۲ ساعت مرخصی برای خرید بستنی آلاسکا و نشستن روی صندلی پارک، تنها تفریح آنهاست. با ۱۲۰ هزار تومان کمک هزینه، رفت و آمد به شهرستان یا حتی دور و بر تهران هم سخت است چه رسد به تفریح آنچنانی برای گذران ۲ سال سخت.
رضا ۱۹ بهار را پشت سر گذاشته و در ماه دوازدهم سربازی است. میگوید نیمی از راه را رفته؛ بچه نیشابور است و در بنایی سررشته دارد: «نیشابور بنایی میکردم و کاشیکار حرفهای هستم. در شهر ما رسم نیست یک جوان بیکار بماند. باید کار کنی و کمک حال خانواده باشی. بعد از دیپلم من هم مثل خیلی از جوانهای نیشابور دفترچه آماده به خدمت گرفتم و عازم شدم. به هرحال برای استخدام یا گرفتن گواهینامه باید کارت پایان خدمت داشته باشی.»
از دریافتی یا کمک هزینه سربازی میپرسم که رضا لبخند میزند: «حقوق ماهانه یک سرباز با مدرک دیپلم ۱۲۰ هزار تومان است. البته دو ماه اول خدمت که آموزشی است، خبری از حقوق نیست و بعد از آن حقوق و معوقه آموزشی پرداخت میشود. ما سربازان شهرستانی توی خوابگاه زندگی میکنیم و بعد از ساعت ۴ عصر اگر پست نگهبانی نداشته باشیم خوابگاه میمانیم و گاهی در طول هفته مرخصی ساعتی میگیریم و میآییم پارک نزدیک پادگان.»
تصور اینکه یک سرباز، آن هم سرباز شهرستانی در تهران، چطور میتواند با حقوق ماهانه ۱۲۰ هزار تومان زندگی کند، کمی سخت است. رضا میگوید: «باید با هر سختی که هست بگذرانیم تا ماه بعد برسد.
معمولاً این پول را برای کرایه برگشت به شهرمان پسانداز میکنیم ولی معمولاً کرایه رفت و بازگشت و خورد و خوراک بیشتر از دریافتی میشود. خود من در طول این مدت هیچ وقت از خانواده پول نگرفتهام و میدانم که خانواده هم توان زیادی برای کمک ندارند.
کمتر پیش میآید این پول را خرج تفریح یا خرید پوشاک گرانقیمت کنم. بهترین تفریح ما بستنی خریدن، پارک و حرف زدن با همخدمتی هاست.
قبل از اینکه بیایم سربازی با بنایی و کاشی کاری یک میلیون تومان پسانداز کرده بودم که در این شهر غریب دست خالی نمانم. برای ریال به ریال این پول برنامهریزی میکنم که آخر ماه کم نیاورم. وقتی میشنوم کسی با پول، سربازیاش را خریده ناراحت میشوم چون طرف با پول پدرش یک چنین حقی برای خودش دست و پا کرده. انگار سربازی رفتن تنها برای بچههای شهرستان و طبقه محروم است.»
تا سربازی نروی مرد نمیشوی
امیر رضا با جثه کوچک خود چهره جوان تری از بقیه دارد. ۱۹ساله است و ۵ ماه خدمت. میگوید دوران سربازی تمرینی است برای روبهرو شدن با سختیهای زندگی و اگر در این دوسال بتوانی با مشکلات و سختیها و دلتنگیها کنار بیایی در زندگی هم موفق میشوی. او هم اعتقاد قدیمیها را دارد که میگفتند تا سربازی نروی مرد نمیشوی؛ حتی کسی که سربازی نمیرفت، کمتر این شانس را داشت که بتواند ازدواج کند، چون از نگاه بقیه مرد نشده بود: «قبل از سربازی توی تعویض روغنی و آپاراتی کار میکردم و کمک خرج خانواده بودم اما وقتی به سن سربازی رسیدم تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.
در این مدت هم هیچ وقت از خانواده پولی نگرفته ام. معمولاً بچههای شهرستان طوری بزرگ میشوند که کمتر از پدر و مادرشان تقاضای پول میکنند.
تنها منبع درآمد ما همین ۱۲۰ هزار تومنی است که هر ماه پرداخت میشود و باید آن را با برنامه خرج کنیم. معمولاً برای اینکه بتوانیم هزینه رفت و آمد به شهرستان را تأمین کنیم، مجبور میشویم دو سه ماهی از پادگان بیرون نرویم و چیزی نخریم تا کرایه را پسانداز کنیم.
