نزدیک شدن فرهنگها و افزایش خودآگاهی جهانی به وسیله شبکههای اجتماعی جدید ضرورت لیدری تحولات را از بین برده و به همین دلیل اغلب تحولات اجتماعی جهان به وسیله شبکههای اجتماعی مدیریت میشود. این در حالی است که شورشهای اجتماعی در فرانسه بازتاب گستردهای در رسانههای جهان داشته و به نظر میرسد نقطه آغازی بر تحولاتی جدید در مناسبات اجتماعی و سیاسی جوامع مختلف خواهد بود. برخی معتقدند این شورشها در نهایت به کشورهای دیگر و از جمله کشورهای جهان سوم نیز سرایت خواهد کرد و جهان در معرض تغییرات جدی در زمینههای اجتماعی است.
جهانی که همواره با چالشهای سیاسی و بینالمللی مواجه بوده در شرایط کنونی با چالشهای عمیق اجتماعی مواجه شده که زندگی مردم جهان را دستخوش تغییرات جدی خواهد کرد. به همین دلیل «آرمان» برای تحلیل و بررسی این موضوع با دکتر ابراهیم فیاض استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران گفتوگو کرد. وی معتقد است: «در شرایط کنونی یک جریان معرفت شناسی مبتنی بر بینامتنیت در جهان در حال شکلگیری است که یورگن هابرماس به خوبی آن را تشریح کرده است. فیاض مدعی است که عقلانیت ابزاری که وسایلی مانند تلویزیون آن را شکل میداد در شرایط کنونی به عقلانیت ارتباطی و ارتباط چهره به چهره تبدیل شده است.
شبکههای اجتماعی حالت سنت مدرن شده دارند و ارتباط چهره به چهره را آسان کردهاند. به عنوان مثال در شرایط کنونی مخاطبان از طریق شبکههای اجتماعی از طریق نوشتاری، صوتی و تصویری بدون هیچ واسطهای میتوانند با هم ارتباط داشته باشند. این معرفت شناختی بیناذهنیتی دیگر آن معنای سوژه و ابژه که در گذشته مبنای استعمار بود را از بین برده است. در نتیجه نظامهای معنایی و نشانهای با هم ترکیب پیدا کردهاند تا نظامهای بینامتنیتی را تفسیر کنند». در ادامه متن گفتوگوی «آرمان» با دکتر ابراهیم فیاض را از نظر میگذرانید.
تحولات اجتماعی در کشورهای غربی و به خصوص فرانسه به چه دلیل است و چه تأثیری بری سایر جوامع خواهد گذاشت؟
در شرایط کنونی ما با یک انقلاب اجتماعی در جهان مواجه هستیم که توسط شبکههای اجتماعی جهانی شکل گرفته است. شبکههای اجتماعی تبادل فرهنگی و اجتماعی بین مردم جهان را افزایش داده و به همین دلیل سطح آگاهی مردم جهان افزایش پیدا کرده است. از سوی دیگر با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا سرمایهداری جهانی نیز برهنه شده و شکل واقعی خود را نشان داده که به هیچ قید و بندی وابسته نیست. پس از سال۱۹۹۱ و حمله عراق به کویت و سپس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بوش پدر که به تازگی از دنیا رفت تئوری نظم نوین جهانی را مطرح کرد. با این وجود پس از به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا مفهوم جهانی شدن در حال فروپاشی است و کشورهای جهان به حالت چند قطبی درآمدهاند. در نتیجه تئوریهای پایان تاریخ فوکویاما و تئوریهای مرتبط با لیبرال دموکراسی همگی رنگ باخته و جهان در وضعیت جدیدی قرار گرفته است. در دورانی که سارکوزی رئیسجمهور فرانسه بود سیاستهای این کشور به سیاستهای آمریکا و جرج بوش بسیار نزدیک بود و فرانسه و انگلیس در جنگ با عراق و لیبی نیز با آمریکا مشارکت داشتند. این در حالی است که در شرایط کنونی کشورهای اروپایی رویکرد مستقلی نسبت به آمریکا در پیش گرفتهاند و دیگر با آمریکا همراهی کامل نمیکنند.
