روزهاي اخير، روزهاي عجيبي براي اقتصاد ايران است. از يك سو بازار سرمايه ريزشهاي متوالي دارد و از سوي ديگر تصاويري از صفهاي طولاني براي خريد دلار منتشر مي شود كه به نظر ميآيد واكنش طبيعي بازيگران بازارهاي مختلف باشد. چرا كه وقتي احساس شود در يك بازار مانند بازار خودرو، ارز و طلا افزايش قيمتي رخ خواهد داد، مسلم است عدهاي از قبل پيشبيني كرده و با حركتهايي كه در آن بازار ميبينند، اقدام به ورود ميكنند تا سود آتي را نصيب خود كنند.
زماني ورود افراد به بازار شدت بيشتري مي گيرد كه تكانههاي افزايش قيمت را در مدت كوتاهي مشاهده ميكنند، به طور مثال بازار ارز تا دو هفته پيش افزايش قيمتي نداشت و تقريبا در ثبات بود. اما در روزهاي اخير با تصميمات بانك مركزي و برخي برآوردها از شرايط بورس، صاحبان سرمايههاي خُرد به اين نتيجه رسيدند كه قرار است نرخ ارز در آينده افزايش يابد. همين امر باعث شد كه عدهاي به اين بازار هجوم آورند. نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كرد، تفاوت بازارهاي سرمايهاي با يكديگر است.
به عنوان مثال خريد خودرو، موارد مصرف متعددي از مصرف تا سرمايهگذاري دارد و قيمت تمامشده آن با تاييد شوراي رقابت افزايش يابد كه همين امر باعث شود افراد براي ورود به آن تعلل كنند و منتظر دستور ديگري براي كاهش قيمتها باشند. اما بازار ارز اينگونه نيست. چرا كه نهادي به نام بانك مركزي دارد كه هر روز قيمت ارز در صرافيهاي وابسته به آن تغيير ميكند. از اين رو و براساس برخي تحركات به نظر ميرسد بانك مركزي قصد افزايش نرخ ارز را دارد.
اين تحركات به واسطه فعاليتهايي در بازار ارز يا ورود ارز به كشور نيست بلكه تصميم بانك مركزي اين است. بايد از اين نهاد در خصوص دلايل تصميمش براي افزايش نرخ ارز پرسيد. چرا كه مي داند باعث نوسان در بازارهايي مانند خودرو، سكه و طلا ميشود. از طرف ديگر بازار مسكن نيز خودش را با اين افزايش منطبق ميكند و مانند سابق نيست كه پول از بازار مسكن خارح شده به سمت بازار ارز برود و مسكن را راكد كند.
شاهد اين موضوع هستيم كه تمام اين بازارها باهم حركت ميكنند چرا كه ليدر و رهبري اين افزايش هماهنگ بازارها با يكديگر را نرخ ارز به عهده دارد. البته تنها بازاري كه مشكوك است و بايد بر اساس تعاريف رونق ميگرفت، بازار سهام بود كه اين اتفاق رخ نداد. بورس، بازيگران خاص خودش را دارد و اين اصلاح مصنوعي و ريزش غيرطبيعي بورس طي اين مدت كاملا نشان ميدهد سهامداران حقوقي و حقيقي براي كاهش دادن نرخ ارز باهم تباني كردند؛ از سوي ديگر دولت نيز تغييراتي در شاخصهاي كنترلي مانند درصد شناور سود نداده است.
اين نشان ميدهد كه وضعيت بورس اوراق بهادار، مشكوك است. وقتي نرخ ارز تجربه رسيدن به ۲۶ هزار تومان را داشته و الان نيز بيش از ۲۵ هزار تومان در بازار معامله ميشود، احتمال بالايي دارد كه ۲۶ هزار تومان را رد كند و اگر هم روزي كاهش قيمت داشته باشد، نهايتا تا ۲۶ هزار تومان عقبنشيني خواهد كرد. اين همان بازي هميشگي بانك مركزي در بازار ارز است؛ يك افزايش زياد بعد چند پله كاهش و مجددا افزايش در نرخ ارز.
در خصوص چرايي افزايش نرخ ارز توسط بانك مركزي بااين پيشفرض كه بلافاصله ساير بازارها نيز به هم ميريزد، بايد از اين نهاد مطالبهگري كرد. اظهارات مسوولين بانك مركزي در اين مدت كاملا يكطرفه بوده و مجري صرفا سوالاتي را مطرح و در نهايت نيز پاسخ ها را تاييد ميكند. در صورتي كه بانك مركزي اصليترين سياستگذار ارزي كشور است و افرادي كه در آن مشغول به كارند، خبره هستند و جاي تعجب دارد كه چرا اين افزايش قيمت را قبول ميكنند. حتي يك دانشآموز نيز ميداند با افزايش نرخ ارز لوازمالتحرير نيز گران ميشود. بعد بانك مركزي نميداند بازي با نرخ ارز، جه بلايي سر اقتصاد ميآورد؟
بايد از اين نهاد به صورت خاص پرسيد كه با وجود آگاهي از تبعات افزايش نرخ ارز، چرا همچنان نرخها را افزايش ميدهد؟ حتما پاسخ اين است كه در صدد كنترل بازار خودرو و نظارت بر ساير بازارها هستيم. در حالي كه نظارتي به آن معنا وجود ندارد. در حالي كه در اصل جريان تغييري ايجاد نميشود. سقوط بازار سرمايه نيز مشكوك است و نشان ميدهد عدهاي وجوه كلاني در اختيار دارند كه ميتوان در آن رد يك صندوق يا كارگزاري را پيدا كرد كه با اين وجوه تباني كرده و بازارگرداني ميكنند و اين وظيفه نهاد نظارتي بورس است كه تبانيها را شناسايي كند و اينكه چرا سكوت ميكند يا دنبال آن را نميگيرد، جاي تعجب دارد. با اين شرايط بازار ارز و سقوطهاي مشكوك در بازار سرمايه بايد منتظر افزايش قيمت بيشتري در ساير بازارها بود. نرخ ارز قيمت تمامشده كالاها در كشور را تعيين ميكند.
