زمين چمن باشگاه فرهنگی ورزشی سايپا، چند روز قبل ميزبان يك رويداد جالب ورزشي بود. جايي كه دختران مليپوش راگبي در قالب تورنمتي سه جانبه مقابل تيمملي راگبي آلمان به ميدان رفتند. اين مسابقات در شرايطي برگزار شد كه استقبال بيسابقهاي از آن شده بود و علاوهبر حضور دو تيم از ايران و يك تيم از آلمان، جايگاه تماشاگران مملو از دختران علاقهمندي بود كه تمام مدت از تماشاي مسابقات لذت بردند.
«راگبي بانوان» نزديك به سيزده سال پيش براي نخستينبار فعاليت حرفهاي خود را در ايران آغاز كرد و از همان ابتدا استقبال خوبي از آن شد. اين استقبال سال به سال بيشتر شد تا جايي كه اين روزها به جرات ميتوان گفت راگبي به رشته محبوبي در بين دختران تبديل شده است. رشتهاي المپيكي كه به اعتقاد خيلي از كارشناسان ورزشي، پتانسيل بالايي دارد. با اين حال هميشه مورد كملطفي مسئولان ورزش كشور قرار دارد؛ سالهاست از فدراسيون به انجمن تبديل شده است و بودجه كافي براي برگزاري مسابقات و اعزامهاي برونمرزي به آن اختصاص داده نميشود.
در اين ميان دختران راگبي نيز هميشه از كمبود بودجه و عدم علاقهمندي سرمايهگذاريهاي حاميان مالي گلايهمندند و همچنان اميدوارند وزارت ورزش تغييري در نگرشش نسبت به اين رشته ايجاد كند. «زهرا نوري» يكي از زناني است كه نقش پررنگي در رشد و ديدهشدن اين رشته داشته است؛ يكي از دو خواهرِ نوري كه هر كسي شناختي نسبي نسبت به راگبي داشته باشد، بدون شك بارها نامشان را شنيده است.
به بهانه حضور تيم ملي راگبي آلمان در ايران و برگزاري تورنمنت دوستانه و سه جانبه، گفتوگويي با وي انجام دادیم و اوضاع و احوال راگبي بانوان را جويا شديم که در ادامه آن را میخوانید.
ماجراي دعوت از تيم ملي راگبي بانوان آلمان و حضور اين تيم در ايران چه بود؟
مدتي قبل يك خبرنگار و گزارشگر آلماني به ايران سفر كرده بود و از فعاليت يك تيم راگبي در ايران گزارش تهيه كرد. اين گزارش در شبكه ZDF آلمان پخش شد و بازتاب زيادي در اين كشور داشت. همان زمان فعالان فرهنگي ورزشي در كشور آلمان تصميم گرفتند تيمي از ايران را به كشورشان دعوت كنند و از نزديك با نحوه فعاليت راگبي بانوان ايران آشنا شوند. انجمن راگبي بعد از ارسال اين دعوتنامه از سوي آلمانيها تصميم گرفت تيم راگبي زير ۲۰ سال ايران را به اين كشور اعزام كند.
بازي دوستانهاي در آلمان برگزار شد و پس از دعوتي كه از سوي رييس انجمن راگبي ايران صورت گرفت، مسئولان راگبي آن كشور اعلام كردند كه به ايران سفر خواهند كرد. همان زمان تصميم گرفته شد كه از اين تيم دعوت شود و اين اتفاق هفته گذشته رخ داد و راگبيبازان دختر آلمان به كشورمان سفر كردند و در مدت زماني كه در ايران اقامت داشتند از مناطق فرهنگي كشورمان بازديد كردند. يك روز تمرين مشترك و روز ديگر تورنمنتي در قالب سه تيم برگزار شد و خوشبختانه همه چيز بسيار خوب پيش رفت و شاهد اتفاق خوبي در راگبي ايران بهويژه در بخش بانوان بوديم.
