حکایت موفقیت جنگ ستارگان حکایت موفقیتی است که همه عاشق شنیدن آن هستند: حکایت آن بازندهی از پیشتعیینشدهای که هیچکس آن را جدی نمیگرفت، ولی هنگامی که موعد امتحان پس دادن رسید، تمام احتمالات و انتظارات و فرضیات را به دراماتیکترین شکل ممکن درهم شکست و به چنان موفقیتی دست پیدا کرد که انگار تمام مدت تحت حمایت نیرویی کیهانی بوده است.
تقریباً تمام کسانی که قبل از روی پرده رفتن اولین فیلم جنگ ستارگان با آن آشنا بودند، انتظار شکست فیلم را داشتند. هریسون فورد و اَلک گینس، از بازیگران فیلم، از بد بودن دیالوگهایی که باید ادا میکردند گلایهمند بودند، برایان دیپالما پس از تماشای فیلم آن را «بدترین فیلم تاریخ» خطاب کرد و حتی کارگردان آن جورج لوکاس به هنگام روی پرده رفتن «جنگ ستارگان: امیدی تازه» (Star Wars: A New Hope) در سال ۱۹۷۷ برای تعطیلات به هاوایی رفته بود و به خود زحمت شرکت در افتتاحیهی آن را نداد؛ چون یقین داشت فیلم شکست خواهد خورد. تنها کسی که به موفقیت فیلم ایمان داشت، استیون اسپیلبرگ بود و حتی سر این موضوع سر ۲٫۵ درصد از سود مجموعه با جورج لوکاس شرطبندی کرد، شرطی که به بهترین شکل ممکن به بار نشست.
جنگ ستارگان نهتنها به موفقیت رسید، بلکه تعریف جدیدی از به موفقیت رسیدن ارائه کرد. برای بعضیها سهگانهی اصلی جنگ ستارگان صرفاً یک سهگانهی سینمایی جذاب و سرگرمکننده نیست؛ چیزی است که دوران کودکیشان با آن تعریف میشود.
بسیاری از مردان آمریکایی هستند که آرمان تربیتیشان این است که فرزندشان را هم مثل خود عاشق سینهچاک جنگ ستارگان کنند و برایشان داستان ماجراجوییهای «لوک اسکایواکر» و «هان سولو» و «چوباکا» را تعریف کنند؛ احتمالاً با همان نیت، اشتیاق و درجهی تعصبی که وایکینگها داستان اودین و ثور و لوکی را برای فرزندانشان تعریف میکردند.
با وجود اینکه از تولد جنگ ستارگان فقط ۴۰ سال میگذرد، آنقدر آثار جانبی اعم از کتاب، کمیک، ویدئوگیم، سریال و… در بستر دنیای آن ساخته شده که اگر یک نفر کل عمرش را پای جنگ ستارگان بگذارد، باز هم نمیتواند تمام آثار دنیای گسترده را تجربه کند (دنیای گسترده یا Expanded Universe به مجموعه آثاری از دنیای جنگ ستارگان اطلاق میشود که شرکت لوکاسفیلمز در ساختشان دخیل نبوده است).
شاید «ووکیپدیا»، دانشنامهی آنلاین ۱۳۵۰۰۰ صفحهای جنگ ستارگان که روز به روز هم در حال گستردهتر شدن است و میزان حجم و جزئیات برخی از مقالاتش شگفتزدهیتان خواهند کرد (مقالهی مربوط به آناکین اسکایواکر یا همان دارث ویدر نزدیک به صد و شصت هزار کلمه است؛ تقریباً به اندازهی یک کتاب ششصد صفحهای)، ایدهی خوبی به شما بدهد که با چه دنیای وسیعی طرف هستید.
البته پس از فروخته شدن حقوق این مجموعه به دیزنی و تصمیمگیری برای ساختن اپیزود هفتم، بیشتر این آثار رسماً روایت غیرصحیح (Non-canon) یا به لفظ معروفتر افسانه (Legend) به حساب آورده شدند تا نویسندگان دیزنی با فراغ خاطر دنیای جنگ ستارگان را آنطور که دوست دارند جلو ببرند. برای همین اکنون دنیای گسترده تبدیل شده به آشفتهبازاری پر از تناقض و ناهمگونی و آثاری که حتی به انگیزهی بالا بردن دانش شخصی راجعبه دنیای جنگ ستارگان هم نمیتوان تجربهیشان کرد، چون دیگر روایت صحیح به حساب نمیآیند.
