مسجدجامعی، احمد - ایران و ایرانی از همان مرحلۀ اساطیریش با طبیعت در هم تنیده است. کیومرث نخستین انسان ایرانی است که بنریشهای در بوتههای ریواس دارد. او که نخستین شهریار ایرانشهر است به روایتی دیگر از سرزمینی پاسداری میکند که به تعبیر فردوسی "چو باغی است خرم بهار". همۀ اینها بیانگر به هم پیوستگی گیاه، درخت، خرمی و سرسبزی با جان و روح ایرانی است.
همچنین است در اعتقادات دینی ما. از رسول خدا (ص) و دیگر برگزیدگان و بزرگان دربارۀ حق حیات و حفظ و حفاظت از طبیعت و عالم بسیار سخن رفته است، چنانکه در فقه اسلامی کاشتن درخت، به ویژه درختان میوهآور، مستحب و قطع آنها مکروه است.
تمدن فلات ایران از یک سو ریشه در آب و از سوی دیگر ریشه در خشکی دارد. ریشۀ بسیاری از شهرها و روستاهای این تمدن نیز بر پایۀ دسترس نبودن آب است. هر جا منبعی از آب پیدا شده، شهر یا روستایی نیز بنا شده؛ با این رویکرد محیطهای بایر به محیطهای دایر تبدیل شده اند مانند شهرهای بزرگ و آباد که در اصل بیابان بودهاند. حتی در جایی که کویر و بیابان لم یزرع است، ایرانیان بر پایۀ نبوغ خود، فناوریها و نظامهای بهره برداری برای استفاده از منابع محدود و گاه نایاب آب فراهم و ابداع کردهاند. قنات یا کاریز که اساسا فناوری اصیل ایرانی است، امروزه بعنوان پایدارترین روش بهرهبرداری از منابع آبی زیرزمینی در جهان شناخته شده است و بر خلاف چاه که در کمتر از نیم قرن اخیر به خشکاندن سفرههای آبهای زیرزمینی و تشدید خشکسالی منجر شده، قرنها آب مورد نیاز دشتها و شهرها و روستاها را فراهم کرده، بیآنکه آسیبی جدی به ذخائر آب برساند. آب انبار نیز بسان یک سازۀ معماری ایرانی- اسلامی برای جمع آوری آبهای حاصل از قنات و بارش باران ابداع شده و هنوز هم در نواحی مرکزی ایران کاربردش را نگهداشته است. به همین دلیل است که تمدن ایرانی در دل منطقهای سر برآورده است که دو سومش را کویر و بیابانهای خشک تشکیل میدهد.
بطور کلی به جایی آبادی میگفتند که در آنجا آب پیدا بشود. از این رو آب و آبادی جدائیناپذیرند. دلیل رشد و گسترش روستا و شهر تهران هم چیزی نیست جز آبادی پرطراوت آن. در اسناد و کتب تاریخی از المسالکوالممالک در ۳۴۰ قمری گرفته تا المعجم البلدان در قرن هفتم قمری نیز وصف طبیعت زیبای تهران بر سایر وجوه آن غالب بوده و به همین دلیل یکی از دلایل مورد توجه قرار گرفتن آن توسط شاه طهماسب صفوی را همین نکته میدانند. سالها پس از آن دوران، که تهران محل آمد و شد جهانگردان خارجی شد، آنها نیز پیوسته از درختان تنومند و کهن چنار، با شگفتی و اعجاب سخن گفتهاند، چنانکه تهران را چنارستان هم نامیدهاند.
تهران بر خلاف شهرهایی که پیشینۀ روستایی ندارند و یا از یک هستۀ محدود روستایی تشکیل شدهاند، دارای هستههای متعدد روستایی بوده و از این نظر پدیدهای منحصربفرد است. در واقع کلانشهر امروزین تهران، ترکیبی از بیش از ۱۲۰ هستۀ روستایی، باغات و زیست بوم است که امروزه مگر نام، چیزی از آنها نمانده است. اما تبارشناسی آنها، هویت تاریخ طبیعی تهران را نمایان میسازد.
