مردم ايران محمدرضا يزداني خرم را به واسطه حضور و رياستش در فدراسيون واليبال ميشناسند. رييس موفقي كه در ادامه به فدراسيون كشتي رفت تا با وجود ميل باطنياش در اين رشته فعاليت كند و در دورهاي كه طبق گفته محمدعلي صنعتكاران، پيشكسوت شناخته شده اين رشته كفگير اين ورزش به ته ديگ خورده بود، به ورزش ملي ايران سروسامان دهد و سبب خير شود. اما يكي از مديران حزب موتلفه اسلامي كه از قضا هماكنون رييس كارگروه ورزش حزب موتلفه است با تمام تلاشهايي كه براي ورزش ايران به خصوص واليبال و پس از آن براي كشتي انجام داد، از فدراسيون كشتي كنار گذاشته شد.
يزدانيخرم با فعاليتهايش در حزب موتلفه نشان داده كه كار حزبي را خوب بلد است و به واسطه سالها مديريت در بخشهاي مختلف به خصوص فدراسيون واليبال و بعد كشتي، شناخت خوبي از ورزش ايران داشته و با تجربهاي كه در تمام اين سالها كسب كرده، متوجه شده بود كه چه كار بايد بكند تا در نهايت ورزشي كه رياست آن را برعهده دارد به موفقيت برسد؛ اما اظهارات او در مقطعي كه رياست فدراسيون كشتي را برعهده داشت، باعث بركنارياش شد، تا بعد از اينكه ديگر مسووليت بندب ماده ١١٧ را نيز برعهده نداشت، رييس فدراسيون كشتي هم نباشد؛ اظهاراتي كه در ادامه و در قالب گفتوگويي كه با او داشتيم به آنها اشاره شده است.
پرسش ابتدايي كمي كلي است. امروز و در دولت حسن روحاني افرادي فراتر از وزير در ورزش تصميمگيري يا دخالت ميكنند؟
نه.
اما شما درگذشته و در دولت محمود احمدينژاد بر اين باور بوديد كه افرادي فراتر از وزير در ورزش تصميمگيري ميكنند و در گفتوگويي كه همان زمان با روزنامه ما داشتيد نيز به صراحت اين موضوع را اعلام كرديد تا به مذاق برخي نزديكان به رييس دولت وقت خوش نيامده و تصميم به كنار گذاشتن شما از فدراسيون كشتي بگيرند.
امروز ديگر به آن شكل نيست. وزير ورزش به مشاوره با همكاران خود علاقه و اعتقاد دارد. مسعود سلطانيفر دو مشاور فني دارد و اين موضوع مهم است. مشاوران فرهنگي، پارلماني، مالي و... هم هستند؛ اما خب اهميت كار آن دو كه تقريبا تازهكار هم هستند بيشتر از سايرين است. نمايندگان مجلس خود صاحب نظر هستند، البته نظراتشان بيشتر در خصوص فوتبال است و تخصصي در ساير رشتهها ندارند.
منظور از آن دو نفر معاونان وزير است؟
منظورم آقايان محمدرضا داورزني و غلامرضا شعبانيبهار است.
شما آن زمان خيلي راحت بركناري خود را قبول كرديد تا نشان دهيد كه برخلاف تصور مخالفان و منتقدانتان چسبيده به ورزش نيستيد، شايد هم علاقهاي به ماندن در كشتي نداشتيد، به هر حال شما از ابتدا هم دوست نداشتيد به كشتي بياييد.
وقتي به من تكليف شد كه به كشتي بروم اصرار داشتم كه اين اتفاق نيفتد و دليل آن اين بود كه ميخواستم واليبال را به جايگاه جهاني و واقعياش برسانم چراكه ما در اين رشته بسيار زحمت كشيده بوديم و زمان آن رسيده بود كه به اوج برسيم. آن زمان بحث بازيهاي آسيايي مطرح بود و اعلام كردند كه كشتي ١٤ مدال دارد و واليبال يك مدال و شما بايد سروساماني به كشتي بدهيد، بحث بازاريي بود؛ اما خب پذيرفتم و آمدم كشتي را علمي كردم و شما ديديد كه به چه سطحي رساندم. ما در رقابتهاي جهاني تركيه و در سال قبل از المپيك نتايج خوبي گرفتيم و برنامهريزي ما اين بود كه اين موفقيت را در المپيك ٢٠١٢ لندن حتي ارتقا دهيم كه اين امكان از ما گرفته شد.
دليل اينكه در فدراسيونهاي ورزشي يكسري افراد چسبيده به ورزش هستند و در هر شرايطي ميخواهند در ورزش بمانند چيست؟كار بهجايي رسيده است كه برخي فدراسيونها طايفهاي اداره ميشوند...
