با نزدیک شدن به اواخر قرون وسطا، باور عجیبی در میان مردم رایج شد و برخی از مردم تصور میکردند که از شیشه ساخته شده اند، این اعتقاد به ایده شکسته شدن آنها در صورت لمس شدن نیز وجود داشت و این بعداً به عنوان توهم شیشه ای شناخته شد و اغلب متوهمین از طبقه ثروتمند و افرادی صاحب نفوذ در آن زمان بودند.
توهم شیشه بودن، قویترین شخصیت تاریخ فرانسه را به ضعیفترین و شکنندهترین شخصیت تبدیل کرد: چالرز ششم قویترین مرد فرانسه بود. او ۴۲ سال بر سرزمینی حکمرانی کرد که میلیونها ساکن داشت. دوران حکومت او طولانی ترین در تاریخ فرانسه بود. او ارتش فرانسه را در جنگ صد ساله علیه انگلستان فرماندهی میکرد. با وجود همهی اینها او فکر میکرد که از شیشه ساخته شده و هر لحظه ممکن است شکسته بشود و احساس ضعف شدیدی میکرد. البته او تنها کسی نبود که این باور را دربارهی خودش داشت.
توهم شیشه بودن در پایان قرون وسطا سراسر اروپا را فراگرفت، با وجود این، هیچ کسی نمیدانست که این توهم چرا و چگونه منتشر شد. چالرز ششم معروفترین شخصیت مبتلا به این توهم بود و افراد زیادی در اروپا به آن مبتلا شدند. اوج دوران آن بین قرن پانزدهم و هفدهم بود. در همهی موارد ابتلا یک چیز مشترک بود؛ مبتلاان گمان میکردند به جای گوشت و استخوان از شیشهای شکننده ساخته شدهاند.
توهم شیشه بودن تنها یکی از باورهای رایج در آخرین سالهای قرون وسطا بود. رابرت بیرتون پژوهشگری از دانشگاه آکسفورد در سال ۱۶۲۱ کتابی منتشر کرد و نوشت که توهم شیشه بودن فقط یکی از باورهای عجیب و غریب آن دوران بوده است و علاوه بر افرادی که فکر میکردند از شیشه ساخته شدهاند افرادی هم بودند که فکر میکردند از جنس چوبپنبه یا سرب سنگین هستند و یا در شکمهایشان قورباغههای در حال جست و خیز هستند، بعضیها هم میترسیدند سرشان از روی کتف، روی زمین بیفتد.
بسیاری از افرادی که از این توهم رنج میبردند مردان ثروتمند و قدرتمند بودند و برخی از مردم هم تظاهر به این توهم میکردند تا مشهور شوند. بنا به گزارش مورخی به نام جیل اسپیک این توهم عجیب در سراسر اروپای آن زمان منتشر شد و اغلب گریبانگیر افراد ثروتمند و صاحب نفوذ میشد و برخی از فقرا و افراد ناشناس هم برای رسیدن به شهرت و یا جلب توجه خود را مبتلا به توهم شیشهای معرفی میکردند.
بنا به گزارش جیل اسپیک در تاریخ آمده است، یک پادشاه ناشناس از ترس اینکه با جایی برخورد نکند و نشکند خود را در اتاقی حبس کرد، حتی او به کارکنان قصر دستور داد تا سراسر قصر را از کاه پر کنند تا در صورت افتادن روی زمین نشکند.
پزشکان راههای مختلفی به کار میبردند تا به مبتلایان ثابت کنند که شیشهای نیستند. یکی از راهها این بود که در اتاق مبتلایان آتش روشن می کردند و درها را قفل میکردند. فرد متوهم مجبور میشد برای نجات خود محکم بر درها بکوبد و آنوقت در را باز میکردند و از او میپرسیدند: اگر از شیشه هستی پس چطور با این ضربات سنگینی که بر در وارد میکردی نشکستی و یا او را کتک میزدند تا توهم شکستن از مغز او خارج شود.
پادشاه چارلز ششم به کسی اجازه نمیداد كه او را لمس كند، او واقعاً از این ترس داشت كه اگر به هر طریقی لمس شود می تواند كاملاً نابود شود و او به ندرت جای خود را ترک میکرد و هنگام عزیمت از برخورد با در و یا مبلمان وحشت داشت. بنابراین، برای محافظت از خود خیاط ها در بعضی مواقع لباسهای او را با بالشتک اضافی و حتی میله های فولادی تقویت می کردند، اما حتی این باعث نمی شد که وی احساس امنیت کند زیرا توهم شیشه ای زندگی این او را گرفته بود.
زانوها منطقهی حساس افراد مبتلا به توهم شیشه بودن به شمار میرفت. این طرز تفکر زندگی آنها را بی نهایت سخت کرده بود. نوشتههای طبی که تاریخ آن به سال ۱۵۶۱ میلادی باز میگردد یک مرد که اهل سن ژرمن پاریس بوده است، به یقین تصور میکرد از شیشه است و میترسید که روی صندلی بنشیند، پزشک هم او را کتک مفصلی زد تا بداند که به جای شیشه از گوشت است.
توهم شیشه نتیجه ترس از ناشناخته ها بود زیرا شیشه در آن دوره اختراع جدیدی بود و به عنوان مادهای حیرت انگیز یا حتی جادویی دیده میشد و این باور به پایان نرسید و توهم سیمان در قرن نوزدهم شکل گرفت، زیرا سیمان ماده جدیدی بود و مورد استفاده قرار میگرفت. پزشکان در لندن و در سراسر اروپا مواردی از بیمارانی را ثبت کردند که فکر میکردند اندام آنها از سیمان ساخته شده است، و یک بار دیگر این باور به به همان سرعت که شکل گرفته بود از بین رفت.
- 20
- 1