پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۲:۱۵ - ۲۱ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۵۳۵۱
ورزش بانوان

لطفا بدانید، راگبی فوتبال آمریکایی نیست!

راگبی بانوان,اخبار ورزشی,خبرهای ورزشی,ورزش بانوان

خبرنگاری ورزشی دنیای غریبی دارد. روزی مقابل بهترین فوتبالیست ایران نشستم، کسی که لقب محبوب‌ترین ورزشکار را به خود اختصاص داده و کسی که خنده‌های دلنشینش در بازی با استرالیا را از یاد نخواهیم برد. روز اول که فراموش‌شدنی نبود و گفت‌وگو با احمدرضا عابدزاده، عقاب آسیا تا همیشه در یادم ماند.

از او آموختم باید برای ستاره‌شدن تلاش کرد، دست‌های پینه‌بسته‌اش را دیدم و از سال‌ها تلاشش برایم گفت، او دغدغه‌ای نداشت هم از نظر مالی تامین شده بود و هم این‌که هر روز روی جلد روزنامه‌ها بود پس چه می‌خواست غیر‌ از آرامش و سلامتی. روز دوم! روزی دیگر روبه‌روی سعید معروف نشستم کاپیتان والیبال که هم محبوب است و هم منفور! دیدم سعید با آن چیزی که می‌خواهد نشان دهد متفاوت است. درونش با ظاهرش فرق می‌کند! برعکس این‌که همه فکر می‌کنند جدی است، شوخ‌طبع و مهربان است، اما به نظر می‌رسد غرور بیش از حدش اجازه نمی‌دهد آن سعید معروف واقعی را نشان دهد.

با او از همه‌جا سخن گفتم، ناراحتی‌اش از این بود که چرا مسئولان به آن‌ها پاداش‌های چشمگیری نمی‌دهند یا این‌که چرا به وعده‌های‌شان عمل نمی‌کنند. روز سوم! روزی دیگر روبه‌روی حامد حدادی و صمد نیکخواه‌بهرامی، ستاره‌های بسکتبال ایران، نشستم، آن روز تنها بحث ما این بود که چرا روزنامه‌ها جلد خود را به فوتبال اختصاص می‌دهند؟ چرا نباید مثلا بسکتبال و والیبال هم جایی روی جلد داشته باشد؟ از تبعیض بین رشته‌ها صحبت می‌کردند و توقع داشتند علاوه بر صفحه اختصاصی باید روی جلد هم جایی داشته باشند.

روز چهارم! روزی دیگر مقابل حمید سوریان نشستم، قهرمان کشتی المپیک، حمید دغدغه پست و مقام داشت و می‌خواست راه علیرضا دبیر را ادامه دهد و می‌گفت باید تا وقتی ورزشکار هستیم از موقعیت‌مان استفاده کنیم که اگر نکنیم، وقت رفتن دست‌مان خالی خواهد بود و حالا روز پنجم! آخرین‌باری که روبه‌روی چند ورزشکار نشستم روزی متفاوت بود. مقابل من جوانانی نشسته بودند که آرزوی‌شان شناخته‌شدن رشته‌شان بود! می‌گفتند فقط می‌خواهیم مردم بدانند رشته ما چیست.

از درخشیدن در المپیک حرف می‌زدند و به توانایی‌های خودشان ایمان داشتند، اما مشکل‌شان این بود که کسی آن‌ها را نمی‌بیند، کسی آن‌ها را باور ندارد. چقدر حرف‌ها، دغدغه‌ها و آرزوهای‌شان متفاوت بود، گویی آن‌ها از این کره خاکی نبودند. مگر می‌شود یک بازیکن ملی‌‌پوش بگوید آرزویم این است که مردم رشته‌ام را بشناسند؟ آن‌ها نمی‌گفتند کاش مردم من بازیکن را بشناسند، بلکه می‌گفتند رشته‌مان شناخته شود.

می‌گفتند هیچ درآمدی ندارند و گاهی هم از جیب هزینه می‌کنند، می‌گفتند پخش تلویزیونی بازی‌های‌شان یعنی پیشرفت چشمگیر! می‌گفتند این نخستین حضورشان در یک رسانه است و ‌کاش آخری نباشد. این‌ها بچه‌های تیم ملی راگبی بودند؛ بازیکنانی که انگیزه از سر و روی‌شان می‌بارید و مشخص بود که تشنه توجه هستند، تشنه دیده‌شدن و چقدر خوب که این موقعیت پیش آمد و ما میزبان آن‌ها شدیم، نخستین میزبان این بچه‌های آینده‌دار و چقدر خوب که حرف‌های آن‌ها را شنیدیم و با چشمان‌مان دیدیم چقدر به آینده امیدوار هستند.

پس لطفا شما هم آن‌ها را ببینید، صحبت‌های آن‌ها را بخوانید و راگبی را بیشتر و بهتر بشناسید و پذیرای این خانواده کم‌توقع اما پرانگیزه باشید.  فرشته سارانی، شقایق زینعلی، غزاله سرچشمه، مهرسا خلفی، مهدی علایی و رضا طیری به نمایندگی از دیگر بازیکنان ملی‌‌پوش راگبی میهمان «آسمان آبی» بودند و با ما از دغدغه‌ها و آرزوهای‌شان صحبت کردند که در ادامه می‌خوانید.

از ب بسم‌الله شروع کنیم، چرا راگبی؟

فرشته (فرشته سارانی از همه در این جمع بزرگتر است و از همان ابتدا نبض گفت‌وگو را به دست گرفت، او خیلی خوب توانست از راگبی صحبت کرده و آن را معرفی کند.): راگبی رشته‌ای هیجانی است. من قبلا دونده بودم، پرش طول و ارتفاع کار می‌کردم، ناخودآگاه وارد این رشته شدم. روز اول زیاد از راگبی خوشم نیامد، اما وقتی دیدم فقط دویدن در این رشته ملاک نیست و چیزی مثل توپ و تعصب به آن وجود دارد، یک حریم داریم و باید از آن دفاع کنیم، برایم راگبی جالب شد. من روز اول در تمرین خنده‌ام گرفت. کسانی که انفرادی کار می‌کنند خودشان را جدا می‌دانند و وقتی وارد یک رشته تیمی می‌شوند برای‌شان سخت است؛ چون همه‌چیز را باید تقسیم کنند، اما رفته‌‌رفته برایم جذاب و جذاب‌تر شد.

