برخی در مجلس بهدنبال تجارت هستند
بهنظر میرسد مجلس در مواردی بدون توجه به منابع دولت و با نگاه به صندوقهای رأی سال ۹۸، بندهایی را رد یا تصویب میکند. این امر بهویژه در بحث افزایش حقوقها خود را نشان داده است. اکنون برخی اخبار حاکی از رد تخصیص ۱۴میلیارد دلار ارز ترجیحی برای کالای اساسی در مجلس به بهانه عدم موفقیت آن در سالجاری است. اما در مقابل، کمیسیون تلفیق بازگشت کوپنها به اقتصاد زخمی ایران را مصوب کرده است.
«آرمان» در گفتوگو با محمود جامساز،اقتصاددان به بررسی این سیاستها پرداخته است که در ادامه میخوانید.
ارزیابی شما از سیاست ارز ترجیحی و مخالفت مجلس با آن چیست؟
اصولا زمانی دولت ارز را برای کالای اساسی تخصیص میدهد که عرضه کالای اساسی بهشدت کاهش یافته باشد یا اگر کاهش نیافته در انبارهای کسانی است که در ارتباط با شرکتهای دولتی و فرادولتی هستند و از رانتها استفاده میکنند و آن را با قیمتهای بسیار بالاتر عرضه میکنند. در این زمان مردم قدرت خرید آن را از دست میدهند. به همین دلیل است که دولت تصمیم گرفته مجددا ارز را با ۴۲۰۰تومان اختصاص دهد و این بار ۱۴میلیارد دلار. نوع این کالاهای ضروری یکی از مهمترین فاکتورهاست. اینکه چه نوع کالاهایی ضروری است و باید وارد شود؟ اکنون بسیاری از کالاهای ضروری توسط رانتخواران و قاچاقچیان بهدلیل کاهش ارزش ریال و سود هنگفتی که برای آنان دارد، از کشور صادر میشود. یکی از دلایلی هم که عرضه در داخل کم است به همین علت است. ما شاهد بودیم که در سال ۹۶ که چیزی از آن نگذشته است، رشد مصرفی خانوارها نسبت به سال قبل ۵/۲درصد بوده اما کالاهایی که انبار شده ۵/۲۰درصد با دلارهای ۲۵۰۰ و ۳۵۰۰تومانی بوده است.
مفهوم این امر این است که مردم حتی قدرت خرید کالاهایی که با این ارز وارد شده است نداشتهاند. ببینید از آن زمان تا کنون قدرت خرید مردم چند برابر کم شده است؟ اکنون بهرغم اینکه دولت تلاش میکند کنترل خود روی قیمت ۱۱هزار تومان برای دلار آزاد را تثبیت کند، اما اصلا موفق نبوده و دلار سیر صعودی دارد. حتی آن انتظارات روانی که در مورد افزایش مهلت چهارماهه FATF به ایران داده شد، نتوانست قیمت دلار را پایین بکشد.
بهنظر شما چرا دولت در کنترل نرخ دلار و بهتبع آن، قیمتها موفق نبوده است؟ این ضعف چگونه بر ارز کالاهای اساسی تاثیر میگذارد؟
یکی از دلایلی که دولت قادر نیست با مدیریت شناورشده این ارز را کنترل کند، این است که باید عرضه متکی بهوجود ذخایر باشد. وقتی که ذخایر ارزی کم است طبعا عرضه دلار هم کم میشود. در این زمان مردم شروع میکنند به ارز خریدن؛ چون میبینند که ارز مرتبا افزایش مییابد و داراییهای آنان دارد کاهش ارزش پیدا میکند. البته یک عدهای هم هستند که به این مساله دامن میزنند. رشد دلار باعث میشود این دسته سود بیشتری کسب کند. اگر دولت ارزی تخصیص دهد اتفاقا کسانی که صاحب این ارز خواهند شد همینها هستند نه یک تاجر معمولی. بانک مرکزی هم آنقدر قدرت ندارد که بر انتخاب شایسته نظارت کند که چه کسی ارز را برای واردات کالای اساسی دریافت میکند. عدهای هستند که با اسامی مختلف این ارز را برای کالای اساسی دریافت میکنند. حالا اینکه چه کالایی میخواهند وارد کنند بحث دیگری است که به کنترل و پیگیری شدید نیاز دارد. کشور نیازمند بازگشت دلار است و این دلارها باید به بانک مرکزی بروند. اصلا این مساله بازار دومی که برای ارز درست کردند به اعتقاد من یک کار بسیار اشتباه بود. ما این تجربه را داشتیم که دولت ارز ۴۲۰۰تومانی را در قالب یک بسته حدودا ۸۰هزارمیلیارد تومانی به کسانی داد و اصلا در برابر بخشی از آن، کالایی وارد نشد و در مقابل بخشی دیگر نیز کالاهایی غیراز کالای ضروری وارد شد. عدهای معتقد بودند و از زبان برخی مقامات مسئول که در تعارض با یکدیگر هستند نیز شنیده شد که بخشی از این دلارها از کشور خارج شده و بازنگشته است. کالایی نیز خریداری نشده بود.
