«زهرا نژادبهرام» نويسنده كتاب «مشاركت سياسي زنان در ايران» كه عضو هيات رييسه شوراي شهر تهران شده است در تحليل مشاركت سياسي زنان در سالي كه گذشت و آنچه اينك براي انتخابات سال آينده مجلس شوراي اسلامي پيش روي زنان است به پرسشهاي ما پاسخ داد.
او كه تحصيلكرده علوم سياسي است و نخستين زني است كه در فرمانداري تهران به عنوان معاون منصوب شده، ميگويد: زنان بايد به دلايل متعدد تاريخي باور كنند كه تلاشهاي فرديشان آنها را به اينجا نرسانده است. ظاهرش تلاشهاي فردي بوده اما عمقش تلاشهاي جمعي جامعه بوده است. امروز اگر من باور نكنم كه اين شش نفر زني كه در شهر تهران در ليست اصلاحطلبان تهران قرار گرفتهاند، حاصل تلاش سه دهه زنان جامعه است، حاصل تلاش و خون دل خوردن خانم گرجي، بهروزي و... است، اشتباه كردهام.
نژادبهرام كه رياست اداره اطلاعات و مديريت سازمان خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران را در كارنامه دارد، ضمن مروري بر آنچه در سال گذشته براي زنان رقم خورد چشمانداز مشاركت سياسي زنان تا انتخابات مجلس يازدهم را بررسي كرده است كه در ادامه ميخوانيد.
اگر برگرديم و به سال ۱۳۹۶ نگاهي بيندازيم ميبينيم در ابتداي سال به هنگام ثبتنام نامزدهاي انتخابات شوراها نام سيستان و بلوچستان برسر زبانها بود كه چگونه زنان اين خطه بيشتر و بيشتر به مشاركت سياسي ميپردازند. كمي بعد به ويژه در روزهايي كه در گرماگرم انتخابات رياستجمهوري گذرانديم نام سيستان و بلوچستان باز هم بر سر زبان بود و هرجا دولت ميخواست از دستاوردهايش در حوزه زنان بگويد به كارنامه استاندار سيستان و بلوچستان اشاره ميكرد كه چگونه بيش از ۷۰ پست مديريتي را در اين استان به زنان سپرده است.
اما اواخر سال ۱۳۹۶ شاهد آن بوديم كه نام سيستان و بلوچستان از آن رو بر سر زبانها آمد كه استاندار جديد اين استان كمتر به كار زنان معتقد است و در تدارك تغيير مديران زني است كه «علياوسط هاشمي» منصوب كرده بود. واقعيت اين است كه ما عموما هرجا خواستيم دستاوردهاي دولت يازدهم در حوزه زنان را مطرح كنيم به اقدامهاي «علياوسط هاشمي» ارجاع داديم. اما دولت دوازدهم نتوانست سطح پاسخ به مطالبات زنان را از آنچه بود ارتقا دهد. نه وزير زن معرفي شد و نه آنطور كه بايد دستور رييسجمهور مبني بر انتصاب زنان به عنوان معاون وزير عملي شده است. تعداد زناني كه معاون رييسجمهور بودند نيز به ۲ نفر كاهش يافت. چنين وضعيتي چه چشماندازي از مشاركت سياسي زنان پيش روي ما ترسيم ميكند؟
من فكر ميكنم كه موضوع از دو بعد قابل بررسي است؛ يكي اينكه ما حركتهايي را در عرصه سياسي انجام داديم كه بتوانيم شكاف جنسيتي موجود در عرصه مديريت زنان را كاهش دهيم. ضمن اينكه بتوانيم از توان نيمي از جامعه كه به عنوان منابع انساني حضور دارند، در عرصه مديريت ارشد استفاده كنيم. مسائل ما ريشهدارتر از اين حرفها است.