شقایق (متولد ۷۴ است و تجربه حضور در آلمان را داشته و در عین این‌که جوان است به‌عنوان یک بازیکن باتجربه هم به حساب می‌آید.): من هم از فوتسال آمدم و روزهای اول زیاد تمایلی نداشتم، اما رفته‌رفته جذب آن شدم و بعد که درگیری‌ها و کار تیمی و رفاقت‌ها را دیدم ماندگار شدم.

مهدی (متولد ۷۸، پسر ساده‌ای است آن‌قدر که وقتی همه از پیشرفت راگبی حرف می‌زنند او می‌گوید نه ما فدراسیون اما حالا انجمن شده‌ایم؛ البته در ادامه روند رو به رشد راگبی را تایید هم کرد): من هم ورزش انفرادی کار می‌کردم، تیراندازی با کمان بودم و از طریق مشاور تربیت‌بدنی جذب شدم. بسکتبال، دوومیدانی، والیبال، فوتبال و حتی شطرنج (فکر) را بازی کردم و از آن‌جایی که دنبال این بودم که درگیر ورزشی شوم که قدرت بدنی‌ام را بالا ببرد از راگبی خوشم آمد و بعد هم عاشق آن شدم.

رضا (متولد ۷۸ و به نظر می‌رسد از آن پسرهایی است که بیشتر دوست دارد شنونده باشد تا گوینده برای همین هم کمتر صحبت کرد): من هم اکثر رشته‌ها را کار کردم؛ چون بچه‌های تربیت‌بدنی باید همه رشته‌ها را تجربه کنند و هرکسی جذب یک رشته می‌شود. من هم بسکتبال، تکواندو، فوتبال و کشتی را کار کردم، اما در نهایت راگبی‌باز شدم.

غزاله (متولد ۷۶ است و با پای مصدوم و لنگ‌لنگان به دفتر روزنامه آمد، اما معلوم بود سرشار از انگیزه است): من دوومیدانی کار می‌کردم، مربی دوومیدانی‌ام که الان مربی تیم راگبی کرج است پیشنهاد داد به راگبی بروم، من هم قدرتی بودم هم سرعتی و این برای راگبی‌بازشدن امتیاز بود. اوایل چون قبلا انفرادی کار می‌کردم مغرور بودم و با کسی تمرین نمی‌کردم، اما رفته‌رفته به جمع وارد شدم و خوشم آمد و حس خوبی داشتم، هیجانم بالا بود و استرس زیادی نداشتم.

مهرسا: (کوچک‌ترین این جمع بود؛ متولد ۷۹ از کرج می‌آمد برای همین دیرتر از بقیه رسید، او هم ترجیح می‌داد مثل رضا بیشتر شنونده باشد) من هم مامانم باعث شد راگبی‌باز شوم؛ مربی است و من  را هم به‌سمت این رشته کشاند.

راگبی را برای‌مان تعریف کنید. چطور رشته‌ای است؟

فرشته: دیدید می‌گویند دوومیدانی مادر همه رشته‌هاست، به نظر من، می‌توان گفت راگبی هم، مادر همه رشته‌های سرعتی، قدرتی و فکری است آن‌هم به‌خاطر این‌که جثه مهم اما فکر مهم‌تر است. در این رشته درگیری داریم، اما نباید نه تو و نه طرف مقابلت آسیب ببیند؛ پس باید هم مراقب خودت باشی، هم حریفت.

درگیری دارد اما رفاقت و صمیمیت هم در آن دیده می‌شود. سرعت دارد، اما نباید طوری باشد که یارانت عقب بمانند، بلکه باید طوری بدوی که بقیه همپای تو باشند و تیم جلو برود؛ مثلا در فوتبال یا هندبال به یک نفر توپ را می‌دهند و آن تک نفر جلو می‌رود، اما در رشته ما وقتی یک نفر ضدحمله می‌زند همه امیدش به این است که بقیه هم‌تیمی‌هایش همراه او بیایند و تنهایش نگذارند.

در رشته‌های دیگر یک بعد داریم؛ مثلا در رشته‌های انفرادی باید همه را کنار بزنی که به مقام برسی، اما در رشته ما با تیم مقابلت باید رفاقت کنی، تیم رقیب باید قوی باشد تا تو بتوانی خوب بازی کنی. در واقع، باید مجبور کنی تیم مقابل خوب بازی کند. جنبه‌های مثبتش بسیار زیاد است. در حقیقت می‌توان گفت راگبی کش‌سان است و آدم‌ها را سمت خودش می‌کشاند.

خیلی‌ها فکر می‌کنند راگبی همان فوتبال آمریکایی است. چه تفاوت‌هایی بین این دو رشته وجود دارد؟

شقایق: راگبی یک بازی انگلیسی است و قدمت آن از فوتبال آمریکایی بیشتر است. راگبی، بازی المپیکی و جهانی است، اما فوتبال آمریکایی بیشتر در همان قاره بازی می‌شود. جنبه درگیری‌هایش کاملا با راگبی متفاوت است. هرقدر این‌جا رفاقت وجود دارد آن‌جا از بین می‌رود.

ما یک قانون داریم حامل توپ را باید بگیری، اما در فوتبال آمریکایی کسی را که حامل توپ است باید بلاک کنی که پاس بدهد و کسانی که احتمال دارد توپ را بگیرند باید بزنی. در راگبی پنج هدف داریم؛ مثلا احترام به همدیگر، همبستگی، احترام به داور برای‌مان بسیار اهمیت دارد. در واقع، مثل یک مشت گره‌شده هستیم، اما در فوتبال آمریکایی این‌گونه نیست.

اما شباهت‌هایی هم دارند؟

فرشته: نوع بازی یکی است. زمین، توپ، سایز ، ابعاد و وزنش متفاوت است. قوانین بازی این‌گونه است که در راگبی بازی رو به‌عقب پیش روی می‌کند، به کسی می‌توانم پاس بدهم که عقب‌تر از من است. کسی را می‌توانم هدایت کنم که عقب‌تر از من است بنابراین باید تا یک جایی بروم که پشتی‌های من شانه به شانه یا توعمق و کنارم حرکت کنند. در فوتبال آمریکایی پاس رو به جلو داریم و یک نفر باید فرار کند و از جمع جدا شود بعد توپ از یک جمع عظیمی به آن نفر می‌رسد که خالی است. این درحالی‌که در راگبی اصلا پاس رو به جلو نداریم پاس شوت داریم که حتما باید با پا ضربه بزنیم، فرق‌های قوانینی دارد.