برای خانواده سوغاتی هم میخرم
مصطفی اهل بجنورد است و برخلاف بقیه دوستانش ۲۲ سال دارد؛ ۱۱ ماه خدمت و دانشجوی انصرافی. میگوید در شهرستان اگر یک جوان خدمت نرود، همه طور دیگری نگاهش میکنند و میپرسند چرا این پسر سربازی نمیرود: «به پسری که سربازی نرفته نه زن میدهند، نه کار. همین مسأله باعث شده جوانها خودشان برای رفتن به خدمت سربازی داوطلب شوند؛ البته من قبل از سربازی در رشته عمران دانشگاه بجنورد درس میخواندم اما بعد از دو ترم احساس کردم درس خواندن فایدهای ندارد و رها کردم و آمدم سربازی. اینجا سخت میگذرد اما اگر آدم کم خرجی باشی، حتی میتوانی بخشی از همین پول را پسانداز کنی. من هزینهای به آن صورت ندارم و میتوانم هر ۳ ماه یک بار پول جمع کنم و مرخصی بگیرم و برای خانواده سوغاتی بخرم.»
مصطفی برخلاف بقیه، بارها سوار تاکسی و اتوبوسهایی شده که رانندهاش از او پولی نگرفته: «خیلی از رانندههای تاکسی و اتوبوس به من لطف دارند و کرایه نمیگیرند. قبل از خدمت سربازیام آشپز بودم و در رستوران کار میکردم و بعد از پایان خدمت هم همین کار را ادامه میدهم.»
او درباره اصطلاح آش خور میگوید: «با وجود اینکه خیلیها میگویند سربازی یعنی آش خوری، ولی این مدت شاید تنها دو بار آش خورده باشم و دلم برای آش رشته تنگ شده. خیلی از جوانها از رفتن به خدمت سربازی ناراضی هستند ولی همه آنها بعد از پایان خدمت از خاطرات روزهای سربازی به خوشی یاد میکنند. خیلی از سربازان مجرد هستند و دغدغه ما بعد از پایان خدمت پیدا کردن شغل و ازدواج است. البته در شهرستان یک جوان باید ۱۰۰ میلیون تومان پول داشته باشد تا بتواند ازدواج کند. من برخلاف دوستان از اینکه یک جوان با پول، خدمت سربازیش را میخرد ناراحت نمیشوم چون معتقدم سربازی بخشی از زندگی است که باید آن را سپری کرد.
تهران هیچ خبری نیست
جواد ۱۹ سال دارد و اهل بجنورد است. ۱۲ ماه خدمت کرده و میگوید اگر وضعیت مالی خانواده مناسب بود، حالا به جای سربازی پشت میز دانشگاه نشسته بود. قبل از خدمت، کشاورزی میکرده و بعد از پایان خدمت هم دوباره سراغ همین کار میرود: «یک جوان شهرستانی چون در زندگی سختی زیادی تحمل میکند، کمتر بیکار میماند و قدر موقعیتها را میداند. بچههای شهرستان حالا تا جایی که من میدانم، کمتر حاضر میشوند از پدرشان پول بگیرند و خودشان خرج خودشان را درمی آورند. من هم با این حقوق ۱۲۰ تومانی خیلی وقتها دلم میخواهد برای خودم لباس یا شلوار مارک بخرم اما اینجا همه چیز گران است و مجبورم پا روی دلم بگذارم و فقط به پسانداز همین پول ناچیز فکر کنم. تهران دو تا بستنی ساده ۵ هزار تومان آب میخورد و شاید این پول برای خیلیها ناچیز باشد اما برای یک سرباز شهرستانی یعنی کرایه ماشین و دیدار خانواده.
روزشماری میکنم خدمت سربازیام تمام شود و به شهرم برگردم، تهران ارزش زندگی ندارد. ترافیک، آلودگی هوا و مردم عصبانی و ناراحت جایی برای زندگی نمیگذارد، تهران هیچ خبری نیست.»
در راه یکسره این جمله در ذهنم تکرار میشود، ۵ هزار تومان برای یک سرباز یعنی کرایه ماشین، یعنی دیدار خانواده؛ یعنی سه ماه پسانداز برای رفع دلتنگی.
یوسف حیدری
- 18
- 5