پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۴:۵۹ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۰۱۳۴
سایر ورزشها

خاطره‌نگاری با علی‌اکبر خلج؛ مردی از سال‌های دور چوگان

عشقم را که گرفتند، زمین خوردم

چوگان,اخبار ورزشی,خبرهای ورزشی,ورزش
فضای خانه کوچکش به‌خوبی نشان می‌دهد چه حال و هوایی داشته، اما به این اکتفا نمی‌کند. مصداق‌هایی می‌آورد تا از عشقی که در زندگی داشته بگوید: «وقتی بچه بودم در محله پاچنار زندگی می‌کردیم. این محدوده‌ای که الان پارک لاله است، محوطه بازی بود که عده‌ای برای سوارکاری می‌آمدند. من هم با پای پیاده خودم را به این منطقه می‌رساندم. اینطور بود که سوارکار شدم و بعد هم چوگان را شروع کردم.»

بیش از هر چیزی تابلویی که سردر خانه قدیمی نصب شده، جلب توجه می‌کند؛ تصویری به طول در منزل که حکایت از حال و هوای صاحبخانه دارد. تصویری قدیمی از یک مسابقه چوگان که به دست هنرمندان اصفهانی ۶۰ سال پیش کشیده شده و بالای در خانه نصب شده است؛ خانه‌ای قدیمی در محله جمال‌آباد، لابه‌لای برج‌های سر به فلک کشیده. چند دقیقه‌ای دل کندن از این تصویر طول می‌کشد. گوشه‌گوشه این خانه همین حس و حال را دارد.

 

از میزی که میزبان عکس‌های قدیمی است تا زین‌هایی که کنار میز روی زمین گذاشته شده، دو تابلوی بزرگ روی دیوار، چوب چوگان که به دیوار تکیه داده شده، کلاه‌های سوارکاری و بشقابی که در آن تصویر چوگان حکاکی شده، حکایت از دلبستگی صاحبخانه به اسب دارد و رشته‌ای که مثل آب خوردن، به نام کشوری دیگر خورد. گشت و گذار در خاطرات ثبت‌شده با صدای پیرمردی که به‌سختی از پله‌ها بالا می‌آید متوقف می‌شود. لباسی که چهل و اندی سال قبل آن را بر تن می‌کرده، پوشیده؛ کت سورمه‌ای، شلوار سفید و کلاهی که در دست دارد.

 

علی‌اکبر خلج خوشامد می‌گوید. چوگان‌باز قدیمی که چند ماه دیگر ۹۰ سالگی را جشن می‌گیرد، از لحظه ورود دنبال کاغذها و عکس‌هایی می‌گردد که بهانه‌ای است برای رفتن به سال‌ها قبل؛ در حوالی ۵، ۶ دهه قبل.

 

سر صحبت با سردر منزلش باز می‌شود: «فکر می‌کنم ۶۰-۵۰ سال قبل بود؛ روزی که رفتم اصفهان و از هنرمندان اصفهانی خواستم برایم این تصویر را بکشند. وقتی کاری که می‌خواستم درآمد، به تهران برگشتم و بالای در منزل نصب کردم. برایم مهم بود این اتفاق بیفتد. همه زندگی من در سوارکاری و چوگان خلاصه می‌شد و انگار دوست داشتم همه این را بدانند.»

 

خلج با این توضیح به خاطرات کودکی برمی‌گردد. کهولت سن به خاطراتی که با اسب دارد، خللی وارد نکرده. همه را به‌خوبی به یاد می‌آورد: «پدرم در شهریار باغی داشت که من خیلی وقت‌ها آنجا می‌رفتم. هشت، نه‌ساله بودم. فردی در همسایگی ما بود که اسبی داشت. یادم هست بدون اینکه هیچ آموزشی دیده باشم، سوار اسب بدون زین می‌شدم و دیگر کسی جلودارم نبود. از همان موقع بود که خانواده‌ام متوجه علاقه‌ام شدند. تقریبا دیگر از اسب جدا نشدم تا بعد که حالا سر فرصت به شما می‌گویم چه شد که فاصله گرفتم.»

