ذرتها رسیدند، اما بیش از همیشه بر زمین ماندند. زمان زیادی از وقت برداشت محصول گذشته است، اما هنوز کسی سراغشان نیامده است. آفتاب؛ ساقههای سبز ذرتها را سوزانده و حالا ساقه، برگ و سنبلها قهوهای شدهاند. زمان آنکه مردان این دیار داس و ماشین درو بردارند گذشته و محصولی در انبارها ندارند تا خریداران بیایند و بخرند. امسال کشاورزان زلزلهزده ذرتها را برداشت نکرده و نفروختهاند. زمینها بارور شدند، اما کشاورزان سراغشان را نگرفتهاند.
خانوادههایی هم در این میان مردان کشاورزشان را از دست دادهاند و حالا زمینها بدون برزگر و باغبان ماندهاند. در روستاهای اطراف سرپل ذهاب دختران و زنان کشاورزی نمیکنند. تعدادی از مردان در زمینلرزه جان خود را از دست دادهاند. امسال بعد از زلزله کرمانشاه کارخانههای چغندرقند استانهای همسایه یا حتی کارخانههای دورتری مثل کارخانههای اصفهان و خراسان از روستاهای کرمانشاه خریدی نداشتند.
شغل بسیاری از روستاییان اطراف سرپل ذهاب یا کشاورزی است یا دامداری، اما آوار که بر سرشان ریخت و خانههایشان خراب شد، دامهایشان هم زیر همین آوارها ماندند و جان دادند. زمینها بلاتکلیف ماندهاند. بسیاری از مردم روستاها میگویند که مرد خانهشان نیست تا به زمینها سر بزند و محصولاتشان را برداشت کند، اما مردانی که ماندهاند، میگویند: «کسی نیست که ذرتها را بخرد، چرا برداشت کنیم؟»
اقبال در روستای میرمیرو زندگی میکند، روستایی که حدود ٩٠درصد در زلزله تخریب شده و تقریبا تمام خانههای این روستا با خاک یکسان شدهاند. تعداد کشتههایشان زیاد نیست. اقبال مقداری از ذرتها را برداشت کرده و گوشه حیاط خانه که هنوز سالم مانده، ریخته است. مقداری را خودشان مصرف کردند و بقیه آنها زیر آفتاب ماندند و سوخته و پلاسیده شدند. اقبال میگوید: «یک هفته که از زلزله گذشت، سراغ زمینها رفتم. ذرتها هنوز سالم بودند. مقداری را برداشت کردم و به خانه آوردم. سراغ خریداران سالهای قبل را گرفتم. چند تایی جواب تلفن را ندادند. چند نفری هم که جواب دادند، گفتند ذرتها را نمیخرند. آنها هرسال ذرتهای این منطقه را میخریدند، حتی برای بعضی از مزارع سرودست میشکستند، چون میگفتند ذرتهای بعضی از مزرعهها بهتر است.»
اقبال خودش هزار متر زمین دارد و ٣هزار متر زمین دیگر هم هستند که در آنها کار میکند و از صاحبان زمینها دستمزد میگیرد. اما حالا نه میتواند محصولات خودش را بفروشد و نه حقالزحمه کاری را که در زمینهای دیگران کرده است، بگیرد. تقریبا هیچکس محصولش را برداشت نکرده و نفروخته است. خریداران میخواهند محصولاتمان را با نصف قیمت بخرند.
طبق آمارها سالانه ۳۳۰ تا ۴۵۰هزار تن ذرت در استان کرمانشاه تولید، خشک و روانه بازار مصرف میشود که از نظر کیفیت توان رقابت با ذرت برزیل را دارد. بیشترین ذرتی که در استان کرمانشاه تولید میشود، کشت «ذرت ۲۶۰» است که منجر به صرفهجویی در مصرف آب میشود. بیشترین محصولات زمینهای کشاورزی در اطراف سرپل ذهاب گندم، ذرت و چغندر است. گندمهایی که کیفیتشان در کشور رتبه دوم را گرفته است و ذرتهایی که ٢٠درصد از نیاز ذرت کشور را تأمین میکنند. همه و همه زیر آفتاب سوزان دشتهای کرمانشاه سوختهاند.