ورزش يكسري محسنات دارد كه افراد نميتوانند از آن بگذرند. روزنامهها، ديگر رسانهها، صدا و سيما و... با ورود افراد به ورزش، به آنها ميپردازند و فرد مورد نظر به واسطه اين موضوع در خانواده، محله و بين دوستان معروف ميشوند و اين موضوع غرور خاصي به دنبال دارد، حالا شايد طرف اصلا توانايي خاصي هم نداشته باشد؛ اما وقتي رسانهها به او ميپردازند، مطرح ميشود. بعضي رسانهها هم با يكسري از افراد رابطه خوبي دارند و به خاطر همين امر به او بهاي بيشتري ميدهند و اين فرد تبديل به چهره شاخصي ميشود. نقش رسانهها در اين موضوع زياد است به نحوي كه يكي را از صفر به صد ميرساند و گاهي اوقات هم فردي را از صد به صفر ميكشد. براي همين ورزش سكوي تعيينكنندهاي براي بسياري از افراد است.
به همين دليل طي سالهاي گذشته بر تعداد آقازادههاي حاضر در ورزش افزوده شده است؟
حضور آقازادهها در ورزش امري غيرطبيعي نيست. به هر حال وقتي فردي به معروفيت ميرسد نزديكان آن فرد تلاش ميكنند تا از اين موقعيت استفاده كنند. مثلا پسر فلان فرد فعال شده و سعي ميكند از اين موقعيت و امتياز بهره برده و به جايگاهي برسد. وقتي اين افراد معروف ميشوند ثروت زيادي به دست ميآورند و همين موضوع يك موقعيت جالب براي آنها ايجاد ميكند.
همه هم طوري نيستند كه نخواهند از اين فرصت استفاده نكنند. جالب اينكه امام و رهبري همواره به خويشاوندان و نزديكان خود اعلام كرده و خواستهاند كه از حضور در فعاليتهاي اجتماعي و تجاري دوري كرده و همواره به ادامه تحصيل و كسب علم بپردازند. به هر حال شرايط جوري است كه همه نميتوانند مانع نزديكان و فرزندان خود شوند. پدر هم نخواهد، فرزندان فعاليت خود را ميكند. خيلي از مواقع ديده شده كه فلان آقازاده فعاليتي را به نام پدر انجام داده و ميدهد و اصلا پدرش از آن موضوع اطلاعي ندارد. در كل آقازادهها به خاطر همين موضوعات است كه به ورزش ورود ميكنند.
البته نقطه مقابل اين موضوع نيز وجود دارد، به نحوي كه شاهد آن بوده و هستيم كه بسياري از ورزشكاران و قهرمانان از ورزش به حوزههاي ديگر از جمله مجلس و شوراي شهر ورود كردهاند كه البته در بسياري از مواقع همان طور كه به حضور آقازادهها در ورزش خرده گرفته شده، به حضور اين افراد در حوزههاي ديگر نيز ايراد گرفته شده است، به نحوي كه عملكرد عدهاي از چهرههاي ورزشي در شوراي شهر باعث شد تا جامعه ايران به تمام جامعه ورزش بدبين شوند. به نحوي كه طي سالهاي اخير تصميم گرفته شد تا از حضور اعضاي شوراي شهر و مجلس در انتخابات ورزشي جلوگيري شده و كار براي حضور چهرههاي ورزشي در حوزههاي سياسي سختتر از هر زمان ديگري دنبال شود.
آنهايي كه اين افراد را براي انتخابات برگزيدند در واقع خواستند كه جنس جور شود و بگويند كه تيم ورزشي هم در شوراي شهر حضور دارد؛ اما خب اين افراد چون شرح وظايف نداشتند در كارهاي غيرورزشي ورود و دخالت ميكردند و چون تخصص لازم و كافي براي اين كار نداشتند، همين موضوع باعث ايجاد مشكل شد. شهرداري هم امكان و شرايط فعاليت مناسب را براي ورزشيهاي شورا ايجاد نكرد. در واقع اين افراد آبروي خود را بردند.
در كل شرايط ورزش ايران را در دولت محمود احمدينژاد و حسن روحاني چطور ارزيابي ميكنيد؟
احمدينژاد كه ورزش را نابود كرد.
اما معتقدند نتيجهاي تاريخي در المپيك كسب كردند.