ميخواهم جديتر وارد اين قضيه شوم. سال ٨٧ كتابي منتشر كردم كه پاياننامه دكترايم بود. بحث كتاب بررسي موانع دسترسي زنان به قدرت در جمهوري اسلامي ايران بود. ابعاد مختلفي از اين موانع را بررسي كردم؛ از استفتاي علما گرفته تا منابع مستقيم قرآن و احاديث و نظرات انديشمندان اسلامي تا قانون، عرف، سازمان و حتي آموزش و پرورش، رسانه و مواردي از اين دست را مورد بررسي قرار دادم. نكته من اينجاست كه مسائل ما تغيير نكرده است، داريم در جهت رفع مسائل تلاشهايي ميكنيم. مسائل عرفي ما هنوز تغييري نكرده است، هنوز در عرف ما زنان جنس دوم محسوب ميشوند. هنوز در عرف ما زنان از نظر ميزان اشتغال پايينتر هستند. بالاخره بايد حجم گستردهاي از شاغلان را در بخشهاي دولتي و عمومي زنان تشكيل دهند كه بتوان از ميانشان مدير انتخاب كرد. هنوز قدر مطلق اشتغال ما با قدر مطلق اشتغال زنان ما در سال ٥٧ برابري ميكند؛ سيزده تا چهارده درصد است.
در سال ٥٧، سي و سه ميليون نفر جمعيت داشتيم، در سال ٩٦-٩٥ هشتاد ميليون نفر جمعيت داريم. اگر از نظر رسانهاي بخواهيم نگاه كنيم، بله تحولاتي به وقوع پيوسته اما همچنان در رسانه به عنوان يك ابزار ترويجي، رفتارهاي جنسيتي را ميبينيم. همواره وقتي ميخواهند راجع به زنان صحبت كنند، جور ديگري صحبت ميكنند. ميخواهم بگويم كه مسائل عرفي كه تاثير بسيار جدي در ارتباطات ميگذارد و فضاي فكري و تصميمگيري را تحت تاثير قرار ميدهد، به سمت تغيير حركت ميكند اما تغيير خاصي نكرده است. براي همين است كه وقتي يك مديري كه صاحب انديشه توسعه يافته است و توانسته اين تغييرات را درون خودش ايجاد كند و زنان را به عنوان نيمي از جامعه بپذيرد، تغيير ميكند فرد جايگزين، بسته به ويژگيهاي خودش آنچه انجام شده را تغيير ميدهد.
آيا ما نياز به افراد توسعهيافته بيشتري براي پيشرفت در امور كشور داريم اما توسعه فقط با افراد يك جنس محقق نميشود، الان بايد به كدام شيوه ادامه دهيم؟
اگر قرار است توسعهاي در كشور به وقوع بپيوندد بايد با تمام منابع انساني اتفاق بيفتد و نميتوان موضوع توسعه را بدون توجه به منابع انساني پيش برد و نميتوان توسعه را بدون بهرهگيري از تمام منابع انساني هدفگذاري كرد. اينجاست كه مدير توسعه يافته در اين مسير حركت ميكند. با توجه به تغييراتي كه فردي بوده است، به طور مثال حدود هفتاد پست مديريتي استانش را در اختيار زنان قرار ميدهد. اما مدير ديگري ميآيد و تصميم ديگري ميگيرد.
هردوي اينها هم در يك بافت اجتماعي تربيت شدهاند منتها يكي تغييرات را قبول كرده و در درون خودش به وجود آورده و از آن استفاده ميكند. مدير ديگر اما اين كارها را نميكند و تازه چيزهايي هم كه وجود داشته را تا جايي كه دستش برسد و امكانش وجود داشته باشد، تغيير ميدهد. حالا با بهانههاي مختلفي از جمله ناكارآمدي، عدم پذيرش، ظرفيتهاي معطل مانده مردان و غيره. يعني هزاران جور توجيه ميآورد تا بتواند اين ظرفيت را تغيير دهد يا با وجود دستور صريح آقاي روحاني مبني بر انتصاب زنان به عنوان معاون وزير فقط ۶ وزير به آن عمل كردهاند و ۱۲ وزير ديگر هنوز هيچ اقدامي نكردهاند.