انقلاب جهانی که شما مطرح میکنید در معادلات بینالمللی و مناسبات قدرت رخ داده و یا از نظر اجتماعی در درون جوامع؟
در هر دو زمینه ما شاهد انقلاب هستیم. این وضعیت به خوبی در کشور فرانسه مشهود است. انقلاب ایران در سال۵۷ نیز هم دارای ابعاد داخلی بود هم در زمینه بینالمللی تغییراتی را به وجود آورد. امروز جهان با فروپاشی مفهوم جهانی شدن مواجه شده است. برخی براین باور هستند که نتیجه این اتفاقات در نهایت جنگ نظامی خواهد بود. با این وجود بنده با این دیدگاه موافق نیستم و معتقدم جنگ جهانی سوم هیچگاه رخ نخواهد داد. بدون شک رژیمهای قرن نوزدهمی مانند عربستان و اردن با خطر جدی فروپاشی مواجه خواهند بود. این وضعیت میتوانست در ترکیه نیز وجود داشته باشد. با این وجود برخی سیاستهای اردوغان اجازه نداده که ترکیه همچنان یک دولت قرن نوزدهمی داشته باشد. شاید اگر در شرایط کنونی آتاتورک و هوادارانش در ترکیه قدرت را در اختیار داشتند دولت ترکیه نیز در آستانه فروپاشی قرار میگرفت. در تغییر معادلات بینالمللی کشورهایی مانند روسیه، ایران و تاحدودی چین در بلوک بندی جهانی رشد پیدا کردهاند و در آینده تأثیرگذار خواهند بود. به تازگی یکی از دولتمردان آمریکا عنوان کرده بود که ایران، روسیه و چین در حال ورود به یک مرزبندی جدید بینالمللی هستند که ممکن است در آینده منافع آمریکا را به خطر بیندازد.
این مرزبندی سیاسی است یا اقتصادی و اجتماعی؟
این مرزبندی در مرحله نخست امنیتی و سپس اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. مرزبندیهای امنیتی پس از مدتی به مرزبندیهای اقتصادی کشیده میشود و سپس به بحرانهای اجتماعی تبدیل میشود و در نهایت نظامهای قدرت درونی و بیرونی کشورهای مختلف را تحتالشعاع قرار میدهد. شبکههای اجتماعی در بین مردم جهان در زمینه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خودآگاهی جهانی ایجاد کرده است. این وضعیت در بین شهرهای کشور نیز وجود دارد. در شرایط کنونی شبکههای اجتماعی سطح آگاهی شهرستانهای کشور را نسبت به گذشته افزایش داده و مردم شهرستانهای کشور نیز به راحتی از اخبار و اطلاعات تحولات جامعه و جهان آگاهی پیدا میکنند. نکته مهم در این زمینه افزایش محلی گرایی در شبکههای اجتماعی است. وضعیت به شکلی است که علاوه براینکه با خود آگاهی جهانی مواجه هستیم در عین حال با محلیگرایی در شبکههای اجتماعی نیزمواجه شده ایم. این وضعیت در کشورهای آسیایی که پیوندهای قومی و محلی بیشتری در آن وجود دارد شکل جدیتری به خود گرفته است. به عنوان مثال به قدرت رسیدن عمران خان در پاکستان نویددهنده شرایط جدیدی در این کشور خواهد بود. از سوی دیگر کشورهایی مانند امارات متحده عربی و کشورهای حاشیه خلیج فارس که از نظر سیاسی و اجتماعی عقب مانده هستند در آینده دستخوش تحولات بزرگ اجتماعی و سیاسی خواهند بود و چه بسا در نهایت فروپاشیده شوند.
نقطه آغاز تحولات اجتماعی کشورهای اروپایی و غربی بوده است. چرا و به چه دلیل این انقلابهای اجتماعی به کشورهای آسیایی و حاشیه خلیج فارس مانند امارات و عربستان خواهد رسید؟
تغییرات اجتماعی که در فرانسه آغاز شده فرایند محور است. در دهه۱۹۶۰ ژان پل سارتر و سیمون دوبوار در فرانسه انقلابهای موسوم به انقلابهای قهوهخانهای راه انداختند که دامنه آن به ایران نیز رسید. در ایران دکتر شریعتی از یک طرف و از سوی دیگر چپهای مارکسیست از انقلاب دهه۶۰ فرانسه الهام گرفتند. نکته جالب این بود که در زمان انقلاب میشل فوکو به ایران سفر کرد و برای روزنامه لوموند در هتل آزادی تهران درباره انقلاب ایران مقاله مینوشت. مقالاتی مانند «ایران روح جهان بیروح» و یا «ایرانیان چه رویایی در سردارند» و امروز در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب ایران، سخنگوی جلیقهزردها در پاریس عنوان میکند که حرکتی که آنها آغاز کردهاند از انقلاب ایران الهام گرفته است. این مسأله نشان میدهد که نظام میان متنی جهان در حال شکلگیری است. در شرایط کنونی یک جریان معرفت شناسی مبتنی بر بینامتنیت در جهان در حال شکل گیری است که یورگن هابرماس به خوبی آن را تشریح کرده است. وی مدعی است که عقلانیت ابزاری که وسایلی مانند تلویزیون آن را شکل میداد در شرایط کنونی به عقلانیت ارتباطی و ارتباط چهره به چهره تبدیل شده است.
