برای آنهایی که ورزش جزئی جداییناپذیر از هست و نیستشان است، زندگی بیشباهت به رینگ بوکس، تشک کشتی، مستطیل سبز، تاتامی و... نیست. آنها خوب میدانند در میدان ورزش از پی هر افتادنی، برخاستنی هست و مرز بین برد و باخت از تار مویی باریک تر؛ جایی که نمیتوان با قطعیت از نتیجه سخن گفت و بازیکن تا آخرین لحظه امیدوار است. این ویژگی برای یک ورزشکار مصداقی از تکاپوهای زندگی واقعی است.
درست مثل فاطمه و زهرا نوری، که یکی داور بینالمللی و دیگری مربی تیم ملی راگبی ایران است و بخش بزرگی از دنیای کودکیشان را خاطرات ورزشی تشکیل میدهد. گذشته از جان و تحرکی که این دو خواهر در دهه ۸۰ به ورزش راگبی بانوان ایران بخشیدهاند، این روزها با وجود سپری شدن ۷ ماه از مادرشدن شان، در حالی که «سام» و «بردیا» را در آغوش دارند، در کنار تیم ملی حضور دارند و با همان قوت و انگیزه پیشین برای راگبی وقت میگذارند و کار میکنند.این دو خواهر ورزشکار در گفتوگو با گروه زندگی، از زندگی خود و مادرانههای گره خورده با ورزش گفتند.
به رسم ادب خواهر بزرگتر شروع به صحبت میکند: «من و زهرا از کودکی با ورزش بزرگ شدیم و در خانهای رشد کردیم که همه اعضای آن علاقهای وافر به ورزش داشتند. پدرمان فوتبالیست دهه ۵۰ و بازیکن تیمهای تاج(استقلال) و دخانیات بوده و ورزش شنا و پیاده روی هم از علاقهمندیهای سفت و سخت مادرمان است.
برادر بزرگترمان در لیگ برتر فوتبال داوری میکند و برادر کوچکترمان هم فوتبالیست بوده و در مقطعی هم داوری فوتبال کرده است. به خاطر همین جو ورزشی حاکم بر خانه و زندگی، از همان دوران نوجوانی بسیاری از رشتههای ورزشی را تجربه میکردیم. اما انگار هیچ یک از آن رشتهها جوابگوی نیاز درونیمان نبود تا اینکه با راگبی آشنا شدیم و گمشدهمان را در آن یافتیم. به قدری شیفته هیجان و انرژی بالای آن شدیم که یقین پیدا کردیم گویا از سالها قبل تنها به خاطر رسیدن به راگبی بوده که رشتههایی چون بسکتبال، تنیس، قایقرانی، دوومیدانی، شنا و بدمینتون را در کارنامه ورزشیمان جا داده بودیم.
فاطمه از چگونگی آشناییشان با ورزش راگبی، آن هم در زمانی که برای بانوان ایران بشدت ناشناخته بود، چنین میگوید: کل عمر راگبی بانوان در ایران به ۱۳ سال هم نمیرسد، آن هم در حالی که مردان از سالها قبلتر در این رشته ورزشی تمرین میکردند. نخستین روز تمرین بانوان در زمین چمن شماره ۴ ورزشگاه آزادی بود و به من و زهرا پیشنهاد شد در کنار زمین شاهد تمرینهای بانوان باشیم، اما نگاه کردن همان و مجذوب شدن ما به این رشته و شروع کردن به تمرینهای جدی در این رشته ورزشی همان.
مسیر حرفهای را گام به گام طی کردیم تا اینکه در المپیاد سال ۱۳۸۷ اعلام شد قضاوت بازیها نیز بر عهده بانوان قرار بگیرد تا با این تصمیم تمام ابعاد و زوایای ورزش راگبی زیر نظر بانوان انجام پذیرد، در آن زمان بانوی داور نداشتیم و بهدلیل شرایط سنی به من پیشنهاد داده شد بهجای عضویت در تیم راگبی، قضاوت را بر عهده بگیرم و اینگونه شد که من جزو نخستین داورهایی بودم که قضاوت راگبی ایران را بر عهده گرفتم و تنها بانوی ایرانی بودم که مدرک داوری بینالمللی درجه ۲ را از سوی فدراسیون جهانی کسب کردم.
شروع یک اتفاق خوب
روزشمار اتفاقات خوب برای فاطمه نوری با وجود اینکه بدون علاقه صددرصدی، قضاوت در ورزش راگبی را پذیرفته بود، آغاز شد و با گذشت مدت زمانی، برای حضور در لیگ امارات و قضاوت مسابقات قهرمانی آسیا از او دعوت به عمل آمد تا نخستین حضور جهانی یک بانوی محجبه در بخش داوری رشته ورزشی راگبی به نام او ثبت شود.
