شاخهای علمی به نام ستاره شناسی باستانی وجود دارد که به استفاده از دانش بررسی اجرام آسمانی در هزاران سال پیش مربوط میشود؛ جالب است بدانیم که این حوزه بخش قابلتوجهی از رمز و رازهای ساخت اهرام مصر باستان را برملا میکند.
بسیاری معتقدند که اخترشناسی قدیمیترین شاخه علمی موجود در تاریخ است، چرا که از زمانی که انسانها از محیط اطراف خود آگاه شدند، به آسمان نگاه کردند و شگفتیهایی که در فضایی بیکران تنها گوشهای کوچک از آن دیده میشود را تحسین کردند.
در غار نگارهها، آثار باستانی به جا مانده و متون کهن کشفشده هم اشارههایی به اطلاعات ستاره شناسی مردمان گذشتههای دور شده است و از طرف دیگر، بناهای بسیار معروفی مانند اهرام مصر باستان و یا استون هنج انگلستان هم به گونهای ساخته شدهاند که با جهتهای جغرافیایی همراستا هستند و یا به نوعی به اجرام آسمانی مختلف ارتباط داده میشوند.
با این وجود وقتی که انسان مدرن در مورد جزئیات این اطلاعات فکر میکند و خصوصیات ستاره شناسی بناهایی که چند هزار سال پیش ساخته شدهاند را میبینید، سوالات بزرگی در ذهنش شکل میگیرد و از خود میپرسد که مردمان باستان، بدون دسترسی به تجهیزات پیشرفته امروزی، چگونه چنین دانشی را در مورد فضای خارج از جو زمین داشتند و چگونه میتوان شواهد به جا مانده در مورد عمق اطلاعات ستاره شناسی این مردمان را توجیه کرد؟
در جواب به این سوالات برخی نظریه فضانوردان باستانی را مطرح میکنند و میگویند که این شگفتیهای باستانی حتما به واسطه ارتباط گذشتگان با موجودات فضایی ممکن شدهاند؛ این در حالی است که افرادی که به متدهای علمی و اصول منطقی وفاداری بیشتری دارند، دانشی به نام ستاره شناسی باستانی یا باستاناخترشناسی (Archaeoastronomy) را پایهگذاری کردهاند که موضوعات موردبحث ما را از نگاهی دقیقتر و به صورت گستردهتر کاوش میکند.
در این حوزه علمی که شروع آن به دهه ۷۰ میلادی مربوط میشود، تخصص علم باستان شناسی، ستاره شناسان، اطلاعاتی از دانش انسان شناسانی و همچنین نجوم قومی ترکیب میشود تا ابهامات بزرگی مانند اسرار ساخت اهرام مصر باستان و یا پدیدههای مشابه راحتتر برطرف شوند. در همین مورد به خصوص هرمهای سهگانه مصر تاکنون اختر باستان شناسی دستاوردهای چشمگیری داشته است که در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
اکتشاف در مورد رازهای ساخت اهرام مصر
اهرام ثلاثه مصر که با نام اهرام جیزه هم شناخته میشوند، یکی از معروفترین بناهای باستانی جهاناند که علاوه بر شگفتیهای طراحی، معماری و ساخت، از نظر ستاره شناسی ویژگیهای عجیبی دارند؛ اولین بار در قرن نوزدهم بود که شخصی به نام فلیندر پتری (Flinder Petrie) پژوهش دقیق در مورد همراستاییهای اعمالشده در ساخت اهرام مصر را انجام داد و در کمال تعجب کشف کرد که هر گوشه از این هرمها با دقتی بسیار بالا در جهت شمال، جنوب، شرق و غرب جغرافیایی قرار گرفتهاند.
اما سوالی که از آن زمان تاکنون ذهن بسیاری را مشغول کرده این است که رسیدن به چنین دقتی در ساخت هرم بزرگ جیزه و دو هرم دیگر چگونه ممکن شده است؟
به تازگی دانشمندی به نام گلن دش (Glen Dash) توضیح جالبتوجه و تکنیک سادهای را برای تعیین شمال و جنوب جغرافیایی به کمک یک تکه چوب و سایه ناشی از تابش خورشید معرفی کرده و گفته است که احتمال استفاده از این متد در مصر باستان برای رسیدن به همراستایی اعمالشده، کم نیست.