بين رفتار دولت يازدهم در مورد مساله زنان و رفتار دولت دوازدهم و انتظاراتي كه زنان از اين دو دولت داشتند چه ميتوان گفت؟ آيا تغييري ميبينيد؟ آيا به همان داشتههاي دولت يازدهم در مورد زنان بايد بسنده كنيم؟
با همان ظرفيت دولت يازدهم در دولت دوازدهم ادامه داديم. خوب اين عيب است كه ارتقا پيدا نكرديم. سه نفر زن در هيات دولت حضور دارند. از نظر نرخ، با نرخي كه در دولت يازدهم بود برابري ميكند اما دولت دوازدهم بايد پيشروتر از دولت يازدهم باشد. ميزان رايدهندگان زن به دولت دوازدهم يك درصد بيشتر از مردان بود. در دولت دوازدهم اين ستادهاي زنان بودند كه توانستند ديگر ستادها را در سطح شهرستانها و روستاها و حتي در تمام كشور به حركت دربياورند. من اين را به عنوان يك عضو ستاد ميگويم. من عضو ستاد آقاي روحاني بودم و الان دارم شرايط را تحليل ميكنم و اين موارد را ميگويم.
يعني پستهايي كه در نظر گرفته شده بود، الان ميبينيم كه تقليل پيدا ميكند و پستهايي كه در نظر گرفته نشده بود، الان ميبينيم كه ارتقا پيدا ميكند يا در برخي پستها ميبينيم كه يك مقدار شكل ثابت به خود ميگيرد. اين به اين دليل است كه زيرساختها هنوز دچار چالش هستند. هنوز زيرساختهاي اصلي كه جديترين مسالهاش، مساله عرف بوده و فرهنگ عرفي و قوانين نانوشته بوده همچنان بر جامعه ما حاكميت دارد.
منتها در برخي از موارد دچار تغيير شده، در برخي موارد بزرگتر ميشود، ارتقا پيدا ميكند و ميتواند تصميمگيري جديتري را روي اين قضيه بگيرد؛ لذا شايد از آن جايي كه جامعه در حال گذار است، طبيعي است كه منتظر چنين چيزهايي باشيم. تا اين موضوع نهادينه نشود، حتي با وجود آنكه در متون قانوني آمده باز هم نميتوان به اجراييشدنش اميد بست. از برنامه سوم توسعه به اين طرف شاهد هستيم كه موضوع زنان همواره جزو دستور كار برنامههاي توسعه بوده است. به خصوص برنامه چهارم كه نصبالعين بوده و مواد مشخصي را در ارتباط با توسعه زنان و حضور و مشاركت آنها در عرصههاي تصميمسازي و تصميمگيري داشته است.
متاسفانه ميبينيم كه فقط مواد قانوني هم كافي نيست. قانون اساسي مغايرتي با اين قضيه ندارد و قوانين توسعه همراهي ميكند، قوانين عمومي كشور هم كه تا حدود زيادي همراهي ميكند اما باز اين اتفاق نميافتد. علت اصلي اين است كه آن فرهنگ نانوشته هنوز تاثير بيشتري از فرهنگهاي نوشتهشده دارد. دلايل متعدد تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي اين نهادينه نشدن منجر به اين تلورانس در تصميمگيري در دولتهاي مختلف جمهوري اسلامي كه شاهد آن هستيم، ميشود.
در دولت سازندگي به شكل محدودي بروز و ظهور زنان را ميبينيم و در واقع اولينبار مركز مشاركت امور زنان شكل ميگيرد و پست مشاور امور زنان ايجاد ميشود، در دولت اصلاحات شاهد بروز و ظهور جدي زنان در تصميمگيريها هستيم. خود من در دولت آقاي خاتمي توانستم براي اولينبار در تاريخ سياسي كشور معاون فرماندار تهران شوم و اولين زني باشم كه مديركل انتخابات استانداري استان تهران، بزرگترين استان كشور از نظر جمعيتي بشوم؛ در آن زمان هشت ميليون و ۵۰۰هزارنفر واجد شرايط راي دادن داشتم.