شبکههای اجتماعی حالت سنت مدرن شده دارند و ارتباط چهره به چهره را آسان کردهاند. به عنوان مثال در شرایط کنونی مخاطبان از طریق شبکههای اجتماعی از طریق نوشتاری، صوتی و تصویری بدون هیچ واسطهای میتوانند با هم ارتباط داشته باشند. این معرفت شناختی بیناذهنیتی دیگر آن معنای سوژه و ابژه که در گذشته مبنای استعمار بود را از بین برده است. در نتیجه نظامهای معنایی و نشانهای با هم ترکیب پیدا کردهاند تا نظامهای بینامتنیتی را تفسیر کنند. این وضعیت به خوبی در شورش جلیقه زردها خود را نشان میدهد. این مسأله نشان میدهد که شبکههای ارتباط جمعی متنها و ذهن را به هم نزدیک کرده و در حوزه مطالعات میان فرهنگی خود را نشان میدهد.
حوزه میان فرهنگی به چه مسائلی دلالت دارد؟
این حوزه مبتنی بر پنج مسأله دین، تاریخ، زبان، خانواده و سیاست است. امروز با رویکرد بینمذهبی مواجه شدهایم که خود را در مراسم مختلف نشان میدهد مانند اربعین و... رویکرد میان زبانی نیز به وجود آمده که زبانهای مختلف مردم دنیا به هم نزدیک شده است و صحبت کردن به زبانهای دیگر برای مردم کشورهای مختلف و به خصوص کشورهایی که با هم همسایه هستند بسیار رایج شده است. فرایند بیناتاریخی نیز به وجود آمده و ما امروز به دوران تاریخ نویسی جدید وارد شده ایم. تاریخ جدید که عمدتا ریشه در تفکرات مکتب آنال در فرانسه دارد به جای اینکه به تاریخ نخبگان بپردازد به تاریخ مردم و تعاملات فرهنگی میپردازد که عمدتا نیز بر مبنای صلح نوشته میشود و ضد جنگ است. تعاملات خانوادگی بین جوامع مختلف نیز افزایش پیدا کرده است. به عنوان مثال ازدواج ایرانیان با کشورهای دیگر جهان نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است.
این وضعیت در ایالات متحده آمریکا نیز وجود دارد و ازدواج مردم آمریکا با کشورهای دیگر نیز در سالهای اخیر وجود داشته است. در نتیجه ما با یک ساختار جدید خانوادگی جهانی مواجه هستیم. این وضعیت درباره سیاست نیز وجود دارد و اغلب کشورهای جهان تلاش میکنند در یک رویکرد میان فرهنگی با هم وارد تعامل شوند. دردهه ۶۰ دکتر شریعتی با الهام از اگزیستانسیالیسم فرانسه که بیشتر توسط سارتر تشریح میشد موضوع بازگشت به خویشتن را به صورت عرفانی در ایران گسترش داد که در نهایت نیز به انقلاب اسلامی منجر شد. این در حالی است که در شرایط کنونی جلیقه زردها عنوان میکنند که حرکت آنها با الهام از انقلاب ایران صورت گرفته است.