اين فدراسيونها بودند كه كسب نتيجه كسب كردند وگرنه اينها كه همه روساي فدراسيونها را عوض كردند. اهل مشورت نبودند و انتقاد را نميپذيرفتند. خود من در گفتوگو با شما يك امر به معروف كردم و همان طور كه اشاره كرديد در همين روزنامه اعتماد منتشر شد؛ اما فكر كردند من از موتلفه خط گرفتهام و من را بركنار كردند كه دستشان درد نكند. فوتبال تهران را نابود كردند. تيمهاي تهراني را به استانهاي ديگر فرستادند، چه كسي اين موضوع را كارشناسي كرد كه دست به اين كار زدند؟ اين تيمها كلي كارمند و... داشتند؛ اما با اين كار زندگي همه اينها را نابود كردند.
آقاي روحاني چطور؟
در سخن و چهره ايشان نديدم كه در ورزش دخالت كنند. اكثر رييسجمهورها به ورزش ورود ميكنند تا پايگاه اجتماعي كسب كرده و معروف و محبوب شوند و امتيازاتي براي خود بگيرند؛ اما روحاني چه در گذشته و چه حالا كمتر اين كار را كرده است. ايشان مخالف ورزش نيست اما خب ورزش را هم اولويت اول خود قرار نداده است. البته آوردن محمود گودرزي به عنوان وزير به ورزش كار اشتباهي بود، چرا كه ورزش را چنددرجه به عقب برد. چطور فردي كه در ورزش دانشگاه نتوانسته موفق باشد ميتواند در كل ورزش يك مملكت موفق عمل كند؟ آقاي سلطاني فر انتخاب خوبي بود و همه ما هم خوب ايشان را ميشناسيم.
البته در ابتدا نيز تصميم آقاي روحاني براي وزارت ورزش افراد ديگري از جمله همين سلطاني فر بود كه خب از مجلس راي اعتماد نگرفتند تا در نهايت قرعه به نام گودرزي بيفتد.
بله ميدانم و ديديم كه گودرزي هم در اين كار موفق نبود. سلطاني فر شناخت و اطلاعات خوبي از ورزش دارد؛ اما خب از او انتظار ميرود در انتخاب معاونان و مشاوران خود بيشتر دقت كند و افراد فني را به كار بگيرد. در واقع يار خوب انتخاب كند. انتخابات فدراسيونهاي ورزشي پيش روست و حالا سلطاني فر با برگزاري شايسته انتخابات ميتواند مانع ضربات احتمالي كه به مديريت او ميتواند زده شود، شده و مديريت خود را ثابت كند.
يكي از بزرگترين معضلات ورزش ايران در رويدادهاي بينالمللي برخورد نمايندگان كشورمان با نماينده رژيم اشغالگر قدس است. زماني كه رييس فدراسيون كشتي بوديد بارها و بارها كشتي گيران ايران در مسابقات بينالمللي به كشتيگيران نماينده اشغالگر قدس برخورد كردند به نحوي كه يك بار اين موضوع باعث شد تا تيم ايران كه شانس قهرماني در مسابقات جهاني را داشت، به دليل مبارزه نكردن نماينده كشورمان اين شانس را از دست داد كه هيچ بلكه روي سكوي سهگانه مسابقات هم قرار نگيرد تا افسوس آن را بخوريم. اين موضوعي است كه همواره ورزش ايران را تهديد ميكند و هميشه مورد بحث قرار گرفته. به ياد دارم همان زمان نامهاي نيز با هماهنگي شما و دوستانتان به رهبري نوشته شد تا در اين خصوص تعيين تكليف شود.
ما فقط پيشنهاد اين نامه را داديم و ياد ندارم دقيقا چه كسي آن را نوشت و براي رهبري ارسال كرد. چون هدف ما با مبارزه نكردن در برابر نمايندگان رژيم اشغالگر قدس، يك كار فرهنگي است با اين موضوع مشكل نداشته و اعتراضي هم نكردهايم؛ اما وقتي يك ورزشكار چهار سال شبانهروزي تلاش ميكند تا در يك رويداد بينالمللي موفق ظاهر شود و با قرعه اسراييل برخورد ميكند و تمام تلاشهاي خود را بر باد رفته ميبيند حق دارد ناراحت شود، از همين رو براي معضلي به نام اسراييل بايد چارهاي انديشيد.
راهكار و پيشنهاد شما براي اين موضوع چيست؟
اين كار با نظر امام بود و هدف ما از به رسميت نشناختن اسراييل يك كار فرهنگي بوده، براي همين نميتوانيم حرفمان را پس بگيريم و از موضع خود عقبنشيني كنيم، چراكه در اين صورت عدهاي شروع به سوءاستفاده خواهند كرد، ضمن اينكه افرادي كه پيش از اين بابت اين موضوع متضرر شدهاند هم معترض خواهند شد.