اما بعد از اينكه دوره دولت خاتمي تمام ميشود، همهچيز تغيير ميكند، شما حتي در دولت روحاني هم نميبينيد كه اين اتفاق بيفتد. حتي يك فرماندار زن در استان تهران نميبينيد. در حالي كه در دوران آقاي خاتمي فرماندار، معاون فرماندار و مديركل استانداري زن ميبينيد. چون موضوع نهادينه نشده، به روشهاي فردي و شيوههاي سليقهاي برميگردد. حتي قانون هم نميتواند اينجا كمكي كند. درست است كه قانون يك مبناي محكم براي اين است كه بتوان از روي آن حركت كرد اما اين آدمها هستند كه تصميم ميگيرند و از قانون استفاده ميكنند .
براي برونرفت از اين شرايط چه بايد كرد؟
اينجاست كه ما نيازمند روشهاي ترويجي هستيم. حتي فكر ميكنم كه هيات دولت هم براي اينكه موضوع زنان را بپذيرد، احتياج به روشهاي تدريجي و اطلاعرسانيهاي آموزشي دارد. آنقدر اين مساله عرف و قانون نانوشته نهادي و جدي است كه زنان ما وقتي به مديريت دسترسي پيدا ميكنند، در انتخاب و حمايت از زنان دچار خويشتنداري ميشوند. احساس ميكنند كه وقتي بخواهند از منافع زنان حمايت كنند، از موقعيت اجتماعي، فرهنگي و تاثيرگذار مديريتي خودشان فاصله ميگيرند. ميخواهم بگويم آنقدر اين فرهنگ عرفي ريشه دوانده كه حتي در ميان زنان كه برگرفته از اين موضوع هستند، باز با چالش روبهرو است؛ چالشي كه رفع آن هنوز دشواريهاي زيادي دارد. اين دلايل ساختاري است. اما براي برونرفت از اين شرايط چه بايد كرد؟ بالاخره هر كار يك راهكار دارد.
من فكر ميكنم كه تحليل اين موضوع كاملا واضح و آشكار است و اصلا چيز غريبي نيست. ما انتظار چنين شرايطي را داريم. اما براي برونرفت از اين قضيه بعضي وقتها نياز است كه از ابزارهاي مديريتي استفاده شود. وقتي مدير ارشد نسبت به اين موضوع كارآمدي و حساسيت لازم را داشته باشد، اين موضوع بايد به عنوان يك اجبار مطرح شود. به عنوان مثال آقاي رييسجمهور ميتوانند تا پايان فروردينماه به تمام وزارتخانههاي باقيمانده مهلت بدهند كه اگر تا پايان فروردينماه حداقل يكي از معاونان آنها، زن نباشد تصميمگيريهاي ديگري خواهيم كرد يا نه وزارتخانههايي كه بالاي سه تا معاون زن داشته باشند، به عنوان مثال رديف بودجهشان فلان مقدار ارتقا داده ميشود. هم ابزار تشويقي، هم ابزار تنبيه. هر دو بايد با هم در جريان باشند. اين را مجري ارشد يعني رييسجمهور در رابطه با وزارتخانهها ميتواند انجام دهد. چون همين وزارتخانهها براي سطوح پايينتر الگو ميشوند.
به همين رديف همه وزارتخانهها با همين ابزارهاي تشويقي و تنبيهي به سطوح مديركلي و ادارات كلشان در سطح كشور ميتوانند اين كار را انجام دهند. اين يك روش است. روش لازم ديگر كه به موضوعيت فرهنگ عرفي و عرفي كه ما را با اين ايثارها، انديشهها، ديدگاهها و رويكردها همراه كرده است و اين نگاه را در درون ما تقويت ميكند، آموزش مداوم است. اين عملياتي نميشود مگر اينكه از سطوح بالا شروع شود و جديترين بخش آن را هم صدا و سيما برعهده دارد. البته الان نقش صدا و سيما را شبكههاي اجتماعي در فضاي مجازي برعهده گرفتهاند.