مهدی: در کل شباهت در هدف است و امتیازگیری‌ها مثل هم هستند.

عکس‌العمل دوستان و آشنایان وقتی می‌گفتید راگبی بازی می‌کنید، چگونه بود؟

فرشته: من اصالتا برای سیستان و بلوچستان و برای یک طایفه هستم و وقتی در طایفه گفتم من راگبی بازی می‌کنم همه چشم‌هایشان را درشت کردند و گفتند تو؟ با این قد و قواره؟ چه‌جوری؟ همه فکر می‌کنند برای راگبی باز‌شدن به هیکل درشت نیاز است اما این درست نیست و در راگبی شما ساخته می‌شوید و کم‌کم هیکل‌تان شکل می‌گیرد.

اگر یکی در خیابان به‌شما برخورد کند احتمالش هست زمین بخوردید چون وقتی انتظار ضربه‌ای را ندارید امکان دارد با یک انگشت شوکه شوید، اما وقتی انتظار ضربه‌خوردن را داشته باشید مقاوم‌تر خواهید بود. خلاصه سمت ما بیشتر کبدی را می‌شناسند و همه می‌گفتند زو بازی می‌کنی، می‌گفتم نه و باید برای همه توضیح می‌دادم که رشته‌ام چیست.

مهدی: می‌گفتند وااااوو! چرا راگبی؟ بعد کلی باید توضیح می‌دادم.

رضا: می‌گفتم راگبی می‌گفتند بیسبال؟ می‌گفتم: نه راگبی، می‌گفتند: آهان فوتبال آمریکایی، می‌گفتم: نه بابا راگبی (می‌خندد).

در راگبی درگیری زیاد است؟

فرشته: ما قوانینی داریم که نه من آسیب ببینم نه طرف مقابل و بدن‌های‌مان به مرور زمان برای آن درگیری‌ها ساخته می‌شود البته تمام فکرمان این است که درگیر نشویم و قبل از درگیری پاس داده شود. به این اعتقاد داریم که هرچه درگیری کمتر باشد بازی جذاب‌تر می‌شود. بیشتر بازی فکری است تا درگیرانه.

مهدی: ما در راگبی سه‌رشته داریم ۷، ۱۰، ۱۵ که براساس زمان، قانون و تعداد افراد شرکت‌کننده متفاوت است. آقایان ۱۵نفر دارند که درگیری‌ها بیشتر است و درشت‌تر بودن جزو خاصیت‌های آن رشته به حساب می‌آید.

گویا هدف انجمن راگبی در حال‌حاضر سرمایه‌گذاری روی تیم‌های پایه است. برای راگبی بازی‌کردن محدودیت سنی وجود دارد؟

فرشته: در راگبی تا زمانی‌که توانایی داشته باشی می‌توانی بازی کنی، ما در تیم، قهرمان جهان داریم که در ۵۰‌سالگی هنوز راگبی بازی می‌کنند. مثل رانندگی می‌ماند شما سال اولی که گواهینامه می‌گیرید مطمئنا رانندگی شما با ۱۰‌سال بعد متفاوت خواهد بود. هرچقدر تجربه بازی داشته باشی از فکر بهتری بهره‌خواهی برد. اگر هم در ایران روی سنین پایه سرمایه‌گذاری می‌کنند به‌خاطر آینده است وقتی پایه اصولی‌تر باشد در آینده بزرگسالان بهتری خواهیم داشت. خانمی حدود ۱۲-۱۰ سال است راگبی بازی می‌کنند و در این مدت بازیکنان ثابت بودند و این تغییر نسل لازم بود و باید به پایه توجه بیشتری شود.

شقایق: برای من بازیکن که عشق بازی دارم ناراحت‌کننده است که چرا من بازی نمی‌کنم؟ اما اگر بخواهیم کلیات را در نظر بگیریم هدف ما رشد راگبی است و من هم با آن هدف هم مسیر هستم. کار روی پایه خیلی خوب است و باعث می‌شود از پایه قوی شویم.

مهدی: بچه‌ها  گفتند که وضعیت در حال بهترشدن‌است و روند رو به رشدی داریم این‌ها درست است اما راگبی فدراسیون بود و الان انجمن شدیم به‌نظرم این ضعف است.

فرشته: نه راگبی به تنهایی فدراسیون نبود. در سال ۹۱ دو انجمن کریکت و راگبی یک فدراسیون بودند اما دوباره انجمن شدند. شاید انتظار من بازیکن این بود که در سال ۹۲ این اتفاقات امروز باید می‌افتاد اما حداقل این است که الان داریم روبه جلو حرکت می‌کنیم و جای شکرش باقی است. خوشحالم که بالاخره در مسیر پیشرفت قرار گرفته‌ایم. برای رشته‌های نوپایی مثل راگبی این اتفاق دیر می‌افتد و کند حرکت می‌کنند اما همین پله پله بالا رفتن خوب است چون محکم گام برمی‌داریم.

رضا: امیدواریم انجمن راگبی به‌زودی فدراسیون شود. رشته ما المپیکی است و این درحالی‌که خیلی از رشته‌هایی که المپیکی نیستند فدراسیون دارند. ما می‌توانیم خودمان را نشان دهیم. بچه‌های نوجوانان ما در سال‌های آینده خیلی حرف‌ها برای گفتن دارند و در مسابقات اخیر نشان دادند در مقابل تیم‌هایی می‌توانند بازی کنند که از نظر امکانات از ما وضعیت بهتری دارند ولی ما با همین داشته‌های اندک تمام سعی‌مان را می‌کنیم جایی بایستیم که آن‌ها ایستاده‌اند.

پخش زنده مسابقات لیگ برتر راگبی برای نخستین‌بار چطور بود؟

مهدی: خیلی خوب بود و بازخورد خوبی داشت. خیلی‌ها بازی ما را می‌دیدند و این خیلی خوب بود، کسی ما را ندیده بود و برای نخستین‌بار دیده می‌شدیم و حس خیلی خوبی داشت.