به كمي قبلتر برگرديم. براي ما توضيح دهيد كه راگبي بانوان از چه زماني در ايران آغاز شد و چه قدمتي در كشور ما دارد؟
از سال ۸۳ راگبي بانوان در ايران آغاز شد. اين در حالي بود كه در بخش مردان از سال ۷۵ به طور غير رسمي آغاز شده بود و از سال ۷۸ در قالب فدراسيون فعاليتشان ادامه پيدا كرد. استانهاي مختلف به مرور به اين رشته پرداختند و سال۸۷ بود كه براي اولين بار تيم ملي راگبي بانوان تشكيل شد و آغاز به كار كرد.
آن زمان سرمربيگري راگبي بانوان در رده ملي را يك مربي خارجي به نام «هلن واگا» هدايت ميكرد كه اهل نيوزلند بود. اين مربي در جهان شناختهشده بود و دو مقام جهاني راگبي در كارنامه خودداشت. به مدت يك سال در ايران حضور داشت و نقش پررنگي در راستاي كمك به راگبي بانوان ايفا كرد. بعد از آن راگبي بانوان ايران، فعاليتش را ادامه داد و تيم ملي با مربيان مختلف داخلي به مسابقات آسيايي اعزام شد.
مسابقات راگبي در سطح باشگاهي در ايران به چه شكلي برگزار ميشود؟
ما در راگبي هم ليگ برتر و هم ليگ دسته يك داريم. البته تصميم گرفتيم از سال بعد در قالب يك ليگ برگزار كنيم. استانهاي مختلف حضور پيدا ميكنند و مسابقات به طور منظم برگزار ميشود.
راگبي بانوان در بخش پايه نيز، فعال است؟
بله همينطور است. ما تنها روي راگبي بانوان تمركز نداريم و بخش عمده فعاليت انجمن راگبي به توجه به تيمهاي پايه مربوط ميشود.من و همسرم كه خودش عضو تيم ملي راگبي است، تصميم گرفتيم در بخش پايه يك كار ماندگار كرده و درهمين راستا، رشته «تگ راگبي» را وارد ايران كنيم. در اولين گام نيز كتاب «تگ راگبي» را ترجمه كرده و در اختيار جامعه راگبي قرار داديم. خوشبختانه شرايطي ايجاد شد كه حالا ميتوانم با اطمينان به اين موضوع اشاره كنم كه دختراني كه در «تگ راگبي» فعاليت ميكنند – رده سني زير ۱۶ سال- به مراتب تعدادشان بيشتر از ديگر راگبيبازان است و اين ميتواند زمينهاي براي ورود اين نوجوانان به عرصه راگبي باشد.
درباره رشته «تگ راگبي» توضيح ميدهيد؟
تمام اين رشته و قوانينش، شبيه به راگبي بوده اما دررده پايه فعاليت ميشود و بدون برخورد است. در واقع در تگ راگبي بازيكنان نميتوانند يكديگر را بگيرند، به جاي آن كمربندي به خود ميبندند كه دو بند به آن آويزان است و بازيكنان حريف اجازه دارند اين بندها را بگيرند و جدا كنند. در واقع اين رشته براي آشنايي بيشتر راگبيبازان كم سن و سال طراحي شده است تا به مرور بتوانند وارد راگبي اصلي شوند.
موضوعي كه همواره پيرامون راگبي مطرح شده، اين بوده كه چرا راگبي با توجه به گستردگي تعداد ورزشكارانش، هنوز انجمن است و به فدراسيون تبديل نميشود. به اعتقاد شما دليل اصلي اين موضوع چيست؟
راگبي تا سال ۸۹ فدراسيون بود. فدراسيوني به نام راگبي و كريكت؛ اما بعد از مدتي بهدليل مسائلي كه براي هيچكس روشن نيست و بيشتر جنبه سياسي داشت به انجمن تبديل شديم و متاسفانه از آن روز تاكنون در قالب انجمن فعاليت ميكنيم. البته بايد به اين موضوع اشاره كنم كه زماني كه ما از فدراسيون به انجمن تبديل شديم، افت آنچناني نداشتيم و راگبيبازان عزمشان را جزم كردند كه ثابت كنند لياقت فدراسيون شدن را دارند؛ هرچند عدم اختصاص بودجه، شرايطي را فراهم كرد كه مشكلات مالي داشته باشيم.