با توجه به توضيحاتي كه داديد ما براي بهبود وضعيت مشاركت سياسي زنان چه گامهايي بايد برداريم؟ آيا باز هم بايد چشمانتظار دولت باشيم يا روشهاي ديگري براي افزايش شاخص مشاركت سياسي و بهبود رتبه شكاف جنسيتي بايد به كار بگيريم؟
ما بايد از خودمان شروع كنيم. من به عنوان عضو شوراي شهر تهران طرحي مبني بر اينكه بيستوپنج صدم درصد از بودجههاي شهرداريهاي مناطق زيرنظر شهرداري منطقه با راهبري مشاور امور زنان در سه حوزه رفع فضاهاي بيدفاع، ارتقاي مهارتهاي اجتماعي و حمايت از كارآفريني براي زنان آن منطقه هزينه شود را به شورا بردم. وقتي نامه را بردم و ١٥ نفر امضا كردند اما وقتي قرار به راي دادن شد، هشت نفر راي دادند. چرا راي ندادند؟ در رودربايستي نژادبهرام قرار ميگيرد يا حالا معامله ميكند و نامه را امضا ميكند، اما موقع رايگيري باز با پيشزمينه ذهنياش تصميم ميگيرد. فرقي نميكند؛ زن و مرد ندارد. فكر نكنيد فقط در مردها هست.
در مردها بيشتر قابل مشاهده است. براي همين من ميگويم كه رسانهها در ترويج ادبيات پذيرش نقش زنان در مديريت و ضرورت نقش زنان در مديريت، نقش بسيار بسيار موثر و ارزشمندي دارد. دو راهكار پيشرويمان است؛ راهكار اجرايي، عملياتي و اداري كه مسيري است كه آقاي رييسجمهور بايد پيگيري كند و يك راهكار اجتماعي و جامعه مدني داريم كه بيشترين مسووليت آن به دوش رسانهها است؛ از صد در صد، هشتاد و پنج درصدش به عهده رسانهها است.
چون مردم بهشدت با رسانه عجين شدهاند. امروز ده، پانزده سال پيش نيست كه تنها منبع خبر روزنامهها باشند يا فقط صدا و سيما باشد. امروز آنقدر مردم با حوزه رسانه عجين شدهاند كه به شكل مداوم با آن در ارتباطهستند. حتي در فرصتهاي كوتاه و حتي مهمانيها هم مردم در حال چك كردن اخبار و رسانهها هستند. من نميگويم اين مثبت است يا منفي، نميخواهم ارزشگذاري كنم، ميخواهم بگويم رابطه نزديك است. پس بايد از اين فضاي نزديكي به نفع منافع توسعهاي كشور استفاده كنيم.
در بحث نهادينهسازي و آموزش همين الان هم ما مردان زيادي داريم كه از زنان حمايت ميكنند و در كنار آن زناني را داريم كه خلاف منافع زنان گام برميدارند. نهادينهسازي از چه طريقي است؟ از طريق نهادسازي است يا صرفا از طريق آموزش؟
همه اين موارد با هم است؛ اما حواسمان باشد ما در تهيه بستههاي آموزشي، بهخصوص آموزش ترويجي، هدفگذاري ميكنيم. مثلا براي كودكان فلان شيوه را به كار ميگيريم، براي جوانان شيوه ديگري. حتي در مورد جنسيت هم ما بايد اين تفكيك را قائل شويم. براي زنان اين بستر را بايد در نظر بگيريم. زنان بايد به دلايل متعدد تاريخي باور كنند كه تلاشهاي فرديشان آنها را به اينجا نرسانده است. ظاهرش تلاشهاي فردي بوده اما عمقش تلاشهاي جمعي جامعه بوده است. امروز اگر من باور نكنم كه اين شش نفر زني كه در شهر تهران در ليست اصلاحطلبان تهران قرار گرفتهاند، حاصل تلاش سه دهه زنان جامعه است، حاصل تلاش و خون دل خوردن خانم گرجي، بهروزي و... است، اشتباه كردهام.
