زیردریایی یکی از قدرتمندترین ادوات نظامی است که تا به حال ساخته شده است. درون بدنه یک زیردریایی مجهز به موشک بالستیک اتمی، قدرت آتشی بیش از تمام سلاحهایی که در طول جنگ جهانی دوم استفاده شد وجود دارد.
زیردریایی نقشی کلیدی در طول جنگ سرد ایفا کرد و در دنیای مدرن نیز که به سمت جهانی شدن پیش می رود و قدرتهای منطقهای در حال ظهور هستند، این هیولاهای زیر دریا نقشی پررنگتر از همیشه پیدا کردهاند. در اینجا قصد داریم ببینیم که زیردریاییها چه نقشی در قرن ۲۱ ایفا می کنند و تکنولوژیهای جدید چگونه این نقش را متحول کردهاند؟
دفعه بعد که سوار بر کشتی و یا در ساحل اقیانوس بودید، به آبها نگاه کنید. احتمالا روزی ساکت و دریا بسیار آرام است. ممکن است تا جایی که چشم کار میکند، هیچ شناوری در سطح آب نباشد، گویی به میلیونها سال پیش و زمانی که خبری از انسانها بر روی زمین نبود بازگشتهاید. و با همه این اوصاف، در زیر این سطح آرام، صدها متر در عمق اقیانوس، ممکن است یک زیردریایی بدون دیدهشدن و یا کشف شدن در حال حرکت باشد.
این ماهیت یک زیردریایی است. هرچند که شاید واژه “پنهانکار” تصویر یک جنگنده مدرن که میتواند از دید رادارها پنهان شود را به ذهن بیاورد، زیردریاییهای نظامی از همان روزهای اول با تفکر پنهانکاری توسعه یافتهاند. کار زیردریایی این است که دیده نشود، به جاهایی که هیچ کشتی قادر به رفتن نیست برود و در صورت نیاز، بدون هشدار قبلی حمله کند.
از بسیاری جهات، زیردریایی کاملا متضاد با شناور سطحی است. در حالی که قدرت یک ناو هواپیمابر از دیده شدنش نشأت میگیرد، زیردریایی کاملا پنهان است. ناو هواپیمابر میتواند پرچمی را برافرازد، حضور نظامی یک کشور را در آبهای مورد مناقشه به نمایش بگذارد، در جهت نمایش قدرت به کار رود و یا حمایت از یک متحد را از طریق دیداری دوستانه از بنادر آن کشور نشان دهد.
از طرف دیگر زیردریایی مخفیانه عمل میکند. زیردریایی در موقعیتهای پر تنش میتواند برای رصد تحرکات فرستاده شود و یا میتواند بدون آشکار شدن به حریف اعمال فشار کند. در حقیقت پنهان بودن به این معناست که چه زیردریایی در منطقه باشد یا نه، میتواند به یک اندازه بر حریف اثر بگذارد.
این پنهانکاری میتواند باعث ایجاد تردید زیادی در ذهن دشمن شود و آنها را وادار کند تا برای یافتن و شکار زیردریایی که حتی مطمئن نیستند که در منطقه حضور دارد یا نه منابع خود را هدر دهند و یا حتی شاید باعث شود که منطقه را به کلی ترک کنند.
برای مثال در جنگ فالکلند در سال ۱۹۸۲، غرق شدن کشتی ژنرال بلگرانو آرژانتین توسط زیردریایی HMS Conqueror نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا باعث شد که آرژانتین، تمامی ناوگانش را تا پایان جنگ در بنادر نگه دارد.
از نقطه نظر استراتژیک هم این عنصر شک و تردید، کلید بازدارندگی هستهای است. دشمن میتواند محل پایگاههای موشکی و فرودگاههای یک کشور را به طور دقیق مشخص کرده و اقدام به حمله هستهای کند؛ اما وجود زیردریاییهای هستهای باعث میشود که امکان تلافی کردن برای یک کشور همیشه وجود داشته باشد.
به همین دلیل است که آمریکا نیمی از توان بازدارندگی خود و بریتانیا تمام توان بازدارندگی خود را در زیردریاییهایشان نگه میدارند.
پیشینه زیردریایی
زیردریاییها همیشه جنگجویان پنهانکار به شکل امروزی نبودند. در آغاز قرن بیستم، زیردریاییها شناورهایی بدبو بودند که خدمه آنها مکانیکهای بد دهن و سرتاپا آغشته به روغن بودند.
از زمانی که اسکندر کبیر، از یک محفظه بزرگ شیشهای برای رفتن به زیر آب و کاوش اعماق دریاها استفاده میکرد تا به امروز، اشکال مختلفی از وسائل برای رفتن به زیر آب ابداع شدهاند. در قرن نوزدهم، با در دسترس قرار گرفتن منبع برق قابل حمل و بدنههای زخیم فلزی، استفاده آزمایشی از زیردریاییها رواج بسیاری یافت، اما تنها در سالهای منتهی به قرن بیستم بود که نیروی دریایی کشورهای آمریکا، بریتانیا و ژاپن نخستین زیردریاییهای خود را وارد خدمت کردند.
این زیردریاییها بر اساس طرحهای یک مهندس ایرلندی به نام جان هلند ساخته شدند و همان شکلی از زیردریایی هستند که ما امروز میشناسیم.
تا زمانی که جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ آغاز شد، زیردریاییها به سرعت پیشرفت کردند و بسیاری از سامانههایی که در زیردریاییهای امروزی مورد استفاده قرار میگیرند هم در همین زمان پدید آمدند.
اجزاء زیردریایی
هسته اصلی زیردریایی بدنه فشار است. این بخش یک استوانه مهر و موم شده میباشد که در مقابل فشار بیرون، حتی زمانی که زیردریایی صدها متر در زیر آب فرو میرود مقاومت میکند و درون آن فشار در حالت عادی حفظ میشود. اقامتگاه خدمه، ابزارهای هدایتی، موتورها و تسلیحات در این بخش قرار دارند.
خارج از این بدنه، پوسته یا روساخت قرار دارد، که روی بدنه فشار را پوشانده و سطحی صافتر و هایدرودینامیکتر دارد که به زیردریایی اجازه میدهد راحتتر و از آن مهمتر ساکتتر در آب حرکت کند. این پوشش دارای چندین منفذ است و هنگامی که زیردریایی در زیر آب و یا در سطح آن حرکت می کند، آب به راحتی از درون این پوسته عبور میکند.
