وقتی گزارش جذاب برنامه نود از هواداران تیفوسی و متعصب «داماش گیلان» پخش شد، خیلی از فوتبالدوستان ایرانی از وجود چنین گروه شگفتانگیزی تعجب کردند. در فوتبالی که هواداران هیچ سر و سامانی ندارند، همفکری چند عاشق باشگاهی لیگ دویی در استان گیلان، اتفاق بیش از حد تازهای بود. اما در همه کشورهایی که فوتبال بانظم و مرتبی دارند، هواداران داماش گیلان فارغ از عشق و علاقه ستودنیشان به باشگاه، مورد نادری نیستند.
با وجود همه تبلیغات کم و زیاد باشگاههای بزرگ برای کانون هوادارانشان، در ایران کانون هواداران معنای خاصی ندارد. محفلی که بیشتر برای سواستفاده تعدادی از افراد حاضر در باشگاهها وجود دارد و به جای آن که درآمدزایی کند، هزینههای هنگفتی بر روی دست باشگاهها قرار میدهد. در حالی که حتی در کشورهای همسایه ایران هم چنین شرایطی وجود ندارد. کانون هواداران باشگاهها، یک مجموعه تقریبا مستقل از باشگاه است که تلاش میکند طرفداران هر باشگاه در سراسر جهان را پیدا کند و پیوند ارزشمندی میان آنها برقرار کند. اتفاقی که در عصر گسترش شبکههای اجتماعی به دیده شدن هر چه بیشتر هر باشگاهی کمک میکند. کانون هواداران صرفا برای باشگاههای فوتبال نیست و نمونههای مشابه آن در ورزشهای بسکتبال، هاکی روی یخ، فوتبال آمریکایی، بیسبال و حتی فرمول یک هم وجود دارد.
نکته مهمتر آن که کانون هواداران هر باشگاه ورزشی تلاش میکند هواداران را در سراسر جهان پیدا کند و کانونی در هر کشور تاسیس کند. برای مثال باشگاه آرسنال در ایران کانون هواداران رسمی دارد و زیر نظر خود باشگاه به فعالیت میپردازد. اتفاقی که باعث مستحکمتر شدن رابطه طرفداران با باشگاه محبوب خود میشود. معمولا باشگاهها برای کانونهای رسمی هواداری بودجه اندکی را برای هر فصل تعیین میکنند تا مدیران این کانونها برای مدیریت شرایط هواداران به مشکلات مالی نخورند.
اتفاقی که در ورزش و فوتبال ایران جایگاهی ندارد. در کانونهای هواداری، طرفداران هر مجموعه گرد یکدیگر میآیند تا درباره باشگاه، اتفاقات روزمره، مسابقات و علایق محبوبشان گفتگو کنند. ضمن اینکه باشگاهها سهمیه ویژهای از صندلی ورزشگاه را برای کانون هواداران خود در نظر میگیرند. بنابراین احترام ویژه باشگاهها به هواداران، از کانونهای هواداری آغاز میشود. همان تکه گمشده پازل فوتبال ایران.
در فوتبال ایران کانونهای هواداری جایگاه مشخصی ندارند. همین باعث شده بینظمی در هر سکوهای طرفداری هر باشگاهی به اوج خود برسد. حتی باشگاههای بزرگی مثل پرسپولیس، استقلال و سپاهان هم کانون هواداران قدرتمندی ندارند. شاید اوج فعالیت این کانونهای هواداری درست کردن پرچمهای بزرگ باشد. چرا که بخش مهمی از مسئولیت کانون هواداران در ایران معنایی ندارد. تا زمانی که تعدادی افراد قدرتمند در پشت پرده هر باشگاه تلاش میکنند با شارژ کردن کانون هواداران، شعارهای مدنظر خودشان را روی سکوها بشنوند، احتمالا کانون هواداران قرار نیست در ایران به ثبات برسد.
اگر کانون هواداران در فوتبال ایران به شرایط مطلوب خود نزدیکتر شود، همه چیز تغییر خواهد کرد. حضور زنان در ورزشگاهها محتملتر از همیشه خواهد بود و آرامش به سکوها بازمیگردد. اگر تماشاگری روی سکوها جنجال ایجاد کند، خیلی راحت دستگیر خواهد شد. چرا که اطلاعات کامل همه هواداران هر تیم به طور کامل در کانون باشگاه ثبت شده تا اجازه هر حرکت اضافهای از هواداران گرفته شود. این یعنی فوتبال برای فوتبال. برای پی بردن به اهمیت هواداران و کانون آنها در ایران، کافی است به سکوهای هواداران دورتموند نگاه کنیم.
همان نظم و جذابیتی که در فوتبال ایران پنهان است یا هر تیم دیگر در خارج از ایران.از اینجا تا اروپا که مهد فوتبال دنیاست فاصله زیاد است اما فاصله فوتبالی،از هر نظر را نمی تواند با هیچ متر و معیاری سنجید و برایش تعاریف خاصی قائل شد.چه امکانات زیر ساختی،چه نرم افزای،چه سخت افزاری و چه سکوها که ویترین باشگاه ها در ورزشگاه ها هستند.
- 13
- 5