بررسی مسیر جهش تولید در صنایع بزرگ از اثرپذیری این صنایع از چهار مولفه مزاحم حکایت دارد. «استفاده از ماشینآلات و تجهیزات فرسوده»، «عدم استفاده از شیوههای جدید مدیریتی در خطوط تولید نسبت به سایر کشورهای پیشرفته»، «عدم حمایت از تولیدات داخلی» و «هزینههای بالای تولید» از جمله عوامل مزاحمی به شمار میروند که کمبود عرضه تولیدات در صنایع بزرگ را رقم زدهاند.
بررسیهای صورت گرفته نشان میدهد یکی از راهکارهای مفید برای افزایش تولید صنایعی که دچار رکود هستند استفاده از ابزارهایی همچون «استفاده از نیروی آموزش دیده»، «آشنا کردن مدیران این صنایع با شیوههای نوین مدیریتی»، «استفاده از نیروی تحصیلکرده و مرتبط با صنعت در خطوط تولید»، «ارتباط واحدهای صنعتی با آموزشهای سازمان فنی و حرفهای کشور»، «استفاده از تسهیلات مالی برای نوسازی و خرید تجهیزات و وسایل تولید»، «کاهش قیمت مواد اولیه مورد استفاده در تولید» و «توجه بیشتر به تحقیق و توسعه در این واحدهای تولیدی» است.
در گزارشی که در «فصلنامه سیاستهای مالی و اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی» منتشر شده، توجه به صنایعی که دارای تولید مازاد بر ظرفیت تولید هستندمورد توجه قرار گرفته است، چرا که با افزایش ظرفیت این صنایع و با استفاده از روشهای مدرن مدیریتی، میتوان شاهد افزایش تولید در کشور بود.
«تولید بالقوه» و «شکاف تولید» اهرمهایی هستند که برای افزایش توان تولید و توان رقابتی واحدهای صنعتی، عنصری مهم برای خروج از رکود محسوب میشوند. این عناصر در سطح کلان نقش کلیدی در جهتدهی سیاستهای پولی و مالی، کنترل تورم شتابان و بیکاری فزاینده بازی میکنند؛ در این میان صنایع سهم بسزایی در توان تولید کشور دارند. در این گزارش همچنین تولید بالقوه و شکاف تولید در صنایع بزرگ مورد واکاوی قرار گرفته است.
در این گزارش دو گروه صنایع با فشار تورمی و فشار رکودی مورد بررسی قرار گرفتهاند و به این سوال پاسخ دادهاندکه «چرا صنایع بزرگ در ایران نمیتوانند از ظرفیتهای خود به خوبی استفاده کنند؟» نتایج این گزارش حاکی است که متغیر نیروی کار بیشترین ضریب تاثیر بر تولید بالقوه در صنایع بزرگ را دارد.
علل عقبگرد در عرضه تولیدات
صنایع سهم بسزایی در توان تولید کشور دارند، بنابراین برآورد تولید بالقوه و شکاف تولید در صنایع بزرگ (کارگاههای صنعتی دارای ۵۰ نفر نیروی کار و بیشتر) میتواند در جهت برنامهریزی و استفاده حداکثری از ظرفیت تولیدی واحدهای صنعتی استفاده شود. بررسی این گزارش نشان میدهد صنایع بزرگی همچون «صنایع نساجی، پوشاک و چرم»؛ «صنایع چوب و محصولات چوبی»؛ «صنایع کاغذ، مقوا، چاپ و انتشار»، «صنایع متفرقه» و «صنایع محصولات کانی غیرفلزی به جز نفت و زغالسنگ» از سال (۱۳۸۲-۱۳۷۳)، دارای شکاف تولید مثبت و به بیان دیگر فشار رکودی طی سالهای مورد بررسی هستند.
یکی از علتهای کمبود عرضه تولیدات در این صنایع به دلیل «استفاده از ماشینآلات و تجهیزات فرسوده»، «عدم استفاده از شیوههای جدید مدیریتی در خطوط تولید نسبت به سایر کشورهای پیشرفته» و «عدم حمایت از تولیدات داخلی» است. علت مهم دیگر با توجه به اوضاع اقتصادی کشور طی سالها نشان میدهد که مدیران این صنایع به علت هزینههای بالای تولید ترجیح به واردات این سری کالاها نسبت به تولید آن در کشور میدهند. این امر باعث سود بردن عدهای معدود شده و در سالهای گذشته باعث فرو رفتن تولید کشور در لاک رکود شده است.