برجستهترین قسمت پوسته، باله است که گاها به اشتباه برج هدایت خوانده میشود. این برآمدگی فلزی به عنوان یک سکوی دیدهبانی عمل میکند که مجهز به یک پل فرماندهی باز و کوچک است و کاپتان میتواند از آنجا زیردریایی را زمانی که در سطح قرار دارد، هدایت کند. پریسکوپ، آنتن رادیویی و دکل رادار نیز در این بخش قرار دارند.
باله محلی برای ورود و خروج خدمه بدون نیاز به انداختن قایق در آب است و زمانی که زیردریایی در زیر آب در حال حرکت است نیز به عنوان یک تثبیتگر عمل میکند (مانند باله پشت برخی آبزیان).
در بین پوسته و بدنه فشار، مخازن تعادل قرار دارند. این مخازن که مانند یک فضای خالی در اطراف بدنه فشار قرار دارند، در پایین بدنه زیردریایی باز هستند و در روی آن چندین دریچه دارند. زمانی که زیردریایی بخواهد به زیر سطح برود، دریچهها باز میشوند و هوایی که در داخل گیر افتاده خارج میشود.
در همین هنگام هم آب از زیر وارد مخازن میشود تا زیردریایی به اندازه کافی برای پایین رفتن سنگین شود. در هنگامی که زیردریایی بر روی سطح قرار دارد، دریچهها بسته هستند و برای این که شناور بماند، هوای فشرده به داخل مخازن فرستاده میشود.
مخازن تنظیم کار مخازن تعادل را کامل میکنند. این مخازن به کاپتان اجازه میدهد که وضعیت زیردریایی را زمانی که به عمق دلخواه رسید تثبیت و آن را در همان حال شناور نگه دارد، به طوری که نه پایین برود و نه بالا. برای تغییر جهت نیز زیردریایی مانند کشتی برای چپ و راست رفتن دارای سکان و برای تغییر زاویه رو به بالا و پایین در بخشهای جلو و عقب دارای آبباله (آباله) است.
منبع تولید نیروی زیردریایی نیز درون بدنه فشار قرار دارد. در نیمه اول قرن بیستم این منابع موتورهای دیزلی بودند که هم زیردریایی را هنگامی که در روی سطح بود به پیش میبردند و هم دینامی را میچرخاندند که باتریهای اسیدی بزرگ زیردریایی را شارژ میکردند. این باتریها نیروی الکتریسیته مورد نیاز برای موتورهایی که زیردریایی را در زیر آب به حرکت در میآوردند، تامین میکردند.
جنگهای جهانی و جنگ سرد
بخشهایی که گفته شد، زیردریایی را از یک وسیله زیرآبی نیمه کور، به یک شکارچی مرگبار بدل کردند. در طی جنگهای جهانی اول و دوم، زیردریاییهای به وحشتی غیرقابل دیدن تبدیل شدند.
دستهای از آنها به کاروانهای تجاری حمله میکردند تا دست دشمنان را از غذا و مواد خام کوتاه کنند، در نقش اسکورت کشتیهای خودی به کشتیهای جنگی دشمن حمله میکردند و برای مسدود کردن مسیرهای آبی، اقدام به مین ریزی در آن مسیرها میکردند.
زیردریاییها به قدری انعطافپذیر بودند که در نقشهای محاصره دریایی، شناسایی و برای رساندن جاسوسها و کوماندوها به مقصد مورد استفاده قرار گرفتند. زیردریاییهای کوچکی برای غرق کردن کشتیهای پهلو گرفته در بنادر ساخته شدند و از طرف دیگر زیردریاییهای غول پیکری نیز به عنوان شناورهای توپدار و حتی در نقش هواپیمابر ساخته شدند.
زیردریایی به قدری قدرتمند بود که استراتژیها و تاکتیکهای دریایی را به کلی تغییر داد و ناوگانهای ضد زیردریایی که برای شکار زیردریاییها ایجاد شدند به زودی به یکی از مهمترین اجزاء هر عملیاتی تبدیل شدند. بدون شکارچیان زیردریایی، بقیه ناوگان جرات ترک بندر را نداشتند.
از دهه ۱۹۴۰ و در جریان جنگ جهانی دوم، نبردی موازی در جریان بود. در نبرد آتلانتیک که یکی از بزرگترین درگیریهای جنگ جهانی دوم بود، نه تنها نبرد بین ناوشکنها و قایقهای گشتی متفقین و زیردریاییهای U-boat آلمانها در حال انجام بود، بلکه این نبرد در آزمایشگاههای دو طرف نیز درجریان بود.
آلمانها رمزهایی را برای ارتباط با U-boatها ابداع میکردند. متفقین این رمزها را میشکافتند و آلمانها دوباره رمزهای جدیدی ابداع می کردند. در این حین سونارهای جدیدی برای کشف زیردریاییها در زیر آب توسعه یافت. رادارهای جدیدتر نیز آنها را در صورتی که به سطح آب میآمدند، کشف میکردند.
آلمانها با استفاده از لوله تنفس برای زیرآب رفتن و تکنولوژیهای ضد رادار با این ابزارهای جدید به مقابله برخواستند. در مقابل نیز متفقین رادارها و سونارهای حساستری را وارد میدان کردند. این نبرد به گونهای بود که پیشرفتهای تکنولوژیکی که برای سالها باعث برتری یک طرف بر طرف دیگر میشد، حال تنها چند ماه باعث برتری میشد.
اولین زیردریایی حقیقی
این جا جایی است که باید بین زیردریاییهای امروزی و نمونههای مورد استفاده در جنگ جهانی دوم تمایز قائل شویم. تا به این جا بارها واژه “زیردریایی” را به کار بردیم، و با این وجود هیچکدام از وسائلی که تا دهه ۵۰ میلادی ساخته شدند، زیردریایی واقعی نبودند.
نام مناسب برای این وسائل زیردریاییپیما است. زیردریایی وسیلهای است که در زیر آب عمل میکند و تنها مدت زمان اندکی را در سطح آب سپری میکند. شناورهای دیزل/الکتریک مرسوم مثل زیردریاییها نبودند. آنها شناورهایی بودند که در سطح آب حرکت میکردند و تنها برای حمله کردن و یا اجتناب از مورد حمله قرار گرفتن به زیر آب میرفتند.