من بايد اين را باور كنم. اگر من امروز اينجا نشستهام درست است كه تواناييهاي فردي داشتهام اما خب خيلي از زنان هستند كه شبيه من تواناييهاي فردي دارند چرا آنها اينجا نشستهاند؟ چرا آنها نيامدهاند. اين تلاشي است كه جمعي پشت سر آن است. پس وقتي شما بسته آموزشيات را هدفگذاري ميكني، آموزشي كه به من زن ميدهي با آموزشي كه به يك مرد يا يك جوان يا يك فرد شاغل ميدهي، خيلي متفاوت است. رسانهها بايد سياستگذاري كنند. براي همين من هميشه به همه دوستانم كه در عرصه روزنامه بودند توصيه ميكردم كه حتما يك صفحه را به زنان اختصاص دهيد. حتي به آقاي رحمانيان و حضرتي صراحتا گفتم.
حتي به همشهري گفتم. اما به هر كدام كه گفتم، جواب دادند نه ما هرزماني كه خبر زنان داشته باشيم، در صفحه ميگذاريم و مقاومت ميكنند. ولي اگر يك صفحه زنان داشته باشي، ناگزيري كه براي آن دبير سرويس انتخاب كني و ناگزيري كه هر روز نگاهش كني، ناگزيري كه اخبار زنان را به طور مداوم چك كني. اين ناگزيريها وقتي تداوم پيدا كند، در شما ادبيات فكري جديدي را توليد ميكند.
يك نكته ديگر اينكه الان فارغ از اين بحث آموزش، چيز ديگري هست كه شما هم به آن اشاره كرديد. اينكه زنان ديگري هم هستند كه ممكن است توانمنديهايي هم داشته باشند ولي چون در گروه و دستهاي نيستند، ديده نميشوند. بسياري از انتصابهاي ما چه در حوزه مردان و چه زنان ناشي از روابط و رفاقتها و سفارشهاست.
كاملا درست است. بخش ديگري كه ما بايد براي ارتقاي موقعيت زنان در سطوح دسترسي به قدرت به آن توجه كنيم، موضوع نهادسازي است. من دو، سه سال پيش سخنراني در ارتباط با احزاب داشتم و آنجا گفتم يكي از جايگاههايي كه ميتواند موجب ديده شدن تواناييهاي زنان شود و فرصتهايي براي مشاركت زنان در عرصه سياسي و دسترسي به قدرت فراهم كند، نهادها هستند؛ نهادهايي اعم از دولتي و غيردولتي و مشخصا احزاب سياسي. هم زنان بايد بياموزند كه اگر واقعا ميخواهند كه توانمنديهايشان ارتقا و موضوعيت پيدا كند و ديده شود، بايد در قالب گروه تعريف شود. چون گروه است كه ميتواند از آنها حمايت كند و فرصتهاي ارتقا را براي آنها فراهم كند و برعكس.
نهاد خودش ايجاد ميشود مثلا يك دغدغه اجتماعي نسبت به كودك كار است و آدمها دور هم جمع ميشوند كه كاري براي كودك كار انجام دهند، بعد براي اينكه ميخواهند از ظرفيتهاي حقوقي و قانوني هم استفاده كنند و بتوانند با آن ظرفيتها نفوذ كنند، آن را تبديل به تشكل ميكنند. اتصال و همكاري با اين نهادها فرصتهاي معتنابهي را براي افراد ايجاد ميكند تا بتوانند با قالبهايي كه ايجاد ميشود موجب ديدهشدن شوند. خيلي وقتها زنان ظرفيتهايي را دارند اما خودشان از آن آگاه نيستند. در دستهبنديهايي از اين نهادها ظرفيتها و تواناييها بارور ميشوند و نهاد اين ظرفيت را ايجاد ميكند. اتفاقا منطقم اين بود كه احزاب سياسي به دليل اينكه در كشور ما خيلي پرطرفدار نيستند و الان انتظار جامعه سياسي، روش جامعه سياسي بين احزاب فعال شوند، براي اينكه بتوانند خلأ خود را بين جامعه پر كنند، نيازمند اين هستند كه از ظرفيت زنان استفاده كنند.
