دکتر عبدالرضا مهاجرینژاد، عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی در جهان صنعت نوشت: درباره موضوع فرشهای مسروقه یا مفقوده کاخ سعدآباد دو بحث وجود دارد. در مرحله نخست باید دید فرشها در اختیار وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی بوده یا در اختیار نهاد ریاستجمهوری قرار داشته است.
اگر این فرشها در اختیار وزارت میراث فرهنگی بوده باشند جزو اموال فرهنگی منقول محسوب میشوند، بنابراین ذیحساب، وزارت دارایی و امین اموال فرهنگی باید در خصوص آنها در جریان باشند و اینگونه نیست که چندین تخته فرش به صورت ناگهانی مفقود شوند. در صورت اینکه این فرشها در اختیار وزارت میراث فرهنگی باشند باید هر سال به عنوان اموال فرهنگی از طریق ذیحساب دستگاه بازبینی شوند. در حالت دوم اگر فرشها در اختیار نهاد ریاستجمهوری بوده باشند باز هم این نهاد، حراست، تحویلدهنده و تحویلگیرنده دارد. از سوی دیگر باید مشخص شود اگر اموال در ابتدا در اختیار وزارت میراث فرهنگی بوده، در چه مقطعی و با چه مجوزی به نهاد ریاستجمهوری واگذار شدهاند. اینکه آقای ضرغامی به عنوان وزیر میراث فرهنگی میگویند این فرشها در سالهای ۹۴ و ۹۵ مفقود شدهاند و از خود سلب مسوولیت میکنند هم پاسخ مشخصی برایش وجود دارد و باید گفت مسوولیت عطف بهماسبق نمیشود.
توجه داشته باشید چنانچه اشتباهی در گذشته نیز اتفاق افتاده باشد، امروز مسوولیت با وزیر میراث فرهنگی است که پیگیری کند، چراکه اگر این فرشها جزو اموال فرهنگی باشند خواهناخواه مسوولیت آنها با وزارت میراث فرهنگی است. بنابراین تاکید میکنم که مسوولیت عطف بهماسبق نمیشود و وظیفه وزارت میراث فرهنگی است که موضوع فرشهای مفقوده کاخ سعدآباد را پیگیری کند.
فراموش نکنیم لوح زرین هم با وجود آنکه در دورههای قبل مفقود شده بود اما پیگیری آن در دورههای بعد انجام شد.
نکته دیگری که وجود دارد این است که این فرشها اگر آنطور که شخص وزیر میراث فرهنگی گفتهاند در سالهای ۹۴ و ۹۵ مفقود شدهاند، چرا تاکنون هیچ واکنشی از سوی مسوولان پیشین و کنونی شکل نگرفته است. با این استدلال آیا اگر اشیای موزهها نیز مفقود شوند کسی نباید پیگیر آنها شود؟
متاسفانه آقای ضرغامی صحبتهایی مطرح میکنند که جای بحث دارد. ایشان به تازگی هم نوشتهاند: «مردم دنیا باید بدانند ما با وجود مشکلات اعتباری کشور، از نان شبمان میزنیم تا بودجه مرمت کلیسای مسیحیان را تامین کنیم.» این در حالی است که هم از نان شب مردم زده شده و هم درب کلیسا قفل شده است که نمونه آن بسته شدن کوچکترین کلیسای جهان یعنی کلیسای سرخآباد ورسک است.
البته باید یادآور شوم که در دورهای دکل نفتی با آن عظمتش گم شد، پس مفقود یا سرقت شدن فرشهای کاخ سعدآباد نیز چندان جای تعجب ندارد. به نظرم اگر قصد پیگیری موضوع و کشف حقیقت وجود داشته باشد در موضوع فرشهای سعدآباد حتی یک کارآگاه ساده هم میتواند موضوع را پیگیری و کشف کند. آقای ضرغامی! آیا اینگونه نیست که اموال فرهنگی موزهها هر ساله بازبینی میشوند؟ آیا دستگاه و وزارتخانه ذیحساب ندارند؟ آیا اموال فرهنگی ثبت و ضبط نشدهاند؟ آیا اموال فرهنگی شماره اموال ندارند؟ اگر این فرشها از طرف وزارت میراث فرهنگی در هر زمان و در هر دولتی به هر نهادی به امانت سپرده شدهاند باید سند و مدرکی در این خصوص وجود داشته باشد.
حتی اگر این فرشها در دوره احمدینژاد، در دوره روحانی یا در هر دوره دیگری تحویل نهاد ریاستجمهوری شده باشند، بازهم جزو اموال فرهنگی به حساب میآیند.
توجه داشته باشید که برخلاف صحبتهای آقای ضرغامی که موضوع را به دولتهای قبل نسبت میدهند مسوولیت عطف بهماسبق نمیشود. آنچه که هست امروز آقای ضرغامی وزیر میراث فرهنگی است و این تختهفرشهای مسروقه یا مفقوده نیز جزو اموال فرهنگی کشور هستند و نمیتوان اینطور گفت که (مفقود شدن فرشها) مربوط به دوره شخص من نبوده و با این توجیه از خود سلب مسوولیت کند.
- 18
- 4