از طرف دیگر، با توجه به شلوغ بودن دنیای گسترده، سوا کردن آثاری که فارغ از صحیح یا غیرصحیح بودن، به خاطر کیفیت بالا واقعاً ارزش وقتی را که رویشان میگذارید داشته باشند، کار راحتی نیست. با این اوصاف، شاید بتوان حساسیتهای کریستوفر تالکین و جلوگیری سرسختانهی او از هرگونه دخالت خارجی در دنیای خیالی پدرش را بهتر درک کرد. اگر او هم مثل لوکاس پولدوست اجازه میداد هرکس هرطور که دلش میخواهد دنیای ارباب حلقهها را گسترش دهد، شاید اکنون «سرزمین میانه» هم مثل «کهکشانی دور در زمانی خیلی قبل» به آش شلهقلمکار تبدیل شده بود.
با این وجود، در میان آثار جهان گسترده، اثری وجود دارد که از لحاظ کیفیت بالای خود زبانزد خاص و عام است و برای بسیاری از افراد (منجمله نگارندهی این مطلب) عامل اصلی علاقهمندی به دنیای جنگ ستارگان و پی بردن به ارزشها و پتانسیلهای آن برای داستانگویی بوده است. این اثر نقشآفرینی شاهکار استودیوی بایوویر است که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و شاید از بعضی لحاظ فاخرترین اثری باشد که نام جنگ ستارگان را یدک میکشد؛ این اثر شوالیههای جمهوری قدیم (Knights of the Old Republic) نام دارد.
۴۰۰۰ سال پیش از نبرد یاوین…
اتفاقات شوالیههای جمهوری قدیم تقریباً ۴۰۰۰ سال پیش از تشکیل شدن امپراتوری کهکشانی (Galactic Empire) یا به عبارت سادهتر، ۴۰۰۰ سال پیش از وقایع ششگانهی سینمایی جنگ ستارگان اتفاق میافتد. برای همین از هیچ لحاظ با شخصیتها و خط داستانی معروف لوک اسکایواکر و اوبیوان کنوبی و نبرد یاوین که به نابودی اولین دثاستار منجر شد ارتباط ندارد، اما تقریباً تمام المانهای نمادین دنیای جنگ ستارگان را در خود به کار میگیرد.
داستان بازی از درگیری بین «دارث مالیک» و «دارث رِوِن» با جمهوری آغاز میشود؛ دارث مالیک و دارث رون دو جدای بودند که به خاطر اختلاف با سران محفل جدای، از آنها جدا شدند و با کشف کردن قدرت نهفته در نیروی تاریکی، به شوالیههای تاریک سیث تبدیل شدند. جمهوری نیز یک تشکیلات عظیم و دیوانسالارانهی بینسیارهای است که کار آن حاکمیت بر روی کهکشانی میباشد که دنیای جنگ ستارگان در آن واقع شده است.
در قسمت آغازین بازی، شخصیت اصلی بازی (که باید او را بسازید و میتوانید جنسیتش را تعیین کنید) در یکی از سفینههای جمهوری به نام اِندِر اسپایر که تحت حملهی نیروهای دارث مالیک قرار گرفته، از خواب بیدار میشود و به همراهی فردی به نام «کارث اوناسی» که خلبانی ماهر و قهرمان جنگی جمهوری است، با استفاده از سفینکهای نجات موفق به فرار میشود.
پس از فرار موفقیتآمیز، شخصیت اصلی و کارث روی سطح سیارهی تاریس (که اندر اسپایر بر فراز آن قرار داشت) فرود میآیند. در آنجا شخصیت اصلی پی میبرد که نیروهای مالیک شهر تاریس را تحت کنترل گرفتهاند تا جدای جوانی به نام «باستیلا شان» را در آن پیدا کنند؛ جِدایی که به خاطر تسلط فوقالعادهاش روی قابلیت «مراقبه در نبرد» (Battle Mediation) میتواند نتیجهی نبرد را به نفع هر جناحی که او را در اختیار داشته باشد، تغییر دهد.
