدون پروانه ثبتی با مدیر باشگاه و بدون قرارداد توانست بازی کند و در لیگ هم بماند؟ کدام تیم میتواند بدون این ضوابط در فوتبال ما بازی کند. خواهش من این است که بروید بررسی کنید. ما شکست خوردیم در روزی که امنیت برای تیم میهمان و داور در مسجدسلیمان وجود نداشت. در صحبتهای قبلیام هم گفتم وقتی برای یک بازی امنیت برقرار نباشد اتفاقات خاصی رخ میدهد. اتفاق خاص در مسجدسلیمان رخ داد. شما چه برخوردی با این مسائل دیدید که بشود؟ توانایی تیمها در این شرایط زیر سوال میرود. سپیدرود رشت زنده است و به کار خود ادامه میدهد. تیمی که به دستههای پایین رفته بود بالا آمد.
این انصاف نیست.» او میخواهد بماند اما شرط دارد: «به این تیم علاقهمندم. این تیم هواداران خوبی دارد. به شرط اینکه شرایط لازم برای قهرمانی وجود داشته باشد.»
علیرضا مویدیفر
- 17
- 5