خط فقر در سالهای پایانی دهه ۱۳۹۰ روندی صعودی داشته و در سال ۱۴۰۱ نیز حدودا رشدی ۶۵درصدی را رقم زده است. بررسیها نشان میدهد نرخ فقر در کل کشور حدودا ۳۰درصد بوده و در عرض یک دهه ۱۱ میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر کشور افزوده شده است. مرکز پژوهشهای مجلس ریشههای این رشد را بررسی کرده است.
به گزارش توسعه ایرانی، در این گزارش آمده است: خط و نرخ فقر یکی از متغیرهای اقتصادی است که همواره مورد توجه مردم قرار داشته است. بر همین اساس مرکز پژوهشهای مجلس از سال ۱۳۹۶ به محاسبه خط فقر براساس یک روش پایدار اقدام کرد که شیوه محاسبه آن به صورت گزارشی در این مرکز منتشر شد و اسناد بهروزرسانی شده نیز در دست انتشار است. همچنین نتایج این محاسبات را وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دو گزارش پایش فقر سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ منتشر کرد که براساس مسئولیت قانونی وزارت رفاه در اعلام خط فقر رسمی، میتوان آن را اولین اعلام رسمی از خط فقر دانست.
در ادامه میخوانیم: گزارش حاضر در دو بخش به مرور وضعیت فقر و ویژگیهای فقرا در دهه گذشته (دهه ۱۳۹۰) میپردازد که از نظر آمارهای اقتصادی نامناسب بوده است. در بخش اول مروری بر وضعیت فقر و متغیرهای مربوط به آن و متغیرهای رفاهی مرتبط با خانوار خواهیم داشت. بررسی مصرف خوراک، کالاهای اساسی و کالری دریافتی خانوار و همچنین سهم مسکن از کل هزینههای خانوار و هزینههای رفاهی در این بخش صورت میگیرد.
در قسمت دوم نیز برخی ویژگیها و علل توضیحدهنده فقر به تفکیک فقرا و غیرفقرا بررسی میشود. نتایج نشان میدهد که برخورداری از شغل دارای بیمه و باثبات و همچنین مشاغل غیرساده در بین غیرفقرا بیشتر از فقراست و بنابراین ممکن است این دو عامل در کاهش فقر مؤثر باشند، هرچند با افزایش نرخ فقر از سال ۱۳۹۷ به بعد، اختلاف خانوارهای دارای سرپرست شاغل بین فقرا و غیرفقرا کمتر شده به نحویکه در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ اختلافی بین شاغل بودن سرپرست خانوار فقیر و غیرفقیر ملاحظه نمیشود. همچنین عدم برخورداری از سواد، سالهای تحصیل پایینتر، داشتن کودک و مستأجر بودن ازجمله عواملی است که میتواند علل فقر را توضیح دهند.
افزایش ۵۰درصدی خط فقر در سال ۱۴۰۰ نسبت به ۱۳۹۹
در بخشی از این گزارش آمده است: خط فقر در کشور مسیری صعودی را سپری کرده و در سال ۱۴۰۰ با رشدی ۵۰درصدی مواجه شده است. دادههای آماری نشان میدهد در شهریور سال گذشته برای یک خانوار چهارنفره این رقم برابر با ۷ میلیون و ۵۰۰هزار تومان به ثبت رسیده است.
همچنین در سال گذشته برآوردها نشان میداد خط فقر سرانه در کشور در سال ۱۴۰۰ با رشدی ۵۰درصدی نسبت به سال قبل از آن، به یک میلیون و ۷۰۰هزار تومان رسیده است. این رقم برای یک خانوار چهار نفره با احتساب بعد خانوار برابر با ۴ میلیون و ۵۰۰هزار تومان در آن سال بود. برآوردهای این مرکز نشان میدهد خط فقر برای خانوار چهارنفره در شهریور سال گذشته (سال ۱۴۰۱) به هفت میلیون و ۵۰۰هزار تومان رسیده است. با احتساب بعد ۲.۷ نفره خانوارهای چهار نفره، محاسبه میشود خط فقر در این سال حدودا ۲ میلیون و ۸۰۰هزار تومان بوده و نسبت به سال قبل از آن، تقریبا ۶۵درصد رشد داشته که البته این برآوردها تا نیمه سال گذشته است.