غزاله: خودم از پای تلویزیون دیدم و خیلی لذت بردم، حس خاصی داشتم و کلی ذوق کرده بودم.

فرشته: پیشرفت یعنی همین شناخت، یعنی همین روند رشد، یعنی ما به‌عنوان رشته انجمنی دیده شدیم. رشد یعنی همین که یک جامعه بزرگ از ما دیدن کند نه این‌که فقط در محدوده خودمان بمانیم. این‌که می‌گوییم برای نخستین‌بار پخش زنده داشتیم یعنی یک اتفاق خیلی بزرگ برای ما آن‌هم به‌خاطر این‌که معمولا رشته‌هایی پخش زنده دارند که درآمدزا هستند، اما ما از رئیس انجمن گرفته تا بازیکنان همه صاف و ساده می‌آیند بدون چشم‌داشتی. شاید خودمان پول بگذاریم تا روند را پیش ببریم. شاید رئیس انجمن از جیب پول بگذارد یا خود ما پول رفت‌و‌آمدمان را بدهیم.

مهرسا: با پخش زنده همه ذهنیت‌های غلط از راگبی از بین رفت. بعد از آن خیلی‌ها به من می‌گفتند واقعا بازی راگبی را تلویزیون نشان داد؟ می‌گفتم بله، می‌پرسیدند پخش مجدد دارد؟ یا آنهایی که دیده بودند، می‌گفتند لباس‌های شما هم همین است؟ زمین خانم‌ها هم همین اندازه است؟ درگیری دارد؟ فکر می‌کنم بازتاب خیلی خوبی داشت.

فرشته: ما رشته‌ای هستیم که داریم تمام سعی‌مان را می‌کنیم تا پیشرفت کنیم، پخش تلویزیونی تنها یک پله نبود به نظر من خیلی بیشتر بود. شاید آقایان را نشان دادند، اما در کنار آقایان خانم‌ها هم خیلی بالا رفتند همه درباره راگبی کنجکاو شدند و این از نظر رسانه‌ای برای ما خیلی خوب بود.

تیم بانوان آلمان هم به ایران آمد. بازی‌کردن مقابل این تیم چطور بود؟

فرشته: آلمان کشور پیشرفته‌ای است و مثل ما جهان سومی نیست. وقتی ما مقابل جهان دیگری قرار گرفتیم کسی فکر نمی‌کرد بتوانیم آن‌ها را شکست دهیم، حتی خود آلمانی‌ها از باختن مقابل ما ناراحت بودند و باورشان نمی‌شد که این اتفاق افتاده است. بقیه می‌پرسیدند که چطور آلمانی‌ها را بردید؟ این‌که دیگران با ذوق و شوق درباره عشق، انگیزه، اقتدار و هدف تو حرف می‌زنند برای جامعه راگبی خوب بود.

شقایق: وقتی ما به آلمان رفته بودیم هوا سردتر بود و در برف بازی کردیم. شرایط برای‌مان سخت بود ولی توانستیم در نهایت در تورنمنت چهارجانبه نایب قهرمان شویم در اردوهایی که در ایران داشتیم سعی کرده بودند مشابه با آلمان برنامه‌ریزی کنند و کمی کارمان را راحت‌تر کرد.

غزاله: از نظر من آلمان نسبت به ایران سردتر نبود در ایران هم برف می‌آمد و تمرین می‌کردیم البته روز آخر تقریبا روی یخ بازی کردیم که کمی سخت بود. زمین را آبیاری کرده بودند و چمن یخ‌ زده‌بود. نخستین تجربه برون‌مرزی برای رده سنی زیر ۲۰‌سال بود که به نظرم خیلی خوب بود.

آلمانی‌ها وقتی به ایران آمدند با حجاب بازی کردند؛ مشکلی با این موضوع نداشتند؟

فرشته: خودشان قبول کردند که با حجاب بازی کنند. به قول دکتر حسن میزرا آقابیک، هر رفتی، آمدی دارد و فکر می‌کنم که این تنها برای راگبی اتفاق افتاد. خیلی از رشته‌های تیمی سفرهای برون‌مرزی می‌روند، اما کسی زیاد به ایران نمی‌آید و تنها در راگبی بانوان این اتفاق افتاد که ما به آلمان رفتیم و آن‌ها هم آمدند. راگبی به‌خاطر پوششی که دارد حجاب مشکل زیادی در آن ایجاد نمی‌کند.

در راگبی به‌خاطر برخوردهایی که وجود دارد اکثرا لگ پای‌شان می‌کنند یا بلوزهای آستین‌بلند می‌پوشند، اما مقنعه ندارند و اکثرا هد می‌گذارند. برای‌شان جالب بود که این گردی صورت فقط دیده می‌شود. وقتی بچه‌ها را در آلمان دیده بودند که موقع بازی یک‌ نوع حجاب دارند و بعد از بازی هم حجاب دیگری، نظرشان جلب شده بود و برای همین دوست داشتند که تجربه کنند.

در مسابقات، راگبی‌بازها عادت دارند که لباس‌های‌شان را به هم می‌دهند. خیلی وقت‌ها از ما لباس نمی‌خواستند و دنبال مقنعه‌های‌مان بودند؛ آن‌هم به‌خاطر این‌که در راگبی احتمال دارد موها کشیده شود و مقنعه می‌تواند مانع آن شود؛ البته مقنعه‌ای که آلمان‌ها دوخته بودند از مال ما خیلی بهتر بود و دوست داشتم از کاپیتان آن‌ها مقنعه‌اش را بگیرم. (می‌خندد)

حضور در ایران برای‌شان چطور تجربه‌ای بود؟ صحبتی با هم کردید؟

غزاله: خیلی خوش‌شان آمده بود و یک هفته حالت گردشگر در ایران داشتند. کلی لذت برده بودند و از فرهنگ ایرانی خوش‌شان آمده بود.

فرشته: نگاره‌های ایران همیشه برای‌شان تصویری بوده است و آن را از پشت یک صفحه دیده بودند. اطلاعات‌شان از ایران شنیداری بوده و دیداری تجربه نکرده بودند وقتی به ایران آمدند شرایط خوبی برای‌شان فراهم شده بود و به جاهای دیدنی تهران رفته بودند.