از سوی دیگر در صنایع «مواد غذایی و آشامیدنی و دخانیات»، «صنایع شیمیایی»، «نفت»، «زغال سنگ»، «لاستیک و پلاستیک»، «صنایع تولید فلزات اساسی»، «صنایع ماشینآلات، تجهیزات، ابزار و محصولات فلزی»، طی سالهای (۱۳۹۲-۱۳۷۳) و «صنایع محصولات کانی غیرفلزی به جز نفت و زغالسنگ» از سال ۱۳۸۲ به بعد دارای شکاف تولید منفی است که بیانگر فشار تورمی است. مشاهده میشود که این صنایع جزو کالاهای اساسی هر کشوری است و تولید بالاتر از ظرفیت این صنایع را میتوان به علت سالهای نوسازی بعد از جنگ دانست.
باید توجه داشت که در دهه ۶۰ نیز میزان جمعیت کشور رو به افزایش بوده است، بنابراین باید صنایع موادغذایی و آشامیدنی و دخانیات پاسخگوی اضافه تقاضای بازار باشد. در سالهای بعد از جنگ کشور برای داشتن اقتصادی خودکفا و استراتژیک نیازمند تولید بیش از ظرفیت صنایع شیمیایی، نفت، زغالسنگ، لاستیک و پلاستیک، صنایع تولید فلزات اساسی، صنایع ماشینآلات، تجهیزات، ابزار و محصولات فلزی بود و علت دیگر آن افزایش افراد تحصیلکرده و در نتیجه ورود به بازار کار این صنایع است.
نتایج نشاندهنده این است که متغیر نیروی کار بیشترین ضریب تاثیر بر تولید بالقوه در صنایع بزرگ را دارد. در صنایعی که دچار رکود هستند یکی از راهکارهای مفید برای افزایش تولید این کارگاهها، استفاده از نیروی آموزش دیده و مرتبط با تولید، آشنا کردن مدیران این صنایع با شیوههای نوین مدیریتی، استفاده از نیروی تحصیلکرده و مرتبط با صنعت در خطوط تولید، ارتباط واحدهای صنعتی با آموزشهای سازمان فنی و حرفهای کشور، استفاده از تسهیلات مالی برای نوسازی و خرید تجهیزات و وسایل تولید، کاهش قیمت مواداولیه مورد استفاده در تولید، توجه بیشتر به تحقیق و توسعه در این واحدهای تولیدی است.
در این میان توجه به صنایعی که دارای تولید مازاد بر ظرفیت تولیدی آنها است، بسیار مهم است. زیرا با افزایش ظرفیت این صنایع با استفاده از روشهای مدرن مدیریتی، میتوان شاهد افزایش تولید کشور بود. همچنین توجه به صنایعی که دچار رکود هستند به جهت برنامهریزی و سرمایهگذاری بیشتر برای افزایش تولیدات و خروج از رکود حائز اهمیت است. نتایج این پژوهش میتواند کمک شایانی به مدیران و سیاستگذاران بخش صنعت باشد.
روند تولید بالقوه و بالفعل در صنایع بزرگ
از سوی دیگر روند تولید برای صنایع بزرگ طی سالهای (۱۳۹۲-۱۳۷۳) در این گزارش مورد بررسی قرار گرفته است. براین اساس صنایعی همچون «صنایع مواد غذایی و آشامیدنی و دخانیات»، «صنایع شیمیایی، نفت، زغالسنگ، لاستیک و پلاستیک»، «صنایع تولید فلزات اساسی»، «صنایع ماشینآلات، تجهیزات، ابزار و محصولات فلزی» طی سالهای در نظر گرفته شده تولید بالفعل بیشتری نسبت به تولید بالقوه داشتهاند.
تولید بالفعل دارای روند صعودی و تولید بالقوه در این صنایع، طی سالهای مورد بررسی، دارای روندی تقریبا ثابت است. همچنین «صنایع نساجی، پوشاک، چرم»، «صنایع چوب و محصولات چوبی»، «صنایع کاغذ، مقوا، چاپ و انتشار» طی این دوره زمانی، تولید بالقوه دارای روندی تقریبا افقی بوده و میزان تولید بالقوه بیشتر از میزان تولید بالفعل است. از سوی دیگر براساس دادههای این گزارش مشاهده میشود که صنایع محصولات کانی غیرفلزی به جز نفت و زغالسنگ در سالهای (۱۳۹۲-۱۳۷۳) تولید بالقوه دارای روندی تقریبا افقی و تولید بالفعل دارای روند صعودی است، میزان تولید بالفعل قبل از سال ۱۳۸۲ کمتر از تولید بالقوه است و بعد از سال ۱۳۸۲ بیشتر از میزان تولید بالقوه است.
- 14
- 1