زمانی هم که به زیر سطح آب میرفتند کاملا برای تولید نیرو به باتریهای خود وابسته بودند و هوای درون بدنه نیز به همان میزان پیش از زیر آب رفتن محدود بود. این مسئله حداکثر زمانی که میتوانستند در زیر آب بمانند را به ۴۸ ساعت در حالت اضطراری محدود ساخته بود.
در طول جنگ سرد بود که محدودیت از بین رفت و رمان ژولورن به حقیقت پیوست. امری که زمانی غیر ممکن به نظر میرسید، نه تنها در نبردهای دریایی، که در استراتژی جهانی نیز به یک انقلاب تبدیل شد.
اولین زیردریایی حقیقی یو اس اس ناتیلوس بود. این شناور که زاییده افکار دریادار آمریکایی، هایمن جی.ریکور بود، در سال ۱۹۵۴ در کارخانه کشتی سازی Electric Boat واقع در ایالت کنتیکت به آب انداخته شد و اولین زیردریایی هستهای بود. این مسئله به این معناست که ناتیلوس میتوانست برای سالها، بدون نیاز به سوختگیری سفر کند و برای تولید برق، نیازی به اکسیژن نداشت.
این جهش عظیم در زمینه پیشرانهها، پیشرفتهای دیگری را نیز به دنبال داشت. سامانههایی برای تولید اکسیژن از آب دریا و یا زدودن دی اکسید کربن از هوا توسعه یافتند. دستگاههای آب شیرین کن نیز پا به عرصه گذاشتند. ساختار بدنهها کشیدهتر شد و شناورها بزرگتر و راحتتر شدند.
به علاوه خدمه زیردریایی واکسینه میشدند، به دقت برای اطمینان از عدم وجود بیماری کنترل میشدند و در صورتی که کسی حتی یک عطسه کوچک میکرد، پیش از آغاز گشت زیردریایی، از خدمه کنار گذاشته میشد. این مسئله باعث شد که سطح سلامتی خدمه زیردریاییها به حدی بالا برود که این شناورها دیگر پزشکانشان را همراه خود نبرند.
همه اینها باعث شد که زیردریاییها تواناییهایی داشته باشند که تا چند سال قبل از آن تنها در فیلمها و کتابهای علمی تخیلی ممکن بود. در ۱۹۵۸، ناتیلوس اولین زیردریایی بود که از زیر یخها به قطب شمال رسید. تنها یک هفته بعد، زیردریایی هستهای یو اس اس اسکیت در قطب با شکستن یخها به سطح آب آمد. سپس در سال ۱۹۶۰، یو اس اس تریتون، دور دنیا را بدون آمدن به سطح آب پیمود.
با وجود انرژی هستهای و تکنولوژیهایی که به همراه آن آمد، زیردریاییها هرگز مجبور نیستند که به سطح آب بیایند و حتی لازم نیست تا سالها به بندر بازگردند
حال پایداری زیردریاییها تنها به میزان آذوقهای که به همراه دارند و همچنین به میزان تحمل خدمه برای زندگی در یک لوله فلزی برای مدت طولانی و بدون دیدن نور آفتاب محدود میشود. شاید به همین دلیل است که زیردریاییها بهترین غذاها را دارند.
مزیت دیگر این زیردریاییها این بود که نیمی از متدهای ضد زیردریایی بیاثر شدند. از آنجایی که دیگر نیازی به آمدن روی آب نبود، استفاده از رادار و هواپیماهای شناسایی بیفایده شد. رها کردن خرجهای عمقی که امری معمول به حساب میآمد نیز دیگر اثربخش نبود، چرا که زیردریایی به سادگی میتوانست به عمق بیشتری برود و از این خرجها در امان باشد.
در حالی که جنگ سرد به پیش میرفت، زیردریاییها نیز به سرعت متحول شدند. طراحی بدنهها از حالت کاملا کشیده، به شکلهای هیدرودینامیکتر برای ایجاد حداکثر سرعت و حداقل صدا تغییر کرد. ناوبری کور و سکستانت (وسیلهای برای ناوبری) جای خود را به ناوبری اینرسیایی و جی پی اس دادند. دیگر نیاز نبود که زیردریایی برا ارتباط با پایگاه به سطح آب بیاید.
در عوض خدمه پیش از آمدن به عمق پریسکوپ برای استفاده از بیسیم و یا پیوندهای ماهوارهای، منتظر دریافت سیگنال هشداری میشدند که پایگاه بر روی یک کانال رادیویی با طول موج بسیار کوتاه ارسال میکرد.
در جنگ جهانی اول، محل زیردریایی از طریق دیدن پریسکوپش کشف میشد. در جنگ جهانی دوم، دستگاههای سونار ابتدایی اضافه شدند. سپس در اواسط جنگ سرد، رادارهای کوچکی ساخته شدند که زیردریاییها میتوانستند بدون آمدن به سطح، آنتنشان را از آب خارج کنند.
استفاده سونار، دستگاهی که برای کشف علائم صوتی ساتع شده از کشتیها و زیردریاییها استفاده میشود نیز افزایش یافت و کمکم کل دماغه زیردریاییها از آرایههای سونار پر شد. زیردریاییها حتی به دستگاههای سونار کششی نیز مجهز هستند که به شکل یک دم در پشت آن نصب شده و به دنبالش کشیده میشوند.
علارغم همه این پیشرفتها، تنها کشورهای آمریکا، بریتانیا، فرانسه، شوروی و چین اقدام به ساخت زیردریایی اتمی کردند، در حالی که سایر کشورها هنوز از زیردریاییهای دیزلی استفاده میکنند. دلایل زیادی نیز برای این مسئله وجود دارد.
اکثر کشورها به تکنولوژی هستهای دسترسی ندارند، ساخت و بکارگیری زیردریاییهای معمولی کمهزینهتر است و در صورتی که کشوری تنها بخواهد تنها در آبهای کم عمق نزدیک خودش عملیات انجام دهد، بسیاری از مزایای زیردریاییهای اتمی به کارش نمیآید.
وظایف زیردریاییها در دنیای امروز
تا دهه هفتاد میلادی، زیردریایی به شکلی که امروز وجود دارد، ظهور کرد. این زیردریاییها بر اساس نقش اصلیشان به سه دسته تقسیم میشوند.