ما شرايط فدراسيون شدن را داريم اما نميدانم چرا وزارت ورزش نگاهي به ما نكرده و تلاشي در راستاي فدراسيون شدن راگبي نميكند. اين يك رشته المپيكي است؛ اگر سرمايهگذاري بيشتري صورت بگيرد، بهطورحتم ميتوانيم در آسيا نتيجه بگيريم. با وجود امكانات كمي كه داريم، رده ما در آسيا نهم است، همان ردهاي كه دختران واليبال در آسيا دارند؛ آن نيز با آن همه امكاناتي كه نسبت به ما داشتهاند. اين نشان ميدهد بازيكنان ما پتانسيل اين را دارند كه در آسيا بدرخشند.
پوشش دختران راگبي ايران چه زماني از سوي فدراسيون جهاني تاييد شد؟
ما براي اولين بار در سال ۸۷ در قالب تيم ملي به مسابقات بينالمللي اعزام شديم كه رقابتهاي زيرگروه آسيا بود. در سال ۸۸ براي اولين بار به مسابقات آسيايي رفتيم. نكته جالب اين بود كه مسئولان آسيا بسيار از نوع پوشش ما استقبال كردند و برايشان به شدت جالب بود كه دختران ايراني با اين نوع پوشش در رشتهاي سخت مانند راگبي فعاليت ميكنند. اين براي مسئولان راگبي آسيا يك افتخار به شمار مي رفت كه دختران مسلمان با اين نوع پوشش در اين رشته فعاليت ميكنند.
همان زمان اعلام كردند كه هر حمايتي نياز باشد، انجام ميدهند تا راگبي در ايران پيشرفت كند. همينطور نيز شد و كنفدراسيون آسيا چند بار مدرسان بينالمللي را به ايران فرستاد تا سطح علم و آگاهي مربيان و داوران ايران را افزايش دهند. به مرور اين موضوع باعث شد كشورهاي مسلمان ديگر نيز كم و بيش به پوششي كه دختران ايران داشتند، روي بياورند. شايد به اين دليل بود كه تصور نميكردند آسيا با حجابشان موافقت كند اما حالا تيمهاي زيادي در آسيا وجود دارند كه برخي بازيكنانشان با حجاب اسلامي در ميادين حضور دارند. به نوعي ما براي ساير كشورهاي مسلمان به الگو تبديل شديم.
راگبی ورزش پرهزینه و گرانی است؟ یعنی اگر یک نفر به فعاليت در این رشته، علاقهمند باشد، چقدر باید هزینه کند؟
نه بههيچ وجه. این رشته نیازی به تجهیزات خاصی ندارد. امکانات این ورزش تنها یک توپ و یک زمین چمن است. هر بازیکن میتواند با یک لباس معمولی ورزشی در این رشته فعالیتش را آغاز کند. توپ و زمین را نيز اغلب فدراسیون در اختیار علاقهمندان قرار میدهد.
در مجموع و با توجه به اینکه شما گفتيد که این رشته نیاز به تجهیزات خیلی خاص و گرانی ندارد، میزان استقبال از آن بهویژه از سوی دختران و زنان چقدر است؟
خوشبختانه این استقبال سال به سال بیشتر میشود؛ به خصوص در این سالهای اخیر که این رشته به رشتهاي دانشگاهی تبدیل شده و خیلی از دانشجوهای تربیت بدنی در این رشته فعالیت میکنند. مدارسي نیز هستند که چنین فعالیتهایی دارند. به همین دلیل ما شاهد این هستیم که هر روز نفرات علاقهمندی به این رشته اضافه میشوند. برگزاری مسابقاتی که ما همه ساله داریم نیز، نشان از این مطلب دارد و گویای استقبال خوب از این رشته است.
نمیدانم چرا مقابل رشتههایی مانند اسکواش، بولینگ، بیلیارد و خیلی از رشتههای دیگر ما همچنان به فدراسیون تبدیل نشدیم. این در حالی است که تعداد ورزشکاران ما نسبتبه این رشتهها خیلی بیشتر است و پتانسیل کافی نیز در این زمینه وجود دارد. همچنان ما زیر سایه رشتههایی هستیم که از نظر جمعیتی با راگبی قابل قیاس نیستند. قصد من این نیست که به رشته دیگری اهانت کنم یا ارزش فعالیت ورزشکاران آن رشتهها را زیر سوال ببرم اما به اعتقاد من به راگبی ظلم میشود و این عادلانه نیست. هنوز انجمن هستیم و این ناراحت کننده است.
