روزنامه شرق نوشت: ۱- با شروع فصل گرما و آغاز موج جدیدی از گردو غبارها در آسمان اغلب شهرهای ایران و همچنین نگرانیها از خشکشدن بیش از ۸۵ درصد از تالابهای کشورمان، ضروری است تا از کارکرد تالابها و تهدیداتی که در چند دهه اخیر بر جسم نیمهجان عرصههای مهم اکولوژیکی خنجر زده، بیشتر بدانیم. تالابها چه ویژگیهای مهمی دارند؟
۲- تالابها جزء غنیترین اکوسیستمها بوده و دارای بیشترین میزان تنوع زیستی هستند؛ بهطوریکه تنها شش درصد از مساحت کل کره زمین را شامل شده اما ۲۰ درصد از تنوع زیستی را در بر میگیرند و این به دلیل وجود ویژگیهای خاص تالابهاست. تالابها دو برابر جنگلها در تصفیه هوا نقش دارند و همچنین با جریان آب سطحی، مواد زیست تخریبپذیر و مواد آلی را با روشهای میکروبی توسط میکروارگانیسمهای موجود در سطح گیاهان آبزی و خاک و مواد جامد معلق را توسط فیلترکردن و رسوبگذاری حذف میکنند. قدمت تالابها نزدیک به قدمت کره زمین بوده و محل اتصال خشکی و آب هستند و این یکی از دلایل تنوع زیستی بالای آن است.
۳- اما تعریف کلی تالابها چیست و به چه مکانی تالاب گفته میشود؟ بر اساس تعریف کنوانسیون جهانی حفاظت از تالابها (کنوانسیون رامسر) «مناطقی پوشیده از مرداب، باتلاق، لجنزار یا آبگیرهای طبیعی و مصنوعی اعم از دائمی یا موقت که در آن، آبهای شور یا شیرین بهصورت راکد یا جاری یافت میشود؛ ازجمله شامل آبگیرهای دریایی که عمق آنها در پایینترین حد جزر از شش متر تجاوز نکند». به معنای دیگر به پهنههای آبی غیر از دریا تالاب گفته میشود و این شامل دریاچه، رودخانهها، پهنههای نمکی، باتلاقها، غارهای کارستیک و آبهای زیر زمین نیز میشود. هرچند در برخی موارد عدهای مخالف این عقیده هستند که تعریف تالاب چیزی بهجز این است اما پافشاری در بازتعریف، کارکرد آن را تغییر نمیدهد.
۴- در تمام دنیا ۴۲ نوع تالاب شناسایی شده که از این میزان ۴۱ نوع آن در ایران وجود دارد و با توجه به مساحت کلی کشورمان که ۱۶۵ میلیون هکتار بوده، میزان تالابها عدد کمی در حدود سه میلیون هکتار است، اما به لحاظ گستردگی تنوع بسیار بالایی دارد.
۵- شاید برای مخاطبان این سؤال ایجاد شود که چرا تنوع زیستی در تالابها تا این حد بسیار بوده اما در دریاها که عنصر آب نیز وجود دارد تنوع به این مقدار نیست؟ به دلیل اینکه در دریاها بیش از ۸۰ درصد آبزیان در عمقهای بیش از شش متر فعالیتی ندارند و عملا هرچقدر پایینتر میرویم به دلیل نبود نور کافی، میزان جمعیت دریایی کاهش مییابد و در خشکی نیز به دلیل نبود دسترسی آب در بسیاری از نواحی ایران، جمعیت خشکیزی چندان تنوعی نداشته است؛ اما در تالابها به دلیل عمق کم آب، نور تا حد بسیاری به همه جانداران و گیاهان میرسد و همچنین مواد آلی و معدنی نیز در مجاورت آب میتوانند واکنشهای شیمیایی انجام داده و منبع تغذیه خوبی برای موجودات زنده باشند. تالابها درواقع با ایجاد بستر مناسب برای تولیدمثل موجودات زنده و گیاهان، به بقای گونهها کمک بسیار مهمی کرده و چرخه حیات را بر روی کره زمین تثبیت میکنند و با مشاهده دقیق اکوسیستمهای مختلف خواهید دید که بخش مولد حیات آن مدیون تالابهاست.
۶- در عرصه جغرافیای ایران نیز تالابها ارزشمند هستند؛ زیرا منطقه خشکی مانند ایران با وجود پهنههای آبی ازجمله هامون، بختگان، هورالعظیم، تالاب انزلی، گمیشان، میانکاله و... محل بسیار خوبی برای پرندگان مهاجر بوده است؛ هرچند در چند سال اخیر بازار خرید و فروش این پرندگان زیبا در کشورمان بسیار داغ است و ما میزبان خوبی برای این میهمانهای بیهمتا نبودهایم.