شخصیت اصلی طی ماجراجوییهایش در تاریس موفق میشود چند همراه دیگر پیدا کند، باستیلا را از دست گروهی خلافکار نجات دهد و نهایتاً به همراه آنها از طریق سفینهای به نام اِبون هاک از تاریس خارج شود.
شخصیت اصلی به آکادمی تعلیم جدای در سیارهی دانتویین میرود و در آنجا، حین تعلیماتش، به وجود «استار فورج» پی میبرد، یک ابرکارخانه در فضا که با استفاده از آن میتوان قویترین ارتش کهکشان را ساخت و ظاهراً منشاً اصلی قدرت دارث مالیک است. بدین ترتیب هدف اصلی او تعیین میشود: رفتن به سیارههای مختلف، کسب اطلاعات بیشتر راجعبه موقعیت استار فورج و در نهایت پیدا کردن و نابود کردن آن.
حال و هوای شوالیههای جمهوری قدیم بسیار نزدیک به حال و هوای فیلمهای اصلی سری است. سیارات و لوکیشنهایی که در طول بازی میتوانید بهشان سفر کنید، تنوع خوبی دارند و از منزلگاه سرسبز و جنگلی ووکیها یعنی کاشیک گرفته تا سیارهی بیابانی و پرجرم و جنایت تاتویین متغیر هستند.
نزدیکی این حال و هوا با مقایسهی کوتور ۱ با کوتور ۲ که جو تاریک و ساختارشکنانهای داشت و حتی محیطهای چمنی آن نیز دلگیر به نظر میرسیدند، بیشتر معلوم میشود. کوتور مثل اپیزود پنجم فیلمهای جنگ ستارگان یک پیچش داستانی بسیار دگرگونساز نیز دارد که اگر از قبل برایتان لوث نشده باشد، مسلماً شوکهیتان خواهد کرد و همیشه در فهرست بهترین پیچشهای داستانی در میان بازیهای ویدئویی حضور دارد.
کهکشان مکان خودشناسی است
طبق سنت بازیهای بایوویر، که از قضا سنت سری جنگ ستارگان نیز هست، همراهان شما، که از توایلِک گرفته تا ووکی بینشان هست، نقش زیادی در پیشبرد و غنیتر کردن داستان دارند. این همراهان علاوه بر اینکه در مبارزات به شما یاری میرسانند، هرکدام حاوی ماموریتهای مخصوص به خود هستند و با دیالوگهایشان شما را به درک شرایط فعلی و آشنایی با دنیای اطرافتان کمک میکنند. از میان این همراهان میتوان شخصیتی چون HK-47 را مثال زد، رباتی روانپریش و سادیست که تمایل او به نابودی و تحقیر انسانیت و در عین حال وفاداری بیچون و چرایش به شخصیت اصلی او را به شخصیتی طنزآمیز و سرگرمکننده تبدیل میکند.
بازی از سیستم اخلاقیات استفاده میکند. گرایش شما به سمت نیکی یا پلیدی، علاوه بر اینکه تعیین میکند شخصیتتان به کدامین قابلیتهای نیرو (یا همان Force) دست پیدا میکند، روی پایانبندی بازی نیز تاثیر میگذارد. این انتخابها معمولاً از طریق درخت دیالوگ و نحوهی به سرانجام رساندن ماموریتهای فرعی انجام میشوند، هرچند تمام این انتخابها نتیجهای را که انتظار دارید به همراه ندارند.
به عنوان مثال، در یکی از ماموریتهای بازی در دانتویین، زنی که به رباتش وابستگی افراطی دارد، از شما میخواهد ربات را به او بازگردانید. اگر این کار را انجام دهید، به سمت نیکی گرایش پیدا میکنید، ولی اگر ربات را نابود کنید و به او بگویید که ربات رفته و دیگر برنمیگردد، کار پلیدی انجام ندادهاید، چون این چیزی است که خود ربات از شما میخواهد؛ با نابود شدن او، زن میتواند به زندگی عادی خود بازگردد.
البته انتخابهای اخلاقی بازی تا حدی کلیشهای و واضح هستند و شما را در موقعیتهای پیچیدهای که مرز بین خوبی و بدی مشخص نیست، قرار نمیدهند. بعضی وقتها هم برخی از انتخابها هم به قدری مضحک و غیرمنطقی هستند که شاید باعث شوند ترجیح دهید انتخابی در تضاد با جهتگیری استاندارد خود انجام دهید.
