بعضی از حرفها را باید فقط به زبان طنز گفت. هیچ زبان دیگری جز طنز نمیتواند بر فکر و جان شنونده، بیننده و خواننده نفوذ کند. با طنز است که میتوان حرفهای ممنوعه را به گوشها رساند. چنان که شاعران طنزپرداز ما در گذشته سختیهای زندگی مردم جامعه را با زبان طنز در شعرهایشان فریاد میکردند. خاصیت طنز در به خنده انداختن مخاطبان، کارکرد دیگر آن است. خندیدن و خنداندن نشاط را به جامعه تزریق میکند. همچنین خندهای که طنز بر لبها میدوزد مرهمی بر زخمهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یک ملت است؛ شاید خندیدن بر مشکلات زندگی، برای چند دقیقه هم که شده بتواند از درد آن بکاهد.
اما برای طنزپردازی یک زبان وجود ندارد؛ میتوان آن را با زبانی رکیک یا با واژگانی آمیخته به ادب بیان کرد. در جامعهی ما هر دو گونهی این طنزپردازی وجود دارد. میتوان طنز در ایران را از این حیث روی یک طیف کشید که آنچه در دو سر آن قرار دارد کاملا پیداست. طنز رکیک و هزل تنها مختص این روزها نیست. عبید زاکانی، انوری، ایرج میرزا و به ویژه سوزنی سمرقندی از برجستهترین هزلسرایان ایران هستند. هزلیات این شاعران به حدی است که دیوان بدون سانسور و دیوان با سانسور دارند.
طرفداران همیشگی
هزل همیشه طرفدارانی داشته است. شاید وجود همین طرفداران و استقبال آنها از هزلیات راز ماندگاری این گونهی از ادبیات باشد. البته در نظر کسانی که هزل میگویند، این رکیکگویی چندان هم معیوب و بیهوده نیست و حتی شاید آموزش و تعلیمی هم در آن نهان باشد! چنانکه ایرج میرزا در اینباره میگوید: هزل من هزل نیست تعلیم است / بیت من بیت نیست اقلیم است.
آنچه میتواند هزل را بیشتر مورد توجه قرار دهد و مخاطبانش را افزایش دهد، درونمایهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است؛ کافی است کمی تنش به تن مسائل و مشکلات موجود در جامعه بخورد، آنگاه است بازارش داغ و هوادارانش دوچندان شود. زبان طنز، زبانی برنده است، هر چند که مستقیم نیست. چاقو نیست، اما برشش از چاقو بیشتر است. برش لیزری طنز، در هر زبانی پیدا نمیشود. اما چه شده که با وجود چنین برشی، در تاریخ این سرزمین همواره هزل نیز وجود داشته است؟ آیا زبان طنز برای بیان دردها کافی نبود و نیست؟
فضای گفتوگوی منطقی فراهم شود
به نظر میرسد استقبال از هزل و طنز رکیک در مقایسه با طنزهای مودبانه بیشتر است. این را میتوان از تعریف و دست به دست شدن جوکهای کمتر اخلاقی در گذشته دریافت. امروز نیز انیمیشنها و طنزهای صوتی و نوشتاری هزلگونه در فضای مجازی طرفداران بیشتری دارد. عضویت تعداد زیادی از افراد جامعه در این فضاها در مقایسه با فضاهای خالی از هزلیات گواهی بر این مدعاست. در این خصوص با افسر افشارنادری جامعه شناس به گفتوگو پرداختیم. وی در این باره به آفتاب یزد میگوید: «در کشورهای دیگر زبان اهمیت زیادی ندارد. مهم نیست گفتمان را با چه زبانی بیان کنیم، بلکه متن گفتمان اهمیت دارد. محیط فراهم است تا همه بتوانند با هم گفتوگوی منطقی داشته باشند.
در چنین فضایی که گفتوگو امکانپذیر است لزومی ندارد مردم دنبال یک نوع نیش زدن باشند. در سایر کشورها مردم وقتی به طور منطقی گفتوگوی خود را در رسانهها و جامعه بیان میکنند، به خاطر نوع آن مورد بازخواست قرار نمیگیرند. ولی در جامعه ما ابزار گفت و گو فراهم نیست. در این جامعه وقتی شما به کسی زباله را روی زمین میریزد یا با آب لولهکشی خودرویش را میشوید، اعتراض کنید، با پاسخ به تو چه مربوط است روبهرو میشوید. یعنی شما وقتی خیر اجتماعی بخواهید مورد بازخواست قرار میگیرید. پس با این شرایط من سعی میکنم دخالت نکنم که با پاسخ به تو چه را نشنوم. چنین گفتوگویی در جامعه حاکم است. در رسانههای مجازی هم همینطور است؛ فضای گفتوگو فراهم نیست. چرا مردم امکان گفتوگو ندارند؟ پس مردم به جای ساختن جامعه از هر زبانی برای لگد زدن به جامعه استفاده میکنند. وقتی مردم در برنامهریزیهای اجتماعی شریک نیستند، پس چه کنند؟ سعی میکنند طنز بگویند و بدترین الفاظ را به کار برند که شاید بتوانند موثر واقع شوند. اگر فضای گفتوگوی منطقی فراهم نشود، به سمت غیراصولی شدن پیش میرود. همیشه در ادبیات ما بخش هجویات وجود داشته است. سابقهی تاریخی است، هر شاعری این بخش را داشته است. گروهی از مردم هجویات را بیشتر دوست داشتند. چون زبان دیگری ندارند، از هجویات استفاده میکنند. فکر میکنند با هجویات میتوانند ناراحتیها را تخلیه کنند.»