نرخ فقر خانوارهای روستایی برابر با ۳۵.۶درصد
در بخشی از این گزارش آمده است: خط فقر به این معناست که خانوارهایی که کمتر از یک رقم مشخص درآمد داشته باشند، نگرانیهایی در مورد سوءتغذیه آنها وجود خواهد داشت اما به معنای آن نیست که با هزینه بالاتر از آن، زندگی در رفاه خواهد بود.
نرخ فقر در نهایت به معنای آن است که چند درصد از یک جمعیت کمتر از خط فقر درآمد دارند. این رقم برای سال ۱۴۰۰ برابر با ۲۵ میلیون و ۶۰۰هزار نفر بوده که نسبت به ۱۳۹۹ حدودا ۷۰۰هزار نفر کمتر شده بود. در مقطع سالانه ۱۴۰۰ نرخ فقر در مناطق روستایی برابر با ۳۵.۶درصد بود. طبق بررسیهای آماری این نرخ در کل کشور برابر با ۳۰.۴درصد و در مناطق شهری معادل با ۲۸.۸درصد رقم خورده که در دو سال پایانی دهه ۹۰ روندی نزولی پیدا کرده است. این روند میتواند عموما به علت مسیر صعودی اشتغال باشد. با این حال، مقایسه آمار با سال ۱۳۹۰ نشان میدهد در مدت ۱۰ سال ۱۱ میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر افزوده شده است.
روند صعودی شکاف فقر در دهه ۹۰
شکاف فقر یعنی آنکه میانگین فاصله درآمد هر فقیر با خط فقر چقدر بوده است. در حقیقت شکاف فقر بررسی میکند که فقرا تا چه حد فقیرتر شدهاند. هرچه این رقم بالاتر باشد و به یک (۱۰۰درصد) نزدیکتر شود، به معنای آن است که فقرا فاصله بیشتری با خط فقر داشتهاند. این شکاف در سالهای اخیر مسیری صعودی داشته و در ۱۴۰۰ به اوج چند ساله رسیده است.
بررسی ریشههای رشد نرخ فقر از دید مرکز پژوهشهای مجلس
تحقیق مرکز پژوهشهای مجلس درباره فقر نشان میدهد برخورداری افراد از شغل دارای بیمه و همچنین مشاغل غیرساده، میتواند در کاهش فقر موثر باشد. همچنین عدم برخورداری از سواد، میزان تحصیل پایینتر، داشتن کودک و مستاجر بودن ازجمله عواملی است که میتواند علل فقر را توضیح دهد.
با این حال یک نکته قابل توجه در این گزارش این است که در سالهایی که فقر کمتر بوده، شاغل بودن تا حد بیشتری میتوانسته اختلاف بین فقرا و غیرفقرا را توضیح دهد یعنی پیداکردن شغل احتمالا تاحدی میتوانسته فقرا را از فقر نجات دهد اما با افزایش نرخ فقر از سال ۱۳۹۷ به بعد، اختلاف خانوارهای دارای سرپرست شاغل بین فقرا و غیرفقرا کمتر شده به نحویکه در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ اختلافی بین شاغل بودن سرپرست خانوار فقیر و غیرفقیر ملاحظه نمیشود. در سال ۱۴۰۰ در مجموع حدود ۶۰درصد از خانوارهای فقیر و ۶۱درصد از خانوارهای غیرفقیر، سرپرست شاغل دارند. در حقیقت با کاهش رشد اقتصادی و بدتر شدن شرایط اقتصاد کلان، درآمد حاصل از شغل دیگر برای اینکه خانوار را از فقر خارج کند، کفایت نمیکند. یعنی فقرای نیمه دوم دهه ۱۳۸۰ در ویژگی شاغل بودن تا حدی متفاوت از فقرای سالهای پایانی دهه ۱۳۹۰ هستند. افزایش فقر در دهه ۱۳۹۰ و سالهای ۱۳۹۷ به بعد باعث شده تا امید به خروج از فقر حتی با یافتن شغل هم بهطور کامل وجود نداشته باشد.
