زمانی که امیر زمام امور را به دست گرفت، اکثر نقاط کشور درگیر شورش، کشور ناامن و خزانه دولت تهی بود، ولی او در سه سال وضع مملکت را سامان داد و زمینه اصلاح را فراهم کرد. «صنف منشیان و مستوفیان قدر او را میشناختند و تعبیر «نظم میرزاتقی خانی» از آنان است.» میان دولتیها برخی افراد کاردان مسن حضور و با امیر کمال همکاری را داشتند ولی امیر برای اداره و اصلاح امور، محتاج جوانان فعال و کاردان بود. از این جهت یکی از مشکلات عمده دولت امیر، بییار و یاوری بود.
اقدامات و اصلاحات اقتصادی مهم امیرکبیر را برحسب برخی منابع(۱)، میتوان در دو محور کلی دستهبندی کرد:
الف: مبارزه با ویژهخواری
در تاریخ سیاسی ایران کمتر کسی را میتوان یافت که نظیر امیر، درنهایت قدرت هم خودش بری از فساد باشد و هم جدا و اساسا به مبارزه با فسادهای اقتصادی اهتمام ورزد؛ تا آنجا که حتی هدیه و انعام هم قبول نمیکرد. واتسون نوشته است: «درنظر ایرانیان فوقالعادهترین و حتی شگفتانگیزترین جنبه اخلاقی امیر، همان فسادناپذیری مطلق وی بود. امیرنظام مافوق آن بود که کسی بتواند او را به رشوه بفریبد. او مصمم گشت آن نظام رشوهخواری را که از ۶ جهت احاطهاش کرده بود، براندازد.»
نظم امیرکبیر بر همین دو اصل استوار بود؛ یعنی وضع قانون و ضمانت اجرای آن. عاملی که سبب شد امیر برخلاف اکثر سیاستمداران در امر مبارزه با فساد موفق باشد، اولا سلامت مالی شخص او و ثانیا اصرارش بر اجرای قوانین وضعشده بود. او حتی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دو هزار تومان رسانید و حقوق زیاد درباریها و شاهزادهها را کم کرد؛ مواجب بیحسابی را که حاجمیرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع و سروسامانی به قوانین مالیاتی داد.
اگرچه به گفته دکتر پلاک «پولهایی که میخواستند به او رشوه دهند و نمیگرفت، صرف کشتن او شد»، اما عزم و جدیت او در حوزه مبارزه با فساد در مدت زمان کوتاه صدارتش نتیجه محسوسی داشت. ایرانیان از وضع ماقبل امیرکبیر -که به گفته واتسون «شوق دائمی برای سودجویی نامشروع داشتند» و «لفظ «مداخل» به گوششان بس دلپذیر بود»- در عرض مدت زمان کوتاهی بدانجا رسیدند که رضاقلیخان هدایت میگوید: «[چون از طرف امیر به ماموریت خوارزم گمارده شدم، دوهزار اشرفی برای خرج سفر او از خزانه دولت رسید]؛ خواستم ۲۰ اشرفی به آورنده بدهم؛ نپذیرفت و گفت من انعام و هدیه قبول نمیکنم.» این نشان میدهد با تحول نظام سیاسی کشور حتی خصیصههای مذموم و ناپسندی که از دیرباز در خوی مردم پیدا شده نیز در زمان کوتاهی قابل تغییر است، به شرطی که مردم تحقق این موضوع را وجهه همت خویش قرار دهند. چنانکه اگر مردم آن روز با امیرکبیر همراه نبودند، او در مبارزه با فساد توفیقی کسب نمیکرد. در آغاز صدارت امیر و در چهار ماهه نخست اعیان دولت به علت کاستن مواجب و مستمریها و همچنین ممنوعیت رشوه و انعام علیه صدارت امیر شوریدند.
در تهران برای برانداختن او فتنه دامنهداری برپا شد و چندهزار سرباز که اجیر امرا و اعیان بودند، به خیابان ریخته و خواستار عزل امیر شدند. اما مهم این است که مردم شهر، بازار را تعطیل کردند و به حمایت از امیر، مقابل سربازان یاغی ایستادند و پس از آن نیز درصدد اصلاح خویش برآمدند.