مثلاً فرض کنید یکی از نزدیکترین افراد به شما در اوج احساسات بهتان ابراز عشق کند و شما در جواب بزنید و او را منهدم کنید! انجام چنین کاری حتی از چنگیزخان هم بعید به نظر میرسد، ولی چنین انتخابی در بازی وجود دارد و این باعث میشود سیستم اخلاقی بازی بعضیوقتها بچگانه جلوه کند. ولی در کل انتخابات اخلاقی با درجهی تناسب بالایی روی گیم-پلی و داستان سوار شدهاند و مسلماً انگیزهی خوبی برای چندباره بازی کردن بازی را فراهم میکنند.
سفینهی ابون هاک که پیشتر به آن اشاره شد، به نوعی نقش مرکز فعالیت شخصیت اصلی و همراهان او را ایفا میکند و از طریق آن میتوان به سیارههای مختلف سفر کرد.
طراحی لوکیشنهای بازی جزو بزرگترین نقاط قوت آن است. هر سیاره از چند ریزمرحله تشکیل شده و تا موقعی که در حالت مبارزه قرار نداشته باشید، میتوانید آزادانه در این محیطها بچرخید، با شخصیتهای محیط یا همان NPCها حرف بزنید و از آنها ماموریت بگیرید. حتی در برخی سیارهها مینیگیم سفینهسواری به نام Swoop Racing نیز وجود دارد که میتوان از طریق آن پول درآورد و تنوع خوبی در گیم-پلی ایجاد میکند.
ریزمرحلهها نه به قدری کوچک هستند که حس خطی بودن بازی به شما دست بدهد و نه به قدری بزرگ که در آنها احساس سردرگمی پیدا کنید. یکی از مهمترین دلایل اعتیادآور بودن بازی همین محیطهای خوشساخت و راحت و روان بودن جابجایی بین آنهاست.
دی اند دی سینمایی
از کیسی هادسن، کارگردان بازی، راجعبه سیستم مبارزهی بازی نقل است: «ما میخواستیم سیستم مبارزهای بسازیم که جنبههای استراتژیک سری دروازهی بالدور و شبهای نوروینتر را با هم ترکیب کند، ولی از طرف دیگر به شکل مبارزهای اکشن، سهبعدی، سریع و سینمایی به مخاطب عرضه شود.» این ایده بسیار بلندپروازانه به نظر میرسد.
واقعاً چطور میشود دی اند دی (D&D) را سینمایی جلوه داد؟ در سیستم دی اند دی برای انجام هر کاری به محاسبات ریاضی نیاز است؛ برای باز کردن قفل در، متقاعد کردن NPCها، ضربه زدن به دشمن و جاخالی دادن از ضربات او لازم است تاسی ریخته شود، نتایج این تاس با ارقام مربوط به مشخصات شخصیت شما (مثل زور، چابکی، هوش و… که در قالب فرمول خاصی ریخته شدهاند) و همچنین مهارتهای خاص او (که با هر ترازگیری قابل افزایش دادن هستند و بدین ترتیب شانس موفقیت درشان بیشتر میشود) تطبیق داده شود و اگر رقم تاس از رقم مشخصات و مهارتهای شخصیت شما کمتر از آب درآمد، آن عمل با موفقیت انجام میپذیرد. برای انجام هر عمل دیگر (مثلاً حملهی دوباره) لازم است که این فرایند دوباره طی شود.
سیستم دی اند دی از یک سیستم نشانهگذاری جبری استفاده میکند که در نگاه اول شاید پیچیده به نظر برسد و مخاطب تازهکار را پس بزند (خصوصاً در محاسبات بزرگتر)، ولی یادگیری و درک آن بسیار ساده است. به عنوان مثال اگر شما چنین دستوری را دیدید: roll 2d20 – ۳ میتوانید آن را اینگونه بخوانید: دو تاس بیست وجهی را بریز و رقم حاصلشده را منهای سه کن. اگر تاس اول ۱۳ و تاس دوم ۴ دربیاید، آن را با هم جمع و از ۳ کم میکنید و عدد ۱۴ به دست میآید.
توصیف سیستم دی اند دی با اینگونه کلمات، چندان هیجانانگیز به نظر نمیرسد، ولی در عمل، ماهیت شانسی و ریاضیات حسابشدهی آن تجربهی نقشآفرینی عمیق و در عین حال پیشبینیناپذیری فراهم میکند و دلیل محبوبیت آن نیز همین است.