همزمانی بین تشدید فقر و بدتر شدن وضعیت جوانان
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: به طور کلی اختلاف قابل توجهی بین سن سرپرست خانوار فقیر و غیرفقیر مشاهده نمیشود اما نکته جالب توجه اینکه در سالهای ابتدایی مورد بررسی، سن سرپرست خانوار فقیر به طور میانگین ۱.۶سال بیشتر از خانوار غیرفقیر است اما در سال ۱۴۰۰ سن سرپرست خانوار غیرفقیر به طور متوسط یک سال بیشتر از خانوار فقیر است یعنی به نظر میرسد در سال ۱۳۸۵ نسبت به سال ۱۴۰۰ جوانان امید بیشتری داشتند که بتوانند با کار کردن و کسب درآمد، از فقر نجات پیدا کنند. بیشتر شدن سن سرپرست خانوار غیرفقیر نسبت به فقیر از سال ۱۳۹۷ آغاز شده یعنی یک همزمانی بین افزایش قابل توجه فقر در کشور در این سال و بدتر شدن وضعیت جوانان نسبت به سالمندان مشاهده میشود. علت این امر میتواند این باشد که بخشی از سالمندان از مستمری دوران سالمندی برخوردار بوده و درآمد ثابتی دارند که در مقابل شوکها ثابت مانده است. همچنان خانوارهایی با سن سرپرست بالاتر، با احتمال بیشتری صاحب دارایی، خانه و ملک هستند و نسبت به جوانان کمتر تحت تأثیر شوکها قرار میگیرند.
تشدید فقر غذایی در مردم
در همین خصوص دادههای آماری نشان میدهد با افزایش قیمت مواد غذایی به خصوص از سال ۱۳۹۷ و کاهش درآمدهای خانوار، سهم خوراکی از مصرف خانوار از ۲۹درصد در سال ۱۳۹۶ به بیش از ۳۲درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. همزمان با این رویداد، خانوار نتوانسته سطح قبلی از خوراک را حفظ کند و کالری میانگین دریافتی از سرانه ۲۴۳۱ در روز در سال ۱۳۹۶ به ۲۱۸۲ در سال ۱۴۰۰ (۱۰.۲۵درصد) تقلیل پیدا کرده است.
به عبارت دیگر سهم خوراک از کل هزینه خانوار افزایش یافته اما همزمان کالری دریافتی خانوار نیز کاهش یافته است؛ یعنی خانوار ایرانی در مواجهه با روند فزاینده فقر، هم از سایر هزینهها کاسته و به خوراک اختصاص داده و هم از میزان خوراک خود کاسته است. یک علت کاهش در کالری دریافتی، میتواند تغییر در عادات غذایی به مرور زمان باشد اما شواهد نشان میدهد که کاهش در کالری دریافتی در دهه ۱۳۹۰ صرفا به دلیل تغییر در عادات غذایی نیست، زیرا:
اولا همه دهکهای درآمدی کاهش کالری دریافتی دارند، به این معنا که حتی دهکهای پایین که کالری کمتر از استاندارد دریافت میکنند نیز کاهش در کالری بهخصوص در سه سال اخیر داشتهاند.
ثانیا همچنان اختلاف بین کالری دریافتی بهطور قابل ملاحظهای بین دهکهای پایین با دهکهای بالایی وجود دارد، طوریکه در سال ۱۴۰۰ دهک دهم بهطور متوسط ۳۲۸۴ و دهک اول ۱۴۹۷ کیلوکالری مصرف میکند، در صورتیکه اگر کاهش در کالری دریافتی به علت تغییر در عادات غذایی و تمایل به رژیم غذایی کمکالری بود، باید تناسب بیشتری بین کالری دریافتی دهکهای درآمدی به وجود میآمد و اصولا وضعیت درآمد نقش تعیینکنندهای در میزان کالری دریافتی نمیگذاشت.