اولین آنها زیردریاییهای حامل موشکهای بالستیک هستند. این زیردریاییها که در اواخر دهه ۵۰ میلادی ساخته شدند، مجهز به سیلوهایی، حامل موشکهای بالستیک با یک یا چندین کلاهک هستهای هستند. ماموریت اصلی آنها بسیار ساده است. باید بندر را ترک کنند، ناپدید شوند و سه ماه بعد بازگردند. در صورتی که نیاز باشد، دستور شلیک موشک به صورت رمزی برای زیردریایی ارصال میشود.
نوع دیگری از همین کلاس زیردریاییها زیردریاییهای حامل موشکها هدایت شونده هستند. این نوع زیردریایی که اکثرا توسط شوروی مورد استفاده قرار گرفت، حامل موشکهای ضدکشتی و یا موشکهای هستهای برای حمله به اهداف در برد کوتاه یا متوسط است. این زیردریاییها بیشتر تسلیحاتی تاکتیکی به حساب میآیند تا استراتژیک.
نوع دوم زیردریاییهای تهاجمی هستند. نقش اصلی این زیردریاییها که چابک و سریع طراحی شدهاند، همراهی زیردریاییهای حامل موشک بالستیک از زمان ترک بندر تا رسیدن به آبهای عمیق و پنهان شدن است. در زمان جنگ سرد، ناتو زیردریاییهای تهاجمی ناتو نقش دیگری نیز داشتند که آن نگه داشتن زیردریاییهای تهاجمی و حامل موشک بالستیک شوروی در قطب شمال، جایی که کمترین دردسر را ایجاد میکردند بود. این استراتژی برای ناتو کم هزینه و برای شوروی بسیار گران بود، چرا که این کشور درصدد حفظ تکیهگاه خود در قطب بود.
وظیفه دیگر این کلاس از زیردریاییها، همانطور که از نامشان بر پیداست شکار و نابودی زیردریاییها و ناوهای جنگی دشمن است. آنها میتوانند با استفاده از اژدرهای هدایت سیمی و سونارهای پیشرفته، به شدت به ناوهای دشمن حمله کنند و از این قدرت برای جلوگیری از ورود دشمن به یک منطقه استفاده کنند و یا آنها را مجبور کنند که برای یافتن زیردریایی که حتی شاید در منطقه نباشد، منابعشان را هدر دهند.
آخرین نوع، زیردریایی ساحلی است که شناورهایی معمولی، برای عملیات در آبهای کم عمق نزدیک به سواحل هستند. این زیردریاییها در صورتی که به خوبی ساخته شده بسیار کم صدا هستند و تنها اثرات صوتی ساتع شده از آنها، صدای پیشران و جریان آب اطراف بدنه است. زیردریاییهای هستهای این مزیت را ندارند، زیرا پمپهایی که برای خنک کردن راکتور، آب را در لولههای اطراف آن به گردش در میآورند، باید همیشه روشن باشند. به همین دلیل است که این زیردریاییهای هستهای معمولا در اعماق زیاد حرکت میکنند.
نبرد ضد زیردریایی
در مقابل زیردریاییها، نسل جدیدی از نیروهای ضد زیردریایی صف آرایی کردهاند. جنگ سرد، به مدت چندین دهه، مسابقهای بین پنهانکاری و کشف بود، چرا که زیردریاییها هر روز کمصداتر و شکارچیان شنوندگان بهتری میشدند.
سطح زیردریاییها با لایههای لاستیکی پوشانده شد تا لرزشها کاهش یابد.
از لاستیک برای ساخت کاشیهای ضد سونار استفاده شد تا بدنه را بپوشانند که خود باعث استحکام بیشتر نیز شد و به زیردریایی اجازه داد که تا اعماق بیشتری پایین رود و احتمال کشف آن توسط سونار به حداقل برسد. طراحی پیشرانها نیز بهبود یافت و آنها را پوشاندند تا از ایجاد حباب جلوگیری شود.
در همین حال نیرویهای ضد زیردریایی، زیردریاییهای تهاجمی، کشتیهای تخصصی شکارچی زیردریایی و هواپیماهای گشت جدید ساختند که نه تنها بر روی سطح به دنبال زیردریایی میگردند، بلکه حتی میتوانند علائم مغناطیسی را بیابند و سونارهای شناور را به آب بیاندازند که میتواند همانطور که در آب پایین میرود علائم صوتی زیردریایی را کشف کند.
بالگردهای مجهز به اژدر سبک، برای صید زیردریاییها، سونارهایی متصل به کابل را به آب میاندازند. سواحل آمریکا و اروپا و همچنین شکاف میان جزایر بریتانیا و ایسلند، توسط سامانه نظارت صوتی آمریکا (مجموعهای از سونارها که میتوانند زیردریاییها را از صدها کیلومتر دورتر کشف کنند) محافظت میشوند. حتی مطالعات بسیار زیادی در مورد لایه بندی اقیانوسها و الگوهای مهاجرت روزانه پلانگتونها صورت میگیرد که میتواند در مخی شدن زیردریاییها موثر باشد.
در نهایت درست زمانی که شوروی در حال ساخت کلاس جدیدی از زیردریاییهای کم صدا بود و ناتو نیز در حال توسعه سونارهای فعال جدید بود، جنگ سرد پایان یافت؛ اما پیشرفت زیردریاییها در سال ۱۹۹۲ متوقف نشد، بلکه تنها برای مدت کوتاهی از سرعت آن کاسته شد.
آینده
دنیای زیردریاییها اکنون در حال بزرگترین تغییراتی است که در ۴۰ سال اخیر اتفاق افتاده. تکنولوژیهای جدید، باعث به دست آمدن تواناییهایی شده که برای مدتها ممکن بودند اما به شکل عملی در نیامده بودند. وضعیت سیاسی نیز تغییرات زیادی کرده است. به مدت یک نسل، ایالات متحده تنها ابرقدرت دنیا بود، اما امروز بازیگران منطقهای ظهور کردهاند و تهدیدات جدیدی در حال شکلگیری هستند.
اما بزرگترین کاتالیزور ناوگانهای قدیمی ابرقدرتها از زمان جنگ سرد هستند که باید در ۲۰ سال آینده جایگزین شوند. از زمان سقوط شوروی ناوگان زیردریاییها بسیار کوچکتر شدهاند، و آنهایی که باقی ماندهاند به پایان عمر رزمی خود نزدیک میشوند.