 

حتی اگر چیزی هم نگوید، فضای خانه کوچکش به‌خوبی نشان می‌دهد چه حال و هوایی داشته، اما به این اکتفا نمی‌کند. مصداق‌هایی می‌آورد تا از عشقی که در زندگی داشته بگوید: «وقتی بچه بودم در محله پاچنار زندگی می‌کردیم. این محدوده‌ای که الان پارک لاله است، محوطه بازی بود که عده‌ای برای سوارکاری می‌آمدند. من هم با پای پیاده خودم را به این منطقه می‌رساندم. اینطور بود که سوارکار شدم و بعد هم چوگان را شروع کردم.»

 

تعدادی عکس در دست دارد که مرور می‌کند. با هر عکس نام‌هایی مطرح می‌شود. ممکن است برخی را به یاد نیاورد اما چند چهره ویژه‌اند و خاطراتی که با آنها داشته. به یک اسم می‌رسد؛ «جهانبانی»، البته نه آن فردی که رییس سازمان وقت ورزش بوده. برادرش چوگان بازی می‌کرده و خلج خاطره مشترکی با او دارد: «تیمی از آرژانتین به ایران آمده بود. مسابقه‌ای با این تیم داشتیم. جهانبانی راه مرا سد کرد و در نهایت به هم برخورد کردیم.

 

او ابتدا زمین خورد. اسبش روی او افتاد. بعد من افتادم و اسبم روی من افتاد. هر دو بیهوش شدیم. مرا به بیمارستان بردند. از قبل آسیبی در دنده‌ام داشتم. پزشکان فکر کرده بودند آسیب‌دیدگی تازه است و همانطور که بیهوش بودم و نتوانسته بودند کفش‌هایم را از پایم دربیاورند، مرا به اتاق عمل بردند که قبل از شروع جراحی به‌هوش آمدم. اجازه جراحی ندادم. بعد شنیدم جهانبانی را چون وابسته به خانواده سلطنتی بود به خارج از کشور فرستاده بودند.»

 

از تک‌تک کفش‌هایش می‌گوید و خاطراتی که پشت‌شان نهفته است. از کاپ‌هایی که از منزلش به سرقت رفته و لوح‌های تقدیری که به‌خاطر تلاش برای ورزش چوگان گرفته. در وزارت پست و تلگراف مسوولیت داشته و در لابه‌لای لوح‌هایی که قاب گرفته، به حکم‌هایش می‌رسد. در این حین تصویر چند اسب برای دقایقی او را نگه می‌دارد.

 

سرش را که بالا می‌آورد، از خاطره‌ای می‌گوید که در تمام دوران ورزشی‌اش بارها و بارها برایش تکرار شده: «آنقدر اسب را دوست داشتم که چند ساعت در روز سوارکاری می‌کردم. آنقدر که هم خودم و هم اسب به نفس‌نفس می‌افتادیم. وقتی از اسب پیاده می‌شدم، سر و گردن اسبم را با دست تمیز می‌کردم و تا شب که می‌خواستم شام بخورم، دستم را نمی‌شستم چون دوست داشتم بوی اسب همیشه با من باشد. تمام طول مسیر از تمرین تا منزل، دستم را بو می‌کردم. بوی اسب را بیش از هر بویی دوست داشتم.»

 

فرزندی ندارد و در تمام سال‌های بعد از انقلاب از سوی هیچ مسوول ورزشی از او حالی پرسیده نشده تا دوشنبه همین هفته که میهمانانی داشت. وقتی یاد این بخش از زندگی‌اش می‌افتد، چهره‌اش در هم می‌رود: «شاید قسمت نبوده فرزندی داشته باشم. خواست خدا این بود. نمی‌دانم.» با این توضیح به موضوعی می‌رسد که در تمام این سال‌ها او را خانه‌نشین کرده. مردی که ساعت‌ها روی اسب می‌تاخته، حالا درگیر بیماری است اما این بیماری نتیجه کهولت سن نیست.

 

چند سال قبل سراغش آمده؛ وقتی که باشگاهش را از او گرفته‌اند: «دو قطعه زمین در محله جمال‌آباد خریده بودم؛ یکی کوچک و دیگری بزرگ. همین خانه دیوار به دیوارمان که حالا یک ساختمان چند طبقه شده است را می‌گویم. این زمین را فروختم و به‌همراه دو، سه نفر از دوستانم زمینی در نزدیکی ورزشگاه آزادی خریدم و باشگاه سوارکاری کوهک را راه‌اندازی کردم. حدود ۱۲۰ اسب داشتیم و ‌خیلی‌ها در آن زمان اسب‌هایشان را به ما سپردند، اما چند سالی است که این باشگاه را گرفته‌اند.» مرور این خاطره حالش را خراب می‌کند و اشک در چشمانش حلقه می‌زند: «همه زندگی من این باشگاه بود. من تا روزی که فهمیدم این باشگاه را گرفته‌اند، اصلا نمی‌دانستم بیماری یعنی چی؟ اما همان روز افتادم و تا امروز بلند نشدم، چون در آن سال‌ها همه چیزم را گذاشتم. حالا هم آرزو می‌کنم زودتر مرگم برسد تا از این انتظار خلاص شوم. همه آرزویم در این سال‌ها این بوده که باشگاه به من برگردد. وکیل گرفته‌ایم و پیگیریم. البته من توانش را ندارم، یکی از دوستانم این کار را انجام می‌دهد. نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتد.»