ثالثا، کیفیت کالری دریافتی نیز کاهش یافته و این در حالیست که اصولا کاهش در کالری دریافتی بهدلیل رژیم غذایی بهنحوی است که مواد غذایی پرکالری و کمکیفیت کاهش یافته و برعکس مواد غذایی کمکالری و باکیفیت افزایش مییابد اما در ایران روند معکوسی رخداده و مصرف مواد غذایی باکیفیت کاهش یافته است چنانچه مصرف میانه و میانگین گوشت قرمز در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۳۹۰ به ترتیب ۳۲ و ۴۱درصد کاهش یافته است. همچنین مصرف شیر در دهه ۱۳۹۰ به صورت مستمر کاهش یافته است و میانه و میانگین مصرف در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۳۹۰ به ترتیب ۵۱.۷ و ۴۶.۸درصد کاهش یافته که مقدار بسیار چشمگیری است.
کاهش ۵۰درصدی سهم آموزش از کل هزینههای خانوار
در کنار این موضوع، سهم مسکن از کل هزینههای خانوار به عنوان کالای ضروری دیگر از ۲۳درصد در ابتدای دهه ۱۳۹۰ به ۲۷درصد در پایان این دهه رسیده و ۷درصد بیشتر شده است. در مقابل هم بررسیهای هزینههای غیرضروری خانوار هم از کاهش رفاه خانوار خبر میدهد. سهم آموزش از کل هزینههای خانوار در دهه ۹۰ بیشتر از ۵۰درصد کاهش پیدا کرده که میتواند خطر افزایش فقر بیننسلی را به همراه داشته باشد.
کاهش مداوم فاصله غیرفقرا با خط فقر
در بخشی از این گزارش آمده است: نکته جالب این که براساس اطلاعات، فاصله غیرفقرا تا خط فقر به طور مرتب در حال کاهش بوده است. حتی در سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۳ که نرخ فقر بیش از سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ بوده اما فاصله غیرفقرا با خط فقر بیشتر بوده است. به عبارتی فقر در سالهای اولیه مورد بررسی، بیشتر مختص گروههای بسیار پایین درآمدی بوده و گروههای بالاتر هنوز فاصله بیشتری با خط فقر داشته و از رفاه نسبی برخوردار بودند اما یک دهه کاهش در درآمد سرانه باعث شده تا از سال ۱۳۹۷ به بعد، فاصله غیرفقرا هم با خط فقر کم و کمتر شود. این بدین معناست که فقر دیگر تنها مختص گروههای ناتوان یا بازمانده از رشد اقتصادی نیست و میتواند به سایر گروههای مختلف با ویژگیهای مختلف تسری پیدا کند.
همچنین کاهش فاصله غیرفقرا با خط فقر باعث شده تا خانوارهای نزدیک به خط فقر نیز تفاوت چندانی با فقرا به لحاظ معیشتی نداشته باشند یعنی مقدار اندکی افزایش در خط فقر باعث میشود تا جمعیت زیادی به فقرا افزوده شود. برای مثال ۵درصد افزایش در خط فقر سال ۱۴۰۰ بیش از ۳درصد جمعیت یعنی حدود ۲.۸۵ میلیون نفر را به جمعیت زیر خط فقر اضافه میکند. به عبارت دیگر افزایش ۵درصدی در خط فقر سال ۱۴۰۱ به معنای افزایش ۳۱۵هزار تومانی در خط فقر متوسط کشوری برای یک خانوار سه نفره است. این عدد برای خانوار سه نفره تهرانی به معنای افزایش ۶۰۰هزار تومانی در خط فقر در سال ۱۴۰۱ است. با گذشت زمان و کاهش رفاه همه مردم و نه فقط فقرا، با ۵درصد افزایش در خط فقر، درصد بیشتری از خانوارها به زیر خط فقر منتقل میشوند.
این موضوع به این معناست که خانوارهای بالای خط فقر و حول و حوش خط فقر هم به لحاظ رفاهی و درآمدی تفاوت چندانی با خانوارهای زیر خط فقر ندارند. تراکم جمعیتی حول خط فقر بالاست و تنها جمعیت ۳۰درصدی زیر خط فقر نیستند که به حمایت نیاز دارند.
- 18
- 5