اگر تمام استارتاپها موفق میشدند، همه نیز کارآفرین بودند. ایجاد یک کسبوکار استارتاپی با ریسک بسیاری همراه است. احتمال زیادی وجود دارد که کسبوکار نوپای شما شکست بخورد و این اصلا به نحوه اجرا و کار شما بستگی ندارد و فاکتورهایی خارج از اراده شما میتواند باعث شکست کسبوکار شما شود. البته نحوه فعالیت شما هم بسیار مهم است.
موسسه تحقیقاتی Statistic Brain به بررسی درصد موفقیت و شکست هزاران استارتاپ در جهان پرداخته و آمار جالبی را از میزان موفقیت و شکست آنها منتشر کرده است. لازم به ذکر است که آمار ارائهشده مربوط به کسبوکارهای نوپا در کشورهای مختلف است و ممکن است برخی از حوزههای معرفیشده در دسترس کسبوکارهای خصوصی ایران نبوده یا تاکنون برای فعالیت در آن حوزهها کاری صورت نگرفته باشد. نکته مهم دیگر اینکه این جداول و آمارها تمام کسبوکارهای نوپا را در حوزه استارتاپ در نظر گرفته است و این جداول فقط شامل کسبوکارهای اینترنتی نیست.
در جدول زیر شاهد آن هستیم که استارتاپهایی که در حوزه اطلاعات، حملونقل، ارتباطات و خدمات فعالیت کردهاند، درصد شکست بیشتری داشته و تعداد محدودی از آنها بعد از چهار سال هنوز به فعالیت خود ادامه میدهند، در حالی که استارتاپهای حوزه مالی، املاک و مستغلات موفق بیشتری داشتهاند، اما مهمترین نکتهای که در این جدول وجود دارد آن است که عموما بیش از ۵۰ درصد از کسبوکارهای نوپا و مستقل از صنعت به چهار سال نرسیده و شکست خوردهاند.
اگر قدری این آمار را خرد کنیم، به اطلاعات جالبتری نیز میرسیم و حوزههایی را که در آنها شکست و موفقیت بیشتری وجود دارد، مشاهده میکنیم. در این بخش میزان موفقیت و شکست استارتاپها بر مبنای درصد حاشیه سود خالص (NPM) دستهبندی شده است.
صنایعی با بهترین آمار استارتاپی
کسبوکارهایی در حوزههای اقتصادی، بیمه و املاک بالاترین میزان موفقیت را داشته و ۵۸ درصد کسبوکارهای نوپای این حوزه هنوز بعد از چهار سال به فعالیت خود ادامه میدهند. در ادامه جدول، درصد حاشیه سود خالص این کسبوکارها را به شکل دقیقتری مشاهده میکنید.
صنایعی با بدترین آمار استارتاپی
عموما کسبوکارهایی که در صنعتهای زیر معرفی میشوند، در چهار سال اول خود شکست خورده و فقط ۳۷ درصد آنها به کار خود ادامه میدهند.ساختارهای استارتاپی بهدلیل نوپا بودن همواره با فضای عدم قطعیت مواجه بوده و شکست و حذف از عادیترین اتفاقات این عرصه است.لیستی که در این بخش مشاهده میکنید ممکن است بهدلیل عدم حضور بخش خصوصی و کسب و کارهای نوپا مانند حوزه نفت و گاز در مورد ایران صدق نکند. این کسبوکارها در این جدول معرفی میشوند.
بسیاری سوال دارند که با توجه به این اطلاعات بهترین حوزه برای شروع یک کسبوکار کدام است؟ با توجه به این شرایط و با توجه به آمارهای ارائهشده توسط این موسسه تحقیقاتی و همچنین آمار و ارقامی که از نیازهای آینده مشتریان در جهان وجود دارد، ۶ حوزه اساسی و با احتمال بالای موفقیت در سالهای آینده شامل موارد زیر است:
حوزه مشاوره و فروش کسبوکارهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی
روابطعمومی و صنایع بازاریابی
صنعت خدمات
کسبوکار آنلاین
کسبوکارهایی با محوریت کمک به افراد با نیازهای خاص (معلولان)
خدمات نرمافزاری و ابری
برای اینکه بهترین حوزه را برای خودتان بشناسید، پیشنهاد میشود ابتدا تست SWOT را انجام داده و توانمندیها و ضعفهای خود را بیشتر بشناسید و با کسبوکاری که میخواهید آینده آن را بسازید، سنجش کنید. البته فراموش نکنید برای شما همواره آن حوزهای که علاقه بیشتری به فعالیت در آن دارید، بهترین حوزه است. علایق خودتان را فدای آمارها و ارقام نکنید.
