
اسفندماه برای اقتصاد انرژی ایران، و به خصوص دیپلماسی انرژی، ماه خوبی نبود. دولت آمریکا در راستای اعمال فشار حداکثری بر تهران، روز شنبه، ۱۸ اسفندماه، معافیت تحریمی دولت عراق برای خرید برق و گاز از ایران را تمدید نکرد. در نتیجه این اتفاق، ایران بازار انرژی خود را در عراق از دست داد و عمان و قطر، به عنوان قدرتهای نوظهور انرژی در منطقه، جایگزین ایران در عراق شدند. همچنین ترکیه جایگزین گاز ایران در نخجوان شده است و اوضاع بازارهای ایران تعریفی ندارد.
در این شرایط، محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهور، روز گذشته در نخستین جلسه «ستاد راهبری تجارت انرژی منطقهای»، ادعا کرده است که «ایران باید مرکز تبادلات انرژی منطقه شود و تحقق این هدف برای دولت چهاردهم اهمیت بسیار زیادی دارد.»
محمود خاقانی، تحلیلگر ارشد مسائل انرژی و مدیرکل پیشین امور خزر و آسیای میانه وزارت نفت، در گفتوگو با توسعه ایرانی به دلایل از دست رفتن بازارهای انرژی ایران در منطقه پرداخت که مشروح آن را میخوانید.
جناب خاقانی همانطور که مستحضرید در هفتههای پیشین ایران بازار برق و گاز عراق را از دست داد و عمان و قطر جایگزین ایران شدند؛ ترکیه هم توانست جایگاه ایران را در نخجوان از آنِ خود کند. حذف شدن ایران از بازارهای انرژی منطقه به چه علت رخ میدهد؟
برای پاسخ به این سوال باید به عقب برگردیم. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، در زمان مرحوم هاشمیرفسنجانی، ایران یک دیپلماسی انرژی برای منطقه و همکاریهای انرژی با کشورهای همسایه و حتی اروپا تعریف کرد.
در سال ۲۰۰۰ میلادی، با اتحادیه اروپا تحت عنوان مطالعاتی برای افزایش همکاریهای اقتصاد انرژی میان ایران و اروپا، توافقاتی کردیم. در آن زمان اتحادیه اروپا توجه خاصی روی آسیای مرکزی، حوزه دریای کاسپین و قفقاز داشت و اتفاقا مرکزی را هم به همین منظور به عنوان همکاریهای فنی برای ارتقای صنعت نفت و گاز کشورهای منطقه ایجاد کرده بود که دفتر آن هم در پایتخت اوکراین قرار داشت. ما هم در ایران میزبان یک سازمان منطقهای و بینالمللی به نام سازمان همکاریهای اقتصادی اکو بودیم. بنابراین این کشورهای اروپایی برنامهریزی کردند و عضو اکو شدند و آن دیپلماسی انرژی تعریف شد و شرکتهای مهم اروپایی مانند شرکت شل، توتال و برخی شرکتهای دیگر آلمانی تحت مطالعاتی اعلام کردند که برای صادرات نفت و گاز آسیای مرکزی، دریای کاسپین و قفقاز، ایران میتواند از نظر محیطزیست بهترین و از نظر اقتصادی، اقتصادیترین مسیر باشد و هست. حتی خط لوله قزاقستان هم تعریف شد که ترکمنستان از مسیر ایران گاز خود را صادر کند.
البته رقبایی هم داشتیم. مهمترین رقیب ما روسیه و بعد از روسیه، آمریکا بود. چین هم بعداً به این دو کشور پیوست. آمریکا خط لولهی باکو، تفلیس و جیحان و پروژههایی هم در منطقه تعریف و البته اعلام کرد که این پروژهها استراتژیک و راهبردی هستند نه اقتصادی چون واقعا اقتصادی نبودند و اقتصادیترین مسیر ایران بود. در این راستا، چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم -زیرا خیلیها دوست ندارند این حرفها را بشنوند-، متاسفانه روسیه هم با آمریکا مخالف نبود و این کشور هم نمیخواست ایران محور صادرات گاز منطقه و نفت منطقه بشود و این نگرانی را داشت که اگر ایران محور صادرات بشود، سرمایهها برای توسعه منابع، به ویژه گاز ایران هم جلب و جذب میشود و گاز ایران و گاز منطقه با گاز روسیه در اروپا رقابت میکند.
