همه ما یک حسن یزدانی درون خود داریم که گمش کردهایم، برای همین وقتی او روی تشک مبارزه سلحشورانه بر حریف یورش برده و از چپ و راست او را به پل میبرد، احساس یک فاتح به ما دست میدهد که دارد تمام بیعدالتیهایی که در حقش شده را با خمیر کردن رقیب جبران میکند.
آن روز وسط تشک فینال المپیک حسن یزدانی درون ما بود که داشت با انور گدوئف روس پیکار میکرد و میرفت تا کشتیگیر مکار را گرفته و ببرد! ما در خانه همانقدر بالا و پایین پریدیم که یزدانی روی تشک. در فینال جهانی پاریس نیز همینطور یا وقتی در کرمانشاه مقابل دیوید تیلور آمریکایی شکست خورد انگار ما بودیم که وا دادیم و تسلیم رقیب شدیم.
در جهانی مجارستان نیز وقتی در دور نخست باز مغلوب تیلور شد این خود ما بودیم که دستمان از طلا کوتاه ماند. او خود گمشده ماست.
یزدانی سال سختی را پشت سر گذاشت؛ او بعد از قبول شکست دوباره مقابل دیوید تیلور آمریکایی یک سال دشوار را سپری کرد تا دوباره قهرمان دنیا شده و ثابت کند که بهترین آزادکار جهان است. وقتی در همان دور نخست جهانی مجارستان و در کمال ناباوری به تیلور باخت، بسیاری از منتقدان کار او را تمام شده دانستند و اعلام کردند که دیگر نمیتواند خود را جمع و جور کرده و برای نشانی به غیر از طلا روی تشک حاضر شود اما او اینبار نیز نشان داد که منتقدان اشتباه میکنند و با کشتیهای توفانی خود رقبا را یکی پس از دیگری شکست داد و به مدال برنز رسید. او یک سال منتظر ماند تا سکوی نخست دنیا را پس بگیرد و بشود همان ستاره دوست داشتنی که جز طلا چیزی برازندهاش نیست.
یزدانی امسال آمادگی بالایی داشت، جنس آمادگیاش مرغوب بود همچون آمادگی در بازیهای المپیک، مثل آمادگی رقابتهای جهانی ۲۰۱۷ پاریس، همچون آمادگی مسابقات همبستگی کشورهای اسلامی در باکو که تمام رقبا را در کمترین زمان ممکن یکطرفه برد. حسن وقتی واقعاً آماده میشود، هیچکس نمیتواند مقابل حملات او دوام بیاورد و انرژی خاصی از کالبد تنومندش به اطراف پخش میشود که آدم را مجذوب میکند. قبل از المپیک، پیش از جهانی پاریس، قبل از رقابتهای همبستگی کشورهای اسلامی و امسال در جهانی نورسلطان این انرژی از طرف یزدانی احساس میشد؛ انرژی نابی که همچون هالهای او را در برمیگیرد و وقتی آدم نزدیکش میشود حالتی شبیه برق گرفتی به او دست میدهد، گویی جریان مغناطیسی از درون یزدانی به بیرون منتقل میشود که میخواهد آدم را بگیرد و پرتاب کند.
اما اینکه حسن یزدانی چگونه اینطور شده، جای بحث دارد، شاید بسیاری بگویند یزدانی به خاطر شرایط ژنتیکی و البته تأثیر محیط، یعنی زندگی در شهر کشتیخیز جویبار اینطور جنگنده بار آمده است، بله اینها عوامل تأثیرگذاری هستند اما تمام چیزی که نیاز است تا یک نفر تبدیل به حسن یزدانی شود نیست، برای حسن یزدانی شدن چیزهای دیگری هم نیاز است که در ما گم شده.
مگر برادران یزدانی از همان پدر و مادر حسن نیستند و در جویبار متولد و بزرگ نشدهاند؟ مگر دیگر اهالی جویبار در مکانی دیگر متولد شده و در شهری غیر از شهر کشتیخیز جویبار بزرگ شدهاند؟ در واقع چیزی که در حسن یزدانی وجود دارد و او را تبدیل به قهرمانی سترگ کرده از درون اوست، چیزی که ما گم کردهایم، او پیدا کرده است. راستش را بخواهید، همه ما میتوانیم حسن یزدانی حوزه خود باشیم، به شرطی که مثل یزدانی فکر و تلاش کنیم و برای این کار قبل از هر چیز باید حسن یزدانی گمشده درونمان را پیدا و بیدار کنیم؛ او این کار را کرد و شد حسن یزدانی.
وحید جعفری
- 19
- 6