او که از خواهرش زهرا ۴ سال بزرگتر است، در این خصوص میگوید: در المپیاد سال ۱۳۸۷ عاشق این بودم که همراه با سایر اعضای تیم بازی کنم و از اینکه بخواهم داوری بازی را عهدهدار شوم رضایت چندانی نداشتم ولی حالا حرفم را پس میگیرم زیرا به قدری از کارم لذت میبرم که قابل وصف نیست.
با این حال قضاوت کار بسیار سختی است و از آنجا که خودم عضو تیم راگبی استان تهران بودم و پیش آمده بود که به دلیل اشتباههای داوری متضرر شوم، اگر در خلال داوری دچار اشتباه شوم عذاب وجدان میگیرم. در طول سال هم با تیم همراهی و در تمرینها شرکت میکنم، زیرا باور دارم یک داور تا وقتی میتواند از عهده مسئولیتش بخوبی بر بیاید که در جریان بازی قرار بگیرد و دیدگاه بهتری در این خصوص پیدا کند.
فاطمه با بیان این موضوع اضافه میکند: در سال ۱۳۸۹ با مردی ازدواج کردم که میانه چندانی با ورزش نداشت اما خوشبختانه عمر این موضوع کوتاه بود و در حال حاضر همسرم یک ورزشکار به تمام معناست، علاوه بر این با همراهیهای دلگرمکنندهاش کمک کرده تا به موفقیت فعلی دست پیدا کنم.
۵ روز دیگر پسرم «سام» ۷ ماهه میشود و من به همراه او در میادین ورزشی حاضر میشوم، با خنده ادامه داد: تازه اینکه چیزی نیست، در دوران بارداری هم باوجود اینکه برخی از بانوان گمان میکنند در این دوران نباید ورزش کرد، من ورزش میکردم و دو ماه و نیم بعد از تولد سام هم به همراه خواهرم (بچههایمان به فاصله ۱۲ روز از هم به دنیا آمده اند) تمرینها را آغاز کردیم و حالا هم با فرزندانمان در میادین ورزشی حاضر میشویم.
به گفته فاطمه، نه تنها بچه دار شدن شرایطشان را سختتر نکرده بلکه از وقتی سام به خانواده ورزشی آنها اضافه شده خوشحالتر و پر انرژیتر هم شده است. او ادامه میدهد: ورزش راگبی عرصه خوبی برای آموختن صبر و رفتارهای اجتماعی مثبت است و همین ویژگی هم به من وخواهرم کمک کرده با وجود اینکه تازه مادر شدهایم، بتوانیم همه مسئولیتهایمان را در جای خود مدیریت کنیم.
اینکه بیست و هفتم مرداد ماه و همزمان با لیگ دسته یک کشوری استارت داوریام را زدم و قضاوت مسابقه فینال را عهده دار بودم گویای همین موضوع است که به لطف خداوند توانستم به آمادگی سابق بازگردم و رضایت مربیها و عکسالعمل بازیکنها باعث شد تا به خودم امیدوار باشم و برای یک ماه دیگر که تورنمنت بینالمللی ۴ جانبه در ایران برگزار میشود و تیمهای ملی آلمان، ترکیه، بزرگسالان و پایین ۱۸ سال ایران حضور دارند، بهعنوان یکی از داوران انتخاب شوم.
تکمیل پازل خوشبختی
زهرا نوری – مربی تیم ملی راگبی بانوان کشور – دختر کوچک خانواده نوری است که ۳۲ سال دارد و خاطرات کودکیاش با خواهر بزرگتر مشترک است، او که بهطور جدی فوتسال و فوتبال کار میکرده و پس از آشنا شدن با ورزش راگبی همکاری و همدلی را بیشتر از هر جای دیگری در این رشته ورزشی آموخته است، از سال ۱۳۹۳ مربیگری تیم ملی راگبی بانوان را عهده دار شده است.
می گوید: بیشتر از آنکه احساس کنم فاطمه خواهرم است، او را بهترین رفیقم میدانم. در همه مراحل زندگی همراه هم بودهایم و ناملایمتیها را با کمک هم از میان برداشتهایم، شاید به همین خاطر بود که حتی بدون برنامهریزی از پیش تعیین شده به فاصله ۱۲ روز از هم مادر شدیم.
خوشحالم که در این سالها توانستیم در پرورش ورزش راگبی بانوان ایران نقشی داشته باشیم و در کنار هم شکستها و پیروزیها را تجربه کنیم. این احساس خوشحالی را وقتی بسیار زیاد لمس کردم که در مسابقات قهرمانی آسیا بازیکن تیم ملی بودم و خواهرم داور وسط همان بازی بود. خوشبختانه همسرم نیز بازیکن تیم ملی راگبی و بعدها مربی این تیم بوده و حالا هم دبیر انجمن راگبی است و با نهایت همکاری و همفکری در کنار هم برای موفقیت پسر تازه واردمان «بردیا» گام برمیداریم.
- 10
- 2