تهران امروز ترکیبی از سه حوزۀ جغرافیایی جداگانه است: ری، قصران (کوهسران) و تهران. ری منطقهای نسبتا بیابانی، تهران دشتی نیمه بیابانی و قصران نیز منطقهای کوهستانی و کوهپایهای است. قصران بیش از سی پارچه آبادی را در برمیگرفته و منطقۀ گستردهای شامل طرشت، تجریش، جماران، نیاوران، ولنجک تا لواسان را در خود داشته. در غرب آن نیز مجموعهای از روستاهای حوزۀ جغرافیایی کن و طرشت وجود دارد که دیگر جزو تهران شدهاند. بین تهران و ری چهل پارچه آبادی بوده که به روستاهای غار مشهورند. در شرق آبادیهای چندی از جمله دولاب را داریم که امروزه جزء بخشهای مرکزی تهران محسوب میشوند. آب مورد نیاز این آبادیها یا از راه روددرههای هفتگانه تهران شامل رود درههای دارآباد، گلابدره، دربند، ولنجک، درکه، فرحزاد و کن، تامین میشد و یا از طریق آبرسانی با قناتها.
رشد تهران در یک قرن اخیر تغییر و تحولات زیادی را در ویژگیهای طبیعی این دشت سرسبز ایجاد کرده است، چنانکه تهران امروز را بیش از هر چیز محدودیتها و فشارهای طبیعی و زیست محیطی تهدید میکند.
متأسفانه به مرور زمان وضعیت رقت باری پیش آمده. با پایتخت شدن تهران کمکم و در مقاطعی با سرعت، به جمعیت آن افزوده شد و همین باعث افزایش نیاز به زمین برای ایجاد مسکن و تامین عرصههای لازم برای فعالیتهای شهری گردید. افزایش جمعیت نه تنها منجر به تخریب و تغییر کاربری فضاهای سبز و بویژه باغهای تهران شد، که باعث رنگ باختن هویت طبیعی این پهنۀ جغرافیایی گردید و از آن سرسبزی و خرمی فقط نامها و یادگارهایی کوچک باقی ماند. زمانی عودلاجان محل باغهای سرسبز بود، اما اکنون تنها چنار امامزاده یحیی با قدمتی نزدیک به ده قرن، از آن دوران به یادگار مانده است. زمانی در کنار تهران باغ پهناور و زیبای لالهزار قرار داشت، که سالهاست از آن نشانی نیست. از بهارستان هم که یادآور طراوت بهاران بود و نگارستان که زمینی آراسته از گل و گیاه را تداعی میکرد، دیگر نشانی نمییابیم.
اما هنوز هم در گوشه و کنار شهرمان نامهایی باقی است که یادآور آن باغهاست، همچون محلۀ باغ ایلچی، محله باغصبا، محلۀ باغ فیض، محلۀ باغ حاج محمدحسن (حاج امینالضرب)، کوچهباغ اخوان، باغ و عمارت عین الدوله، خانه-باغ اتحادیه، باغ مستوفی الممالک، کوچهباغ مقتدر و در پی آن دیگر نه از انار باغ فیض نشانی مانده و نه از توت طرشت و ونک و خیار دولاب.
در حال حاضر بنا بر آمار اظهار شده، سرانۀ فضای سبز شهر تهران برای هر نفر ۱۶ متر مربع است. البته این میزان در مناطق مختلف شهر تهران متفاوت است، مثلا این سرانه در منطقۀ ۲۱ با ۴۱ متر مربع و منطقۀ ۲ با ۲۲ متر مربع، در حالتی مناسب قرار دارد و کمترین سرانهها هم مربوط به منطقۀ ۱۰ با ۳ مترمربع، منطقۀ ۷ با ۴ متر مربع، منطقۀ ۱۱ با ۵ متر مربع و منطقۀ ۱۲ با ۶ متر مربع اختصاص دارد.
گسترش ناهنجار مناسبات سرمایهداری جدید نه تنها از مشکلات تهران نکاست، بلکه آن را دوچندان کرد. یکی از مهمترین عوارض آن تاثیری است که بر منابع آبی گذاشته است، چرا که گران شدن زمین و نحوۀ سرمایه گذاری بر روی آن نه تنها زمینۀ بهرهگیری از سنت آبیاری آهسته و پیوستۀ ایرانی را از بین برد، بلکه نمونهای ناقص و ناکارآمد مانند حفر چاههای عمیق و ایجاد سدهای بزرگ عرضه کرد، که از یکسو به خشک شدن قناتها انجامید و زمینۀ از بین رفتن سرسبزی و شادابی شهر را فراهم ساخت و از سوی دیگر به تجمیع منابع طبیعی و سرمایهای در یک نقطه منجر شد؛ به نحوی که سایر نقاط گرفتار کمبود و نارسایی و محدودیت شدند. به هر حال نظام و تجربۀ بومی که قابلیت توسعه و تعمیم و تکامل داشت را کنار گذاشتیم و در هیجان ناشی از دستآوردهای تکنولوژی شتابان جدید غرق شدیم، بی آنکه نتایج بلندمدت آن را در نظر آوریم.