خندههای عمیق کم شده
برای گفتوگو و بیان منظور میتوان در وادی غیررکیک گام گذاشت. در تاریخ معاصر ایران به این منظور متونی هم به چاپ رسیده است، بارزترین آن نشریهی گلآقا است. این یعنی، طنز را میتوان با زبانی همراه با ادب و بیان کرد و در عین حال مورد استقبال قرار گرفت. با وجود چنین ظرفیتی در طنزپردازی ایرانیان، اما همچنان هزل به قوت خودش باقی است و با گسترش فضای مجازی بر قوت آن افزوده شده است! محمدرضا ایمانی، روانشناس در این خصوص به آفتاب یزد میگوید: «همه ما همینیم. ما به دلیل مسائل، گرفتاریها و خشونتهای موجود در جامعه این نوع طنز را دوست داریم، چون خیلی عریان ما را به وادی دیگری میبرد که باعث خنده و شادی میشود. البته شادی کوتاه و موقت. در برهههای دههی ۷۰ و ۶۰ طنزهای مودبانهای گفته میشد و مردم از آن استقبال میکردند و ساعتها میخندیدند. الان در روز چند تا جوک دریافت میکنید؟ چند وقت است که جوک دریافت نکردید؟ این واقعیت جامعهی ماست. جامعه از نظر اجتماعی در شرایط خوبی به سر نمیبرد و خندههای عمیق بین مردم دیده نمیشود.»
خشونت کلامی رواج یافته
این روانشناس ادامه میدهد: «مردم در واکنش به پدیدههای اجتماعی که در جامعه میبینیم؛ ناهنجاریها، خشونتها، بزهکاریها و اخبار منفی که وجود دارد از شوخیها و جوکهای جدی و بیادبانه استقبال میکنند و کمی احساس شادی میکنند. اما همین هم ضعفها و اشکالاتی دارد. هر پدیدهای که میبینید متاثر از جامعه است. این جامعه یک مشکل جدی دارد که یکی از آنها عدم وجود گفتمان بین مردم است. و اگر گفتمانی هم شکل میگیرد، سرعت واکنش، پرخاش و فحاشی بسیار زیاد است. شاید شما یک حرفی را بدون منظور به کسی بگویید، ولی او سریع واکنش نشان میدهد و برخورد میکند. آستانه تحمل در جامعه کم است که نشاندهندهی این است که آسیبهای جدی وجود دارد. این خشونت رفتاری در خشونت کلام هم دیده میشود؛ بیادبانه صحبت کردن، تمسخر کردن، فحاشی کردن، الفاظ رکیک به کار بردن. در جوامع دیگر هم این را در انواع مختلف داریم. اما این مهم است که آن جامعه در چه قالبی این طنز و گفتوگو را میپذیرد؟ آیا بین همه افراد آن جامعه وجود ندارد؟ یک زمانی میگفتیم بخشی از جامعه تحصیلکرده است، اما الآن بین همین قشر هم خشونت کلامی رواج دارد. حتی بین کودکان هم است. این وضعیت متاثر از جامعهای است که همه با هم درستش کردیم. این نوع طنز در همه جای دنیا وجود دارد، اما در جا، فضا و زمان مناسبش. باید به فرهنگ خود برگردیم. ما مجاز نبودیم هر جوکی را هر جایی تعریف کنیم، هر نوع مکالمهای را هر جایی داشته باشیم. برای بسیاری از گفتوگوها و صحبتها مجال و فرصتی را پیدا میکردیم. نه مثل امروز که به راحتی هر چیزی را به زبان میآوریم. ما در جامعهمان بین افراد حریمهایی داشتیم. الان این دیوار حریمها فروپاشیده است.»
با این اوصاف نمیتوان انسانها را ذاتا متمایل به طنزهای رکیک یا هزل دانست. شرایط جامعه آنها به هزلگویی میکشاند. ایرانیان در طنازی سابقهای دراز دارند. طنز در همهی انواع ادبی از حماسی و تعلیمی گرفته تا نمایشی و غنایی حضور پررنگی داشته است. هزل هم در کنار آن به حیات خود ادامه داده است، اما هیچگاه نتوانست از مانند طنز بین تمام اقشار جامعه جاری باشد. در حالی که امروز قصه را جور دیگری نوشتهاند؛ هزلیات و ادبیات و زبان رکیک در میان مردم جایگاه ویژهای پیدا کرده است. شاید لازم باشد کمی با ادبیات غنی خود آشتی کنیم و نقدها را در چارچوب همین ادبیات بگنجانیم.
- 15
- 6