به‌جز ورزش از فرهنگ ما خیلی خوش‌شان آمده بود؛ البته از آشغال‌ریختن ایرانی‌ها در خیابان بسیار متعجب بودند. صبح به یک پارک رفته بودند و فکر نمی‌کردند مردم ایران خیلی اهل ورزش باشند و برای همین وقتی دیده بودند که در پارک از پیر تا جوان، صبح زود ورزش می‌کنند، تعجب کرده بودند یا در مجموعه انقلاب از این‌که می‌دیدند مردم عادی همه دارند تندتند پیاده‌روی می‌کنند خوش‌شان آمده بود.

شقایق: ما در آلمان که بودیم، همه‌جا پیاده می‌رفتیم و در واقع ستاد تظاهراتی راه انداخته بودیم (می‌خندد) ولی آن‌ها در تهران شرایط خوبی داشتند و با یک اتوبوس همه‌جا می‌رفتند و بسیار ذوق کرده بودند. کلی هم فیلمبرداری کردند و از این‌که آدم‌ها در خیابان متفاوت بودند، خوش‌شان آمده بود.

بانوان ما مسابقات آسیایی را در پیش دارند؛ آن رقابت‌ها را چطور می‌بینید؟

مهرسا: مسابقات آسیایی برای‌مان خیلی مهم است و بچه‌ها بسیار تلاش می‌کنند و بسیار پیشرفت کرده‌اند. امیدوارم اتفاقات خوبی برای‌مان بیفتد.

فرشته: برای نخستین‌بار است که تیم زیر ۱۷ سال در مسابقات آسیایی شرکت می‌کند و سطح خوبی دارند و تنها کمی بی‌تجربه هستند. ما که از بیرون نگاه می‌کنیم به این بچه‌ها ایمان داریم و خودشان باید از نظر روانی روی خودشان کار کنند و اعتماد به نفس داشته باشند. از نظر بدنی و فیزیکی آماده هستند و باید از نظر ذهنی هم آماده شوند تا اتفاقات خوبی برای‌شان بیفتد.

درآمد راگبی‌بازان چطور است؟ در لیگ برتر قراردادها چگونه بسته می‌شود؟

فرشته: اصلا درآمد ندارد. برای راگبی‌بازها، مربیان، داوران و تمام اقشار راگبی، هیچ درآمدی وجود ندارد! یک سفره پهن است و هر کسی یک چیز وسط سفره می‌گذارد. دیدید وقتی می‌رویم پیک‌نیک، می‌گویند هرکس یک چیزی بیاورد؟ الان هم راگبی همین‌طور است.

مهدی: اما ما در ساحلی بازی کردیم، به تیم قهرمان یک میلیون دادند و به تیم دوم هم ۷۵۰ تومان دادند.

فرشته: آن‌هم تقسیم می‌شود بین بچه‌ها، هزار تومان هم هزار تومان است.

مهدی: نه، تقسیم هم نشد. قرار شد همان را خرج تیم کنند.

یعنی در لیگ برتر با بازیکنان قرارداد بسته نمی‌شود؟ هیچ دریافت مالی‌ای ندارید؟

فرشته: رشته‌های نوپایی مثل ما که انجمن هستند، تنخواه کمی برای آن‌ها در نظر گرفته شده و نمی‌توانیم انتظار حقوق و پاداش داشته باشیم. همین‌که مدال می‌دهند و تقدیر می‌کنند برای ما جای شکرش باقی است، اما در سال ۹۳ رئیس انجمن مراسمی برگزار کرد و مبلغی جایزه دادند. اگر روزی فدراسیون شویم و بتوانیم پخش تلویزیونی بگیریم می‌توان به جذب اسپانسر و دریافت مالی امیدوار بود.

پس یعنی الان شما هزینه می‌کنید؟

رضا: نه هزینه هم نمی‌کنیم. نه پول می‌گیریم نه پول می‌دهیم.

فرشته: البته هزینه‌های شخصی وجود دارد مثلا من باید برای خودم استوک و لباس بخرم.

غزاله: البته برای اعزام هم بستگی دارد که تیم اسپانسر داشته باشد یا نه. اگر نداشته باشیم بچه‌ها مجبور می‌شوند پول بگذارند که هزینه سفرمان دربیاید. برای مسابقات قهرمانی کشور، این تجربه را داشته باشیم.

مهرسا: در برخی از تیم‌ها وضعیت بازیکنان هم زیاد خوب نیست و اسپانسر هم نداریم؛ مثلا بچه‌ها نتوانستند پول بدهند و مربی‌مان مجبور شد از جیبش پول بگذارد که ما بتوانیم در مسابقات شرکت کنیم. تیم ما کرج است و وضع اقتصادی بچه‌ها زیاد خوب نیست.

یعنی بازیکنان در لیگ برتر جابه‌جا نمی‌شوند؟ باشگاه‌ها بازیکن نمی‌خرند؟

رضا: بعضی تیم‌ها هستند که بازیکن می‌خرند؛ مثلا تیم کنگره، تهران‌کلاپ یا تیم شیراز این کار را می‌کنند؛ مثلا می‌گویند اگر این بازی را برای ما بازی کنی ۵۰۰ تومان بهت می‌دهیم.

بازیکن خارجی در لیگ نداریم؟

مهدی: امسال تیم اوتانا، سه بازیکن از ترکیه گرفته است.

فرشته: نخستین‌بار است که این اتفاق افتاده و آن‌هم به‌خاطر این‌که یکی از بازیکنان ما در ترکیه زندگی می‌کند و توانسته آن‌جا حضور خوبی داشته باشد و مربی تیم بانوان ترکیه شده است. آقایان ما هم رفتند در ترکیه، تورنمنت دوستانه برگزار کردند. بازهم یا خود تیم اسپانسر جور می‌کند یا خود بچه‌ها هزینه کرده و در این تورنمنت‌ها شرکت می‌کنند.

رضا: بازیکنان انگلیسی و آمریکایی هم داشته‌ایم.