در حالی که آمریکا و بریتانیا در میانه ساخت زیردریاییهای جدید هستند، فرانسه برنامه ساخت خود را کامل کرده است. در همین حال هند و چین با به روزرسانی ناوگانهای خود سعی دارند که عقب نمانند و روسیه نیز برای ساخت زیردریاییهای جدید مردد است.
ناوگانهای امروز
در زیر لیستی از بزرگترین ناوگانهای زیردریایی را آوردهایم :
ایالات متحده آمریکا (تماما هستهای)
۱۴ زیردریایی حامل موشک بالستیک
۴ زیردریایی حامل موشک هدایت شونده
۳۷ زیردریایی تهاجمی
بریتانیا (تماما هستهای)
۴ زیردریایی حامل موشک بالستیک
۷ زیردریایی تهاجمی
روسیه
۱۳ زیردریایی حامل موشک بالستیک
۷ زیردریایی حامل موشک هدایت شونده
۱۷ زیردریایی تهاجمی هستهای
۲۳ زیردریایی تهاجمی دیزلی
فرانسه (تماما هستهای)
۴ زیردریایی حامل موشک بالستیک
۶ زیردریایی تهاجمی
چین
۵ زیردریایی حامل موشک بالستیک
۵ زیردریایی تهاجمی هستهای
۵۶ زیردریایی تهاجمی دیزلی
هند
۱ زیردریایی موشک بالستیک
۱ زیردریایی تهاجمی هستهای
۱۳ زیردریایی تهاجمی دیرلی
زمانی که در مورد این اعداد صحبت میکنیم نکتهای است که باید مورد توجه قرار گیرد. ناوگانهای زیردریایی کشورهای شرقی شاید در نگاه اول بزرگتر به نظر برسند، اما ناوگان ناتو به طور کامل در محدوده اقیانوسها عمل میکنند و همیشه در سطح بالایی از آمادگی قرار دارند.
ناوگانهای آسیایی، تعداد زیادی زیردریایی ساحلی برای گشت زدن در آبهای نزدیک مرزهایشان دارند و ناوگان روسیه نیز از ربع قرن بودجه حداقلی و بیتوجهی رنج میبرد. بنابراین، این اعداد تنها بر روی کاغذ هستند.
رابطه خاص
برای دیدن این که زیردریاییهای مدرن چه ویژگیهایی دارند، بیایید به دو طرح زیردریاییهایی که قرار است در آینده ساخته شوند نگاهی بیاندازیم: زیردریایی کلاس کلمبیا نیروی دریایی آمریکا و زیردریایی کلاس دردنات نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا. این دو طرح را باید همزمان مقایسه کرد، زیرا نه تنها هر دو همزمان و برای یک هدف ساخته میشوند، بلکه از بسیاری جهات پروژهای مشترک هستند.
آمریکا و بریتانیا اهداف مشترکی را دنبال میکنند. هر دو ناوگانی از زیردریاییهای اتمی از زمان جنگ سرد دارند که باید در آینده نزدیک جایگزین شوند، هر دو برای بازدارندگی هستهای از این زیردریاییها استفاده میکنند. همچنین هر دو به برتری تکنولوژیکی نسبت به برتری عددی معتقدند.
در حال حاضر آمریکا به دنبال جایگزین کردن زیردریاییهای کلاس اوهایو خود است که برای اولین بار در سال ۱۹۷۹ به آب انداخته شدهاند و بریتانیا نیز نیاز دارد که زیردریاییهای کلاس ونگارد خود را که در سال ۱۹۹۲ وارد خدمت شدهاند را جایگزین کنند.
اگر زیردریاییهای آمریکایی کلاس ویرجینیا و بریتانیایی کلاس آستوت را هم در نظر بگیریم، نتیجه ۴ کلاس از زیردریاییهای پیشرفته است که به لطف رابطه و همکاری نزدیک بین دو نیروی دریایی دارای طراحی شبیه به هم و گاها سامانههای مشابه هستند.
این همکاری بسیار جالب توجه است، زیرا کشورهایی که زیردریاییهای اتمی در خدمت دارند، این زیردریاییهای را به کشورهای دیگر نمیفروشند و از کشور دیگر نیز چنین زیردریایی را وارد نمیکنند.
با این حال با این که بریتانیا و آمریکا هر دو زیردریاییهای اتمی خود را میسازند، از دهه ۶۰ بسیاری از تکنولوژیهای هستهای را با هم به اشتراک میگذارند و ۵۰ سال است که همه زیردریاییهای آمریکایی و بریتانیایی، از موشکها و سامانههای پرتاب مشابهی استفاده میکنند.
مشخصترین تفاوت بین کلاس دردنات و کلمبیا، اندازه آنها است. آمریکا به ۸ فروند زیردریایی کلمبیا نیاز دارد، در حالی که بریتانیا تنها ۴ دردنات نیاز دارد. هرچند هر دو کلاس به محفظههای مشابه موشکهای ترایدنت ۲ مجهز هستند، اما کلمبیا ۱۶ فروند موشک حمل خواهد کرد.
این مقدار ۸ عدد از کلاس قبلی یعنی اوهایو کمتر است اما از دردنات انگلیسی که ۱۲ موشک حمل می کند بیشتر است. به همین دلیل است که اوهایو ۱۷۱ متر طول، ۱۵۵ خدمه و ۲۰ هزار تن وزن دارد، در حالی که دردنات تنها ۱۵۲ متر طول، ۱۳۰ خدمه و ۱۶۹۰۰ تن وزن دارد.
تفاوت دیگر آنها در ماموریتشان است. کلمبیا تنها یک ماموریت دارد و آن هم بازدارندگی هستهای است. اما دردنات چند منظوره است. این زیردریایی نه تنها تمام تسلیحات هستهای بازدارنده بریتانیا را حمل میکند، بلکه تقریبا سه چهارم از کل ناوگان زیردریاییهای این کشور را هم تشکیل میدهند، بنابراین باید قادر باشند که ماموریتهای بیش از بازدارندگی هستهای را انجام دهند و سیلوهای حمل موشک به گونهای طراحی میشوند که در صورت نیاز تسلیحات متعارف نیز حمل کنند.
تفاوت دیگر این است که دردنات سال پیش به آب انداخته شد، اما ساخت کلمبیا تا ۲۰۲۱ آغاز نخواهد شد و تا ۱۰ سال به طول خواهد انجامید. این مقدار ممکن است زیاد به نظر برسد، اما این زیردریایی قرار است ۴۳ سال خدمت کند.