۷- ارزش تالابها در جوامع محلی نیز پررنگ است و در صورت وقوع سیل میتوانند حجم عظیمی از آب جاریشده را در خود جای داده و از جاریشدن سیلاب در سطح شهرها ممانعت کنند و همچنین از پراکندهشدن گردوغبار در هوا نیز به مقدار درخور توجهی جلوگیری میکنند. کشت محصولات زراعی در تالابها نیز ازجمله خدمات قدمتدار تالابها به جامعه محلی است و برنج یکی از این دستاوردهای مهم است که بدون حضور تالابها بیشک رشد آن امکانپذیر نبود.
۸- اسکندر فیروز را پدر تالابهای ایران مینامند. فیروز رئیس وقت سازمان حفاظت از محیط زیست کشور در سال ۱۳۴۹ با تلاشهای شبانهروزی توانست معاهدهای را بین ۱۸ کشور به تصویب برساند که در آن به نقش و اهمیت ویژه تالابها اشاره شده و اکنون این پیمان بینالمللی دوهزارو ۴۱۲ مکان به وسعت بیش از ۲۵۴ هزار هکتار در ۱۷۱ کشور را پوشش میدهد که از این میزان ۲۴ تالاب ایران در این کنوانسیون ثبت جهانی شدهاند. طبق گزارش سایت جهانی رامسر، از سال ۱۹۷۰ تا سال ۲۰۰۸ بیش از ۴۰ درصد از تالابهایی که در فهرست حفاظت از تالابها بودند، بهطور برگشتناپذیری از بین رفتهاند و این روند همچنان ادامه دارد. در ایران نیز علی سلاجقه، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، در پیامی به مناسبت روز جهانی تنوع زیستی در خرداد سال جاری، با اشاره به اینکه بررسیهای اخیر در سطح جهانی نشان از تداوم زوال تنوع زیستی دارد، گفت: «بیشتر اقیانوسها آلوده شده و حدود ۸۵ درصد مساحت تالابها از بین رفته است».
۹- کمبود بارش در فلات ایران یکی از عوامل انکارناپذیر کاهش سطح تالابهاست، اما این عامل صدها سال است که در ایران وجود دارد و باید به دنبال عوامل محیطی و انسانی دیگری برای این حجم از نابودی یکی از مهمترین اکوسیستمهای جانوری و گیاهی بود. به دلیل توسعه انسانی نامتوازن، تالابها آسیبهای بسیاری دیدهاند. برای مثال در دریاچه پریشان یا دشت ارژن، حفر چاه و برداشت بیش از حد سفرههای آب زیرزمینی باعث محوشدن این دو دریاچه شده است؛ همان اتفاقی که برای جازموریان افتاد. نکته مهم دیگری که در اکثر موارد وجود دارد، توسعه سازهای ازجمله احداث سدها در بسیاری از مناطق ازجمله استان فارس، ارومیه، کردستان و... است. میزان آب ضروری که از طریق رودخانهها باید وارد این دریاچهها میشد، تنها به دلیل مصارف خانگی و کشاورزی از مسیر اصلی منحرف شده و عملا دریاچههای پاییندست آب دریافتی خود را از دست دادهاند و در گذر زمان سطح دریاچهها کاهش مییابد. مهمترین عواملی که در زوال تالابها اثرگذار است، نبود سیاستهای متناسب با توسعه پایدار و بیتوجهی به عدالت محیطزیستی است. البته روشهای ناکارآمد کوتاهمدت در اشتغالزایی را نیز میتوان دلیل این حجم از نابودی تالابها دانست و لازم است تا مسئولان امر با اتخاذ سیاستهای صحیح چندجانبه، هم در امر اقتصادی و هم در بحث محیطزیستی، به درستی عمل کنند تا شاهد این حجم از نابودی کشور عزیزمان نباشیم. ارزیابی دقیق محیطزیستی در طرحهای سدسازی و بررسی تمامی جوانب پروژه میتواند بسیاری از خطرات احتمالی را کاهش داده؛ ازجمله معضلی که در سد گتوند شاهد آن بودیم و بسیاری از ساکنان منطقه را آواره و راهی حلبیآبادها کرد و آبی که دیگر طعم شوری آن اجازه زیست هیچ موجودی را نمیدهد. البته نشت چاههای نفت نیز سیلی دیگری بود که بر چهره بیجان منطقه زده شد و اکنون تاریخ چنددههای سد گتوند سراسر مرگ و نابودی حیات