فاصله زيادي تا انتخابات مجلس يازدهم نداريم و طبيعي است كه آنچه در انتخابات پنجمين دوره انتخابات شوراهاي شهر و روستا و همينطور انتخابات رياستجمهوري تجربه شده بر انتخابات مجلس به ويژه در زمينه مشاركت سياسي زنان تاثير بگذارد. اگر بخواهيم دستاوردي كه در انتخابات مجلس دهم براي زنان به دست آورديم ارتقا دهيم، تقويت و حفظ كنيم چه بايد كرد؟ آيا آنچه در همين چندماهه عملكرد دولت دوازدهم در زمينه زنان ميتوانيم برداشت كنيم نشاندهنده شرايطي براي بهبود مشاركت سياسي زنان در انتخابات بعدي مجلس هست؟
من فكر ميكنم در اينكه دولت دچار كاستيهايي بوده، شكي نيست. خودش كاستيهايي داشته، به صورت برنامهريزي شده، عدهاي تلاش دارند كارهايي كه دولت انجام ميدهد هم ناكامي جلوه داده شود تا اينكه ناكامي واقعي باشد. كاستيهايش هم كه سر جاي خودش است. اين نقد از درون است، نقد از بيرون نيست. من به عنوان عضو ستاد انتخاباتي و كسي كه براي روي كار آمدن آقاي روحاني تلاش كرده، اين را ميگويم. ولي به نظرم راهكار موثر براي اينكه ما بتوانيم از جامعه زنان و درواقع نيمي از جامعه كه زنان هستند، براي تقويت مشاركتشان در جامعه استفاده كنيم، اين است كه در چند بخش به شكل جدي آقاي روحاني تلاش موثري را انجام دهند. يك نظرسنجي كه در سال ٩٤ انجام شده بود، ١٠ مطالبه جدي زنان در كلانشهرها مطرح شده بود.
اين ميتواند پايهاي باشد براي اينكه هم گروههاي سياسي نزديك به دولت و هم اصلاحطلبان به آن توجه كنند كه براي اينكه بتوانند از اين ظرفيت استفاده كنند نيازمند پاسخگويي به بسياري از اين مطالبات هستند. از جمله جديترين مطالبات زنان، موضوع اشتغال بود. بالاخره وقتي زنان راي ميدهند، يا بايد از نظر روحي و رواني اقناع شوند يا از نظر مادي. وقتي ميخواهند پاي صندوقها بيايند يا خانوادههايشان را به سوي صندوقهاي راي هدايت كنند، بايد انگيزه داشته باشند. زنان متاسفانه يا خوشبختانه در مسائل سياسي خيلي از مردان خانوادهشان تبعيت ميكنند.
وقتي خودش مستقل ميتواند تصميم بگيرد كه اثر حضور يك مجموعه دولتي را حس كند. دولت در برنامهريزيهايي كه در جامعه انجام ميدهد اصلاحطلبان در شوراها خيلي موثرند. اگر ببينند كه بخشي از نيازهاي روحي و روانيشان يا نيازهاي ماديشان مرتفع ميشود طبيعتا باز هم پاي صندوقهاي راي ميآيند. به نظر من جديترين مساله براي آقاي روحاني و تيمش براي اينكه بخواهند به عنوان دولت در اين عرصه حضور پيدا كنند و بتوانند در انتخابات مجلس پيروز شوند، اين است كه مساله اشتغال زنان را تا حدود زيادي مرتفع كنند. البته تلاشهايي كه آقاي روحاني در يك ماه گذشته در ارتباط با بخش خصوصي و دولتي در حوزه اشتغال جوانان انجام داده قابل تامل است ولي بايد رويكرد جنسيتي هم داشته باشد. اين مساله خيلي مهم است.
