به گزارش جهان صنعت، این پرسش همیشه مطرح بوده که آیا مسوولان جمهوری اسلامی ایران در ایرانی به جز ایرانی که ما شهروندان در آن زندگی میکنیم، زندگی میکنند؟
اظهارات مقامات جمهوری اسلامی در ایران، همواره کشوری که از لحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رو به پیشرفت است و از حجم و شمار مشکلات آن بهطور مداوم و روزمره کاسته میشود را به تصویر میکشد.
در همین هفتههای گذشته بارها تراز مثبت تجاری، فروش نفت، گاز و محصولات پتروشیمی، فروش میعانات گازی، ساخت و تولید کالاهای پیشرفته و دانشبنیان و نیز روابط تجاری خوب و قابل اتکا با همسایگان، حضور فعال در مجامع منطقهای مانند اوراسیا و شانگهای بیان شده است. به ویژه رییسجمهوری همواره تاکید میکند که بهبود وضعیت کشور و اوضاع معیشتی مردم را به برجام گره نزده و به همین دلیل مستقل از اینکه ایران به برجام بازگردد یا نه، اوضاع در حال رسیدن به موقعیت رضایتبخش است.
البته مقامات دولت و نیز رییسان قوای مقننه و قضاییه توضیح نمیدهند که اکنون نسبت به نقطه مطلوب کشور چه موقعیتی دارند و تا رسیدن به آن نقطه چه مراحلی باید طی شود. آنچه گفته میشود این است که همه کارها به خوبی و باسرعت مطلوب پیش میرود و سحر نزدیک است.
اما در ایرانی که ما شهروندان در آن زندگی میکنیم اوضاع آنقدرها هم خوب نیست؛ قیمتها به نسبت سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ سه تا پنج برابر شده، ارزش بورس به نسبت سال گذشته نصف شده، قیمت دلار که نماد قیمت ارز در بازار داخلی است از حدود ۲۸ هزار تومان در زمان دولت حسن روحانی به ۳۵ هزار تومان رسیده که ۲۵ درصد رشد را نشان میدهد، قیمت اجاره خانه برخلاف آنچه وعده داده میشود، هنوز سیر صعودی دارد و هیچ یک از واحدهای طرح ملی مسکن آماده واگذاری نیست.
در حالی که قرار بود دولت سیدابراهیم رییسی سالانه یک میلیون واحد مسکونی به مردم تحویل دهد، حالا دولت دست نیاز به سوی مردم دراز کرده تا خود نسبت به ساخت واحد مسکونی در بافتهای فرسوده و یا زمینهایی که دولت واگذار میکند، اقدام کند و قیمت کالاهای اساسی و ارزاق عمومی مردم هم در حال رشد است چنانکه سهم برخی اقلام مانند پروتئین گوشتی (اعم از گوشت قرمز و سفید) و… در سبد کالاهای مصرفی خانوار به نحو چشمگیر و ملموسی کاهش پیدا کرده است.
سوال اصلی در اینباره آن است که اگر اوضاع تا این حد خوب است و چنانکه رییسجمهوری، وزیر نفت، وزیر امور خارجه و مقامات ارشد میگویند ایران درآمدهای متنابهی کسب و آن را به داخل کشور منتقل کرده است، اگر روابط تجاری پرمنفعت برای ایران حاصل شده و در کشورهای آسیای میانه، قفقاز، آمریکای لاتین، منطقه خلیجفارس و خاورمیانه، کالاها و خدمات ایرانی به راحتی به فروش میرسد و پولهای آن به راحتی به داخل حسابهای کشور منتقل و قابل بهرهبرداری میشود، چرا نتایج این اقدامها و فعالیتهای مثبت اقتصادی در شهرهای ایران و زندگی ایرانیان مشاهده نمیشود؟ چرا بانک مرکزی نمیتواند جهش نرخ ارز را کنترل و مدیریت کند؟ چرا زندگی ایرانیها همچنان در فشارهای اقتصادی و اجتماعی قرار دارد؟
آیا مقامات کشور در اظهار این ادعاها به بزرگنمایی متوسل شدهاند؟ ممکن است پاسخ به این سوال مثبت باشد و مقامات ایرانی برای حفظ وجهه خود در بیان آنچه حاصل شده، بزرگنمایی کنند. در این صورت هنوز درآمدی به وجود نیامده، اما به دست آمده تلقی و در مورد آن انتظار ایجاد میشود.
در نظر مقامات کشور، اینگونه ادعاها البته ادعا نیست چراکه درآمد وجود دارد و حاصل میشود و قابل انتقال به داخل خواهد بود. البته گاهی و شاید در موارد متعدد این فرآیند رخ نمیدهد؛ یعنی یا درآمد حاصل نمیشود و یا قابل انتقال به داخل کشور نیست که در این صورت ادعای پیشگفته نادرست از آب درمیآید. در سالهای اخیر گاهی این اتفاق افتاده و درآمد اعلامشده به دست نیامده یا این درآمد قابل انتقال به داخل کشور و یا به حسابهای ارزی ایران نبوده است. خاطرات مدیران زمان جنگ تحمیلی نیز نشان میدهد که گاهی ادعاها و اظهاراتی در مورد وضع درآمدی و توان اقتصادی کشور بیان میشود که بیش از آن که مصرف داخلی داشته باشد برای حفظ ظاهر گفته شده است.
حالا فرض کنید درآمدهای گفتهشده همه حاصل شده باشد، در این صورت احتمالا این درآمدها به اقتصاد اجتماعی کشور تزریق نمیشود که مشکلات فراوانی در زندگی عمومی ایرانیان وجود دارد.
به هر حال و اگر براساس اظهارات رسمی مقامها بخواهیم به اوضاع بنگریم، میتوان چنین نتیجه گرفت که به اندازهای که کشور درآمد دارد، پیشرفت نمیکند و اثر درآمدهای کشور در زندگی عمومی مردم مشاهده نمیشود. شاید بتوان زندگی اشرافی برخی آقازادهها چه در داخل و چه در خارج از کشور و اختلاسهایی که صورت گرفته و پول آن به خارج از کشور منتقل شده را نتیجه همین دوری و تعارض قلمداد کرد.
نادر کریمیجونی
- 15
- 4
محسن
۱۴۰۱/۸/۱۵ - ۱۴:۰۷
Permalink