از سوی دیگر اروپا دنبال این بود که ایران رقیب روسیه شود و به همین دلیل با ایران یادداشت تفاهمی را امضا کرد و در ایران موسسه مطالعات بینالمللی انرژی مقر این مطالعه شد و اتحادیه اروپا در آن زمان ۱ میلیون و ۷۰۰ هزار یورو بودجه به این مرکز اختصاص داد تا این مطالعه انجام شود. در این میان، فردی به نام کریس پاتن، که فرماندار هنگکنگ بود، کارشکنی کرد. وقتی هنگکنگ را به چین واگذار کردند او مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا شد و انگلیس هم معمولا اینجور وقتها با آمریکا همراه است و از قرن نوزدهم با روسیه در ارتباط با ایران رقابتها و همکاریهایی هم داشته است. پاتن جلوی آن مطالعه و همکاری را میگیرد.
بعد از این اتفاق، طرح دیگری به نام طرح انرژی برای صلح تعریف کردیم. یعنی در این راستا به جمهوری خودمختار نخجوان گاز دادیم زیرا در آن زمان آن جمهوری با بحران انرژی دست به گریبان بود و مشکلات عدیدهای داشت. از آنسو هم به ارمنستان گاز دادیم و به ازای آن برق گرفتیم. با جمهوری آذربایجان هم معاوضه گاز کردیم و خط لوله مشهور به IGAT1 یا خط لوله شماره ۱ گاز ایران را که در زمان شوروی سابق به شوروی گاز صادر میکرد، برعکس کردیم و از آذربایجان گاز میگرفتیم. مقداری را به عنوان حق ترانزیت برمیداشتیم و از گاز خود به نخجوان میدادیم.
این همکاریهای انرژی رو به توسعه بود و همهچیز داشت به خوبی پیش میرفت و به ویژه در دولت هفتم و هشتم این مسائل توسعه بیشتری پیدا کرد. متاسفانه به دلایل مختلف، نفوذیها توانستند حرکتهایی بکنند و در دولت نهم و دهم رسما اعلام شد که تحریمها کاغذ پاره هستند و با آن درآمد کلان نفتی هم که داشتیم، حدود ۸۰۰ میلیارد دلار، در زیرساختها سرمایهگذاری نشد و هنوز هم نمیدانیم چطور شد و این پولها کجا سرمایهگذاری و چطور هزینه شد. بعد از آن سیاست کاغذ پاره خواندن تحریمها بود که این همکاریها افول کردند.
در این حین، چین و روسیه هم در سازمان ملل به تحریمهای علیه ایران رای دادند و این فرصتی را برای روسیه و ترکیه فراهم کرد که ایران را از مدار محوریت همکاریهای اقتصاد انرژی منطقه خارج کنند و بعد یک دولت پنهانی هم در ایران روی کار آمد و این دولت پنهان به سوی داستان خصوصیسازیهای قلابی رفت که مرحوم آقای ترکان لقب خصولتی به آنها داد. با این خصوصیسازیها صنعت نفت را تکهپاره کردند در حالی که صنعت نفت یک صنعت یکپارچه است؛ صنعت نفت را تکهپاره کردند و بخشهایی را که به اصطلاح عامیانه به آنها گوشت لخم گفته میشود، و هرکجا که میشد بیشترین درآمد را کسب کنند، خصولتیها یعنی پتروشیمیها و پالایشگاهها برداشتند و تنها استخوان را برای بیتالمال باقی گذاشتند.
