به گزارش رکنا، دو دوست که با این خواهران دوقلو سر سفره عقد نشسته بودند، سرنوشتی خواندنی دارند. «سپیده» و «ساناز» که هر دو ۲۶ ساله هستند، وقتی پیشروی قاضی عموزاد از دادگاه خانواده ونک ایستادند، اصرار کردند هیچ راهی جز طلاق ندارند. سپیده به قاضی دادگاه گفت: «منوچهر» مردی خوب و مهربان بود و به آن افتخار میکردم. اما مدتی است که زندگی را برایم جهنم کرده و دیگر نمیتوانم با این مرد خودخواه بمانم.
وی افزود: منوچهر مغازهدار است، قبلا شاگردی داشت و من و خودش فرصت زیادی برای گردش و تفریح داشتیم. مرتب به مسافرت میرفتیم و هر وقت من میخواستم خرید کنم، همراهیام میکرد و همین باعث شده بود روحیه خوبی داشته باشم. اما مدتهاست که دیگر شاگردی ندارد و از آنجایی که با دزدی شاگرد قدیمیاش دیگر به کسی اعتماد ندارد، خودش در مغازه میماند.
روزهای نخست وی را به خوبی درک میکردم، اما حالا که میبینم خواهرم با شوهرش چنین مشکلی را ندارد، از منوچهر خواستم راهحلی پیدا کند و دلخوری بین ما به وجود آمد و پس از ۶ ماه هنوز حل نشده است، دیگر طاقت ندارم و میخواهم طلاق بگیرم.
سپیده گفت: شاید تصور کنید که مشکل حادی نیست، اما باور کنید دیگر تحمل ندارم و در حال افسردگی هستم، بویژه اینکه منوچهر در آخرین دعوایمان من را کتک زد. میمیخواهم با گرفتن مهریهام به تنهایی زندگی کنم و حاضر به گذشت و بازگشت به زندگی با منوچهر نیستم.
ساناز هم که درخواست طلاق دارد، دلیل عجیبی داشت. این زن به قاضی عموزاد گفت: من با همسرم هیچ مشکلی ندارم و ما خیلی به یکدیگر علاقهمند هستیم، اما به خاطر خواهرم باید طلاق بگیرم. این شرط اصلی ما در ازدواجمان بود و به آن پایبند هستم. خواهرم نباید تنها بماند. ما هر دو دو دختر داریم که همگی دور هم میماینم و پدران بچههایمان وظیفه حمایت مالی از آنها را دارند. شوهر من پذیرفته و قصدمان برای جدایی غیرقابل بازگشت است.
بعد از اظهارات خواهران دوقلو وقتی نوبت به باجناقها رسید، ابتدا «مجید» گفت: من و منوچهر از دوستان صمیمی بودیم که وی با سپیده آشنا شد. مدتی نگذشته بود که دوستم سراغم آمد و ادعا کرد دختر مورد علاقهاش خواهری دوقلو دارد و ما میتوانیم با هم باجناق شویم.
ابتدا نپذیرفتم. اما منوچهر اصرار میکرد تا اینکه فهمیدم شرط سپیده برای ازدواج با دوستم همزمانی ازدواج خواهرش است. در یک ملاقات حاضر شدم و با ساناز آشنا شده و بعد با هم ازدواج کردیم.
وی افزود: آن روز اصلا تصور نمیکردم این دو خواهر روی شرطهایشان به این شکل اصرار کنند. ما در همه خریدهایمان، سفرهایمان و میهمانیهایمان همراه یکدیگر بودیم تا اینکه منوچهر به مشکلی برخورد و این روش تغییر کرد و خواهران با ما اختلاف پیدا کردند. من زندگیام را دوست دارم و هر کاری انجام دادم این مشکل حل شود، نتوانستم و پذیرفتم به دادگاه خانواده بیایم.
منوچهر نیز گفت: من همسرم را کتک نزدهام، تنها دهانش را گرفتم تا فریادهایش را همسایهها نشنوند. من اگر کارم را انجام ندهم، مسائل مالیمان به مشکل برمیخورد. شاگردم دزدی کرده است و من دیگر به کسی اعتماد ندارم و نمیتوانم کار و مغازه را ترک کنم و به خواستههای سپیده که زیادهخواهی نیز هست، توجه کنم. نمیدانم ساناز چرا میخواهد طلاق بگیرد. از همسرم میخواهم کوتاه بیاید و سر زندگیمان برگردد تا شرایطم بهتر شود. زندگی بالا و پایین دارد و زن و شوهر باید همدیگر را ترک کنند.
بنابر این گزارش، قاضی پرونده با توجه به وضعیت خواستههای خواهران دوقلو به آنان مهلت داد تا مشکلاتشان را حل کنند و اگر نتوانستند به دادگاه خانواده بازگردند.
- 17
- 3