رییس انجمن راگبی در راستای اینکه این انجمن به فدراسیون تبدیل شود، چه اقداماتی صورت داده است؟
آقای میرزاآقابیک تلاش زیادی در این زمینه کرده است. به ویژه بعد از تغییر دولت بارها با وزارت ورزش مذاکره کرده و چندین جلسه داشتند. تلاشها زیاد است اما حمایت از سوی وزارت ورزش و جوانان صورت نمیگیرد.
خود شما چرا به رشته راگبی علاقهمند هستيد؟
من پیش از سال ۸۳ که راگبی در ایران آغاز به فعالیت رسمی در بخش بانوان کرد، در رشتههای فوتبال و فوتسال فعالیت میکردم. بعد از اینکه راگبی آغاز شد، مسئول این رشته زهرا ناطقی بود. کسی که خودش بنیانگذار راگبی در بخش بانوان به شمار میرفت، بانی فعال شدن راگبی برای بانوان بود. من آشنایی قبلی با خانم ناطقی داشتم و ایشان به من پیشنهاد دادند که این رشته را نیز امتحان کنم. من وارد این رشته شدهو با علاقهمندی زیاد در راگبی ماندگار شدم.
با همسرتان نيز در راگبی آشنا شدید؟
بله. همسرم نیز بازیکن تیم ملی راگبی مردان بود؛ همان زمانی که منم عضو تیم ملی راگبی بودم. همان زمان با همسرم آشنا شدم و مدتی بعد ازدواج کردیم و یک خانواده از جنس راگبی تشکیل دادیم.
در داوری راگبی نیز فعالیت میکنید؟
سال ۸۸ و زمانی که المپیاد ایرانیان برگزار میشد، تیم راگبی ایران باید در رده سنی زیر ۲۳ سال شرکت میکرد و من آن زمان ۲۴ سالم بود و یک سال کم آوردم. از آنجایی که من پیش از آن نیز دورههای داوری راگبی را سپری کرده بودم و مدرک داشتم، در این مسابقات حاضر شدم و سوت زدم. با این حال اعتقاد قلبی من در رابطه با ورودم به داوری این است که یک مربی حرفهای ورزش در هر رشتهای که فعالیت میکند، باید به طور کامل با قوانین آن رشته آشنایی داشته باشد.
در این بین، بهترین راه برای من این بود که دوره داوری را سپری کنم که هم بتوانم راگبی را قضاوت کنم و هم با قوانین این رشته که چندان نيز آسان و ساده نیست، آشنا بشوم. اما خواهر من ، «فاطمه نوری» به طور تخصصی در زمینه داوری فعالیت میکنند.
پس فعالیت فعلی شما در رشته راگبی مربیگری است؟
بله. من در حال حاضر تمرکزم روی مربیگری است. در لیگ برتر تیم ستارگان را مربیگری می کنم و چندین سال است که در این تیم فعالیت میکنم. از طرفی نزدیک به یک سال است که در سطح تیم ملی نیز مربیگری میکنم و زمانی که اردوهای تیم ملی برپا میشود، در این تیم حضور دارم.
آرزوی اصلی شما در راگبی بانوان چیست؟
قطعا تنها و بزرگترین آرزوی خانواده راگبی این است که از انجمن بودن دربیاید و به فدراسیون تبدیل شود. تا وقتی فدراسیون نشویم، بودجه به ما تخصیص نمییابد و وقتی بودجه کافی نداشته باشیم، مسابقاتمان به سختی برگزار میشود، اعزامهای کافی نداریم و بعید نیست که انگیزهها از سوی بازیکنان راگبی به مرور کم شود و این نسل خوب به جایی که شایستگی آن را دارند، دست پیدا نکنند.