ژیلا احمدی برادر و پدرش را از دست داده و حالا با خواهر و مادرش در روستای تپانی در یک چادر زندگی میکند. برادر و پدرش هر دو کشاورز بودند و از آن راه خرج کل خانواده را میدادند. هیچکدام از دخترها تا به حال کشاورزی نکرده و حتی کار کشاورزی را نیاموختهاند. حالا زمینها و محصولاتشان مانده و کسی از این خانواده نیست تا محصول را برداشت کند. ژیلا میگوید: «یا باید کسی را استخدام کنیم تا محصولات را برایمان برداشت کند یا زمینها را بفروشیم و با پولش کار دیگری برای گذراندن زندگیمان راه بیندازیم. از بقیه کشاورزان که پرسیدیم، میگویند کسی نیست تا محصولاتشان را بخرد. خودشان هم برداشت نکردهاند.»
خانوادهها تنها منبع درآمدشان؛ همین زمینهای کشاورزی را از دست دادهاند. از طرفی برخی خانوادهها سرپرستانشان را هم از دست دادهاند. دیگر کسی نیست که دوباره بذری بکارد. زنان و فرزندان این خانوادهها که داغ عزیزانشان را دارند، ماندهاند که چطور باید آستین بالا بزنند و بروند سر زمینهای کشاورزی.
مهرماه همین امسال بود که خسرو شهبازی، رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان کرمانشاه گفت: «استان کرمانشاه یکی از قطبهای تولید چغندرقند است و بیش از ۱۱هزار هکتار چغندرقند در مزارع استان کشتوکار میشود. ظرفیت دو کارخانه قند موجود در استان شامل بیستون ۲۰۰هزار تن و اسلامآباد غرب ۱۲۰هزار تن بوده که جمعا ۳۲۰هزار تن است و سالانه در استان ۲۸۰هزار تن چغندرقند مازاد بر ظرفیت کارخانههای قند استان کرمانشاه تولید میشود.»
فصل کشت چغندر معمولا بعد از آخرین روزهای سرد زمستان است. هرسال قبل از شروع فصل کشت جلسات برنامهریزی کشت چغندرقند با حضور مدیران کارخانههای قند و مدیران جهاد کشاورزی شهرستانهای استان برگزار میشد و با توجه به ظرفیت کارخانههای قند و ظرفیت کشت شهرستانهای استان تمامی جوانب امر ازجمله سهمیه کشت هر شهرستان و حوزه فعالیت و عقد قرارداد کارخانههای قند تعیین و ابلاغ میشد.
در جلسات برنامهریزی مصوب شده که نسبت به اطلاعرسانی به کشاورزان درخصوص کشتنکردن بدون قرارداد یا جلوگیری از کشت مازاد بر میزان قرارداد منعقده با کارخانههای قند اقدام شود که اقدامات اساسی در این زمینه انجام شده است. برداشت و خرید محصول چغندرقند هرساله از اواخر شهریورماه شروع میشد و معمولا تا قبل از روزهای سرد زمستان ادامه داشت. در فصل خرید روزانه ۵هزار تن چغندرقند توسط کارخانجات از کشاورزان استان خریداری میشد.
کارخانههای چغندرقند در استانهای همجوار کرمانشاه هرسال محصولات چغندر این استان را خریداری میکردند، اما امسال به دلیل زمینلرزه و اتفاقات بعد از آن و برای آنکه کارخانه متحمل ضرر و زیان نشود، این کارخانهها از کشاورزان کرمانشاهی خرید چغندر نداشتند. یک مسئول خرید کارخانه چغندر در یکی از استانهای همجوار کرمانشاه به «شهروند» میگوید: «برخی از کشاورزان چغندرها را برداشت کرده بودند و در انبارها نگه داشتند، اما بسیاری از آنها هنوز چغندرها را برداشت نکردهاند.
زمانی که زمینلرزه آمد در کارخانه تصمیم گرفته شد نیازمان را از مزارع چغندر دیگر استانها تهیه کنیم. در زمان زلزله و روزهای نخست رفتوآمد به این مناطق سخت بود و ما هم میدانستیم که میزان چغندرهای برداشتشده به قدری نیست که نیاز کارخانه را فراهم کند. در سالهای گذشته بیش از نیمی از چغندرهای لازم برای کارخانه را از استان کرمانشاه و اطراف سرپلذهاب تهیه میکردیم.»