با این که کلمبیا هنوز در مرحله طراحی است، اما بسیاری از اجزائش هماکنون در دسترس است، زیرا همانگونه که دردنات بخشهای مشترک زیادی با آستوت دارد، کلمبیا نیز بسیاری از اجزائش مشابه ویرجینیاست. برای مثال، در کلمبیا همان راکتور S9G ویرجینیا استفاده خواهد شد.
پیشرانه کلمبیا و دردنات نیز با ویرجینیا و آستوت یکی است. پیشران این زیردریاییها فاقد میله پروانه است و به جای آن از پیشران الکتریکی بدون میله پروانه بهره میبرد. حذف میله پروانه، نه تنها از پیچیدگی طراحی میکاهد، بلکه نیاز به تعویض میله که هر ۱۰ سال یکبار انجام میشد را از بین میبرد.
در مورد سونار هم باز در هر دو، نمونه بزرگتر از همان سونار زیردریاییها ویرجینیا و آستوت نصب میشود. هیدروفونها و مبدلهای سونار خارج از بدنه فشار قرار دارند و از آنجایی که با آب پوشیده شده اند، باز هم به تعویض بعد از ۱۰ سال نیاز ندارند.
این زیردریاییها فاقد پریسکوپ خواهند بود. پریسکوپ باعث میشود بخشی از بدنه فشار فاقد پوشش باشد، بنابراین در این زیردریاییها از یک دکل تصویرساز فیبر نوری استفاده میشود که کاملا خارج از بدنه فشار و بر روی باله قرار دارد. این وسیله تصاویر را مانند یک دوربین به صورت الکترونیکی به هر قسمت از زیردریایی که نیاز باشد، میفرستد.
از آنجایی که در قرن بیست و یکم هستیم، در هر دو زیردریایی نوآوریهای زیادی به کار رفته. برای مثال هر دو زیردریایی دارای اقامتگاه مخصوص والدین هستند. دردنات باشگاه، کلاس درس و بهداری دارد. کلمبیا برای یکپارچه کردن سنسورها، سامانههای کنترل تسلیحات و سونار، از سامانه تاکتیکی یکپارچه ساز تسلیحات زیردریایی (SWFTS) بهره میبرد.
بازگشت زیردریایی دیزلی
زیردریاییهای هستهای با پایداری طولانی مدت، مزایای زیادی دارند، اما همانطور که دیدیم، تنها شش کشور آنها را به خدمت گرفتهاند. آیا این بدین معناست که زیردریاییهای کشورهای دیگر هنوز از تکنولوژی دهه ۴۰ میلادی استفاده میکنند؟
زیردریاییهای دیزلی، سالها پس از جنگ جهانی، هنوز هم مانند همان زیردریایی پیماهای زمان جنگ بودند با این تفاوت که بدنه کشیدهتر و سنسورهای قویتری داشتند. اما این مسئله با معرفی سیستم رانش مستقل از هوا تغییر کرد. این سیستم، دستگاه تولید نیرویی است که بدون نیاز به مکش اکسیژن سطح آب، کار میکند. هرچند که میزان پایداری آنها مانند راکتور هستهای نیست، اما به زیردریایی پیماها اجازه میدهد که مانند زیردریاییهای واقعی عمل کنند.
در مجموع ۲۰ کشور مختلف این گونه زیردریاییها را به خدمت گرفتهاند. روسیه و چین جزو این کشورها هستند.
سادهترین سیستم رانش مستقل از هوا، جدیدترین آنهاست و از همان تکنولوژی استفاده میکند که هر کس گوشی هوشمند دارد با آن آشناست.
برخلاف زیردریاییهای قدیمی که از باتریهای سربی-اسیدی استفاده میکردند، زیردریاییهای جدید، برای مثال زیردریایی کلاس سوریو ژاپن، از باتریهای لیتیوم-یونی بهره میبرند. همانطور که این باتریها ماشینهای برقی را به واقعیت تبدیل کردند، باعث میشوند که زیردریایی سوریو هم بتواند مدت بیشتری در زیر آب بماند.
این که سوریو تا چه مدت میتواند زیر آب بماند به نیمه دیگر سیستم رانش آن، یعنی موتور استرلینگ کمکی ساخت سوئد بستگی دارد. این موتور میتواند هر منبعی از گرما را به انرژی جنبشی تبدیل کند. در این مورد ترکیبی از سوخت دیزل و اکسیژن مایع، موتور را تغذیه کرده و برای به حرکت درآوردن زیردریایی یا شارژ باتریهای آن، ۷۵ کیلووات برق تولید میکنند.
در زیردریاییهای سوئدی این سیستم اجازه میدهد که ۱۸ روز زیرآّب بمانند و در سوریو هم توانایی پیمودن ۱۱۳۰۰ کیلومتر زیرآب با سرعت ۶.۵ گره دریایی (۱۲ کیلومتر در ساعت) را به زیردریایی میدهد.
میتوان گفت آلمانیها پیشتاز سیستمهای رانش مستقل از هوا بودند. در پایان جنگ جهانی دوم، نیروی دریایی آلمان زیردریایی پیشرفتهای را به خدمت گرفت که از هیدروژن پراکسید به عنوان سوخت استفاده میکرد. با این حال آلمانیها و بعد از جنگ بریتانیاییها و آمریکاییها که قصد داشتند از این روش استفاده کنند، متوجه شدند که این روش بسیار خطرناک و غیرقابل اطمینان است.
آلمانیها همچنین اولین کشوری بودند که سیستم رانش مستقل از هوا را در زیردریاییهای مدرن استفاده کردند و اولین زیردریایی مدرن مجهز به این سیستم با نام Type 212 را در سال ۲۰۰۱ وارد خدمت کردند. پس از آن نیز از این سیستم در زیردریاییهای صادراتی دلفین، تایپ ۲۰۹ و تایپ ۲۱۴ استفاده کردند. این زیردریاییها از سلولهای سوخت هیدروژن برای تولید ۳۰ تا ۱۲۰ کیلووات انرژی به ازای هر ماژول از این سیستم استفاده میکنند. لازم به ذکر است که هر زیردریایی Type-212 نه عدد از این ماژولها دارد.
هند و اسپانیا نیز زیردریاییهای مجهز به این سیستم را در خدمت دارند.
