نگارنده از دهه ۱۳۸۰ تا امروز دستکم ۱۰ یادداشت در روزنامههای پرشمارگان ایران درباره پسافتادگی ایران از بهرهبرداری گاز طبیعی کشور نسبت به حجم ذخایر گاز نوشته و بارها تاکید کردهام نباید این ثروت تاریخی و خدادادی ایرانیان در دل دریاها و دشتهای ایران بیپناه و ستمزده به فراموشی سپرده شوند. شمار قابل اعتنایی از متخصصان ورزیده اقتصاد گاز نیز در این دو دهه تازهسپریشده در این باره بارها به مدیران دولتهای گوناگون یادآور شدهاند که بازار گاز از سوی رقیب بزرگ ایران یعنی روسیه سرشار میشود و نیز کشور قطر هم بقیه بازارها را تسخیر خواهد کرد. در آن سالها هنوز گاز آمریکا در بازار جهانی مطرح نبود ولی اکنون این کشور نیز به صف صادرکنندگان گاز به شکلهای گوناگون پیوسته است.
در حالی که این روزها و در دگرگونی در آرایش بازار جهانی گاز از سوی عرضهکننده بزرگ و نیز از سوی اروپا که یکی از قطبهای مصرف گاز است به خوبی دیده میشود و این دگرگونی چشمگیر میتواند سکوی پرش ایران برای بهرهبرداری از گاز مدفون شده در کشور باشد اما شوربختانه هیچ جنبشی در میان ادارهکنندگان کشور برای بهرهبرداری از این فرصت تکرارناشدنی دیده نمیشود. انگار رخوت و سستی در این بستر از اندازه بیشتر شده و به مرگ رسیدهایم. مگر میشود به هر دلیل یک کشور از ثروت طبیعی خود بهرهبرداری نکند و فرصتهای بازار را یکییکی از دست بدهد؟
مگر میشود هشدارهای دودهه تازهسپریشده دهها کارشناس، متخصص و اقتصاددان را نسبت به زنده به گور شدن گاز ایران شنید و خواند و کاری نکرد؟ مگر میشود به چشم دید کشور کوچک قطر تنها با استفاده از تبدیل ثروت گاز مشترک با ایران به درجهای از نیرومندی سیاسی رسیده که در منطقه و در جهان حرف برای گفتن دارد و رهبران کشورهای دیگر روی سخنان و رفتارها و تصمیمهای این کشور حساب باز میکنند و آنگاه برداشت از ذخایر گازی مشترک در میدان مشترک گازی را رها کرد؟ این چه جادویی است که ذهن و دل و اراده و خرد ادارهکنندگان کشور را چنان جادو کرده که این روزگار را نمیبینند.
یادمان باشد روزی که اتحاد جماهیر سوسیالیستی بود و حزب کمونیست این امپراتوری را اداره میکرد ایران به این کشور گاز صادر میکرد. نمیشود برای اینکه ایران یک روزی از دردسرهای سیاسی رها شود و گاز خود را به بازارهای جهانی صادر کند، انتظار داشت دیگران کاری نکنند و بایستند تا ایران نیز راه بیفتد. از بدترین تصورها درباره ایران که اکثریت سیاستمداران ایران دارند این است که دنیا میایستد تا ایرانیان همه گرفتاریهای خود را در حوزه اندیشه، سیاست داخلی و سیاست خارجی حل کنند. آنگاه با هم به سوی پیشرفت و بهرهبرداری از طبیعت گام بردارند. این بدترین تصور، معلوم نیست از کجا سرچشمه میگیرد، اما وجود دارد و آسیبهای جدی بر ایران زده است و به نظر میرسد هنوز ادامه دارد. روزی میرسد که بازاری نیست و تنها حسرت برای ایرانیان میماند.
محمدصادق جنانصفت
- 11
- 3