البته به گفته این خریدار کارخانه چغندرقند، برخی از کارشناسان نیز اعلام کردهاند که ممکن است محصولات بر اثر زلزله آسیب دیده باشند و دیگر دارای مرغوبیت کافی نباشند، بنابراین بهتر است این محصولات را برای کارخانه تهیه نکنند.
بسیاری از کارخانههای چغندرقند استانهای همجوار کرمانشاه مانند همدان هرسال بیشتر محصولات چغندرشان را از روستاهای کرمانشاه تهیه میکردند، اما امسال حتی این کارخانهها هم سراغی از کشاورزان و چغندرهای کرمانشاهی نگرفتند.
علی خانمحمدی، مدیرعامل مجمع ملی خبرگان کشاورزی درباره آسیبهایی که به بخش کشاورزی کرمانشاه بعد از زلزله رسیده است به «شهروند» میگوید: «ایران یکی از زلزلهخیزترین نقاط دنیاست. مسئولان و دستاندرکاران باید تمام جوانب را هنگام زلزله بسنجند. بخش کشاورزی نیز یکی از استراتژیکترین مباحث هنگام زلزله است که باید تدابیری از پیش تعیینشده داشته باشد.»
علی خانمحمدی بعد از زمینلرزه کرمانشاه از وضع کشاورزی این مناطق بازدید کرده و مشکلات برداشت ذرت و از بین رفتن محصولات را دیده است. او درباره راهکارهایی که میتواند در این زمان به کمک آسیبدیدگان بیاید هم توضیح میدهد: «مسأله این است که راهکاری از پیش درنظر گرفته نشده بوده، به همین خاطر مزارعی که صاحبانش در زلزله از بین رفته یا دچار مشکلند، به همان شکل رها شده بودند و محصولات به دلیل عدمبرداشت یا سرما از بین رفته بود.
این موارد باید توسط مسئولان و تشکلهای مرتبط که از قبل آمادگی شرایط را دارند، رسیدگی شود و خلأها را پر کنند. این تدابیر میتوانست با کمک به برداشت سریع محصول یا جبران خسارت از مبادی مختلف و صندوقهای حمایتی به مرور زمان شکل بگیرد. اما متاسفانه این مسائل از قبل پیشبینی و برنامهریزی نشده، همچنین در بخش آموزش همگانی به کشاورزان و دامداران نیز هیچ اقدامی نشده است.»
خانمحمدی راهکارهایی پیشنهاد میدهد که یکی از آنها آموزشدادن به کشاورزان است. آموزشهایی که لازم است به بخش کشاورزی داده شود تا هنگام زلزله با بحرانهای عظیمی مواجه نشوند. خانمحمدی دراینباره میگوید: «تشکلها و ارگانها باید آنقدر قوی باشند که هم آموزشهای لازم را از پیش به کشاورز داده باشند، هم در لحظات پس از بحران آماده ارایه خدمات و حمایت باشند.
جهاد کشاورزی باید یک برنامه مدون و دقیق داشته باشد و با راهاندازی شرکتهای سهام زراعی، مدیریت انسجامی انجام دهد تا علاوه بر دهها مزیت دیگر، در زمان وقوع خسارتهای اینچنینی سود و ضرر با نسبت صحیح بین همه افراد پخش شود تا مشکلاتی از این قبیل برای افراد آسیبدیده پدید نیاید. همچنین راهکار دیگر این است که با استفاده از بانک اطلاعاتی، یک سامانه شناسایی مناطق از قبل باید وجود داشته باشد تا در صورت بروز چنین بحرانهایی، همه موارد به دقت قابل پیگیری و جبرانپذیر باشد.»
مدیرعامل مجمع ملی خبرگان کشاورزی گلایهای هم از بیتوجهی به بخش کشاورزی دارد: «تا زمانی که اقتصاد نفتی وجود دارد، به بخش کشاورزی توجه اساسی نمیشود و انتظار این است که جهاد کشاورزی با توان محدود خودش در این موارد بتواند برداشت محصول را به منظور جلوگیری از ضرر بیشتر انجام دهد. در بحث کشاورزی تشکلهای منطقهای هم بسیار ضعیف هستند و توان کمکرسانی در این موارد را ندارند تا زیر نظارت جهاد کشاورزی خدمترسانی کنند.»