فرشته: این‌ها برای سفارت هستند و در کشورهای خودشان راگبی بازی می‌کردند، اما الان در ایران زندگی می‌کنند. برای همین یک تیم داریم به اسم سفارت که در مسابقات شرکت می‌کنند. بیشتر آن‌ها ایرانی نیستند، اما بین آن‌ها هم هستند ایرانی‌هایی که در سفارت کار می‌کنند.

با این اوصاف سطح لیگ برتر چطور است؟

مهدی: امسال خیلی بهتر از سال‌های گذشته بود و ما راضی هستیم. روند رو به رشدی داریم و این خیلی خوب است.

سطح مسابقات بانوان چطور است؟

فرشته: در مسابقات خانم‌ها امسال غوغا بود. از بزرگسالان دو نفر بیشتر باقی نمانده‌ایم. برای خانم‌ها کمی متفاوت است. مبحث ازدواج و بچه‌دار شدن را داریم. وقتی زندگی شخصی پیشرفت می‌کند، زندگی ورزشی‌اش ناخودآگاه کمرنگ می‌شود و برای خانم‌های راگبی‌باز ما این اتفاق افتاد.

مهدی: آقایان یعنی ازدواج نمی‌کنند؟

فرشته: آقایان وقتی ازدواج می‌کنند بازهم اختیار دست خودشان است. وقتی مسابقه می‌روند، خانم فقط می‌پرسد کی برمی‌گردی؟ اما یک خانم نه‌تنها باید به شوهرش جواب دهد بلکه باید به مادر شوهر و خواهر شوهر هم جواب پس دهد که چرا مثلا پسرم را تنها گذاشتی؟ چرا غذا درست نمی‌کنی؟ چرا نوه‌ام را درست بزرگ نمی‌کنی؟

نسل جدید راگبی بازان را چطور می‌بینید؟

فرشته: من خودم دو سال بازی نکردم و دوباره برگشتم و شاهد رشد خیلی خوب بانوان بودم. خیلی از بچه‌ها تازه آمده‌اند و با وجود این‌که ۶-۷ ماه است راگبی بازی می‌کنند، اما خیلی باتجربه هستند. ما راگبی را خودمان یاد گرفتیم و خودمان را کشتیم تا پیشرفت کنیم.

بچه‌های جدید از تجربیات ما استفاده می‌کنند و این یعنی یک پله از ما بالاتر هستند. زمانی‌که من شروع کردم کسی نبود که با او صحبت کنم و مشورت بگیرم و از تجربیاتش استفاده کنم. چیزی که من به زور به‌دست آوردم نسل جدید خیلی راحت به آن رسیده است. سرعت، قدرت و تجربه را در کنار هم دارند و پازل خوبی را تشکیل می‌دهند. در این مسابقات سبک بازی و نوع بازی بچه‌ها و قانونمند بودن آن‌ها خیلی به چشم آمد و روند خوبی داریم.

غزاله: با این‌که خیلی‌ها فکر می‌کنند سطح لیگ برتر از دسته یک بالاتر است، اما ما امسال شاهد بودیم که مسابقات لیگ یک خیلی سخت‌تر بود و شاهد بازی‌های سنگینی بودیم. آن‌ها اطلاعات بالایی داشتند و فنی بازی می‌کردند. من لذت بردم.

آسیب‌دیدگی در راگبی زیاد است؟

غزاله: اگر بلد باشی نه، زیاد آسیب‌دیدگی ندارد.

فرشته: شما باید آمادگی‌اش را داشته باشی؛ آن زمان توده عضلانی شما مقابله می‌کند. شاید مصدومیت‌هایی که در زمین راگبی اتفاق می‌افتد خیلی کمتر از زمانی باشد که بیرون اتفاق می‌افتد. یک زمانی پای بچه‌ها هنگام دویدن پیچ می‌خورد. ما بیرون راگبی بیشتر شاهد آسیب‌دیدگی بوده‌ایم تا داخل بازی.

رضا: در همه رشته‌ها آسیب‌دیدگی وجود دارد حتی برای کسی که شطرنج بازی می‌کند. راگبی هم مثل همه رشته‌هاست و هیچ رشته‌ای بدون آسیب‌دیدگی نیست.

چشم‌اندازتان از راگبی چیست و دوست دارید به کجا برسید؟

غزاله: حداقل این‌که وقتی می‌پرسند رشته‌تان چیست می‌گوییم راگبی نگویند این چه رشته‌ای است!

فرشته: حداقل با فوتبال آمریکایی اشتباهش نگیرند.

مهدی: به المپیک برید.

یعنی شما حداقل‌ها را هم ندارید؟ آرزوی‌تان شناخته شدن راگبی است؟

فرشته: بله، شاید اسمش این باشد که راگبی ۱۵ سال است در ایران حضور دارد، اما رشته‌ای که در خفا و تاریکی کار کند و دیده نشود، صدسال هم بگذرد هیچ کس آن را نمی‌شناسد. برای من راگبی‌باز این مهم است که وقتی می‌گوییم راگبی بازی می‌کنیم مردم آن را بشناسند مثل والیبال یا بسکتبال، بعد از شناخته شدن بزرگ‌ترین هدف ما فدراسیون شدن است و بعد هم امیدواریم راگبی ما به المپیک راه پیدا کند.

شقایق: امیدوارم به جایی برسیم که اگر روزی به ما گفتند یک تورنمنت در آلمان هست نگوییم بودجه نداریم. ما انگیزه و توان و پتانسیل درخشیدن را داریم و الان تنها بحث مالی برای ما مشکل‌ساز است. دلم می‌خواهد دغدغه مالی نداشته باشیم.

فکر می‌کنید روزی برسد که شما از راگبی درآمد کسب کنید؟

فرشته: صددرصد چون بچه‌ها بسیار باانگیزه کار می‌کنند. اگر جامعه و وزارت ورزش به ما کمک نکند بچه‌های راگبی خودشان دست از تلاش برنخواهند داشت، همانطور که تا الان خودمان جلو آمدیم و کسی بیرون از این خانواده کمک‌مان نکرده است. الان رسانه‌ای شدیم پس می‌توانیم بیشتر از این‌ها را با همدیگر انجام دهیم.