این چند سال، تمام مسابقاتی که برگزار شده، به صورت تمام و کمال با هزینه شخصی تیمها و بازیکنان بودهاست؛چه در بخش مردان و چه در بخش زنان. این ناراحت کننده است. در صورتی که اگر انجمن بودجه داشته باشد، شرایط بهتر خواهد شد. بعضی بازیکنان ما برای اینکه بتوانند هزینه سفرها و مسابقات را فراهم کنند، کار میکنند. من خودم بازیکنی داشتم که برای تهیه هزینه سفرش در مسابقات لیگ، مدتی تراکت پخش میکرد تا از درآمد آن بتواند در مسابقات شرکت کند. این یک نمونه کوچک است و از این نمونهها کم نداریم. بیلطفی مسئولان در مقابل این حجم از علاقه و اشتیاق به هیچ عنوان قابل توجیه نیست. عشق به راگبی در بین ورزشکاران این رشته وجود دارد اما متاسفانه نگاهها تغییر نکرده است.
تیمهای لیگ برتری اسپانسر ندارند؟
نه متاسفانه. اگر نيز یک تیم بتواند با پارتیبازی برای مدتی کوتاه اسپانسر بگیرد، خیلی زمان محدودی است و مشخص نیست هر سال وجود داشته باشد یا نه؟ البته به اسپانسرها نیز باید حق بدهیم که نخواهند در رشتهای که به اندازه کافی دیده نمیشود و زیر نظر فدراسیونی نیست، سرمایهگذاری کنند.
برخی عکسها و فیلمها از شما منتشر شد که در آن، شما کودک هفت ماهه خود را به تمرین برده بودید. این عکس و فیلم در رسانهها سر و صدای زیادی به پا کرد. درباره این موضوع توضیح میدهید؟
بردیا پسرم، پای ثابت تمرینات من است. من روزهایی که بتوانم او را به تمرین میبرم. آن فیلمی که از من در فضای مجازی و برخی رسانهها پخش شد، فیلمی بود که شاگردانم گرفته بودند و من از آن بیخبر بودم و حتی بعد از اینکه متوجه شدم از من فیلمبرداری کردند، به شدت ناراحت شدم و دلم نمیخواست این اتفاق بیفتد. بین دو نیمه یک مسابقه بود که بردیا به شدت بیتابی میکرد و من تصمیم گرفتم از تایم استراحت بین دو نیمه استفاده کرده و پسرم را آرام کنم که وقتی او را در آغوش گرفتم بلافاصله آرام شد و خوابید. از این صحنه فیلم گرفته شده بود و من دوست نداشتم این فیلم پخش شود و اینطور به نظر برسد که ما از قصد این صحنه را بهوجود آوردیم.
ورزش کردن حرفه ای شما وظایف مادریتان را با مشکل مواجه نمیکند؟
به هر حال بزرگ کردن فرزند به ویژه وقتی من در دنیای حرفهای ورزش فعالیت می کنم، سختیهای خودش را دارد. اما به هر حال شیرینیهایی نیز دارد که حس خوبی میدهد. در کل علاقهمندی من این است که در روزهایی که شرایط آب و هوا خوب است، پسرم را به تمرین ببرم تا از همین سن کم با فضای ورزش آشنا شود. اعتقاد من این است اگر پسر من میخواهد ورزشکار شود، نیاز است که از حالا با محیط های ورزشی آشنایی پیدا کند. اگر برنامه ریزی درستی درکار باشد، مادری کردن و مربیگری و ورزش کردن میتواند به خوبی پیش برود. به هر حال این تصمیمی بود که من با خودم گرفتم و آن این بود که اگر مادر شدم از وجهه حرفهای و اجتماعیام فاصله نگیرم.
من با ورزش شاداب میشوم و شاداب بودن یک مادر میتواند شاداب بودن فرزند را نيز به همراه داشته باشد. بردیا برای من یک انگیزه و انرژی مضاعف است. البته از مادرم نیز باید تشکر کنم که در روزهای سخت همیشه به من کمک میکند و در حق بردیا لطف کرده است. باید دستبوس مادرم باشم که همیشه از همه جهت حامی من بوده و این روزها نيز کمک حال من است.
پرتو جغتایی
- 17
- 3