با این وجود نکتهای که متخصصان ستاره شناسی باستانی به آن اشاره میکنند، اشتباه به کار بستن روشهای علمی جدید و دانش کنونی بشر برای حل مشکلات قدیمی است؛ به بیان سادهتر صاحبنظران میگویند که ارائه روش موردنظر گلن به میزان قابلتوجهی تحت تاثیر دانش و دید او در مورد پدیدههای علمی نوین بوده و نمیتوان با اطمینان گفت که روشهایی این چنین حتما مورداستفاده باستانیان بودهاند.
این در حالیست که برای خصوصیات ستاره شناسی بنای استون هنج هم توضیحات مشابهی ارائه شده که متخصصان برای این توضیحات خطر گمراه شدن به واسطه دید نوین علمی را مطرح کردهاند.
راه حل منطقیتر موردنظر اختر باستان شناسان تحقیق بیشتر در مورد اسطوره شناسی و اطلاعات به جا مانده از روشهای مورداستفاده در دوران ساخت اهرام مصر و بناهای دیگر است؛ البته باید این نکته را هم در نظر بگیریم که احتمال پیدا کردن یک توضیح واحد و نسبت دادن یک کاربرد خاص به هرم بزرگ جیزه و یا استون هنج تقریبا صفر است و بهترین شانس ما برای به حداقل رساندن ابهامات، بررسی فرضیات ارائهشده از حوزههای علمی مختلف و از جهتهای گوناگون است.
با این تفاسیر، تحقیقی که در سال ۲۰۰۱ به چاپ رسید اطلاعاتی را ارائه داد که از نظر متخصصان اختر باستان شناسی موردقبولتر است؛ در این مقاله ذکر شده که به احتمال قوی، دو ستاره مگرز (Megrez) و فاد (Phad) در صورت فلکی دب اکبر کلید رسیدن به همراستایی اهرام جیزه بودهاند.
این ستارهها در تمام طول شب قابلرویتاند و پایینترین موقعیت آنها در آسمان جهت شمال جغرافیایی را به کمک وسیلهای باستانی به نام مرخت (Merkhet) نشان میدهد.
نکته قابلتوجه مربوط تفسیر ارائهشده به نوشتههای معبد حوروس در ادفو که یکی از بناهای شناختهشده مصر باستان است، مربوط میشود؛ در این نوشتهها به دفعات زیاد از مرخت به عنوان وسیلهای پراستفاده برای نقشهبرداری اشاره شده و به همین دلیل شانس استفاده از آن برای همراستا کردن هرم جیزه و سایر بناهای مصر باستان با جهتهای جغرافیایی بالا میرود.
اختر باستان شناسی در مورد بناهای موجود در ماداگاسکار هم با بهکارگیری نظر متخصصان اسطوره شناسی، قوم شناسی و نجوم توجیهات منطقیتری را ارائه میدهد و در مورد بنای استون هنج هم با بررسی باور مردم باستانی در مورد زندگی پس از مرگ و مسیر داخل اثر باستانی که در شرایطی خاص به سمت ماه هدایت میشود، میتوان از سوالات بیپاسخ موجود در این رابطه کم کرد.
البته صاحبنظران ستاره شناسی باستانی میگویند که در حوزه موردنظر آنها هم احتمال اثرگذاری طرز فکر نوین انسانها در مورد ستاره شناسی وجود دارد، اما موضوعی که میشود با اطمینان از آن صحبت کرد، نقش مهم باورهای باستانیان در مورد زندگی و دانش ستاره شناسی آنهاست که در ساخت بناهای یادبود مختلف منعکس شده است.
با این تفاسیر، همچنان پرسشهای متعددی درباره موارد استفاده و دلیل ساخت اهرام مصر و آثار باستانی دیگر وجود دارد، اما همانطور که اشاره شد، بسیاری معتقدند که در نظر گرفتن دانش حوزههای مختلف برای بررسی نظریههای گوناگون بهترین راه برای برطرف کردن ابهامات موجود در مورد گذشته بشر است.
کیا علیپور
- 11
- 3