ب: اصلاح نظام اقتصادی و توجه به تولید ملی
امیر به توسعه صنعت و رونق کشاورزی نیز همت گماشت. جوهر اندیشه اقتصادی او این بود که صنعت داخلی رشد کند و صادرات ایران افزایش یابد. او درصدد بود بازار کالاهای خارجی را محدود کند و واردات را به حداقل برساند. امیر معتقد بود اگر واردات را محدود نکند، ایران کشوری مصرفکننده بار میآید و بنیه اقتصادیاش تقویت نمیشود و درنتیجه از نظر سیاسی نمیتواند روی پای خود بایستد، بنابراین جهت عمومی سیاست اقتصادی امیر علیه «نظام رقابت آزاد روس و انگلیس» بود. او به امضای قرارداد بین ایران و فرانسه که طرح آن در زمان محمدشاه تنظیم شده بود تن نداد و درنتیجه سفیر فرانسه با قهر از ایران رفت، اما امیر از موضعش کوتاه نیامد.
آدمیت مینویسد: «محور سیاست امیر را حمایت اقتصاد ملی میساخت. جوهر اندیشه اقتصادی او این بود که صنعت داخلی ترقی پذیرد، صادرات ایران افزایش گیرد و بازار کالای فرنگی محدود شود. وگرنه ایران همچنان کشور مصرفکننده متاع خارجی باقی میماند؛ نه بنیه اقتصادی مییافت، نه درنتیجه از نظر سیاسی میتوانست روی پای خود بایستد.»
در تاسیس صنایع ملی و محدود کردن واردات، سرهنگ شیل با اشاره به نظر امیر در بنای کارخانه پارچهبافی مینویسد: «به امیرنظام خاطرنشان کردم که نقشه ایجاد کارخانه، آزمایش پرخرجی است و بهتر این است که پارچه فرنگی را به بهای ارزانتری وارد کنید. به این نکتهها گوش نداد و گفت تاسیس کارخانه داخلی دستکم این فایده را دارد که هر پولی که صرف آن شود در خود مملکت میماند و بیرون نمیرود.» شیوه حمایت اقتصادی امیر بهزودی نتیجه داد و تحولی در وضع اقتصاد داخلی به بار آمد و تجارت داخلی و خارجی ایران توسعه یافت. واتسون مینویسد: «بازرگانی داخلی بین ولایات و شهرهای عمده و نیز تجارت خارجی با همسایگان روس، ترک، عرب، افغان و ازبک با اطمینان خاطر و تحت حمایت دولت فعال و عادل امیرنظام ترقی یافت.»
تجارت خارجی توسعه یافت و حتی دولت انگلستان از دولت ایران دعوت کرد تا در «نمونهخانه امتعه ممالک» که نمایشگاهی بینالمللی بود، شرکت کند. نویسنده صدرالتواریخ میگوید: «امیرنظام برحسب معاهده تجارتی که با دول بسته شده بود، از آوردن اجناس آنها به ایران منع نمیکرد، ولی به حرکات و عادات خود طوری مسلوک میداشت که جنس خارجه را مردود میساخت و کسی خریدار نمیشد و غالبا البسه خود را از پارچههایی قرار میداد که در ایران میبافتند. به این واسطه مردم نیز سبک ایرانیت و رواج جنس مملکت خود را از دست نمیدادند.»
آدمیت مینویسد: «برای ترقی صنعت، از پشتیبانی و کمک به اهل فن و هنر هیچ دریغ نمیگشت.» در وقایعاتفاقیه نیز مینوشتند: «مکنون خاطر دولت آن است که عموم ارباب حرفه و صنعت در شغل و کسب خود ترقی داشته باشند و هریک که صنایع بدیعه که به کار آید احداث کنند، مورد نوازش و التفات میشوند.»با اجرای این سیاستها، وضع صنایع و اقتصاد بسامان شد و در بسیاری از صنایع، پیشرفت حاصل شد و اوضاع اقتصادی و کسب عمومی رونق گرفت. فیالجمله از ماجرای امیر میتوان فهمید که اگر بنا بر تنظیم امور باشد، در سه سال هم میتوان کارهایی بزرگ کرد. مهمتر اینکه حل مسائل واقعی، با چشمانداز واقعبینانه ممکن است، نه با پوست خربزه «بازار آزاد» و توجیه تراشیدن برای آن حتی با عبارتی از علی حاتمی راجع به «کباب خوردن در بازار»!
پینوشتها:
۱. آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران: خوارزمی، ۱۳۹۴.
محمدحسین نظری
- 13
- 5