یک اتفاقی هم از دولت دهم شروع شد و بعد با فشارهایی که وارد کردند در دولت یازدهم و دوازدهم هم ادامه پیدا کرد، در دولت سیزدهم به اوج خود رسید و الان در دولت چهاردهم، که ادامه دولت سیزدهم است، نفت را به اشخاص حقیقی و حقوقی خاص میدهند که اینها تحریمها را دور بزنند که معلوم هم نیست این پول چطور وارد ایران میشود و یا اصلا وارد ایران میشود یا نه؟! برای مثال اکنون برخی میگویند پول پتروشیمیها نمیآید؛ قاچاق فرآوردههای نفتی بزرگترین نمونه آن است. پالایشگاههایی که از آنها لوله به وسط دریا کشیدند، پالایشگاههای مثلا خصوصی هستند. پس چطور میشود که کسی نمیداند و مطلع نیست که اینها چطور سوخت هواپیما، بنزین، گازوییل و غیره را قاچاق میکنند؟
اینها همه موقعیت ایران را در معادله دیپلماسی انرژی خاورمیانه تضعیف کرد. هرچند در دولت یازدهم با مذاکرات برجام تاحدود زیادی دومرتبه داشتیم به جایگاهی که دنبال آن بودیم برمیگشتیم که باز نفوذیها دخالت کردند. پس در این اوضاع، ما باید به جای اینکه بگوییم آمریکا و اروپا چنین و چنان کردند بیشتر به کسانی در داخل گلایه کنیم که تشنگان قدرت بودند زیرا میدانستند قدرت برای آنها ثروت میآورد کمااینکه به دست هم آوردند. ترامپ هم این را میداند و اگر الان هم مقداری رجزخوانی میکند و حرکتهای نامعقولی از خود بروز میدهد، به این دلیل است که میداند این گروه و دولت پنهان اکنون در حکمرانی ایران نقش سرنوشتساز دارند و ترامپ اتفاقا میخواهد با اینها کنار بیاید زیرا دنبال حکومتهای دیکتاتور و خودکامه، مانند جولانی و اسرائیل، است. این خودیها و دلواپسان هم، که قدرت را در نیروهای مختلف امنیتی و حتی میتوانیم بگوییم نظامی در دست دارند و در قوه قضاییه حضور فعال دارند، مانند ترامپ دنبال این هستند که جمهوریت نظام از بین برود.
اکنون بازارهای بسیار کمی در حوزه انرژی برای ایران باقی مانده است. آیا با ادامه این شرایط بازارهای ایران بیشتر از دست میرود؟
با مجموع شرایطی که اشاره کردم، الان در معادلات تامین امنیت انرژی دنیا تقریبا جایگاهی برای ما مدنظر ندارند و معتقدند که بدون ایران هم میتوانند کار کنند.
همین الان بحث اینست که عربستان و بقیه، و حتی روسیه اگر در ارتباط با اوکراین به توافق برسند، حجم تولید نفت خام، گاز و صادراتشان را اضافه کنند که این کمبود ۱.۵ میلیون یا ۱ میلیون و ۷۰۰ هزار بشکهای را که در دولت سیزدهم صادر میشد -که نتیجه شل کردن پیچ نفتی توسط بایدن برای چین بود- صفر کنند.
برای تحقق این اتفاق چین هم مشغول همکاری است چون در پشت پرده میدانیم چین، روسیه و آمریکا با هم در مسائل اساسی هماهنگیهایی دارند و در برخی مسائل جزئی ممکن است منافعشان با هم تداخل پیدا کند. کما اینکه میبینیم، بعد از اینکه طرفداران روسیه در سیاست داخلی ایران، موفق شدند بالاخره آقای ظریف را، به عنوان نماد مذاکره، حذف کنند، روسیه هم میگوید ایران حاضرست درباره این یا آن مسئله مذاکره کند؛ یعنی روسیه تعیین میکند که ایران راجع به چه مذاکره کند و راجع به چه مذاکره نکند. در جلسه روز جمعه ۲۴ اسفند هم که در پکن بین روسیه، ایران و چین برگزار شد، باز چین و روسیه برای ایران تعیین تکلیف کردند که درباره چیزهایی مذاکره میکند که آنها نظر دارند.
در این شرایط آقای پزشکیان هم میگوید که اصلا با ترامپ مذاکره نمیکنم و خطاب به او میگوید هر غلطی که دلت میخواهد بکن؛ نکته اصلی اینست که اصلا ترامپ با آقای پزشکیان ارتباطی برقرار نکرده است و قبول دارد رئیسجمهور نقشی در مذاکرات ندارد و آن الیگارشی، یا اصحاب ثروت و قدرت نوپا، در ایران هستند که تصمیمساز و تصمیمگیران پشتپرده هستند و با آنها وارد میشود. بنابراین آمریکا هم مانند روسیه موافق بود ظریف کنار برود و اکنون در یک شرایط بسیار استثنایی قرار گرفتهایم.