تبلیغات کارآفرینی و نگاهی که باید تغییر کند
برخی سودجویان این استدلال را دارند که شما با آموزش میتوانید قطعا کارآفرین شوید یا بسیاری دیگر میگویند یا شما کارآفرین هستید، یا نیستید! یعنی اگر کارآفرینی در خون شما نباشد قطعا شما کارآفرین نخواهید شد. اما اگر نگاه درستی داشته باشیم موفقیت بسیاری از کارآفرینان برتر دنیا به دلیل داشتن ژن خاصی نیست، بلکه نتیجه محصولات ممتازی است که به موفقیت رسیدهاند. پس یعنی اگر میخواهیم یک کارآفرین موفق باشیم باید محصولات نوآورانه و ممتاز داشته باشیم. البته منظور از محصولات کالاهای فیزیکی، خدمات و ارائه اطلاعات است.
حالا بیایید از زاویه دیگری نگاه کنیم. همه قرار نیست نوآور یا «کارآفرین» شوند چراکه کارآفرینی یک کار تخصصی است و تنها عدهای از افراد مستعد آن هستند. خداوند به هر کسی استعداد ویژهای داده است که اتفاقا کار جامعه با همین استعدادها راه میافتد. جامعه خوب هم نیاز به خیاط، قصاب، معلم، شوفر، وزیر و وکیل دارد و هم نیاز به دانشمند و نوآور، مخترع و کارآفرین.
کار اصلی جامعه هم اتفاقا همین است که این استعدادهای برتر، نوآور و کارآفرینان را پیدا کند و شرایط را برای پیشرفتشان فراهم آورد. وگرنه وجود تسهیلات و اعطای وامهای خاص تبدیل میشود به مغناطیسی که همگان را به خود میکشاند؛ یعنی وجود این مغناطیس جامعه را به تکاپو میاندازد که برای بهرهمند شدن از امکانات و این تسهیلات، هر طوری هست خود را در فرآیند کارآفرینی یا شرکتهای دانشبنیان یا بنگاههای اقتصادی بیندازد. در این بین متاسفانه تبلیغات گسترده برای استفاده از این شرایط نیز وضعیت را بدتر کرده و بسیاری از افراد به جای آنکه به فکر تولید محصول و ارزش باکیفیت باشند در تمام مدت به استفاده از این تسهیلات فکر میکنند.
البته در سالهای گذشته افرادی نیز در عرصه حضور پیدا کردهاند که نسلی جوان، تحصیلکرده و پرجنبوجوش هستند و دنبال استخدامهای دولتی و درآمد بخور و نمیر نیستند و حتی میتوان گفت که به کم هم راضی نیستند. این نیروی محرکه آموزشدیده امروز آمده است که پیشرفت گستردهای را برای جامعه رقم بزند. اما نباید فراموش کنیم که باید سیستمی هم وجود داشته باشد که همین جوان را در جای درست خود قرار داده و عدالت را برای همه فراهم کرده و هرکسی را در جای خود بنشاند تا جامعه به تعالی برسد.
البته تمام این جملات و دو نوع نگاهی که مطرح شد جلوی تلاش شما را نباید بگیرد. پس از همین الان این افکار غلط را بیرون بریزید و خود را یک کارآفرین بدانید! و تلاش کنید مهارتهای ملموس و واقعی نظیر مدیریت افراد، مهارتهای فروش، کارآفرینی اصولی، فهم محصول و تحویل محصول را یاد بگیرید. فراموش نکنید که این مهارتها آموزش دادنی هستند و به شکل ژنتیکی به عدهای خوششانس داده نشده است. اگر هم شکست خوردید مهم نیست؛ این شما هستید که از این شکستها یاد گرفتهاید و قطعا راه پیشرفت خود را پیدا خواهید کرد.
