میرعبدالله هاشمینسب نمین، عکاس پیشکسوت اصفهانی در گفتگو با ایسنا، اظهار کرد: من ۷۰ سال برای وطنم کار کردم و در این مدت از همه نقاط ایران عکاسی کردم که البته عکسهای من از اصفهان، زایندهرود و پلهای آن بیشمارند. احساس شور و شعف خانوادهها حتی از درون عکسهایی که از حضور آنها در کنار زایندهرود عکاسی کردهام نیز مشخص است؛ درواقع باید اینطور گفت که زندگی اصفهان به زایندهرود وابسته بود، بهطوریکه جریان آب در این رودخانه روی همه موضوعها اثرگذار بود، اما الآن حضور در کنار بستر خشک این رودخانه غمها را بر سر آدم آوار میکند درحالیکه در گذشته اینطور نبود و بودن در کنار رودخانه با لذت و شادمانی همراه بود.
او با بیان اینکه اصفهان بدون زایندهرود، اصفهان نمیشود، ادامه داد: در رشته عکاسی ممکن است هنرمندی فقط عکاس طبیعت باشد، یا از فرهنگعامه عکاسی کند و یا به عکاسی از حوادث علاقهمند باشد یا بر سایر موضوعات تمرکز کند که البته برای آنها هم خشک بودن زایندهرود ناراحتکننده است و اثرات منفی دارد، اما برای من که در هر حوزهای عکاسی میکردم و زایندهرود یکی از آنها بود بسیار سخت است که در کنار بستر خشک آن بنشینم و وضعیت تأسفبارش را عکاسی کنم.
هاشمی نمین سپس پرسید: میدانید آن زمان چند هزار اصفهانی لب رودخانه مینشستند و عکس میگرفتند؟!
این عکاس پیشکسوت افزود: الآن آنها کجا بیایند و چه چیزی را ببینند و در کنار کدام رود عکس بگیرند؟! در کنار یک بیابان خودساخته؟!
او یادآور شد: ما نسبت به اصفهان حساسیت نداریم بلکه این یک واقعیت است که در حق اصفهان کملطفی شده است، متأسفانه مسئولان یک کلمه میگویند آب نیست و بعد از فضای سبز و درخت حرف میزنند! از فرزندآوری و زندگی صحبت میکنند! درحالیکه زایندهرود با همه مسائل در اصفهان مرتبط است و مسئولان گویا ارزش زایندهرود را فراموش کردهاند!
هاشمی نمین گفت: من از طغیان زایندهرود و سیل آن عکاسی کردهام و دوران خشکشدن آن را هم دیدهام، اما هیچ لحظهای غمانگیزتر از عکاسی از بستر خشک زندهرود و هیچ عکسی تأسفبرانگیزتر از دیدن چنین عکسی نیست. وقتی میدیدم هزار نفر کنار رودخانه نشستهاند و آب هم در رودخانه جاری است و مردم لذت میبرند، آن لحظه، دلخوشی من و عاملی برای شادبودنِ من بود که همان لذت را در عکسهایم منعکس میکردم؛ بنابراین جاریبودن زایندهرود یک ضرورت است تا مردم هم شاد باشند و عکاسان نیز بتوانند تصویری از آن لحظههای شکوه را در دوربینها ثبت کنند، لحظههایی که مردم خنده بر لب داشته باشند.
این هنرمند با تأکید بر اینکه زایندهرود، یک زندگی بود و زندگی را از ما گرفتند، اضافه کرد: زایندهرود ما را وادار میکرد تا بهوسیله آن، شاداب باشیم، احساس خوشی و سرزندگی کنیم، اما حالا من به چه عشقی و به چه علتی کنار رودخانه بنشینم و زمین خشک را ببینم و حتی از آن عکاسی کنم؟! لذت نشستن در کنار رودخانه هیچگاه از خاطر من پاک نخواهد شد؛ متأسفانه لذت آن زندگی را از بین بردند.
- 12
- 4