از سوي ديگر وقتي واردات متوقف شده و از يك طرف نرخ ارز نيمايي نيز بالاست، تاثيرش در ساده ترين كالاي زندگي افراد مانند موبايل ديده خواهد شد. اما اگر نرخ ارز كاهش پيدا كرد، الزاما به معناي كاهش قيمت كالاها نيست. چرا كه فروشندگان معتقدند ممكن است در آينده نرخ ارز مجددا افزايش يابد بنابراين قيمت كالاهاي خود را كاهش نميدهند. در واقع آنها بر اين باورند كه از كجا معلوم بانك مركزي در بازار دخالت نكند؟ از سوي ديگر هم بانك مركزي با برخي صحبتها دال بر اينكه سلطاني را در بازار ارز گرفتند، ميتواند به نااطميناني در خصوص مدت زمان باقي ماندن نرخ ارز در كانالهاي پايينتر دامن زند. اين قبيل اقدامات قديمي شده و بهانهها نميتواند آنهايي كه درآمدي دارند و نميخواهند سفرهشان كوچكتر شود را از حضور در اين گونه بازارها منصرف كند. حضور در بازارهاي سرمايهاي براي مردم عادي، راهي است كه آنها براي جبران قدرت خريد ريال در پيش گرفتهاند.
مردم را محاکمه نکنید؛ آنها حق دارند در صف خرید دلار و بورس بایستند
هر عقل سلیمی و اقتصادی میگوید در وضعیت فعلی کشور نگه داشتن پول نقد یعنی آتش زدن سرمایه و به خاطر همین صف بورس و خرید دلار، ماشین و خانه شلوغ است.
بعد از اینکه وضعیت بورس قرمز شد، مردم دوباره برای خرید دلار ۲۲ هزارتومانی جلوی صرافیهای بانکی صف کشیدند. عدهای پول خود را به بازار ماشین و خانه ریختهاند. آنهایی که پول دارند هرکاری میکنند تا ارزش پول خود را حفظ کنند و البته آنهایی هم که سرمایهای ندارند فقط تماشا میکنند.
اگر وضعیت اقتصاد کشور به سامان بود، میشد یقه افراد را گرفت و از آنها پرسید چرا پول خود را وارد چرخه تولید نمیکنید؟ اما امروز باید دستها را در برابر این عده بالا برد و به آنها حق داد که به دنبال حفظ داراییهای خود هستند.
ارزش پول کشور هر روز پایین میآید. اگر فردی روز گذشته ۱۰ میلیون تومان سرمایه داشت باید بالا رفتن قیمت ارز، ارزش پول او به ۸ میلیون تومان میرسد و به معنای واقعی کلمه مردم شاهد آب شدن سرمایه خود هستند.
هر عقل سلیمی و اقتصادی میگوید در وضعیت فعلی کشور نگه داشتن پول نقد یعنی آتش زدن سرمایه و به خاطر همین صف بورس و خرید دلار، ماشین و خانه شلوغ است.
مردم گناهی ندارند، شب خوابیدهاند و صبح بیدار شدهاند و دیدهاند قیمت خودرو دنا که در داخل هم تولید میشود به ۵۵۰ میلیون تومان رسیده است. واقعا آنها باید چه کنند؟
شوخی نیست دیگر شما در ایران با ۵۰ میلیون تومان نمیتوانید ماشین صفر بخرید! ۵۰ میلیون تومان زمانی نه چندان دور پول محترمی بود اما الان ...
اقتصاد ایران، برنامه ریزی خانوادهها را به سمت نابودی کشانده است. دیگر نمیشود پول پسانداز کرد و گفت با این پول ۱۰ ماه دیگر یک پراید میخرم. شاید ۱۰ ماه دیگر با همان پول دوچرخه هم نشود خرید!
مردم حق دارند در این بلبشو، سرمایه خود را حفظ کنند. برخی میپرسند چرا مردم پول خود را وارد تولید نمیکنند؟ پاسخش مشخص است. چون تولید پرریسکترین کار اقتصادی در ایران است.
تولید کند که بعد بدهکار بانک شود و بعد کارگران تولیدیاش به دلیل نگرفتن حقوق از او شکایت کنند و در نهایت به عنوان یک بدهکار راهی زندان شود.
با هزار زحمت کالا تولید کند و به بازار بفرستد و بعد ببیند همان جنس را از چین وارد و بازار را قبضه کردهاند.
وضعیت مردم مثل کسانی است که در گذشتههای دور دچار، راهزنها میشدند و هر چه آنچه داشتند را از دست میدادند. امروز مردم اگر مال خود را سفت نچسبند، اقتصاد نابسامان ایران آن را چپاول خواهد کرد.
بهتر است به جای مردم از کسانی که در مصدر کار نشستهاند، پرسید که این چه اقتصادی است که ساختهاید؟ با تولید کشور چه کردهاید؟ چه بلایی سر ارزش پول ملی آوردهاید؟
* مصطفی داننده
- 19
- 5