دامها هم تلف شدند
تنها زمینهای کشاورزی نیستند که در زلزله محصولاتشان آنقدر ماندند تا بلااستفاده شدند، دامها که سرمایه اصلی بسیاری از مردم این دیار بودند، زیر آوارها ماندند و جان دادند. آنهایی هم که زنده ماندند، نه جایی دارند و نه علوفهای. انگار بعد از زلزله دشتها خشک شدند. علوفهای هم باقی نمانده بود تا غذای دامها بعد از زمینلرزه شود. تعدادی از همین دامها بعد از زلزله از گرسنگی تلف شدند.
برخی هم دست و پایشان شکسته بود و در روزهای نخست دامپزشکی پیدا نمیشد تا دوای دردشان باشد. دامها یکی بعد از دیگری تلف میشدند و صاحبانشان عزادارتر از قبل. صاحبانی که همه زندگیشان همان خانه بود و چند دامی که با آن روزگار میگذراندند. بدترین سرنوشت را کسانی داشتند که هم خانوادههایشان را از دست دادند، هم خانهشان را و هم دامهایشان را. آنها به این فکر میکنند که دوباره چطور سرپا شوند و زندگی را بچرخانند؟ با کدام سرمایه دوباره خانه بسازند و دام بخرند؟
سلمان الیاسی دامدار است و در روستای الیاسی محمود زندگی میکند. شب زلزله کنار دامهایش بود و آنها را تروخشک میکرد. وقتی به خودش آمد که آغل گوسفندان روی سرش خراب شده بود، با آنکه او کنار دامهایش بود، اما به فکر خانه و خانوادهاش بود و نمیتوانست اول به جان دامها فکر کند. باید میرفت و خانوادهاش را نجات میداد. دختر کوچکش آوین را نتوانست زنده از زیر آوار بیرون بکشد. تا ١٠روز بعد از زلزله هم به دنبال دوا و درمان خانوادهاش بود. حالا با یک تور فلزی گوشهای از روستا برای دامهایی که زنده ماندهاند، حصاری درست کرده و آنجا از دامهایش نگهداری میکند.
سلمان میگوید: «٧٠رأس گوسفند و ٢٠رأس گاو داشتم، اما حالا همهشان با هم ٣٠ تا هم نمیشوند. سقف آغل رویشان ریخته بود و چند تایی همان شب جان دادند. فردای زلزله با برادرانم سراغ دامها رفتیم. آنهایی که جان داده بودند، زیر دستوپای بقیه له شده بودند. چند تایی دست و پا و سرشان شکسته بود. بعضی را نجات دادیم، اما دامپزشک نبود تا بقیه را هم نجات دهیم. حال تنها پنج رأس گاو برایم مانده و چند گوسفند.»
سلمان کار دیگری جز دامداری بلد نیست. از کودکی کنار پدرش دامداری کرده و همین شغل را آموخته است. با فوتشدن دختر کوچکش خانوادهشان پنجنفری شده و سلمان باید به تنهایی خرج زندگی را بدهد. زنش بیمار در گوشه چادر خوابیده و دیگر نمیتواند به سلمان کمک کند. فرزندان هم کوچک هستند و سلمان تنها میخواهد که آنها درس بخوانند و برای خودشان آینده خوبی بسازند. البته حالا که بیش از ٦٠روز از زمینلرزه گذشته است، نهادهای مختلفی برای دامها علوفه فرستادهاند.
چندی بعد از زلزله وزیر کشاورزی اعلام میکند که بیشترین آسیب به بخش کشاورزی در مناطق زلزلهزده کرمانشاه مربوط به بخش دام است. در آمارها نیز اعلام شد که حدود ٢٠٠هزار رأس دام در زلزله کرمانشاه از بین رفته است. عشایر کرمانشاه هم در این زلزله آسیب جدی دیدند، دامهایشان را از دست دادند و به اجبار مکان دیگری را برای کوچ انتخاب کردند.