چيزي حدود بيش از ٢٢ درصد زنان تحصيلكرده بيكار هستند. تعداد زنان بيكار دو برابر مردان است. ما حتما بايد رويكردي جنسيتي به اين عرصه داشته باشيم. همانطور كه پيش از اين هم گفتم حتما بايد آقاي روحاني در بحث دسترسي به قدرت با وزرايش مشخص كند و از ابزارهاي تشويقي-تنبيهي استفاده كند. اصلاحطلبان هم از آنجايي كه در حوزه شوراهاي شهر ابزار و قدرت دارند، در حوزه ارتقاي بهرهوري زنان از شهر، ميتوانند امكان استفاده زنان از شهر را بيشتر كنند و در حوزه مديريت شهري مشاركت بيشتري براي زنان تعريف كنند و با انجام اين كارها ميتوانند به حضور زنان در پاي صندوقهاي راي اميدوار باشند كه سبد آراي زنان را به خودشان اختصاص دهند.
در واقع بيش از سبد آراي زنان، اين موضوع باعث ميشود كه زنان بيشتري بتوانند وارد مجلس شوند.
بله آنكه دستور كار اصلاحطلبان است. در تمام شهرها جاهايي كه اين امكان وجود دارد كه ٣٠درصد كرسيهايشان را به زنان اختصاص دهند، دستور كار شوراي عالي سياستگذاري است و از آن عدول نكرده است.
زنان مجلس چطور؟
حضور زنان مجلس خيلي خوب بوده است. ما در مقطعي، زنان را براي مجلس معرفي كرديم كه همه نيروهاي شناخته شده، رد صلاحيت و از دور خارج شدند و اين زنان همگي زنان تازه نفسي بودند. ماشاءالله همه هم خيلي خوب كار ميكنند. من فكر ميكنم مجلس ميتواند در تعامل با دولت و با استفاده از ابزارهاي نظارتي و تشويقي كه دارد، دولت را مكلف كند كه نسبت به ارتقاي مشاركت سياسي زنان در دسترسي به قدرت در سطوح ارشد گام بردارد.
خانم دكتر شما در فرمانداري تجربه داشتهايد. وزارت كشور براي توسعه سياسي خيلي پتانسيل دارد ولي متاسفانه وزارت كشور در اين زمينه اصلا همراهي نكرده است. تعداد زنان فرماندار و بخشدار هيچ ارتقايي پيدا نكرده است.
بله. متاسفانه همينطور است. يكي از وزارتخانههايي كه آقاي روحاني ميتواند روي آن تمركز كند و به عنوان اولين جايي كه ميتواند از ابزارهاي تشويقي- تنبيهي استفاده كند، وزارت كشور است. من يقين دارم كه وزير قبول ميكند فقط بايد آقاي روحاني پا به كار بايستد.
زنان بايد به دلايل متعدد تاريخي باور كنند كه تلاشهاي فرديشان آنها را به اينجا نرسانده است. ظاهرش تلاشهاي فردي بوده اما عمقش تلاشهاي جمعي جامعه بوده است. امروز اگر من باور نكنم كه اين شش نفر زني كه در شهر تهران در ليست اصلاحطلبان تهران قرار گرفتهاند، حاصل تلاش سه دهه زنان جامعه است، حاصل تلاش و خون دل خوردن خانم گرجي، بهروزي و... است، اشتباه كردهام. من بايد اين را باور كنم.
فرهنگ نانوشته هنوز تاثير بيشتري از فرهنگهاي نوشتهشده دارد. دلايل متعدد تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي اين نهادينه نشدن منجر به اين تلورانس در تصميمگيري در دولتهاي مختلف جمهوري اسلامي كه شاهد آن هستيم، ميشود. در دولت سازندگي به شكل محدودي بروز و ظهور زنان را ميبينيم و در واقع اولينبار مركز مشاركت امور زنان شكل ميگيرد و پست مشاور امور زنان ايجاد ميشود در دولت اصلاحات شاهد بروز و ظهور جدي زنان در تصميمگيريها هستيم.
- 18
- 1