استعاره مکنیه چیست؟
استعاره در لغت به معنی قرض گرفتن یک واژه از واژه ای دیگر است که از جمله آنها می توان به عبارت گریهی ابر بهاری اشاره کرد. شما می توانید از این جمله برداشت کنید که ابربهاری مانند انسان گریه می کرد، اما درحقیقت کلمه گریه به عاریت گرفته شده است.
اهداف استعاره در نوشتن
در ادبیات استعاره برای مقایسه مستقیم بین دو چیز متفاوت می باشد که کیفیت خوب و خاصی را به اولی نسبت می دهد. البته به غیر از مقایسه، استعاره ها برای اینکه یک نوشته ادبی را بهبود دهند؛ دو هدف را دنبال می کنند که در ادامه به آنها اشاره می شود:
کشیدن یک تصویر ذهنی در خواننده:
در برخی از مواقع آنچه نیاز است خواننده متوجه آن شود را، نمی توان در چند جمله بیان کرد، در این حالت نویسنده باید تنها منظور خودش را به خواننده نشان دهد و استعاره بهترین و کاربردی ترین عملکرد را خواهد داشت. به عنون مثال برای بیان رفتارهای خسته کننده و دمدمی شخصیتی که به راحتی خلق و خوی متغیری از خود نشان می دهد می توان رفتار وی را به چراغ های یک اتاق تشبیه کرد که به راحتی خاموش و روشن می شوند.
در مثالی دیگر در مثالی دیگر برای بیان طلوع خورشید از استعارهای مانند خورشید شکفت؛ میتوان استفاده کرد. در واقع در این جمله خورشید به گل تشبیه شده است و شکفتن از ویژگی های گل است که به خورشید نسبت داده شده است.
تزریق و تلقین مقداری عدم قطعیت در یک موقعیت در ذهن خواننده:
به همان اندازه ای استعاره می تواند یک فکر یا صحنه را واضح نشان دهد، می تواند به جنبه های رازآلود نیز کمک کند. برای مقال اگر قصد دارید که درباره یک مکان یا اتفاقی دلهره آور صحبت کنید می توانید از استعاره کمک بگیرید. به عنوان میثال می توانید اینگونه صحنه را توصیف کنید: جنگل در شب زیبا بود، درختان برش های چاقوخورده سیاهی بودند و ماه استخوانی بود که در آسمان برافراشته بود. به این ترتیب میتوانید استعاره در ادبیات را به چنین زیبایی و سادگی خلق کنید.
استعاره مکنیه چیست؟
استعاره مکنیه که با نام های دیگری مانند پوشیده یا پنهان نیز شناخته می شود، نویسنده فقط مشبه را به زبان می آورد و مشبه به را حدف می کند. به عبارتی می توان گفت استعاره در ادبیات فقط به ارائه مشبه و صفت و ویژگی مشترک با مشبهبه (وجه شبه) می پردازد.
اگر بخواهیم درباره این موضوع مثال بزنیم می توان گفت: مرگ چنگال خود را به خون فلانی رنگین کرد.
این جمله یک نمونه از استعاره مکنیه یا پنهان است که مرگ به گرگی تشبیه می شود که دارای چنگان است و به عبارتی یکی از خصوصیات واضح این گرگ به مرگ نسبت داده می شود. یا اصطلاح دست روزگار، که در اینجا روزگار به انسانی نسبت داده شده که دست دارد.
در بیتی که از سنایی آورده شده است، دین استعاره از دیباست و بافتن صفت و خصوصیت مشبه به یعنی دیبا را بیان می کند:
علماء جمله هرزه میلافند دین بر پایه هرکسی میبافند (سنایی)
در بیتی که در زیر مشاهده می شود اجل استعره مکنیه است.
بخند اجل، چون تو خنجر برآری بجنبد جهان، چون تو لشکر برانی (فرخی)
در بیت زیر نیز از استعاره مکنیه استفاده شده است، بدین شرح که احسان در نقش مشبه وجود دارد و به خانه در نقش مشبه به حذف می شود. “در” که یکی از ویژگیهای خانه است، بیان شده است.
در نابستهی احسان گشادهست به هرکس آنچه میبایست دادهست (وحشی بافقی)
همچنین باید در این نوع از استعاره دو نکته را مدنظر قرار داد:
- اضافه استعاری زمانی شکل می گیرد که وجه شبه (صفت مشترک با مشبهبه) و مشبه یک ترکیب و عبارت اضافی بسازند. در حقیقت استعاره به صورت مضاف و مشاف الیه آورده می شود. برای مثال عبارت “بال اندیشه” یک اضافه استعاری است، در حقیقت اندیشه بال ندارد بلکه خیال ماننده پرنده ای درنظر گرفته می شود که بال دارد.
در این بیت از “حافظ” عبارتهای “رخ اندیشه” و “زلف سخن” هر دو اضافه استعاری محسوب میشوند.
کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
همچنین در بیت زیر از “ابوسعید ابوالخیر”، « روح » به بدنی تشبیه شده که «رگ » دارد و «رگ » را که یکی از ویژگیهای مشبهبه است به « روح » اضافه کرده است.
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطرهی خون چکید و نامش دل شد (ابوسعید ابوالخیر)
در بیت زیر استعاره مکنیه از نوع اضافه استعاری بهکار رفته که در آن مشبه «حقیقت» و وجهشبه «آستانه و درگاه خانه » است.
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد (حافظ)
-از طرفی باید اشاره کرد که اگر مشبه به در این نوع استعاره ادبیات، انسان یا حالت و رفتارهای او را بیان کند، مثلا برگهای سبز درخت در وزش نسیم به رقص درمیآیند، از آرایه تشخیص نیز استفاده شده است زیرا رقصیدن یک رفتار انسانی است و به برگ ها نسبت داده شده است. در مصرع ” ابر می گرید و می خندد از آن گریه چمن” ۲ تشخیص به کار رفته است . گریه به ابر و خنده به چمن.
به بیت زیر از “مولوی “توجه بفرمایید که چگونه واژه های باغ، سرو، سبزه و غنچه چهارمرتبه به عنوان آرایه تشخیص استفاده می شوند. به صورت کلی انسان مشبه به است که کاملا حذف شئه و سلام کردن، قیام کردن، پیاده رفتن و سوار شدن از جمله خصوصیات انسانی درنظر گرفته می شود.
باغ سلام میکند، سرو قیام میکند سبزه پیاده میرود، غنچه سواره میرسد (مولوی)
در بیتی که در ادامه آورده شده است؛ از آنجایی که شادی و دیر زیستن(عمر طولانی) که از ویژگیها و صفات انسانی درنظر گرفته می شود به بخارا نسبت داده شده است، پس در این بیت استعاره مکنیه از نوع تشخیص استفده شده است.
ای بخارا، شاد باش و دیرزی میرزی تو شادمان آید همی (رودکی)
گردآوری: بخش ادبی سرپوش
- 16
- 3