اما خب بايد راهكاري باشد تا ورزش و ورزشكاران ايراني در اين اقدام فرهنگي متضرر نشوند. به قولي جلوي ضرر از هرجا گرفته شود منفعت است و بيترديد بايد راهي باشد.
ببينيد، چرا الان ما ميرويم و در سوريه مبارزه ميكنيم؟ چون اگر در آنجا با دشمن مبارزه نكنيم اينجا و در خانه بايد مبارزه كنيم. در واقع اگر ما نرويم، آنها به ايران ميآيند. كشتي گرفتن و حضور در يك رويداد بينالمللي ورزشي يك بحث است و مبارزه نكردن با نماينده اسراييل يك بحث ديگر.
در گذشته اينطور بود كه وقتي ورزشكاران ايران با نماينده رژيم اشغالگر قدس برخورد ميكردند به صورت رسمي اين موضوع را عنوان كرده و با اظهار حمايت از مردم فلسطين و رسميت نشناختن اسراييل اقدام به اين كار فرهنگي ميكردند؛ اما در سالهاي اخير به دليل حساسيتي كه بابت اين موضوع ايجاد شده، زماني كه ورزشكاران ايران به نماينده اسراييل برخورد ميكنند براي اينكه به خاطر حضور نيافتن در برابر اين ورزشكار يا ورزشكاران از طرف فدراسيونهاي بينالمللي رشتههاي مختلف محروم نشده و خطر تعليق براي ورزش ايران ايجاد نشود، خود را به بيماري زده و با اين روش از مبارزه با نماينده رژيم اشغالگر قدس سر باز ميزنند. در واقع در اين روش پيام فرهنگي نمايندگان ايران آنطور كه بايد و شايد به گوش نميرسد كه هيچ، بلكه ورزشكاران ايران فرصت را به راحتي در اختيار نماينده اسراييل ميگذارند و به نوعي خود متضرر ميشوند.
وزارت ورزش برنامهاي را بايد بريزد و با نظر آقا و حضور شوراي انقلاب فرهنگي و مشورت كارشناسان ورزشي اين موضوع بررسي شده و در نهايت بايد تصميمي در اين باره گرفته شود.
رشتههايي هستند كه در آن هم نماينده كشورمان حضور دارد و هم نماينده رژيم اشغالگر قدس؛ اما جدول مسابقات و نوع رقابت به نحوي است كه اين افراد رقابت رو در رو با هم ندارند. مانند مسابقات شنا، دو و ميداني و... حداقل ميتواند شرايط را طوري پيش برد كه ورزشكاران اين رشتهها بتوانند در ميدان رقابت باقي مانده و به رقابت خود ادامه دهند.
شخص وزير ورزش اقدامي، حركتي بابت اين موضوع كند ما هم پشتيباني ميكنيم. اين كار فرهنگي است و مشكلي نيست كه قابل حل نباشد.
ورزش ايران تا حدودي منزوي است و اين انتظار ميرفت كه حداقل بعد از برجام تا حدود زيادي از اين حالت خارج شود و شاهد روابط ورزشي بيشتر بين كشورمان با ساير كشورها باشيم؛ اما متاسفانه اين مهم آنطور كه بايد و شايد عملي نشده است. فكر ميكنيد دليل اين موضوع چيست؟
به نظر من اين يك موضوع داخلي است و به خاطر تغيير زود به زود مديران است. تا يك مدير ورزشي ميآيد در آسيا و جهان شناخته شود آن را تغيير ميدهيم. به عنوان مثال همين مهندس ميرسليم با سالها تلاش جايگاه مناسبي براي فدراسيون نجات غريق به وجود آورده بود؛ اما گفتند چون يك سال سنش زياد است نميتواند ديگر در انتخابات فدراسيون شركت كند، جالب اينكه ايشان نامزد انتخابات رياستجمهوري بود و در انتخابات هم حضور داشت. در واقع اين يك نوع كملطفي به اين سرمايههايي است كه داريم.
ثبت نام انتخابات فدراسيون واليبال به پايان رسيد و در حالي كه گفته ميشد احتمال حضور شما در انتخابات وجود دارد، شما در اين انتخابات شركت نكرديد؟
هر زمان از من خواستند به جايي بروم رفتهام و خدمت كردهام. يك زمان گفتند به واليبال برو و رفتم، يك وقت هم گفتند به كشتي برو باز هم رفتم. حالا هم اگر ميگفتند يا بگويند ميروم، به هر حال ما جزو مديران و سرمايههاي اين مملكت هستيم و براي ما هرينه شده است و بايد كار كنيم.
وحيد جعفري
- 16
- 2