وحش و زیستبوم زیبای این منطقه است. انتقال آب بینحوضهای نیز از دیگر مسائلی است که موجب خشکسالی تالابهای منطقه مبدأ شده است. برای مثال انتقال آب کارون که خود با مشکلات کمآبی بسیاری دستبهگریبان است به فلات مرکزی ایران یعنی اصفهان، امری است که هیچ توجیه اقتصادی، سیاسی و محیطزیستی نداشته است. این در صورتی است که انتقال آب بینحوضهای در تمام دنیا منسوخ شده اما در کشور ما همچنان ادامه دارد. از دیگر دلایل کاهش ورودی آب به تالابها، کشاورزی با الگوی کشت غلط بوده و متأسفانه کشاورزان بسیاری از مناطق خشک و نیمهخشک ایران به دلیل نبود اطلاعات کافی و نظارتهای سختگیرانه، محصولات نامتناسب با وضعیت آبوهوایی منطقه خود را بهراحتی کشت میکنند که این موضوع در برنامه پنجم توسعه لحاظ شده بود اما عملی نشد. برای مثال بنا بر میزان بارندگی و آب دریافتی، تنها دو استان گیلان و مازندران باید کشت برنج انجام دهند اما اکنون شاهد کشت برنج در ۲۱ استان کشور بهخصوص مناطق جنوبی کشور هستیم و این موجب هدررفت چندبرابری آب و خشکشدن سرزمینهای پاییندست خواهد شد.
۱۰- موضوع دیگری که در بحث تالابها بسیار اهمیت دارد، فاضلاب انسانی و سموم شیمیایی کشاورزی است که بهشدت سلامت زیستمندان حوضه آبی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. برای مثال در دریاچه زریبار که در چند سال اخیر بیش از ۵۰ درصد از حجم آب خود را از دست داده، دیگر بحث رودخانههای ورودی به دریاچه مطرح نیست، بلکه حیات دریاچه از صدها چشمه جوشانی که در کف این دریاچه فعال بوده تأمین شده و از سفرههای زیرزمینی تغذیه میکند و بقای آن وابسته به فعالیت این چشمهها بوده؛ از اینرو ورود فاضلاب روستاها و آلایندههای شیمیایی کشاورزی به این دریاچه موجب انسداد چشمههای کف دریاچه شده و حجم رسوبات آن هرساله رو به افزایش و میزان آب ورودی در حال کاهش است. هرچند در سالهای اخیر فاضلاب روستاهای اطراف این دریاچه کنترل شده اما متأسفانه روند کوچکشدن این دریاچه همچنان ادامه دارد و با نابودی این تالاب، بسیاری از پرندگان مهاجر و آبزیان آن از بین خواهند رفت و موجب نابودی روستاهای اطراف این دریاچه نیز خواهد شد و این همان نکتهای است که علاوه بر فعالان محیطزیستی، فعالان اجتماعی را نیز نگران بحران حاشیهنشینی خواهد کرد.
۱۱- خشکشدن تدریجی تالابها علاوه بر مسائلی که ذکر شد، فاجعه عظیم دیگری نیز در پی دارد و این فاجعه در چند سال اخیر سلامت مردم بسیاری از استانهای کشور را به مخاطره انداخته و آن گردوغباری است که هرساله با شروع فصل گرما در آسمان اکثر شهرهای ایران شاهد آن هستیم و این گردوغبار تنها خاک حاصل از خشکشدن تالابها نیست بلکه همان معضل فاضلاب انسانی و مواد آلاینده سنگین صنعتی و شیمیایی است که پیشتر به تالابها سرازیر شده و رسوب کرده است و اکنون با خشکسالی این تالابها به هوا برخاسته و سلامت شهروندان را تهدید میکند. بر اساس آمار ارائهشده از سوی نشریه انگلیسیزبان irannews، بیش از ۴۳ درصد از تالابهای ایران در شدتهای متفاوت به کانون ریزگردها تبدیل شدهاند و اگر در چند سال آینده برای این معضل چارهای اتخاذ نشود، بهزودی علاوه بر خشکسالیهای سریالی تالابها، شاهد بیماریهای خطرناک پوستی و ریوی و همچنین در مقیاس بزرگتر نابودی بسیاری از گونههای ارزشمند جانوری و گیاهی و آوارهشدن دهها هزار ایرانی از مناطق خود خواهیم بود.
سیدهالهه الیاسی
- 19
- 6