«صادرات نفت ایران به چین که تا ۳۲۴ هزار بشکه در روز کاهش یافته بود، در دولت سیزدهم به حدود یک میلیون بشکه در روز رسیده که نشاندهنده رشدی ۲۰۰ درصدی در این زمینه است.» در نگاه اول این خبر برای هر کشوری میتواند امیدوارکننده و نویدبخش رونق و در نتیجه توسعه اقتصادی باشد. اما ایران به دلیل قرار گرفتن در تحریم، از صادرات نفتی سودی که باید را متوجه خود نمیبیند که این امر ۲ دلیل ملموس دارد. در واقع چون ایران چارهای جز داد و ستد نفتی با چین ندارد، چینیها نه تنها تضمینی برای پرداخت پول نفت را نمیدهند، بلکه تهران طبق آمار رسمی در ماه حدود ۳۰۰ میلیون دلار به پکن تخفیف میدهد. شرح این شرایط چیزی جز این نمیتواند باشد که نظام سیاسی ایران نیازمند تجدیدنظر در سیاست خارجی است تا بلکه از این طریق از شر هزینههای تحدید و تهدید نظام بینالملل رهایی یابد.
تحلیلگر مسائل بینالملل در گفتوگو با توسعه ایرانی در این رابطه اظهار داشت: ایران امروز به لحاظ اقتصادی در تنگنای عجیبی گرفتار شده است. در واقع بحران هستهای ایران در مرکزیت بحرانهای موجودِ درونی کشور و برونساختهای است که از محیط منطقهای و بیرونی به درون وارد میشود. با این توضیح که بحرانهای درونی در حال تبدیل شدن به ابربحران هستند. یعنی مکعب فروریزش در دهههای گذشته بسیار فعال بوده است و اکنون میل شدیدی به فروپاشی بیشتر دارد. پس باید تاًکید کرد، وضعیت درونی تشدیدکننده وضعیت بیرونی و اعمال فشار هماهنگ از سوی قدرتهای بینالمللی، با مرکزیت ایالات متحده آمریکا در مقوله پرونده هستهای است.
مهدی مطهرنیا، در ادامه گفت: اکنون ما در تحریمهای بسیار سخت قرار داریم و برای استمرار وضعیت عادی نیازمند فروش نفت ارزان در بازار جهانی و خروج از انزوای اقتصادی و سیاسی هستیم. به همین دلیل نفت را با قیمتی ارزان به بازارهای چین و کشورهایی مانند چین منتقل میکنیم و اگرچه آمار فروش نفت بالا میرود، اما ورودی حقیقی به ایران به دو دلیل میسر نمیشود.
به گفته وی، دلیل اول چیزی جز تهدیدهای مشارکت تجاری با ایران برای کشورها نیست. دومین دلیل هم این است که کشورهای خریدار به دلیل شرایط تحریم هیچ تضمینی برای پرداخت پول به ایران نمیدهند. به همین دلیل است که وضعیت کنونی بسیار هشداردهنده میشود و تمام ۱۰ حوزه نیروهای اثرگذار یا پیشران را تحتالشعاع خود قرار میدهند. با این توضیح که ۱۰ حوزه نیروهای اثرگذار که به عنوان نیرویهای پیشران عمل میکنند شامل، اجتماعی، فناوری، اقتصادی، زیست بوم، سیاسی، انگیزشی، رسانه، امنیت، نیروی انسانی و حقوق میشود.
این تحلیلگر مسائل بینالملل یادآور شد: پیشرانهای موجود آثار نامطلوبی را برای آینده نشان میدهند. یعنی از نظر اجتماعی تا مسائل حقوقی زمینههای ایجاد بحران و تبدیل بحرانهای موجود به ابر بحرانها کاملاً فراهم شده است که چنین حالتی موجب میشود، در یک بزنگاه با ایجاد یک حرکت اثرگذار زمینههای تلاقی بحرانها و ابربحرانها در ارتباط با ایجاد رویدادهایی که بر روندهای تخریب کننده اثر بگذارد، به وجود بیاید.
وی افزود: تصویر آینده ایران بسیار نامطلوب و نابایسته است، به طوریکه بحران مهاجرت به ابر بحران تبدیل شده اند. همچنین از سوی دیگر کنش ها و اقدام های موجود در ساختار سیاسی و اجرایی داخل ایران کنش و نگرشهایی علمی نیستند و به همین دلیل نمیتوانند کارآمدی خود را به نمایش بگذارند. با این توضیح باید گفت، هر چه می گذرد، شاهد ایجاد فضایی هستیم که در آن نوعی ناامیدی در ارتباط با وضعیت آینده به چشم میخورد. در حالیکه در نیروهای اجتماعی، زمینههای دیگری در حال غلیان است.
مطهرنیا تصریح کرد: بالطبع اگر ایران نتواند تحریم و خروجی ها و پیامدهای ناشی از آن را کنترل کند، وضعیت فردا بهتر از امروز نخواهد نبود. این وضعیت خطیر در حالی است که تصویری که در گفتمان حاکمیت دیده می شود، فروپاشی اتحادیه اروپا و عقب ماندن کشورهای توسعه یافته است. آنچه که در این زمینهها دیده می شود، نمیتواند واگوکننده این ادعا باشد.
وی توضیح داد: در چنین فضایی چینی که با جمهوری اسلامی ایران اتحاد استراتژیک دارد و در شانگهای متحد ایران محسوب میشود، اکنون برابر آمریکا و فشارهای هماهنگ این کشور با اروپایی ها در ارتباط با تهران، نه تنها ایستادگی نمی کند، بلکه از وضعیت موجود به نفع پکن بهرهبرداری میکند و یکی از بهترین نفت های دنیا را با ارزان ترین قیمت ممکن بدون تضمین پرداخت پول خریداری میکند. با این حال تهران مدعی است، توانسته است صدور نفت را به پکن افزایش بدهد.
او درباره تاًثیر احتمالی تعامل با کشورهای منطقه در راستای کاهش مشکلات میگوید: درباره تاًثیر تعامل با کشورهای عربی برای کاهش مشکلات باید گفت که عربستان، امارات و حتی قطر به هیچ وجه خود را در کنار ایران قرار نخواهند داد. بلکه تلاششان را به کار خواهند گرفت تا ایران را در حالت محدود و محصور قرار بدهند تا از این طریق سیر پیشرفت و توسعه ملی خود را شتاب ببخشند. اکنون امارات سومین کشور منطقه است که با اسرائیل سفیر رد و بدل کرده است. عربستان هم در حال آشکارا صلح ریاض و تل آویو را تبلیغ میکند، به گونهای که اکنون عربستان پلی میان اسرائیل و امارات است. سئوال این است، با وجود این خبرها می توان مدعی شد عربستان، امارات و حتی قطر در فضای بین المللی با وجود فشارهای کاخ سفید و اتحادیه اروپا و نزدیک شدن چین به این کشورها و همچنین موضع ضعفی که روسیه در این زمینه دارد، با ایران همکاری صادقانهای داشته باشند؟
مطهرنیا در پایان گفت: در واقع سیستم حاکم بر ایران با دیدگاههایی آرزومندانه به موقعیت کشور نگاه میکند. با این توضیح که هر چقدر به دیدگاههایی آرزومندانه اصرار شود، باطبع به همان میزان باید شاهد پسرفت باشیم. اگر چه در قسمت تبلیغات و بیان آن توسط عدهای که بر این ادعا خود را استوار میدانند، این معنا قابل پذیرش نیست.
- 19
- 1