این است که دولت متاسفانه مقرراتی را وضع میکند اما این مقررات در مرحله اجرا با مشکل مواجه میشود.
آیا میتوان در بروز این شرایط تنها دولت را مقصر دانست در حالی که برخی در این میان بهدنبال منافع خود به کارشکنی پرداختهاند؟
در مجلس هم بهجای آنکه نمایندگان مردم به فکر منافع ملی باشند همه دنبال تجارت هستند و اینکه منافع شخصی خود را ظاهرا بر منافع ملی ترجیح میدهند. البته تعداد انگشتشماری هم مستثنی هستند و همانها هستند که در مجلس گلوی خود را پاره میکنند که چرا باید کشور در چنین وضعیتی باشد. باید دولت در پی بازگرداندن ارزهای فرارکرده از ایران باشد و کسانی که این ارزها را دزدیدهاند یعنی واقعا اختلاس کردهاند. اگر این میزان ارز به کشور بازگردد و به بخش خصوصی واقعی تعلق گیرد درست است که این بخش، منافع خود را مورد نظر قرار میدهد اما در نهایت تامین منافع ملی را بهدنبال دارد و معنای اقتصاد آزاد رقابتی هم همین است. الان بیل گیتس که از بزرگترین سرمایهداران است در قالب شاکله نظام مالیاتی آمریکا دارد کار میکند. بخش بزرگی از درآمدش به دولت آمریکا برمیگردد که برای مردم آمریکا هزینه میشود. بخشی از درآمدش صرف خیریهها و امور خیریه میشود. وی بنیادهای خیریه درست کرده است و به هر حال اگر بیل گیتس یا امثال او منافعی را کسب میکنند، در نهایت به نفع مردم تمام میشود و به منافع و مصالح ملی خود کمک میکنند اما اینجا اینگونه نیست.
تحلیل شما از بازگشت کوپن به مبادلات اقتصادی چیست؟
پولی که وارد کشور میشود انگار غنیمت است. بین افراد خاصی با اهداف خاص تقسیم میشود و آن کسی که سرش بیکلاه میماند، مردم هستند که صاحبان اصلی این پولها هستند. حالا این مردم بیچاره که صاحبان اصلی پولها هستند باید بروند در صف کوپن بایستند و کوپن دریافت کنند تا برنامه کوپنی اوایل انقلاب دوباره تکرار شود و بعد هم بروند در صف گوشت بایستند. اکنون مردم آنقدر از بیچارگی رنج میبرند و قدرت خرید آنها پایین است که آنچه را در صف دریافت میکنند با قیمت بالاتر به رستورانها میفروشند که درآمدی برای رفع نیازهای ضروریتر از گوشت کسب کنند. اینها افراد فرصتطلبی نیستند بلکه از روی بیچارگی این کار را انجام میدهند. روز به روز طبقه فقیر بزرگتر میشود از طبقه متوسط در حال نزول به طبقه پایینتر هستند. ۵۳درصد جمعیت زیر خط فقر شوخی نیست.
این روشها قبلا هم انجام شد و آنطور که باید موفق نبود. اینها سیاستهای کوتاهمدت و ناپایداری است که مردم را بیشتر عصبانی میکند و نارضایتی را در آنها افزایش میدهد. مردم اکنون بهدنبال آن هستند که حقشان از نفت کجاست؟ آیا حق این مردم آن است که دنبال کالای سهمیهای باشند و آن هم به دستشان نرسد؟ ۸۰۰میلیارد دلار در زمان محمود احمدینژاد کجا رفت؟ چرا به مسائل تولید و توسعه و اشتغال توجه نشد که اکنون با این شرایط روبهرو شویم؟ این سیاستها بسیار ابتدایی بوده و مبتنی بر عقلانیت نیست و آثار آن بسیار کوتاهمدت است. انتظار مسئولان هم همین است که در کوتاهمدت از التهاب جامعه بکاهند. دولت باید یک تغییر اساسی در تفکر اقتصادی خود انجام دهد و اقتصاد را در خدمت حفظ منافع و مصالح ملی حرکت دهد.
زینب مختاری
- 13
- 4