واقعیت آن است که همین حفر چاههای عمیق، همین سدهایی که در پشت آن آب را در برابر گرمای سوزان و تبخیر فراوان، مثلا ذخیره میکنیم، علاوه بر محدود کردن منابع آبی مورد نیاز باغها و کشتزارها و روستاها، توهم دسترسی آسان و ارزان به آب برای جمعیتی هرچه بیشتر فراهم ساخت. بدین سان در این تجربه از دو سو آسیب دیدیم. یکی کاهش منابع آب تا جایی که ظرفیتهای طبیعی در آستانۀ پایان یافتن و رسیدن به سنگ و نشست خطرناک زمین است، و دیگری تمرکز بیش از حد جمعیت در کنار منابعی که به زور سرمایه و تکنولوژی شکل گرفته و تجربه نشان میدهد چندان پایدار نخواهد بود.
میدانیم که استان تهران در حال حاضر حدود ۱۶ درصد جمعیت کشور و ۰.۷۸ درصد مساحت آن را تشکیل داده و تراکم جمعیت در این استان برابر با ۹۳۸ نفر در کیلومتر مربع است که حدود ۲۰ برابر متوسط کشور میباشد.
بالا رفتن نقطهای تراکم جمعیت، باعث فشار بر منابع و شاخصهای زیستمحیطی می شود. آب مورد نیاز و همچنین دیگر نیازهای اساسی مانند خوراک، هوا و خاک، دچار آلودگی و فرسایش جدی شده اند و باز هم خواهند شد. فشار ناشی از بهرهبرداری از منابع زیستی بسیار فراتر از محدوده و مساحتهای مسکونی است. باید در پیش چشم داشته باشیم که شهر تهران با این جمعیت انبوه، فقط ۰.۰۴ درصد از مساحت ایران را شامل میشود. وسعت شهر تهران کم و بیش برابر با وسعت کشور سنگاپور است، در حالیکه آن کشور بیش از پنج میلیون نفر جمعیت ندارد، اما این شهرستان بسیار بیشتر از آن سکنه را پذیراست. اگر در چنین شرایطی شاخص مصرف آب را در تهران در نظر بگیریم، بلافاصله به این نتیجه میرسیم که با این همه جمعیت ناچاریم سهم عمدۀ منابع آبی جنوب البرز را از همۀ ساکنان آن نواحی دریغ کنیم و برای شرب مجموعۀ شهری تهران زهکشی کنیم. بههمین دلیل اکنون سدهای کرج (امیرکبیر)، لار، لتیان، ماملو و طالقان، علاوه بر چاههای مجاز و غیر مجاز جدید۲ و قناتهای قدیمی در خدمت تأمین آب مورد نیاز تهران هستند. مصرف آب هم در اینجا به حدی است که نه تنها به کاهش شدید منابع ذخیرۀ آب منجر شده، بلکه به فرسایش و فرو نشستن خاک نیز انجامیده است بطوریکه این زلزلۀ خاموش با سالانه حدود ۳۶ سانتی متر فرونشست (طبق بررسیهای سال ۱۳۸۹) باید مورد توجه قرار گیرد. نیاز آب آشامیدنی تهران تا سال ۱۴۰۰ به بیش از ۱۴۵۰ میلیون مترمکعب در سال خواهد رسید که تقریبا ۵۰ درصد بیشتر از ظرفیت آب در دسترس است.
مشکلات ناشی از آلوده ساختن آب و نفوذ آبهای آلوده به لایههای زیرین زمین و به منابع آبی زیرزمینی، کمتر از حجم وحشتناک مصرف آن نیست. اکنون در دشتهای جنوبی البرز سکونتگاههای شهری و روستائی پرجمعیتی قرار دارند. بنابراین باید آلودگیهای فاضلاب را نیز به مجموعه عظیم مشکلات زیستمحیطی تهران اضافه کنیم. بنا بر اعلام کارشناسان، شبکۀ جمعآوری فاضلاب شهر تهران ۶ هزار کیلومتر طول دارد و در سال ۱۴۱۰ به ۹ هزار کیلومتر خواهد رسید. در شهر تهران روزانه ۶۸۴ هزار مترمکعب فاضلاب جمع آوری می شود که برای حمل آن به ۳۸ هزار تانکر ۱۸ هزار لیتری نیاز است و این حجم انبوه توسط دو تونل فاضلاب از تصفیهخانه های تهران منتقل میشود. از یاد نبریم که این دشتها سهم عمدۀ محصولات کشاورزی پایتخت را هم تامین میکنند و به واسطه عدم بازچرخانی و سیستم نامناسب فاضلاب، آب کشاورزی به شدت آلوده است و برای سلامت عمومی تهدید بزرگی به حساب میآید.