حجتی، وزیر کشاورزی چندی پیش درباره آسیبهایی که به کشاورزان و دامداران کرمانشاهی در زلزله رسیده، گفته است: «تعداد زیادی دام سبک و سنگین که سرمایه اصلی روستاییان و عشایر هستند، از بین رفته و محلهای نگهداری دامها کاملا تخریب شدهاند. همچنین در منطقه ریجاب که قطب پرورش ماهی سردابی است، تلفات ماهی بسیار زیاد است و پرورشدهندگان متحمل خسارت زیادی شدهاند.» بعد از زلزله قرار بر آن شد تا کمکهای بلاعوض و همچنین تسهیلات ارزانقیمتی در حوزه کشاورزی به آسیبدیدگان پرداخت شود.
مسعود قیطرانی اهل روستای کوئیکحسن است، هم دامدار است و هم کشاورز. تمام دامهایشان غیر از یک رأس گاو در زلزله تلف شدند. خودشان نتوانستند آوار را از دامها بردارند و نیاز به کمک و لودر داشتند. او از روزهای بعد از زلزله میگوید: «بوی تعفن دامها تا یک هفته بعد از زلزله، تمام روستا را برداشته بود. محل نگهداری دامهایمان از خانهها دور نیست. هرکس در کنار خانهاش با فاصله کمی دامهایش را نگه میداشت. حالا هم در همان جای خانههایمان چادرها را برپا کردیم، اما در روزهای نخست حتی نمیتوانستیم نفس بکشیم. یک هفته که گذشت با کلی پیگیری بالاخره آمدند و با لودر لاشه دامها را با خاک و آوار برداشتند و بردند.»
مسعود قیطرانی چهار برادر دیگر هم دارد که با هم دامداری و کشاورزی میکردند. زمینهای چغندر و گندم دارند. گندمها را قبل از زلزله برداشت کرده بودند و درحال آمادهسازی زمینها بودند تا دوباره بذر گندم بکارند. اما چغندرها را آنقدر برداشت نکردند تا در خاک تلف شدند. مسعود میگوید: «دو هفتهای از زلزله گذشته بود که با خریدار سالهای قبل تماس گرفتم. چند روزی گذشت تا پاسخ داد و گفت که امسال از کرمانشاه خرید ندارد. با چند نفر دیگر که در سالهای قبل با قیمت ارزانتر محصولات را میخریدند هم تماس گرفتم، یکی دو نفری گفتند با نصف قیمت میخرند.
اما هر چه فکر کردم دیدم با آن مبلغ حتی نمیتوانم بذر جدید در زمینها بکارم. چغندرها را برداشت نکردم و تنها بذر گندمها را کاشتم تا شاید سال بعد بتوانم با آنها درآمدی کسب کنم. شاید سال بعد اوضاع چغندرها درست شود.»
میزان خسارت مناطق آسیبدیده در زمینلرزه کرمانشاه در شهرستانهای سرپل ذهاب، قصرشیرین، اسلامآباد غرب، ثلاث باباجانی، گیلان غرب و ۱۹۶۰ روستا برآورد شده و براساس بررسیهای میدانی توسط بخش کشاورزی و شورای هماهنگی مدیریت بحران استان کرمانشاه، ۴۰درصد این خسارتها مربوط به تاسیسات، ساختمانها و اماکن دامی، انبارهای علوفه، صنایع تبدیلی و تکمیلی و تأسیسات پرورش ماهی است. ۴۰درصد دیگر به تأسیسات و منابع آبی مانند ایستگاه پمپاژ آب، سیستمهای آبیاری، چاه و خطوط انتقال آب و استخرهای ذخیره آب و ۲۰درصد نیز به تلفات دام سبک و سنگین ماهی، طیور و زنبور عسل مربوط میشود.
البته در همان زمان از سوی وزارت جهاد کشاورزی اعلام شد که بخشودگی سه ساله آببهای زمینهای کشاورزی پایاب سدهای رودخانهها مرزی در مناطق زلزلهزده و تأمین بار مالی و توزیع رایگان ۲هزار تن جو به دامداران خسارتدیده توسط شرکت پشتیبانی امور دام برای تصویب در دولت را به وزارت کشور پیشنهاد کرده است.
بهار نزدیک است و کشاورزان چشم به زمینهایی دارند که هرسال دوباره جان میگیرند.
مهرنوش گرکانی
- 17
- 5