شکار زیردریایی
تنها دلیلی که نیروهای دریایی کشورهای مختلف از زیردریایی استفاده میکنند پنهانکاری آنها است؛ تواناییشان برای ناپدید شدن و حرکت کردن بدون دیده و شنیده شدن، بدون این که دشمن بالقوه بداند که آنها حضور دارند.
همانطور که گفتیم در زمان جنگ سرد و جنگ جهانی دوم، رقابت دائمی برای پنهان کردن و یافتن زیردریاییها در جریان بود. از آنجایی که زیردریاییها هم نقش شکار و هم تهاجمی را ایفا میکنند، بنابراین زیردریاییهای امروز بیشتر شبیه به یک سونار عظیم هستند که به دنبال ضعیفترین اثرات صوتی دیگر زیردریاییها میگردند.
زیردریاییهای مدرن از فرکانس متوسط، بین ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ هرتز، به عنوان باند اصلی برای گوش دادن استفاده میکنند اما فرکانس پایین، یا زیر ۱۰۰۰ هرتز، در حال تغییر بازی است. فرکانسهای پایین برد بیشتری از فرکامسهای متوسط دارند، اما پیش از این از آنها استفاده نمیشد، زیرا شفافیت پایینی داشتند و به قدرت محاسبهای زیادی نیازمند بودند.
اپراتورهای سونار، تکنیسینهای با مهارت و به شدت آموزش دیدهای هستند، اما سر و کار داشتن با فرکانس پایین به معنای پردازش حجم زیادی از اطلاعات در مدت زمان طولانی است که به علائم فیزیکی و توپوگرافی پیچیده تبدیل میشوند تا یک مدل اقیانوسشناسی پیچیده و قابل تفسیر به دست بیاید.
امروز با وجود ابر کامپیوترها، این گونه پردازشهای سنگین و سریع، را میتوان درون زیردریایی انجام داد و شاید روزی یک سلاح به تنهایی بتواند این محاسبات را انجام دهد. شاید روزی برسد که یک اژدر را بتوان از فاصله دور، به سمت یک هدف که موقعیت حدودی آن به دست آمده شلیک کرد. سپس زمانی که به هدف نزدیک شد، بر روی آن قفل کرده و با کمترین دخالت انسانی به هدف برخورد کند.
افزایش قدرت محاسباتی، روشهای دیگر جستوجو، مانند استفاده از لیزرها و الایدیها یی که تا اعماق آب نفوذ میکنند را نیز ممکن میکند. طرح این گونه ابزارها برای دههها موجو بوده اما تاکنون کامپیوترها توانایی انجام محاسبات مربوط به آنها را نداشتند. به این روشها، ردگیری یک زیردریایی با استفاده از علائم شیمیایی و هستهای که از خود به جا میگذارد را نیز میتوان اضافه کرد.
برای مقابله با این سنسورهای جدید، زیردریاییهای آینده باید به ابزارهای جدیدی مجهز شوند. امروزه زیردریاییها که ابزاری مجهزند که لولههای مملو از مواد شیمیایی فعال یا هوای فشرده را شلیک میکنند که برای گمراه کردم دشمن صداهای بلند ایجاد کرده و یا صدای دستگاههای زیردریایی را تقلید میکنند.
ممکن است زیردریاییهای آینده دارای زیردریاییهای بدون سرنشین باشند که صدای آنها را میپوشاند و یا به عنوان طعمهای هوشمند برای منحرف کردن شکارچیان عمل میکند.
تسلیحات
در نبرد واقعی چه اتفاقی رخ میدهد؟ در گذشته زیردریاییها به توپ روی عرشه و اژدرهایی متکی بودند که با هوای فشرده کار میکرد و امیدوار بودند بعد از شلیک مستقیم حرکت کند و منحرف نشود. توپ روی عرشه تا سال ۱۹۷۵ از روی زیردریاییها حذف شد، ولی اژدرهای ابتدایی تا دهه ۸۰ همچنان مورد استفاده قرار میگرفتند.
تا سال ۲۰۰۰، این اژدرها با اژدرهای هدایت سیمی مانند Mark 84 آمریکا و نیزهماهی بریتانیا جایگزین شدند که میتوانند به صورت خودکار و یا با هدایت کاربر، به سمت هدف هدایت شوند. این اژدرها تا ۱۹۰ کیلومتر سرعت دارند و به جای هوای فشرده، از توربینهای گازی استفاده میکنند.
شاید اینها پیچیده به نظر برسند اما در سالهای پیش رو اژدرهای پیشرفتهتری هم وارد عرصه خواهند شد. روسیه، آلمان و ایران در حال توسعه اژدری هستند که دارای موتور راکتی است و دور خود حبابی شکل میدهد که باعث کاهش نیروی کشش شده و سرعت آن را به ۳۷۰ کیلومتر در ساعت میرساند. و به جای این که از درون لوله پرتاب شوند، از درون مخازنی پرتاب میشوند که مانند یک رولور انواع موشکها و اژدرها را حمل میکنند.
ارتباطات
یکی از مشکلات اصلی که زیردرزیاییهای با آن روبهرو هستند ارتباطات است. امروزه زیردریاییها به قدری در عمق دریای پایین میروند که تنها با رادیوهایی با فرکانس بسیار پایین و از ایستگاهایی بسیار دور میتوان کدواژههای کوتاهی برای فرمانده ارسال کرد که به عمق پریسکوپ بیاید تا با استفاده از پیوند ماهوارهای یا رادیوهای موج کوتاه تماس برقرار کند.
مشکل اینجاست که این مسئله زیردریاییها را بسیار آسیبپذیر میکند، بنابراین سامانههایی بر پایه لیزر و الایدی در حال توسعه است. هدف این است که با پالسی کردن تابش این ابزارها، امکان ارتبط برقرار کردن با زیر دریایی در عمق آب به وجود بیاید. مزیت این تکنولوژی وارد شدن زیردریایی به شبکه نبرد است. اما باعث باعث آسیبپذیرتر شدن زیردریایی نسبت به حملات سایبری نیز میشود.
انقلاب رباتیک
خدمه زیردریایی، مانند سایر مشاغل، در معرض خطر اتوماسیون و جایگزین شدن با رباتها هستند. شناورهای امروز، بیش از هر زمان دیگری، برای کاهش هزینهها به اتوماسیون وابسته هستند، اما علم رباتیک نویدبخش چیزی بیش از صرفهجویی است.
