بچه دار شدن اتفاق واقعا هیجان انگیزی در زندگی هر فرد است، حالا تصور کنید که همزمان بیش از یک بچه به دنیا بیاورید. منظورمون دو قلو یا حتی سه قلو نیست. فکرکنید هفت قلو به دنیا بیاورید! غیرممکن به نظر میرسد، اما واقعا چنین اتفاقی افتاده است.
امروزه درمانهای ناباروری به بارداری زنان کمک میکنند. بابی و کنی مککوی (McCaughey) اولین بار در سال ۱۹۹۶ بچه دار شدند. بابی مشکل ناباروری داشت به همین دلیل دخترشان را لطف خدا میدانستند. بعد از آن تصمیم گرفتند باز هم بچه دار شوند.
آنها از مترودین استفاده کردند که با تحریک تخمک گذاری به باروریی زنان کمک میکرد. همه چیز خوب به نظر میرسید و امیدوار بودند فرزند دومشان را هم به دنیا بیاورند. اما بابی در دوران بارداری متوجه شد هفت جنین داخل رحم خود دارد. این خبر برای او بسیار عجیب و نگران کننده بود.
اگرچه درمان ناباروری به زنان کمک میکند، اما میتواند چنین عواقبی هم داشته باشد. پزشکان خطر چنین بارداری را توضیح و به آنها گفتند باید تعداد بچهها را کم کنند. با اینکه بابی و کنی یک فرزند داشتند و خطرات این نوع بارداری را میدانستند، اما تصمیم گرفتند هر هفت بچه را نگه دارند؛ و همین باعث شد داستانشان همه جا پخش شود.
هرچند این تصمیم از نظر خیلی از افراد احمقانه بود، اما برایشان جالب بود و افراد و سازمانهای زیادی به کمک آنها آمدند. پوشک، پرستار بچه، یک ون، یک سال مواد غذایی و حتی یک خانه بزرگ از جمله کمکهای آنها بود.
همان طور که درک میکنید، هرچه لحظه زایمان نزدیکتر میشد استرس بیشتر میشد و وقتی فهمیدند ۹ هفته زودتر باید برای سزارین بروند، هیجان زده شدند.
بالاخره در ۱۹ نوامبر ۱۹۹۷ هفت قلوها در عرض شش دقیقه متولد شدند. آنها چهار پسر و سه دختر بودند. اما دو تا از آنها باید با لوله غذا میخورند.
هنگام مرخص شدن بابی از بیمارستان خبرنگاران منتظر بودند. نوزادان سه ماه و ۱۰ روز بعد از بیمارستان مرخص شدند. این روز هیجان انگیزی برای بابی و کنی بود. دوربینها و گزارشگران آنها را احاطه کرده بودند؛ و میخواستند بچهها را ببینند. بعد از رسیدن آنها به خانه هم پلیس مقابل در نگهبانی میداد تا بچهها در امان باشند.
بچهها روزانه ۵۲ پوشک استفاده میکردند و ۴۲ بطری شیر میخوردند. بعد از سه ماهگی مصرف شیر آنها به ۴ تا ۵ گالن در هفته رسید. مراقبت از بچهها به تنهایی غیرممکن بود. معمولا افراد داوطلب هر روز در انجام وظایف مختلف به کمک آنها میآمدند.
هشت یا نه داوطلب پوشکها را عوض میکردند، به بچهها غذا میدادند و از آنها مراقبت میکردند. بابی و کنی مجبوربودند برای کاهش هزینهها عمده خرید کنند و محصولات تازه مثل میوه و سبزیجات را خودشان پرورش دهند.
هفت قلوها زبانی برای خودشان اختراع کردند که هیچکس جز خودشان نمیفهمید. اما وقتی بزرگنر شدند یاد گرفتند انگلیسی صحبت کنند.
حتی رئیس جمهور آمریکا هم به دیدن این خانواده رفت. بیل کلینتون به این خانواده تبریک گفت و چند سال بعد هم جورج بوش از آنها دیدن کردند.
اما مثل همه بچه ها، این هفت قلوها هم شخصیت متمایز خودشان را داشتند. بچهها بزرگ شدند، با هم به یک مدرسه میرفتند، اما هرکدام سرگرمی خاص خودشان را داشتند.
یکی از عوارض زایمان زودرس، مشکلاتی است که برای سلامت بچهها پیش میآید. دو تا از بچهها با فلج مغزی به دنبا آمدند. این بیماری روی تعادل و حرکت فرد تاثیر میگذارد و در راه رفتن او مشکل ایجاد میکند.
پس از سالها خانواده مک کوی تصمیم گرفتند خانهای که به آنها داده شده بود را بفروشند. آنها تصمیم گرفتند خانه خود را به یک سازمان غیرانتفاعی بفروشند که به زنان جوان با بارداری ناخواسته کمک میکرد. بابی دراین باره گفت: «ما این خانه شگفت انگیز را زمانی که واقعا به آن نیاز داشتیم هدیه گرفتیم و هیچ چیز برای ما لذتبخش تر از این نخواهد بود که آن را به کسی بدهیم که واقعا به آن نیاز دارد.»
وقتی از بابی و کنی پرسیده شد که آیا اگر میتوانستند این شرایط را عوض میکردند، پاسخ آنها منفی بود. ما چیز ارزشمندی از این زوج و خانواده بزرگشان یاد میگیریم. همه چیز آسان نیست، اما وقتی واقعا چیزی را بخواهید هرچقدر هم سخت باشد آن را دنبال میکنید.
- 14
- 5