در این شرایط اروپا، آمریکا، چین، روسیه و آن الیگارشی نوپا هم معتقدند که مردم در ایران کارهای نیستند و نمیتوانند هر تصمیمی که بخواهند بگیرند. بحث اینست که مردم کارهای هستند یا نیستند. اگر مردم پشتیبان نظام بشوند آنوقت است که ترامپ شکست میخورد و دوباره میتوانیم در بازار انرژی عرض اندام کنیم.
اکنون ترامپ میگوید انرژیهای جایگزین مقرون به صرفه نیست و فرمان اضطراری تولید انرژی صادر کرده است که به انرژیهای فسیلی، یعنی نفت و گاز، برگردند. ایران هم کشوری است که در این چهل سال منابع نفت و گازش به آن صورت دست نخورده است و تولید نفت و گاز در ایران، اگر بتوانیم فناوریهای نوین و دانش لازم را به کار بگیریم، قابلرقابت با آمریکا و سایر کشورها خواهد بود. آنوقت ایران مورد توجه قرار خواهد گرفت. اما ترامپ امیدوار است که با کمک کردن به این الیگارشی و دولت پنهان، قدرتشان را در حاکمیت تثبیت کند و با آنها کنار بیاید و بعد هم مانند اوکراین با ما رفتار کند.
بنابراین این مسائل است که ما را در داخل، مانند موریانه، بیشتر ضعیف کرده است. ما باید دنبال نفوذیها و آنهایی باشیم که شعارهای الکی میدهند اما در باطن طور دیگر عمل میکنند. باید دنبال فهرست ثروتمندان مملکت باشیم که از کجا این ثروت را آوردهاند. این مسائل را باید مدنظر قرار دهیم در همین حال هم باید جایگاه خود را در اقتصاد جهان تعریف کنیم. زمانی ما در اقتصاد جهان بهترین صادرکننده فرش، پسته و محصولات کشاورزی بودیم. در دوران مرحوم مصدق که تحریم نفتی بودیم، با صادرات چای اقتصاد کشور را میچرخاندیم اما حالا به واردکننده چای تبدیل شدهایم. این مسائل نشان میدهد که در داخل کشور نفوذیهایی هستند که در اقتصاد و صنعت، ما را به مسیری میبرند که ناترازی آب و گاز پیدا کنیم و تا این نفوذیها کشف نشدهاند، آش همین آش و کاسه همین کاسه است.
پس با لحاظ تمام این شرایط، برخلاف گفته آقای عارف، نمیتوانیم به مرکز مبادلات انرژی منطقه تبدیل شویم!
بله، الان دیگر مرکز مبادلات انرژی منطقه به کلی ترکیه شده است. ترکیه اکنون بازار عراق را گرفته، به سوریه انرژی صادر میکند و در حال نفوذ به کشورهای کرانه دریای مدیترانه مانند مصر و لبنان است.
بنابراین ما باید یک بازنگری جدی در سیاست خارجی خود بکنیم. نمیشود که مدام بگوییم ما میزنیم و اله و بله میکنیم. البته در حوزه سیاست خارجی بدبدختی دیگری هم داریم؛ برای مثال یکدفعه آقای رفیقدوست چهرهای تروریست از مردم ایران ترسیم و این پیام را القا میکند که از ایران بترسید. چه ضرورتی دارد او این حرفها را الان بزند؟ وضعیت به صورتی است که برخی به طنز میگوید خدا نکند که آقای محسن رضایی هم جراحی مغز بکند و گرنه، اوضاع از این هم خطرناکتر میشود!
اگر ما بتوانیم سرداران خود را متقاعد کنیم که مدتی روزه سکوت بگیرند، در زمینه سیاست خارجی موفقتریم. بالاخره یک فرمانده کل قوا داریم و ایشان باید مجوز بدهد و نیازی نیست که سرداران ما حرفهای سیاسی بزنند و تهدیداتی بکنند که در تاریخ ثبت شود تا علیه ایران به کار بگیرند. پس برای اینکه بتوانیم بازارهای خود را از دست ندهیم و ایران جایگاه خود را در بازارهای انرژی دوباره به دست آورد، نیازست یک بازنگری در سیاستهای خارجی داشته و از درون هم دنبال نفوذیها و اصحاب قدرت و ثروت نوپا باشیم.
- 19
- 3