حکایت کردهاند روزی مرد جوانی مادر پیرش را که در خانه دائما از زمین و زمان شکایت میکرد، با خود به بازار شهر برد و وقتی به بازار رسید روی تکه کاغذی جمله«این مادر به فروش میرسد» را نوشت و با مادرش در گوشهای ایستاد.
عابران با دیدن جمله نوشتهشده روی تکه کاغذ با خشم و غضب به مرد جوان نزدیک میشدند و او را به خاطر تصمیمی که برای فروش مادرش گرفته بود مورد اعتراض و لعن و نفرین قرار میدادند. جوان که از پیش انتظار دیدن چنین واکنشهایی را از سوی مردم داشت هر بار سر در گوش معترضی میگذاشت و با صدایی آهسته میگفت خیالتان آسوده باشد من قصد فروش مادرم را ندارم و فقط میخواهم با این کار از او زهر چشم بگیرم تا قدری از دست غرغرهای او در منزل آسوده شوم، چون من آنچنان قیمت گزافی روی مادر پیرم گذاشتهام که هیچ تنابندهای حاضر به خرید او نخواهد شد.
حالا حکایت یارانه موهومی است که دولت اعلام کرده به منظور جبران شوک قیمتی بیسابقهای که یکشبه به قیمت اقلام خوراکی سفرههای مردم و بهتبع آن به کالاهای اساسی وارد کرده به ۹ دهک جامعه بپردازد. اما به پیروی از شیوه کار جوانی که مادر پیرش را برای فروش به بازار شهر برده بود، چنان شرط و شروطی برای افراد مشمول دریافت یارانه تعیین کرده که اکثریت قریب به اتفاق خانوارهای ایرانی خصوصا خانوارهای حقوقبگیر واجد شرایط دریافت یارانه محسوب نمیشوند.
دوستی قدیمی که اینک دهه هفتاد عمر خود را پشت سر میگذارد و حقوق دوران بازنشستگی او در حال حاضر از شش میلیون و پانصد هزار تومان تجاوز نمیکند، چند روز پیش در حالی که با قد خمیدهاش مقابل من ایستاده بود و از مشکلات بیشمار زندگی و فشارهای کمرشکن معیشتی شکوه و شکایت میکرد، میگفت در حالی که در کشورهای پیشرفته جهان از بازنشستگان با عنوان پرعزت و افتخار سینیور یاد میکنند و دولتها همه گونه تسهیلات و امکانات رفاهی و تفریحی رایگان برای گذران دوران بازنشستگی آنها در نظر میگیرند و به قول معروف اجازه نمیدهند کسی که یک عمر به کشورش خدمت کرده در دوران بازنشستگی آب در دلش تکان بخورد ولی در ایران ما رسیدن به سن بازنشستگی برای بازنشستگان به استثنای افراد خاص و کسانی که در دوران اشتغال حقوقهای نجومی و انواع و اقسام مزایای جانبی دریافت میکرده و تا هفت پشت خود را از نظر مالی تامین کردهاند، سنین شروع دورانی از محرومیتها و چه کنم چه کنمهای معیشتی است که درد و رنج و فرسودگیهای جسمی را هم باید به آن اضافه کرد. دوست بازنشسته من میگفت در زمان دولت مرحوم رفسنجانی آپارتمان کوچکی را در یکی از نقاط غرب تهران به مبلغ دو میلیون تومان خریدم و در اواخر دولت نهم هم موفق شدم با مقداری قرض و قوله یک اتومبیل مونتاژ داخل را به قیمت شانزده میلیون تومان برای استفاده خود و خانوادهام خریداری کنم.