با این وجود، احتمالاً بایوویر به این آگاه بود که نمایش داده شدن نشانهگذاریهای جبری وسط مبارزات، برای کسانی که به عشق جنگ ستارگان سراغ بازی آمدهاند و نه دی اند دی، چندان خوشایند نیست. برای همین تمام این محاسبات را به پسزمینه برده و شما بدون دانستن چیزی راجعبه دی اند دی هم میتوانید بازی را بهراحتی پیش ببرید.
با این وجود، ذات دی اند دی بازی تاثیر خودش را روی گیم-پلی گذاشته و مبارزات کوتور هم مثل مبارزات شبهای نوروینتر بین حالت نوبتی و همزمان معلق هستند و اگر به خاطر انیمیشنهای خوب شخصیتها نبود، اصلاً سریع و سینمایی به نظر نمیرسیدند. هرچند این قضیه به هیچ عنوان یک نقطهضعف به حساب نمیآید.
به هنگام شروع شدن مبارزه، شما میتوانید بازی را متوقف کنید و یک سری فرمان به شخصیت اصلی و دو همراه او در گروه صادر کنید. این فرمانها در صف انتظار جمع شده و یکییکی اجرا میشوند. این فرمانها از طریق یک منوی سه قسمتی صادر میشوند. قسمت اول به ضربات معمولی با سلاحی که در دست دارید، قسمت دوم به استفاده از قابلیتهای نیرو و قسمت سوم هم به استفاده از آیتمی از کولهپشتی (مثلاً انواع و اقسام نارنجک) اختصاص داده شده است.
به لطف همراهانی که دارید، مبارزات بازی چندان دشوار نیستند و اگر شخصیتتان راه پلیدی را انتخاب کند، قدرتهای تهاجمی و مخربی که از نیمهی تاریک نیرو به دست میآورید، این مبارزات را هرچه بیشتر آسان خواهد کرد. لذت اصلی مبارزات بازی در تماشای نحوهی به بار نشستن حملاتی است که ترتیب دیدهاید. مسلماً برای طرفداران جنگ ستارگان، تماشای هلاک شدن دشمنان با ترکیب ضربات قدرتی و سرعتی لایتسیبر هیچوقت حوصلهسربر نخواهد شد.
به طور کلی سیستم مبارزهی بازی شاید آنطور که هادسن ادعا میکند سینمایی و سریع نباشد و بیشتر شبیه به معادل بهبودیافتهی سیستم مبارزهی شبهای نوروینتر به نظر برسد، ولی اتفاقاً این یک نقطهی قوت برای بازی است، چون لایتسیبرها و تفنگهای لیزری معروف دنیای جنگ ستارگان به بهترین شکل ممکن خود را با این سیستم وفق دادهاند و پایبندی بایوویر به اصول دی اند دی مانع از سطحی شدن گیم-پلی شده است.
کوتور در دنیای جنگ ستارگان از مقام بالایی برخوردار است؛ طوری که حتی نزد برخی از طرفداران، حتی مقامی بالاتر از فیلمها دارد. بازی به هنگام عرضهاش، در دنیای بازیهای ویدیویی نیز سر و صدای زیادی به راه انداخت و در فهرستهای مرتبط با بهترین نقشآفرینیهای تاریخ و بهترین بازیهای تاریخ نام آن زیاد یافت میشود.
دنبالهی بازی که استودیوی آبسیدین آن را ساخته، با وجود مشکلاتی که در زمان انتشار داشت، اکنون به لطف ماد بازیابی محتوای حذفشده (Restored Content Mod) و پچهایی که برای آن منتشر شده، به مقامی همسطح با بازی اول رسیده و حتی به عقیدهی برخی، داستان و شخصیتپردازی پیچیدهی آن فرسنگها از بازی اول بهتر است.
اینکه دنیایی خیالی بسازی و حجم عظیمی از خلاقیت و استعداد برای غنیتر کردن آن صرف شود، برای هرکسی که دنیایی خیالی در پس ذهنش دارد، واقعاً افتخار بزرگی است و به لطف آثاری چون کوتور، باید به جورج لوکاس بیشتر از هر خیالپرداز دیگری در دنیای معاصر غبطه خورد.
- 15
- 1