به گزارش اعتماد، بسیاری از کارشناسان داخلی و بینالمللی اشتغال را در کنار تغییرات اقلیمی یکی از دو ابر چالشی میدانند که ایران با آن مواجه است. چالشی که فقر، رکود و انواع بزههای اجتماعی را به دنبال دارد و حتی در اعتراضات اخیر خیابانی هم نبود کار و فقر ناشی از آن یکی از مهمترین محورهای اعتراض مردم بوده است. ایجاد اشتغال یکی از اصلیترین وعدههای روحانی در آغاز هر دو دولتش بود اما با نگاه به آمارها میبینیم که او کشور را با نرخ بیکاری ۱۲.۱ تحویل گرفت و دولت اولش را با نرخ بیکاری ۱۲.۴ تحویل داد. در طی چند ماهی هم که از آغاز دولت یازدهم میگذرد نرخ جدیدی اعلام نشده است.
این نشان میدهد که تغییر خاصی در شاخصهای مربوط به اشتغال اتفاق نیفتاده است، این اگرچه یکی از نقاط ضعف دولت محسوب میشود اما از طرفی برخی با اتکا به همین آمارهای نه چندان متغیر، این سؤال را مطرح میکنند که چرا در حالی که وضعیت حداقل بدتر از گذشته نشده، اعتراضهای بیشتری نسبت به چند سال پیش شنیده شود و مردم از نظر معیشتی بیشتر احساس بحران میکنند.
محمد یوسفی عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در جواب این سؤال به اعتمادآنلاین میگوید: «حتی وقتی شرایط بد گذشته، بدتر نشود و به همان شکل ادامه پیدا کند، شرایط اقتصادی مردم بدتر میشود. وقتی فردی یک سال بیکار باشد هنوز سرمایههای اندوختهاش تمام نشده است و میتواند تحمل کند. از طرفی این بیکاری هنوز بر زندگیاش چنان تاثیری نگذاشته که او را وادار به اعتراض کند اما وقتی همین شرایط ادامه پیدا کند کم کم اندوختههای گذشته او و نقاطی که برای تکیه کردن دارد تمام میشود، زندگیاش شروع به از هم پاشیدن میکند و اینجاست که صبرش تمام میشود و شرایط را بحرانی میبیند. پس اینکه بگوییم شرایط عوض نشده پس چرا مردم اعتراض میکنند، یک حرف علمی و درست نیست.»
او در ادامه به آمارهای موجود درباره بیکاری هم انتقاد میکند و میگوید: «بیکاری واقعی در جامعه ما با آمارهایی که مراکز رسمی اعلام میکنند متفاوت است. معیار اشتغال در مطالعات آماری ما مانند بسیاری از کشورهای پیشرفته است یعنی حتی اگر کسی هفتهای دو ساعت به مغازه پدرش برود و پشت دخل بایستد شاغل محسوب میشود. در کشورهای توسعه یافته این معیار خوبی برای ثبت اشتغال است چون در این کشورها تأمین اجتماعی، حقوق بیکاری و... طوری هستند که فرد صرف بیکار بودن به فقر مطلق کشیده نمیشود و تنها به دنبال این هستند که فرد مشغولیت دارد یا نه، اما در کشور ما کسی که شغل تمام وقت نداشته باشد به فقر و بدبختی کشیده میشود.»
یوسفی ادامه میدهد: «در چنین شرایطی یا نباید بر اساس آمارهای موجود از میزان اشتغال، درباره وضعیت معیشت مردم اظهار نظر کنیم یا باید اشتغال واقعی و تمام وقت را در نظر بگیریم. بر این اساس در حال حاضر ۸.۵ میلیون فرد آماده به کار، بیکار هستند و این یعنی خانوادههای زیادی در حال دست و پنجه نرم کردن با انواع مشکلات هستند.»
او تعداد بالای بیکاران را خروجی این دولت یا دولت قبل نمیداند و میگوید: «چند دهه است که سیاستهای اقتصادی اشتباه در کشور اعمال میشود. هر کدام از مسئولان که سر کار میآید توقع دارد که با همان روش و خط مشی گذشته، به دست آوردهای جدید برسد و به همین دلیل هم وعدههای مختلف درباره اشتغالزایی میدهد در حالی که محاسبات من نشان میدهد اگر اوضاع به همین ترتیب پیش برود، یعنی سالانه نزدیک به یک میلیون نفر به جمعیت کشور اضافه شود، از ظرفیت ۵ درصد رشد حداکثر استفاده بشود یعنی سالانه ۱۲۰ هزار شغل ایجاد شود، ۶۴ سال طول میکشد تا بیکاری در این کشور ریشه کن شود. این هم از تحمل مردم خارج است و هم از نظر سیاسی و اجتماعی پذیرفتنی نیست.»
به اعتقاد یوسفی اقتصاد ایران مانند بیماری است که سرطان دارد و بسیار هم دیر برای درمان اقدام کرده است. او میگوید: «اگر به سرعت برای این بیمار روشهای درمانی سنگین تجویز نشود از دست میرود. مسئولان ما برای درمان این بیمار بدحال اول از همه باید قبول کنند که راهشان تا امروز غلط بوده است سپس به حل مشکلات از راههای جدید وعلمی بپردازند، اولین قدم در این راه ایجاد شفافیت مالی است و باید مشخص شود که نهادهای مختلف در اداره امور اقتصادی کشور چه سهم و نقشی دارند.»
- 44
- 1
گرسنه
۱۳۹۷/۵/۹ - ۱۵:۰۷
Permalink