زیردریاییهای بدون سرنشین در ۲۰ سال گذشته، همگام با همتایان هواییشان تکامل یافتهاند، اما هنوز هم نقشی حاشیهای را در دریا ایفا میکنند. تا به امروز وظایف آنها شامل عملیات در مناطق عمیق و خطرناک و یا ایفای نقش ضد مین میشود. اما با توسعه کامپیوترهای کوچک و قدرتمند، تکنولوژی شبکه و سیستمهای رانش مستقل از هوا، نقش این وسائل به زودی گسترش مییابد و از وسائل بدون سرنشین کنترل از راه دور به شناورهای خودکار تبدیل میشوند.
با پیشرفت روزافزون سیستمهای رانش مستقل از هوا، شاهد بزرگتر شدن زیردریاییهای بدون سرنشین خواهیم بود که میتوانند هفتهها و حتی ماهها بدون دخالت اسنان در دریا باقی بمانند.
در ابتدا این وسائل به عنوان عاملی کمکی در کنار زیردریاییهای سرنشیندار و یا تسلیحات پیشرفته در ماموریتهای خطرناکی مانند خنثی سازی مین و یا عملیات در نزدیک سواحل دشمن شرکت میکنند و مانند گرههایی در یک شبکه موردی (اد هاک) هستند. در نهایت نیز به واحدهایی خودکار و مستقل تبدیل میشوند که تواناییهایی به اندازه زیردریاییهای سرنشیندار دارند.
زیردریاییهای بدون سرنشین ارزانتر و مطمئنتر از زیردریاییهای سرنشیندار میشوند و به فرماندهان امکان ریسک کردن بیشتری میبخشند. به علاوه سلاحهای جدید نیز تغییرات بیشتری ایجاد خواهند کرد. برای مثال، “اژدر فوق سبک معمولی” نیروی دریایی آمریکا، یک سوم اندازه اژدرهایی است که اکنون در زرادخانهها موجود است و برد کمتری هم دارد. یک زیردریایی بدون سرنشین میتواند تعدادی از آنها را حمل کرده و از فاصلهای نزدیکتر از فاصلهای که یک زیردریایی سرنشیندار میتواند، آنها را به هدف شلیک کند.
عناصر رباتیک دیگر، میتوانند پرندههای بدون سرنشین، مانند پهپاد آزمایشی XFC نیروی دریایی آمریکا باشند. پهپادهای زیردریایی پرتاب را شاید بتوان روزی از زیردریاییهای بدون سرنشین پرتاب کرد. این مسئله میتواند به فرماندهان زیردریایی، تواناییهای بدهد که پیش از این در انحصار شناورهای سطحی بود. مانند فواهم کردن پیوندهای ارتباطی؛ شناسایی با استفاده از سامانههای الکترواپتیکال، فروسرخ و راداری؛ جنگ الکترونیک؛ و حمله به رادارها و پدافند دشمن با استفاده از موشکهای ضد رادار، به جهت باز کردن راه هواپیماهای بزرگتر.
نبردهای آینده
اگر به سناریوهای نبردهای آینده، در حدود سال ۲۰۵۰ میلادی، نگاهی بیاندازیم، متوجه میشویم که با رمانهای علمی تخیلی فاصله زیادی دارند. احتمالا ناوگانهای سطحی بیشازپیش آسیبپذیر خواهند شد و شاید مجبور باشند بسیار دورتر از مناطق ساحلی بمانند که این مشکل بزرگی خواهد بود. زیرا قدرتهای بزرگ، به دلیل تغییر ماهیت نبردها از مقیاس جهانی به درگیریهای منطقهای، به مناطق ساحلی توجه بیشتری دارند.
زیردریاییها نیز در مقابل کشف شدن، آسیبپذیرتر خواهند شد، و البته نسبت به زیردریاییهای امروزی بسیار قدرتمندتر. زیردریایی بیش از این که یک سلاح برای حضور در خط مقدم باشد، مانند ناوهای هواپیمابر مرکز کنترل و فرماندهی است.
زیردریایی مانند ناو هواپیمابر، نقش کشتی مادر را برای سایر شناورها ایفا میکند. اما به جای جنگنده و بالگرد، زیردریاییها که بزرگتر ازنمونههای امروزی خواهند بود، زیردریاییها و پرندههای بدون سرنشین را به کار خواهند گرفت. این زیردریاییها کارگاههایی مجهر به پرینتر سه بعدی خواهند داشت، که در همانجا پهپادها تولید و نگهداری میشوند. همچنین این زیردریاییهای به سامانههای پیشرفته کنترل و فرماندهی برای وسائل بدون سرنشین خواهند داشت.
نقش فرمانده زیردریایی نیز سختتر خواهد شد. او باید به قلب دشمن حمله کند، اما زیردریایی باید مانند ناوهای هواپیمابر که از برد دفاع ساحلی خارج هستند، در اعماق آب و دور از دسترس دشمن بماند. از آنجا، زیردریایی ناوگان و تسلیحات رباتیک خود را به کار میگیرد.
سامانههای اطلاعات و فرماندهی، از طریق یک شبکه نبرد زیر سطحی، چندین واحد را به عنوان ناوگان ضد زیردریایی سازماندهی میکنند که این مسئله، باعث بیفایده شدن زیردریاییهای مستقل قدیمی میشود.
چنین زیردریاییهای هنوز هم میتوانند عملیات انجام دهند، اما به دلیل تلاش برای دوری از امواج زیردریاییها و پرندههای بدون سرنشین شکارچی زیردریایی، تواناییشان بسیار محدود خواهد شد.
بنابراین در آینده زیردریاییها با توانایی بیشتر، در اقیانوسهایی شلوغ و در کنار زیردریاییهای رباتیک خطرناکتر فعالیت خواهند کرد. نقش مستقیم انسانها کمتر میشود، اما مسئولیت اجرایی آنها افزایش مییابد.
تاریخ نشان داده که نبردهای زیر دریا بر پایه روحیه خدمهای استوار است، که برای ماهها در اتاقهای کوچک و در فضایی دوستانه با نظمی آهنین دریانوردی میکنند. این روحیه از آموزشهای دشوار و بسیار فنی نشات میگیرد، از تجربه در دریا. این روحیه برای به وجود آمدن، چیزی بیش از تکنولوژی میطلبد.
- 11
- 1