امروز از عمر آن آپارتمان کوچک افزون بر سی سال میگذرد و از عمر خودرو شخصی من هم حدود سیزده سال گذشته است، اما معجزه افزایش از نرخ تورمهای فاجعهآمیز چند دهه گذشته که در دولت سیزدهم به اوج خود رسیده، قیمت صوری آپارتمان ۳۰، ۴۰ساله کلنگی شده مرا به حدود هشت میلیارد تومان و ارزش بازار اتومبیل قدیمی من هم نزدیک به ۲۰۰ میلیون تومان افزایش داده ولی میزان حقوق بازنشستگی من در دهه ۷۰ زندگی از حدود ماهی هفت میلیون تومان تجاوز نمیکند. در چنین شرایطی من با دریافت چنین حقوق ناچیزی مانند دهها هزار بازنشسته دیگر صرفا به دلیل داشتن یک آپارتمان مسکونی کلنگی و یک خودرو کهنه و زهواردررفته که سونامی تورم حالا قیمت صوری آنها را از عرش به فرش رسانده، از نظر جراحان محترم تیم اقتصادی دولت جزو دهکهای بالای جامعه تشخیص داده شدهایم که بعد از سونامی اخیر قیمتها و چهار، پنج برابر شدن هزینه زندگی، باید با همین حقوق ناچیز بازنشستگی که چندین پله پایینتر از خط فقر است، دور مصرف بسیاری از بدیهیترین اقلام خوراکی ضروری حتی در حد پنیر، تخممرغ و سیبزمینی را که دارد کمکم به سلطان خوراکیها تبدیل میشود، خط بکشیم و در این سالهای واپسین عمر به جای زندگی کردن، تنها برای زنده ماندن دست و پا بزنیم. آیا به راستی این شیوه رفتار حاکمیت با دهها و صدها هزار افراد قشر بازنشسته که موی خود را در راه خدمت به ملک و ملت سفید کردهاند و در دوران خدمت از قبیله رانتخواران و اختلاسگران نبودهاند، کمترین تناسبی با ارزشها و موازین اسلامی و انسانی که جمهوری اسلامی خود را منادی آن در جهان میداند، دارد؟! دوست بازنشسته نویسنده میگفت شرط و شروط و بهانهتراشیهای یارانهای جراحان اقتصادی دولت محترم به همین چند مورد محدود نمیشود.
داشتن سابقه سفرهای خارجی هم از جمله دیگر جرائم بزرگی است که شما را از دریافت یارانه محروم میکند. یعنی اگر شما فرزندی داشته باشید که بدون متصف بودن به صفت آقازادگی، سالها پیش با گرفتن بورسیه تحصیلی از دانشگاه یک کشور خارجی به آن کشور رفته و بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی جذب بازار کار آن کشور شده و حالا شما در این سنین آخر عمر به منظور تجدید دیدار با هزینه همان فرزندتان به آن کشور سفر کرده باشید از دیدگاه جراحان اقتصادی محترم دولت جزو دهکهای بالا و مرفهین بیدرد جامعه محسوب میشوید و دریافت یارانه بعد از سونامی اخیر قیمتها شامل حالتان نمیشود.
به این ترتیب شما شهروند ایرانی بازنشسته در سنین ۷۰، ۸۰ سالگی برای ادامه حیات دو راه بیشتر پیشرو ندارید. یا باید دور مصرف بسیاری از اقلام ضروری و حیاتی خوراکی را خط بکشید، به جایی سفر نکنید، کتاب نخوانید، هیچگونه تفریح و سرگرمی نداشته باشید و طریق ریاضت پیشه کنید و یا خانه کلنگی و اتومبیل کهنه خود را بفروشید و با زندگی در زیر چادر و یا در جوار کارتنخوابها، پول آنها را صرف تامین مایحتاج زندگی خود کنید. این نسخهای است که جراحان محترم تیم اقتصادی دولت سیزدهم، ناگفته برای ما بازنشستگان و اکثریتی از شاغلان حقوقبگیر نوشتهاند.
دلیل تجویز چنین نسخهای هم این است که هیچیک از دولتمردان و مقامات بلندپایه دولتی از زمان ورود به عرصه سیاست و بازی قدرت طعم تلخ فقر و فشارهای معیشتی را نچشیدهاند و به همین سبب همچون ماری آنتوانت همسر لویی شانزدهم در زمان انقلاب فرانسه که به مردم توصیه میکرد اگر برای سیر کردن شکم خود نان ندارند، بروند کیک و شیرینی بخورند، فهم و درک درستی از معنا و مفهوم فقر و گرسنگی که شوربختانه به یک پدیده فراگیر در جامعه امروز ایران تبدیل شده، ندارند و به تبعات اجتماعی وحشتناک این پدیده که هر روز به شکل افزایش آمار تبهکاریها، جرم و جنایت، فحشا و تلاش خانوادهها خود را در جامعه ما نشان میدهد توجهی نمیکنند و در نهایت سادهانگاری از سونامی ویرانگر افزایش قیمتها در ایام اخیر صرفا به عنوان یک جراحی اقتصادی نام میبرند و به دلیل کماطلاعی و نداشتن تجربه و شناخت کافی از پیچ و خمهای علم مدیریت و اقتصاد بدون آمادهسازی کامل اتاق عمل و وسایل و تجهیزات مورد نیاز عمل احیا و هوشآوری بیمار و باز متاسفانه بدون در نظر گرفتن میزان تابآوری مردم دست به این عمل جراحی بسیار پرهزینه و پرمخاطره زدهاند و با این عمل جراحی شتابزده زمینه بلند شدن چنان فریاد گوشخراشی را آماده کردهاند که در آینده نه چندان دور پژواک آن جامعه ما را به لرزه درخواهد آورد.
- 16
- 3