به گزارشروزنامه شرق، ، سال ۹۱ بود که مأموران پلیس در جریان قتل مرد جوانی به نام کیوان در گورستانی در استان تهران قرار گرفتند. وقتی مأموران به محل رفتند متوجه شدند کیوان با شلیک به سرش کشته شده است و عاملان قتل احتمالا سوار موتورسیکلت بوده اند، به دلیل آن که رد چرخ یک موتورسیکلت در محل مشهود بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی و آغاز تحقیقات مشخص شد جوانی به نام امیر از مدت ها قبل با کیوان دچار اختلاف بوده و کینه ای قدیمی میان آنها وجود داشته است.
به این ترتیب مأموران به دنبال امیر رفتند تا او را مورد سوال قرار دهند اما بررسی ها نشان داد امیر از روز مرگ کیوان ناپدید شده است. در ادامه تحقیقات مخفیگاه امیر شناسایی و وی بازداشت شد. پسر جوان به قتل اعتراف کرد و گفت کیوان برادرش را لو داده و شهادت داده بود که او در یک سرقت مسلحانه و تجاوز به یک کودک متهم است و همین هم باعث شده برادرش اعدام شود، بدین ترتیب او تصمیم به انتقام گرفت و کیوان را به قتل رساند. پلیس متوجه شد در روز حادثه شخصی دیگر نیز همراه امیر بود. این فرد به نام سعید که راننده موتورسیکلت بود نیز دستگیر و به اتهام معاونت در قتل دستگیر شد. با صدور کیفرخواست علیه متهمان پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۱۳ وقت دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهمان در سال ۹۲ پای میز محاکمه رفتند. پس از اینکه اولیاء دم در جایگاه قرار گرفتند، خواهان صدور حکم قصاص شدند. بعد از آن متهم در جایگاه قرار گرفت. او خاطرنشان کرد:چند سال پیش برادرم توسط پلیس بازداشت شد. او را متهم به سرقت از یک جواهرفروشی کرده بودند. در این میان برادرم به تجاوز به یک کودک هم متهم شد و کیوان هم علیه برادرم شهادت داد و مدعی شد برادرم به کودک تجاوز کرده است و حتی شکایتی را هم مطرح کرد، درحالی که برادرم منکر بود.
همین کار کیوان باعث شد برادرم را به اعدام محکوم کنند و بعد یک شب ما را خواستند و گفتند که شب اعدام است و بعد هم برادرم اعدام شد. مادرم به قدری ناراحت بود که شب و روز نداشت. او مدام عکس برادرم را بغل میکرد و اشک می ریخت، هرجا می رفت عکس برادرم را بغل می گرفت و با خودش می برد. حال روحی و روانی مادرم بسیار بد بود. وقتی مادرم را می دیدم خیلی ناراحت می شدم. کیوان باعث شده بود برادرم را اعدام کنند و زندگی ما به این روز افتاده بود. دیدن گر یه های مادرم دلم را به درد می آورد. به کیوان گفته بودم این کارش را تلافی می کنم و چندین بار هم خواستم تلافی کنم، اما فرار کرد. کلتی تهیه کرده بودم و همراه داشتم تا وقتی کیوان را دیدم او را بزنم. متهم به قتل در ادامه اذعان کرد:روز حادثه با دوستم سعید به گورستان رفته بودیم، سعید موتورسیکلت داشت، او تازه از زندان آزاد شده بود و به خاطر دوستی ای که با من و برادرم داشت، با هم سر مزار برادرم رفتیم. باز تصویر مادرم جلوی چشمم آمد؛ وضع روحی مادرم خیلی بد بود. بعد از اینکه از سر مزار برادرم بلند شدیم، سوار موتور سعید داشتیم از گورستان به سمت خانه می رفتیم که یک باره کیوان را دیدم.
همه وجودم خشم شد. داشتم از سر مزار برادرم برمی گشتم و دیدن او دوباره داغم را تازه کرد. کلت را که همیشه همراه داشتم، بیرون کشیدم و به سمت او شلیک کردم. وقتی که روی زمین افتاد، به سعید گفتم گاز بدهد که برویم. متهم گفت:سعید از نیت من خبر نداشت، او برای فاتحه خوانی بر سر مزار برادرم آمده بود و من ترک موتور بودم، وقتی کیوان را دیدم، به او گفتم توقف کند، باز هم خبر نداشت که من چرا می گویم بایستد، وقتی شلیک کردم متوجه شد چه اتفاقی افتاده است.
سپس سعید در جایگاه قرار گرفت، او هم مدعی شد قصدی برای شرکت در این قتل نداشت و اصلاً نمی دانست قرار است قتلی اتفاق بیفتد. او توضیح داد:امیر به من نگفته بود چه قصدی دارد و من نمی دانستم او اسلحه دارد. البته می دانستم با کیوان بد است اما فکر نمی کردم او را بکشد. با توجه به درخواست قصاص اولیاء دم و مدارک موجود در پرونده قضات وارد شور شدند و امیر را به جرم قتل عمدی به قصاص محکوم کردند. همچنین او را به علت حمل سلاح به شش سال زندان محکوم کردند و سعید نیز به شش سال زندان محکوم شد. رأی صادرشده در شعبه ۷ دیوان عالی کشور به تائید رسید. در حالی که امیر دوران حبس را می گذارند و زمان اجرای حکم نیز نزدیک بود، به دلیل بیماری در زندان درگذشت. این بار اولیاء دم با شکایت به دادسرای جنایی تهران خواستار دیه شدند.
با ارسال این درخواست به شعبه ۱۰ که جایگزین شعبه ۱۱۳ شده است، یک بار دیگر پرونده به جریان افتاد. قضات شعبه ۱۰ به دادسرا اعلام کردند تا اموال مرد اعدامی شناسایی شود اما نتیجه استعلام ها نشان می داد امیر هیچ دارایی ای ندارد. این بار اولیاء دم با حضور در برابر قضات اعلام کردند که خواستار دیه هستند، با توجه به اینکه امیر هیچ اموالی نداشت که به نفع اولیای دم توقیف شود، آنها درخواست دیه از بیت المال کردند. اولیای دم کیوان که خواهران و برادران او هستند، گفتند:مادر ما درخواست قصاص کرده بود و به خواست او ما هم درخواست قصاص داشتیم، منتظر بودیم که زمان اجرای حکم ابلاغ شود، البته ما خودمان برای قصاص عجله ای نکردیم تا اینکه خبر رسید امیر در زندان جانش را از دست داده است. ما همچنان خواستار قصاص بودیم و می خواستیم این حکم اجرا شود، حالا که او در زندان جانش را از دست داده است و اموال و دارایی هم ندارد که به ما داده شود، درخواست دیه از بیت المال را داریم. بعد از اینکه قضات گفته های اولیای دم را شنیدند و پرونده را بررسی کردند، برای تصمیم گیری در این باره وارد شور شدند.
- 12
- 1