چرا استارتاپ را برای شکست خوردن خلق کردهاند؟
کسبوکارها بهویژه آنهایی که نوپا هستند، همیشه درشان روی یک پاشنه نمیچرخد و براساس آمار ۹۰ درصد از کسبوکارهای نوپا در آغاز راه شکست میخورند. این شکستها طبیعتا دلایل متفاوتی دارند و اگرچه در بسیاری موارد، علتهای مشابهی دارند، با این حال بسته به شکل و فضای این کسبوکارها، میتوانند متغیرهای دیگری داشته باشند. استارتاپها در سالهای فعالیت خود اشتباهاتی را انجام میدهند که منجر به توقف کارشان میشود. بسیاری از استارتاپهای مبتنیبر وبسایت در ابتدای کار مدتها در حال تغییر و بهروزرسانی هستند و همین باعث ریزش مشتری خواهد شد. دلیل مشکلات عمدتا بهعلت برنامهریزی نادرست و پذیرش هرگونه درخواستی است.
البته بسیاری هم در زمان ورود سرمایهگذار اشتباه کرده و تصور میکنند منبع مالی بیپایانی دارند و بدون توجه هزینه میکنند و تیم و ساختمان خود را بزرگ میکنند که همین هم به افزایش هزینههای استارتاپ منجر میشود.
البته وجود برخی مشکلات در همبنیانگذاران یا مشکلات قانونی و عدم آگاهی از آنها باعث اختلال در فعالیتهای استارتاپها میشود. همچنین وقتی دیگر شما سودی برای سرمایهگذار نداشته باشید یا سرمایههای او را هدر دهید، دیگر آنها به شما اعتماد نکرده و بدون سرمایه خواهید شد. بیاعتمادی و اختلافنظر در موضوعاتی نظیر سطوح مشارکت و تعهد، انتظارات مالی، اهداف و فرهنگ، به شکست استارتاپ منجر میشود. بنیانگذاران باید از شروع همکاری در مورد این مسائل به توافق برسند و اطمینان حاصل کنند که همه آنها باهم هماهنگ هستند. مساله دیگر اینکه اگر تیم موسسین استارتاپ از خودآگاهی کافی برخوردار باشند، میتوانند راهحلی برای موانع موجود بیندیشند، ولی بنیانگذارانی که مهارتهای خود را صرفا در یک زمینه افزایش دادهاند و افق دید گستردهای ندارند یا نمیتوانند بهعنوان یک تیم عملکرد موثری داشته باشند، شکست میخورند.
فقدان ثبات و استحکام یکی از اشتباهات بزرگ استارتاپها است. همه ما میدانیم که راهاندازی استارتاپ کار سادهای نیست و به زمان و ازخودگذشتگی زیادی نیاز دارد. بنیانگذاران باید هم بر موانع غلبه کنند و هم بر خستگی مفرط خود فائق آیند. عدم تمایل یا ناتوانی در سازگاری و همچنین عدم واکنش سریع به بازاری که مناسب محصولات نیست، استارتاپها را با مشکلات جدی مواجه میکند. برخی از بنیانگذاران علائم هشداردهنده بازار را نمیبینند یا از دادهها بهخوبی استفاده نمیکنند. توجه داشته باشید که بین «پشتکار و استقامت» و «تعصب بیجا» روی محصول یا مدل کسبوکاری که تراکنش لازم را به دست نمیآورد، تفاوت زیادی وجود دارد. مورد دوم صرفا هدر دادن منابع است.
مهمترین عامل و زمان شکست استارتاپها وقتی است که ارزیابی دقیق از نیازهای بازار ندارند و اهداف فروش خود را درست تعیین نمیکنند. حتی برنامهای برای رسیدن به اهداف خود ندارند. آنها نمیدانند که باید محصولی نوآورانهتر و جذابتر از رقبای خود عرضه کنند، همیشه مراقب درآمدشان باشند تا با کسری بودجه مواجه نشوند، یا قوانین و اصول مرتبطی وضع کنند و به آنها متعهد بمانند تا کنترل امور را از دست ندهند. موسسین استارتاپها باید یاد بگیرند با نتایج ضعیف و افراد ضعیف مماشات نکنند.
هر پروژه منجر به شکست تجربه تلخی است و توقف فعالیت آن حتما بهدلیل بهصرفه نبودن آن بوده است، چراکه شرایط بازار را در نظر نگرفته است. نکته مهم آن است که این تجربیات شکست، کمک بزرگی به لحاظ فنی و مدیریتی در فعالیت فعلی استارتاپها میکند و اگر فرد موسس یا همکار یک کارآفرین واقعی باشد، بار دیگر کار را شروع کرده و این تجربیات در کار آینده تاثیر بسیاری میگذارد.
- 14
- 1