بحث با مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال از یک واژه کلیدی آغاز می شود؛ دولت. واژه ای که رئیس فدراسیون فوتبال با استفاده از همان زیرکی سنتی اصفهانی اش می کوشد آن را بدل به چماقی کرده و با آن رسانه منتقد را بنوازد اما استراتژی او برای این تقابل، خیلی زود پای چوبین خود را عیان می کند، آنجا که در توصیف مشکلات پایدار فدراسیون فوتبال که بی تردید بسیاری از آن ها محصول همان بی کفایتی جاری و ساری در بدنه فدراسیون است، چنگ به همان ریسمان پوسیده می زند و با اشاره به کلیدواژه دولت فریاد وامصیبتا سر می دهد.
این دوگانگی همان نکته مهمی است که تمامی ادعاهای رئیس فدراسیون فوتبال را پا در هوا نشان می دهد. او در کنفرانس مطبوعاتی مفصلش، با همان ادبیات همیشگی جنگ را با دشمن فرضی خود از همان دقایق نخست بی محابا و بدون مقدمه آغاز کرده و آتشبار را به سوی رسانه منتقد می گیرد. رفتاری که البته از تاج مسبوق به سابقه است و در قاموس او همیشه جایگاه رفیعی داشته. مدیری که برخلاف اعاهای دهان پرکن هیچ نقدی را بر نمی تابد و در قبال منتقد همیشه خشونت پیشه می کند و پای رفقایش وسط می کشد و حتی از ضرب و شتم نیز ابایی ندارد. هنوز ماجراهای دوست رسانه ای دیروز و دشمن رسانه ای امروز فراموش نشده.
او این بار تیغ بر داشته و بی محابا به صورت رسانه منتقد می کشد اما تیغ دولتی او قبل از کشیدن روی صورت مخالفش، دست خودش را بریده. آنجا که سفره دلش را می گشاید و مشکلات اقتصادی را روی همین سفره پهن می کند و از دولت کمک می خواهد و این همان نوک کوه یخ تناقض است.
رئیس فدراسیون فوتبال حتی برای استمداد از دولت، به کارگزاران ورزشی دولت نیشی می زند و با لحن تمسخرآمیز از کمک ۲۰۰ میلیونی وزیر و کمیته ملی المپیک به تیم امید پرده برمی دارد تا به نوعی تحقیر در لفافه را عرضه می کند و سپس به دولت نهیب می زند که برای کمک به فوتبال چاره کند و قدمی بردارد. یک طلبکاری بی منطق که البته هیچ سنخیتی با آن کنایه های اولیه ندارد.
استاندارد دوگانه آقای رئیس البته دقیقا همین جا شکل می گیرد؛ رئیسی که خود روزگاری مسئولیت رسانه ای داشته و به خوبی با ساز و کار حاکم بر رسانه ها آگاه است و نیک می داند که نقدهای تند و تیز اما منطقی یک رسانه و خبرنگارانش هیچ ارتباطی با مقوله مدیریت و مسئولیت کلان رسانه پیدا نمی کند اما برای منکوب کردن منتقد پای وابستگی دولتی را پیش می کشد تا مسئول حاکمیتی را برای تادیب منتقدانش حساس کند.
چند دقیقه بعد او ناگهان از تغییر لحن می دهد و از همان مسیر و همان نقطه درخواست کمک دارد؛ مردی که البته در تمام این سال ها به ویژه هنگامی که برای اجرای قانون تحت فشار بوده، بر طبل توخالی استقلال کوبیده و خود را یک نهاد مستقل خارج از یوغ دولت معرفی کرده و برای حفظ صندلی حتی این گزاره را جهانی کرده تا با کمک خارجی صندلی اش حفظ شود اما حالا به وقت نیاز در پوستین دولتی فرو می رود و دست نیاز به سوی متولی ورزش دراز می کند.
رفتاری که بیش از همه ما را یاد ضرب المثل معروف شتر مرغی می اندازد که نه به سبک پرندگان پرواز می کند و نه به شیوه شتران بار می برد چرا که هر وقت از او مطالبه می کنند، خود را به مدلی دیگر وابسته می کند! استاندارد دوگانه آقای رئیس اما یک کلیشه نخ نما شده است؛ کلیشه ای که نه بی کفایتی ها را سرپوش می گذارد و نه توانایی پاسخگویی به منتقد را داراست. تار و پود این کلیشه خیلی وقت است که پاره شده آقای تاج!
- 18
- 4