چرا تا حالا سعی نکردید راگبی را به مردم بشناسانید؟

فرشته: راگبی از سال ۸۳ برای آقایان راه افتاد و تا سال ۹۰ همه درگیر این بودند که راگبی را بسازند و از سال ۹۰ راگبی ساخته شد، اما سال ۹۲ یک دفعه ریخته شد، چون پایه ضعیف بود. در این یکی دوسال اخیر بچه‌ها تلاش کردند و تیمی را ساختند که حرف برای گفتن داشته باشد. سال‌های سال در رده بانوان فقط کرمان قهرمان می‌شد، امسال هم فکر می‌کرد برای دهمین‌بار قهرمان می‌شود؛ همیشه دو هفته قبل از مسابقات تمرین می‌کردند و می‌گفتند ما که قهرمانیم، اما امسال از مسابقات زیر ۱۷ سال یک تیم قوی را پرورش دادند و به لیگ یک آمد و در نهایت به قهرمانی دست یافت و این نشان می‌دهد که ما رو به پیشرفت هستیم. از همین رو ما تا یک جایی فقط داشتیم به همدیگر می‌گفتیم و درگوشی راگبی را برای هم تعریف می‌کردیم، اما الان می‌خواهیم با صدای رسا به همه بگوییم راگبی را بشناسید و آن را دوست داشته باشید.

عملکرد حسن میرزاآقابیک، رئیس انجمن راگبی تا به اینجا چطور بوده؟

فرشته: دیدگاه‌ها و توقعات متفاوت است. من تجربه ۹۰ تا ۹۶ را نگاه می‌کنم؛ دوران صادق عابدی هم بودم و با مربیان متفاوتی کار کردم. من می‌گویم پیشرفت‌مان تا اینجا خیلی چشمگیر بوده است. به نظر من دکتر همه تلاشش را می‌کند تا وقتی که در راگبی هست بتواند این رشته را به یک جایی برساند که وقتی رفت با خیال راحت برود. دوست دارد این رشته را همه بشناسند؛ در این چند سال اخیر نیز پیشرفت راگبی خیلی چشمگیر بوده است.

شقایق: به نظر من هم در سال‌های اخیر خیلی تلاش کردند؛ همین‌که یک تیم خارجی به ایران می‌آید یا ما در تورنمنت خارجی حضور پیدا کردیم اتفاق خوبی بود. کمپ تمرینی مشترک با تیم‌های دیگر داشتیم برای‌مان خیلی خوب بود.

مهدی: همین‌که ما این‌جا آمدیم و تلویزیون هم مسابقات‌مان را پخش کرده است یعنی موفقیت؛ یعنی این‌که روند رو به رشدی را طی می‌کنیم.

غزاله: دکتر از خودش برای ما مایه گذاشته است. شاید بعضی وقت‌ها حتی از جیبش خرج کرد که ما بتوانیم کمپ تمرینی داشته باشیم. واقعا حضورشان مثبت بوده است.

نقدی که عده‌ای به میرزاآقابیک می‌کنند این است که می‌گویند راگبی را خانوادگی مدیریت می‌کنند. این را چطور می‌بینید؟

فرشته: ما یک سفره پهن کرده‌ایم و هر کس هر چیزی که می‌تواند سر این سفره می‌گذارد. من از سال ۹۰ به لطف ایشان مدرک مربیگری راگبی را دارم و او باعث شد که مدرس به ایران بیاید و ما راحت بتوانیم مدرک بگیریم. مدرک داوری را دارم، اما من فرشته سارانی، اگر مربیگری و داوری برایم جنبه مالی نداشته باشد شاید از زندگی‌ام نزنم و دنبال راگبی نروم؛ بنابراین اگر کسی بخواهد پیگیر باشد باید خیلی ازخودگذشتگی کند و بدون چشم‌داشت مالی کار کند. به خیلی از بچه‌ها پیشنهاد شد که برای استعدادیابی مسئول شوند و به انجمن کمک کنند، اما کسی استقبال نکرد آن‌هم به‌خاطر این‌که جنبه مالی نداشت.

حالا فکر کنید شما به‌عنوان رئیس انجمن یک نفر را به‌عنوان نایب‌رئیس می‌آورید. چه کسی می‌تواند بدون چشم‌داشت مالی بیاید و کار کند؟ خانم ایشان بهترین گزینه بود؛ به‌خاطر این‌که سال‌ها در کنار خودشان در ورزش فعال بودند و همه ورزشی‌ها را می‌شناسند و بدون چشم‌داشت مالی که بسیار مهم است کار می‌کند.

کارهای روابط بین‌الملل ما را پسر ایشان انجام می‌دهند و شاهد پیشرفت در این بخش هستیم و می‌بینیم که چه ارتباط‌های خوب بین‌المللی‌ای برقرار کرده اند، حتی پخش تلویزیونی گرفته‌اند و با رسانه‌ها ارتباط خوبی برقرار شده... این‌ها پیگیری می‌خواهد و چه کسی می‌تواند این کارها را انجام دهد بدون چشم‌داشت مالی؟ بنابراین اگر خانوادگی شده، در واقع خانواده دارند به دکتر کمک می‌کنند، نه این‌که دنبال پست و پول باشند. ما در راگبی چیزی نداریم و همه هم می‌دانند بودجه‌ای نداریم و خانواده میرزاآقابیک بدون چشم‌داشت مالی بیشترین بازدهی را داشته‌اند.

پس همه با مدیریت خانوادگی او موافق هستید؟

غزاله: کسانی که از دور نگاه می‌کنند، سر سفره ما ننشسته‌اند و نمی‌دانند چه داریم و چه نداریم، برای همین هم نظرهای غلطی می‌دهند، اما ما که می‌دانیم همه موافق هستیم.

با لباس‌های‌تان مشکلی ندارید؟

فرشته: برای ما حجاب در واقع مصونیت دارد و تنها مشکلی که داریم، گشادی و نازکی بیش از حد لباس‌هاست آن‌هم به‌خاطر این‌که در راگبی برای درگیری‌هایی که وجود دارد لباس‌ها چسبان است تا حریف نتواند آن را بکشد. ما خودمان را می‌کشیم تا به حریف برسیم و هرکاری می‌کنیم نمی‌توانیم آن‌ها را بگیریم؛ یعنی باید بمیریم تا بتوانیم حریف‌مان را بگیریم چون هم لباس‌هایشان چسبان است و هم لیز می‌خورد ولی آن‌ها راحت ما را می‌گیرند. به‌خاطر گشادی لباس‌ها حتی اگر دو گام عقب‌تر از ما هم باشند راحت لباس‌مان را می‌گیرند و نمی‌توانیم فرار کنیم. همیشه یک گام جلو هستیم، اما به‌خاطر لباس‌ها باید چهار گام جلو باشیم تا نتوانند ما را بگیرند. لباس فقط در سد کردن ما مشکل‌ساز شده است وگرنه از نظر دیگر مشکل نداریم و کمتر مصدوم می‌شویم.