متاسفانه نزدیکی منابع آلوده کنندۀ آب تا محل تامین سرچشمههای آب کلانشهر تهران رسیده و ساختوسازهای گستردۀ دو دهۀ اخیر در ارتفاعات دامنه جنوبی البرز مایۀ آلودگی آب گوارای تهران شده است. آبی که روزگاری به گوارایی معروف بود.
به قول سهرابسپهری:
شهر پیدا بود: رویش هندسی سیمان، آهن، سنگ،
سقف بیکفتر صدها اتوبوس...
شاهد عینی این نکته دربارۀ تخریب منابع آبی، از بین رفتن ماهیها در قناتهاست. در گذشته، قناتهای تهران محل رشد و پرورش ماهی سیاه کور بود. نکتهای که از چشم سیاحان خارجی هم پنهان نمانده بود، اما به واسطه نفوذ آلودگیها نه تنها دیگر هیچ خبری از آنها نیست، بلکه ماهیهای قرمز سفرههای هفتسین در این آب میمیرند.
این مشکلات زیست محیطی در نگرانیها و تذکرات مقام معظم رهبری هم آمده است، مانند کوهخواری. ایشان ضمن رنج آور و اسفبار دانستن این پدیده، تاکید کردند که باید در قانون، این گونه اقدامات جرم تلقی شود و افراد سوءاستفاده کننده بی هیچ اغماضی مورد تعقیب قضایی قرار گیرند و اگر در دستگاهها هم کوتاهی انجام گیرد، باید با عوامل این کوتاهیها هم برخورد شود. به هر حال این کوه خواری، حتی در نظام برنامهریزی رسمی نیز بی محابا جا خوش کرده است و خود را به عنوان دستاوردی بدیع برای حل مسالۀ مسکن، نه تنها در مجموعه شهری تهران، که در بسیاری نقاط ایران، به رخ میکشد، نمونه هایی مانند ۳۴ تعاونی مسکن وزارت جهاد سازندگی سابق در مرادآباد پونک، سوهانک، دارآباد، تلو و امامزاده قاسم که همه در ارتفاعات شروع شده بودند و در حال حاضر برای تعیین تکلیف متوقف شده اند، از آن جملهاند.
به یاد بیاوریم که تهران قبل از آنکه شهر باشد، باغ-شهر بوده و در اسناد تاریخی قبل از هر ویژگی دیگری به باغات انار و سیب و خرمالوی آن اشاره شده است.
از سوی دیگر، باید نگاهی هم به مسئلۀ باغات تهران نیز داشته باشیم. باغاتی که بهرغم وجود قانون حفظ و گسترش فضای سبز، که در سالهای ۵۲، ۵۹ و ۸۹ بازنگری شده، در حال تخریب هستند. در این قانون چهار اصل پیشبینی شده است که عبارتند ۱- شناسنامه دار کردن باغها و درختان شهر، ۲- برخورد قضایی با تخریب کنندگان باغات و فضای سبز، ۳- ساخت و ساز حداقلی در باغهای خصوصی کوچک مقیاس و ۴- قرار گرفتن باغات شهر در پهنه حفاظت و صیانت ویژه. اما در اجرا فقط در دو دهۀ اخیر ۵۰۰۰ هکتار باغات تهران از بین رفتهاند.
فراموش نکنیم، که مساله محیط زیست، مساله این دولت یا آن دولت، مساله این شخص یا آن شخص و مسالۀ این جریان یا آن جریان و حتی مسالۀ این نسل و آن نسل هم نیست، بلکه موضوعی همگانی و ملی است که باید برای حل مشکلات مرتبط با آن، همه دست به دست یکدیگر دهند. بی گمان بخش بیشتر آنچه بر سر هویت طبیعی تهران آمده، ناشی از آمیخته کردن مسائل زیستمحیطی با شتابزدگی و پول-پایهگی و قدرتطلبی است و تداوم این روند به معنای تداوم تخریب فضاهای طبیعی باقیمانده در شهر تهران و پیرامون آن است. به هر حال تهران و حریم آن، در شرایط پیش رو، توان همزیستی سازگار و مسالمت آمیز با طبیعت را از دست داده و بدنبال پرواز با بالهایی است که برای آن فکری نشده است. مناسبات کنونی تهران با محیط پیرامونش نه قابل دفاع و نه قابل ادامه یافتن است. بنابراین نیاز ضروری به دگرگونی بنیادینی وجود دارد که ژنهای آن در فکری نو و نظامی جدید در برنامهریزی نهفته است.
ویژهنامه نوروزی اعتماد
- 13
- 2