 

سرش را پایین می‌اندازد و زیر لب زمزمه می‌‌کند. همسرش همراهی می‌‌کند و موضوع را بیشتر باز می‌کند. انگار همه زندگی این زن و شوهر خلاصه شده در مرور یک رویا که شاید با کمی پیگیری از سوی کسانی که دستی در آتش دارند، دست‌یافتنی باشد.

 

همه زیبایی‌های این خانه و غمی کهنه که با هم عجین شده‌اند دلبستگی خاصی ایجاد کنند و خداحافظی را سخت؛ و افسوسی که به‌جا می‌ماند. حیف که دیر به سراغش آمدیم و صد حیف که چرا تا همین دوشنبه کسی یادی از او نکرده است؛ جز برخی دوستان قدیمی. چه بسیارند افرادی که در ورزش برای خود اسم و رسمی داشته‌اند اما کسی سراغشان نرفته. خیلی‌هایشان در تنهایی از این دنیا رفته‌اند و خیلی‌ها هم اصلا کسی از گذشته‌شان خبری ندارد و خدا کند قبل از اینکه دیر شود، حداقل خاطرات‌شان جایی ثبت شود.

 

آزاده پیراکوه

newspaper.iran-varzeshi.com
  • 9
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
زمان پخش مسابقات از تلویزیون
  • پنج شنبه ۱ آذر
    جام حذفی ایران
    پرسپولیس - مس سونگون
    ۱۶:۱۵
  • لیگ برتر امارات
    العروبه امارات - العین امارات
    ۱۹:۰۰
  • جمعه ۲ آذر
    جام حذفی ایران
    تراکتور - گل گهرسیرجان
    ۱۵:۰۰
  • جام حذفی ایران
    فرد البرز - خیبر خرم آباد
    ۱۶:۱۵
  • جام حذفی ایران
    شناورسازی قشم - مس رفسنجان
    ۱۷:۳۰
  • جام حذفی ایران
    پارس جنوبی جم - سپاهان
    ۱۷:۴۵
  • لیگ حرفه‌ای عربستان
    الفیحا - الاهلی عربستان
    ۱۸:۲۰
  • لیگ حرفه‌ای عربستان
    النصر - القادسیه
    ۲۰:۳۰
  • بوندسلیگا آلمان
    بایرن مونیخ - آگزبورگ
    ۲۳:۰۰
  • لیگ یک فرانسه
    پاری سن ژرمن - تولوز
    ۲۳:۳۰
  • شنبه ۳ آذر
    لیگ برتر انگلیس
    لسترسیتی - چلسی
    ۱۶:۰۰
  • جام حذفی ایران
    استقلال خوزستان - پیکان
    ۱۶:۴۵
  • سری آ ایتالیا
    هلاس ورونا - اینتر
    ۱۷:۳۰
  • بوندسلیگا آلمان
    بایرلورکوزن - هایدنهایم
    ۱۸:۰۰
  • بوندسلیگا آلمان
    دورتموند - فرایبورگ
    ۱۸:۰۰
  • لیگ برتر انگلیس
    آرسنال - ناتینگهام فارست
    ۱۸:۳۰
  • لیگ برتر انگلیس
    استون ویلا - کریستال پالاس
    ۱۸:۳۰
  • لیگ برتر انگلیس
    فولام - ولورهمپتون
    ۱۸:۳۰
  • سری آ ایتالیا
    آث میلان - یوونتوس
    ۲۰:۳۰
  • لیگ برتر انگلیس
    منچسترسیتی - تاتنهام
    ۲۱:۰۰
  • لالیگا اسپانیا
    سلتاویگو - بارسلونا
    ۲۳:۳۰
ویژه سرپوش