کرمانشاه را می‌توان قطب راگبی دانست؟

شقایق: قطب نه، اما قدمت بیشتری از نظر قهرمانی دارند و از سال ۸۵ حضور مداومی در مسابقات داشتند، اما الان شاهدیم که در سراسر کشور راگبی بازی می‌شود.

و این‌که آرزوی‌تان چیست؟

غزاله: نیاز داریم فدراسیون شویم. جمعیت ما رو به افزایش است و همه داریم تلاش می‌کنیم راگبی بالا بیاید. وقتی یکی می‌پرسد چه ورزشی انجام می‌دهی؟ دوست ندارم ببینم تعجب کرده یا می‌گوید فوتبال آمریکایی است؟ دوست دارم ورزش را بشناسند.

فرشته: آرزوی همه ما این است که رشته‌مان شناخته‌شده باشد و دیگر انجمن نباشیم و به‌عنوان یک ورزشکار در این رشته روی ورزش‌مان تمرکز کنیم و نگران مسابقات، اسپانسر، بودن و نبودن‌ها نباشیم. برای هدف‌مان بدویم و هدف‌مان این نباشد که رشته‌مان را به بقیه بشناسانیم و ما باید فقط به بالا بردن پرچم‌مان فکر کنیم.

مهدی: یک رشته هستیم که توانایی و انگیزه المپیکی‌شدن را داریم و آرزوی همه ورزشکاران این است. دل‌مان می‌خواهد هدف‌مان بزرگ شود و نسل بعد از من امیدوار به کسب مدال در المپیک باشد.  

رضا: من دوست دارم به ما اهمیت بدهند وقتی یکی مصدوم می‌شود، تنهایش نگذارند و کنارمان باشند.

ممنون از این‌که مهمان ما بودید و این گفت‌وگوی خوب را انجام دادید.

فرشته: ممنون از شما که این فضا را برای ما ترتیب دادید. نخستین‌بار است که بچه‌های راگبی این‌گونه در یک رسانه دور هم نشستند و درددل کردند و از آرزوهای‌شان گفتند. امیدواریم که به این‌جا ختم نشود و «آسمان آبی» شروعی باشد برای بیشتر دیده‌شدن راگبی و بتوانیم بیشتر از این‌ها درباره رشته‌مان حرف بزنیم تا مردم بخوانند و بدانند که راگبی چه رشته‌ای است و به آن علاقه‌مند شوند.

asemandaily.ir
  • 23
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۷
غیر قابل انتشار: ۸
جدیدترین
قدیمی ترین
با سلام. من از طرفداران و بازیکنان رشته گریدیرون هستم و برایم عجیب است بازیکنان راگبی از رشته ای که به نوعی مشتقی از رشته خودشون است اطلاع کافی از قوانین ندارند. ابتدا بگویم این بازی نیز اگر بلد باشید درصد مصدومیت ها پایین است و دوم شما نمیتوانید بازیکن حریف در انتظار توپ را قبل از گرفتن توپ تکل کنید و اگر حتی لباس او را بگیرید فلگ میگیرند.احترام به داور و رفاقت کسی نگفته در گریدیرون نیست بخاطر ادرنالین و هیجان زیاد بازی بازیکنان معمولا پرهیاهو هستند اما کوچکترین رفتار غیر ورزشی مجازات دارد. لطفا ورزش گریدیون را بد جلوه ندهید.
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
زمان پخش مسابقات از تلویزیون
  • پنج شنبه ۱ آذر
    جام حذفی ایران
    پرسپولیس - مس سونگون
    ۱۶:۱۵
  • لیگ برتر امارات
    العروبه امارات - العین امارات
    ۱۹:۰۰
  • جمعه ۲ آذر
    جام حذفی ایران
    تراکتور - گل گهرسیرجان
    ۱۵:۰۰
  • جام حذفی ایران
    فرد البرز - خیبر خرم آباد
    ۱۶:۱۵
  • جام حذفی ایران
    شناورسازی قشم - مس رفسنجان
    ۱۷:۳۰
  • جام حذفی ایران
    پارس جنوبی جم - سپاهان
    ۱۷:۴۵
  • لیگ حرفه‌ای عربستان
    الفیحا - الاهلی عربستان
    ۱۸:۲۰
  • لیگ حرفه‌ای عربستان
    النصر - القادسیه
    ۲۰:۳۰
  • بوندسلیگا آلمان
    بایرن مونیخ - آگزبورگ
    ۲۳:۰۰
  • لیگ یک فرانسه
    پاری سن ژرمن - تولوز
    ۲۳:۳۰
  • شنبه ۳ آذر
    لیگ برتر انگلیس
    لسترسیتی - چلسی
    ۱۶:۰۰
  • جام حذفی ایران
    استقلال خوزستان - پیکان
    ۱۶:۴۵
  • سری آ ایتالیا
    هلاس ورونا - اینتر
    ۱۷:۳۰
  • بوندسلیگا آلمان
    بایرلورکوزن - هایدنهایم
    ۱۸:۰۰
  • بوندسلیگا آلمان
    دورتموند - فرایبورگ
    ۱۸:۰۰
  • لیگ برتر انگلیس
    آرسنال - ناتینگهام فارست
    ۱۸:۳۰
  • لیگ برتر انگلیس
    استون ویلا - کریستال پالاس
    ۱۸:۳۰
  • لیگ برتر انگلیس
    فولام - ولورهمپتون
    ۱۸:۳۰
  • سری آ ایتالیا
    آث میلان - یوونتوس
    ۲۰:۳۰
  • لیگ برتر انگلیس
    منچسترسیتی - تاتنهام
    ۲۱:۰۰
  • لالیگا اسپانیا
    سلتاویگو - بارسلونا
    ۲۳:۳۰
ویژه سرپوش