دکتر داریوش شایگان به مفهوم موزائیکی شدن فرهنگها و بینامتنیت دردوران پست مدرنیسم اشاره میکند که در دوره گذار از دوران مدرنیته به پست مدرنیسم صورت میگیرد. آیا دوران پست مدرنیسم و ظهور رویکردهای بینامتنیت نظم جهانی را در آستانه فروپاشی قرار داده است؟
مسأله بسیار عمیقتر از این است. مفهوم پست مدرنیسم به صورت غیر مستقیم به دنبال این است که غرب را محور تاریخ قرار بدهد. این در حالی است که این رویکرد اشتباه است و دوران محور قرار گرفتن غرب در تاریخ به پایان رسیده است. امروز آنچه مبانی معرفت شناسی مردم جهان قرار گرفته «شعور عمومی» است. شبکههای اجتماعی جهان را به سمتی هدایت میکند که انقلابهای اجتماعی بدون رهبر هستند. به عنوان مثال شورشهایی که در فرانسه رخ داده در شبکههای اجتماعی مدیریت میشود و هیچ فرد و یا گروه خاصی رهبری آن را برعهده ندارد. امروز حتی مطالعاتی در جهان در حال شکلگیری است که مفهوم خدا را در جوامع مختلف مورد بررسی قرار داده است. این مطالعات نشان میدهد که مردم هر جامعه چه برداشتی از مفهوم خدا دارند و این مفهوم در طول تاریخ چگونه شکل گرفته است. نکته دیگر اینکه شعور عمومی و مبانی معرفت شناسی جهان جدید رابطه سوژه و ابژه را به رابطه سوژه و سوژه تغییر داده ودر نتیجه مردم در فضایی بیناذهنیتی زندگی و براساس همین فضا تصمیمگیری میکنند. در نتیجه اتفاقی که امروز در فرانسه رخ میدهد ممکن است فردا در کشور دیگری و حتی ایران رخ بدهد. برخی در ایران از اتفاقاتی که در فرانسه رخ داده اظهار خوشحالی میکنند.
این در حالی است که پس از انقلاب اسلامی در سال۵۷ ما چندین تحرک اجتماعی شاهد بودیم که به دلیل ضعف تئوریک به اتفاقاتی تبدیل شد. انقلاب اسلامی در سال۵۷ یک انقلاب اجتماعی بود که در نهایت به یک انقلاب فرهنگی تبدیل شد. یعنی انقلاب اجتماعی ایران به انقلابی فرهنگی تبدیل شد. همین مسأله نیز سبب شکاف طبقاتی و نوعی اشرافیت اجتماعی در ایران شد. دوم خرداد سال۷۶ در شرایطی ایجاد شد که تلاش میکرد رویکرد جدیدی در فضای سیاسی و اجتماعی ایران به وجود بیاورد. همین تقابل در سال ۷۸ به آنارشیسم رسید. به نظر من دو نفر مسیر انقلاب ایران را از یک انقلاب اجتماعی به یک انقلاب فرهنگی تغییر دادند. اتفاقا این دو نفر مورد حمایت موتلفه و بازار قرار داشتند. هر دو نیز به دنبال رویکرد آخرتگرایی و امام زمانگرایی هستند. در نتیجه این نوع غایتگرایی سبب شد که عدالت مشارکتی در ایران از بین برود و جای خود را به آخرتگرایی بدهد. این در حالی بود که انقلاب ایران یک انقلاب مردمی بود و حضرت امام بارها فرمودند که مردم رهبر ما هستند.
به همین دلیل مردمی بودن انقلاب نیز بود که هیچ حزبی در انقلاب حضور نداشت و گروههای مختلف سیاسی همگی در مفهوم مردم مستحیل شدند. امروز شورشهایی که در فرانسه شکل گرفته نیز دموکراسی مشارکتی و بدون سر است. در دموکراسیهای مشارکتی همه مردم میتوانند در صحنه حضور داشته باشند. نمونه بارز دیگر اینکه صداوسیما در انتخابات اخیر از شبکههای اجتماعی شکست خورده است. صداوسیما همواره از یک کاندیدای خاص حمایت میکرده این در حالی است که کاندیدای دیگری که در شبکههای اجتماعی مورد حمایت قرار گرفته در نهایت به پیروزی دست پیدا کرده است. در فرانسه مردم از مکرون حمایت کردهاند که یک سوسیالیست است و با رأی۶۴ درصدی مردم به ریاست جمهوری انتخاب شده است اما مردم فرانسه دنبال دموکراسی سوسیالیستی نیستند، بلکه به دنبال یک دموکراسی مشارکتی هستند.
شورشهای اخیر نیز نشان داد که مکرون بهرغم اینکه عنوان میکند سوسیالیست است اما در واقع یک فاشیسم است. وی به جای اینکه مالیات بر ثروت سرمایهداران فرانسه قرار بدهد مالیات برای سوخت قرار داده که در زندگی همه مردم فرانسه تأثیرگذار است. به همین دلیل نیز لایههای مختلف اجتماعی در فرانسه به شورشهای اخیر پیوسته و به دنبال تغییر سیاستهای دولت مکرون است. فرانسه کشوری کاتولیک است که این کاتولیسم را با لائیسیسم ترکیب کرده و به سوسیالیسم رسیده است. با این وجود امروز وضعیتی در این کشور رخ داد که نتیجه مالیات مردم به خود آنها باز نمیگردد و در زمینههای نظامی و رویکرد سرمایهداری مصرف میشود.
احسان انصاری
- 17
- 5