خلاصه ای از بیوگرافی قیصر امین پور
قیصر امین پور در دوم اردیبهشت ۱۳۳۸ در گتوند خوزستان متولد شد. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و برای ادامه تحصیل به دزفول رفت. امین پور در سال ۱۳۵۷ دیپلم تجربی گرفت و سپس تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته دامپزشکی در دانشگاه تهران آغاز کرد. اما سرنوشت چیز دیگری را برای او رقم زد. با وقوع انقلاب اسلامی، قیصر امین پور به جمع جوانان انقلابی پیوست و شور و حرارت انقلابی اش را در قالب شعر به تصویر کشید.
قیصر امین پور در سال ۱۳۶۳ برای باری دیگر در رشته زبان و ادبیات فارسی شروع به تحصیل کرد و توانست تا مقطع دکترا ادامه دهد. با راهنمای محمدرضا شفیعی کدکنی در سال ۱۳۷۶ از پایان نامه خود با عنوان سنت و نوآوری در شعر معاصر، دفاع کرد. پایان نامه ایشان در سال ۱۳۸۳ توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
سبک شعری قیصر امین پور
سادگی و روانی زبان:
امین پور با وجود تسلط بر زبان و ادبیات کلاسیک فارسی، در شعر خود از زبانی ساده و روان استفاده میکرد به طوری که مخاطبان عام نیز میتوانستند به راحتی با اشعار او ارتباط برقرار کنند.
تصاویر بدیع و تشبیهات تاثیرگذار:
امین پور در شعر خود از تصاویر بدیع و تشبیهات تاثیرگذاری استفاده میکرد که به زیبایی و جذابیت شعر او میافزود.
آمیختگی سنت و نوآوری:
امین پور در شعر خود سنت و نوآوری را به زیبایی آمیخته کرد. او ضمن بهره گیری از عناصر و قالبهای شعر کلاسیک فارسی، نوآوریهایی را نیز در فرم و ساختار شعر به کار گرفت.
تعهد اجتماعی:
امین پور شاعری متعهد بود و نسبت به مسائل و مشکلات جامعه بی تفاوت نبود. او دغدغههای مردم را در قالب شعر بیان میکرد.
نگاه انسان دوستانه:
امین پور شاعری انسان دوست بود که به سرنوشت انسانها در سراسر جهان اهمیت میداد. او در اشعار خود به مظلومیت مردم فلسطین، آپارتاید آفریقای جنوبی و جنگهای تحمیلی اشاره کرده و صدای اعتراض خود را به گوش جهانیان رسانده است.
عشق و عرفان:
شعر امین پور تنها حماسی و اجتماعی نیست. او عشق و عرفان را نیز در قالبهای مختلف شعری به تصویر کشیده است. غزلهای عاشقانهی امین پور سرشار از احساس و لطافت است و میتواند قلب هر مخاطبی را به تپش درآورد.
درگذشت قیصر امین پور
قیصر امین پور از سال ۱۳۷۸ به بعد از بیماری های بسیاری رنج می برد، به طوریکه دو مرتبه عمل جراحی قلب و پیوند کلیه داشت. وی درنهایت در ۸ آبان ۱۳۸۶ براثر بیماری های عنوان شده در بیمارستان دی تهران از دنیا رفت. پیکر ایشان در گتوند و کنار مقبره شهدای گمنان شهرستان به خاک سپرده شد.
منتخبی از بهترین اشعار قیصر امین پور
شعر حتی اگر نباشی:
میخواهمت چنانکه شب ِ خسته خواب را
میجویمت چنانکه لب ِ تشنه آب را
محو تو ام چنانکه ستاره به چشم ِ صبح
یا شبنم ِ سپیده دمان آفتاب را
بیتابم آنچنانکه درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایستهای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی میآفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنیتر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
شعر اگر عشق نبود:
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود
بیرنگتر از نقطهی موهومی بود
این دایرهی کبود اگر عشق نبود
از آینهها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود
در سینهی هر سنگ، دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود
بیعشق دلم جز گرهی کور چه بود
دل چشم نمیگشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود
شعر زبان عشق:
دست عشق از دامنِ دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
شعر من تو:
ای حُسن یوسف دکمهی پیراهن تو
دل میشکوفد گلبهگل از دامن تو
جز در هوای تو مرا سیر و سفر نیست
گلگشت من دیدار سرو و سوسن تو
آغاز فروردینِ چشمت، مشهد من
شیرازِ من، اردیبهشت دامن تو
هر اصفهان ابرویت نصف جهانم
خرمای خوزستانِ من خندیدن تو
من جز برای تو نمیخواهم خودم را
ای از همه منهای من بهتر، منِ تو
هر چیز و هر کس رو به سویی در نمازند
ای چشمهای من، نماز دیدن تو!
حیران و سرگردانِ چشمت تا ابد باد
منظومهی دل بر مدار روشنِ تو!
شعر گاهی گمان نمیکنی:
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود
گاهی بساط عیش خودش جور میشود
گاهی دگر، تهیه بدستور میشود
گه جور میشود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور میشود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود…
گاهی برای خنده دلم تنگ میشود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ میشود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود
گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود
ازهرچه زندگیست دلت سیر میشود
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصت مان دیر میشود
کاری ندارم کجایی چه میکنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود
شعر لبخند تو:
لبخند تو خلاصه خوبیهاست
لختی بخند، خنده گل زیباست
پیشانیات تنفس یک صبح است
صبحی که انتهای شب یلداست
در چشمت از حضور کبوترها
هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست
رنگین کمان عشق اهورایی
از پشت شیشه دل تو پیداست
فریاد تو تلاطم یک طوفان
آرامشت تلاوت یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن
ای آنکه ارتفاع تو دور از ماست
گردآوری: بخش شعر سرپوش
- 9
- 5