سيدمهدي حسيني رئيس کميته بازنگري قراردادهاي نفتي، از مديراني در صنعت نفت است که نامش با شرکتهاي خارجي گره خورده است. او نهتنها در دولت يازدهم، رئيس کميته بازنگري قراردادهاي نفتي شد تا زمينه براي بازگشت شرکتهاي خارجي به صنعت نفت فراهم شود، بلکه در دوران قبلي وزارت بيژن زنگنه هم در قامت معاون بينالملل، نقش مهمي در انعقاد قرارداد با شرکتهاي خارجي، بهويژه در پارس جنوبي و دارخوين و بلال و...، البته پيش از تحريمها داشت. او اکنون مدتي است که سکوت کرده و نظارهگر انعقاد تفاهمنامههاي متعدد با شرکتهاي خارجي و نخستين قرارداد نفتي پسابرجام با توتال براي توسعه فاز ١١ پارس جنوبي است.
قراردادي که سنگ بناي آن را او و همکارانش در کميته بازنگري قراردادهاي نفتي گذاشتند و حاصلش سرانجام با وجود برخي مخالفتهاي سياسي و گاه فني، در دولت و مجلس تصويب شد و حالا ديگر مانعي براي اجرا پيشروي خود نميبيند. دو روز پس از انعقاد قرارداد با توتال در کوشک وزارت نفت، همان مکان، محل نخستين اکران فيلم مستند «نامههاي يک جاسوس نفتي» بود. فيلمي ساخته مهدي افشارنيک که سيدمهدي حسيني هم به تماشايش نشست و البته در بخشهايي از اين مستند هم حضور داشت. فرصت کوتاهي دست داد تا با سيدمهدي حسيني درباره اين فيلم مستند صحبت کنيم. فيلمي که محورش، همان نگاههاي صفروصدي به حضور خارجيها در صنعت نفت ايران بود که هنوز هم اين مطلقانگاريها ادامه دارد.
حسيني در ابتداي اين گفتوگو، اين فيلم را به عنوان نخستين فيلم مهدي افشارنيک مثبت ارزيابي کرد و گفت: با وجود اينکه او فيلمساز نبوده و شايد فيلمش داراي نقايصي هم باشد، اما فيلم خيلي خوب و ارزشمندي است. بهويژه با توجه به روحيه او که مملو از جوشش و غليان است و با ترکيبي از تاريخ و مسائل روز و صنعت نفت و درخت معروف خارک و حمله آمريکاييها در فيلم، تصوير بسيار خوبي ايجاد کرده بود.
حسيني يکي از پيامهاي فيلم را پرهيز از مطلقگرايي در همه شئون زندگي ذکر کرد و گفت: از اقتصاد، صنعت و روابط بينالملل گرفته تا روابط اجتماعي بايد از مطلقانگاري پرهيز کرد و نگرشهاي ما نبايد صفر و صد باشد. نگرشهايي که در فيلم از مردم و مسئولان به نمايش درميآمد، مطلق بود و به نظر من اولين پيام فيلم اين بود که از مطلقانگاري پرهيز کنيم.
وي در ادامه به تشريح دو نگرش در زمينه جذب شرکتهاي خارجي در صنعت نفت پرداخت و گفت: يک نگاه اين است که ما هم مثل همه دنيا که اقتصاد و صنعت را به پيش ميبرند و يکسري روشهاي شناختهشده در عرف بينالملل در روابط اقتصادي و صنعتي از جمله در صنعت نفت دارند، حرکت کنيم و البته اصول، محدوديتها و خواستهاي انقلابي را هم رعايت کنيم. اين يک نگاه مترقي است که ما را با جهان پيوند ميدهد و نهتنها در آنچه ديگران انجام دادند غرق نميشويم، بلکه آن را با ارزشهاي بومي تطبيق ميدهيم. لازمه اين نگاه، تعامل و همکاري با دنياست تا از سرمايهگذاري خارجي که يک اصل اقتصادي در دنياست، بهره ببريم. چراکه کشوري مترقي خواهد بود که سرمايهها را جذب کند و اين يک نگرش علمي است.
حسيني افزود: يک گروه ديگر، به اين قضيه مطلق نگاه ميکنند و دستور به توقف ميدهند و حضور خارجيها را مطلقا نفي ميکنند. اما اين نگرش به معناي اين نيست که ما روي پاي خود ايستادهايم. آنها ميگويند ما نيازي به دانش و فناوري نوين نداريم و معناي اين سخن آنها توقف و اضمحلال است.
وي تأکيد کرد: اگر در صفر و يک افراط کنيم به نتيجه نميرسيم. ما بايد «يک» را هم طوري تعديل کنيم که براي رشد توان داخلي فرصتي فراهم کنيم تا ما هم در اقتصاد به اروپا و آمريکا يا حداقل مالزي تبديل شويم.
حسيني در ادامه به موضوع ضريب بازيافت پرداخت و گفت: ضريب بازيافت ميادين نفت ما ٢٣ درصد است و اين به زبان ساده به اين معناست که از صد بشکه نفت، ٢٣ بشکه استخراج ميکنيم. درحاليکه اين ضريب در دنيا به ٥٠ تا ٦٠ درصد رسيده است. صحبت از چند صد ميليارد دلار است. ما اگر بتوانيم با کمک فناوريهاي نوين، ضريب بازيافت ميادين را افزايش دهيم، کجايش بد است؟ اگر فقط يک درصد ضريب بازيافت ميادين را ارتقا دهيم، با همين نفت ٥٠دلاري، ٢٥٠ ميليارد دلار عايد کشور ميشود و اين صرفا فاصله ضريب بازيافت ٢٤ و ٢٥ است. حال شما تصور کنيد ضريب بازيافت را به ٥٠ درصد برسانيم. درحاليکه ما هماکنون عملا ثروت ملي را دور ميريزيم.
وي تصريح کرد: براي ارتقاي فناوري داخلي، بايد در کنار شرکتهاي خارجي بياموزيم و اين يک روند چندينساله است که کشورهايي مانند مالزي و حتي کويت اين کار را انجام دادهاند. با طي اين روند، کمکم از شرکتهاي خارجي بينياز ميشويم اما بايد اين روند چندساله را در کنار شرکتهاي خارجي طي کنيم. درست است که ما ميتوانيم، اما اين توانستن، خلقالساعه نيست!
وي به خاطرهاي از ميدان بلال اشاره کرد و گفت: آن زمان شرکتهاي داخلي ميگفتند ٣٠ درصد از ميدان بلال را به ما بدهيد. شرکت خارجي گفت در اين ميدان دريايي چه ميکنيد؟ طرف ايراني پاسخي نداشت. اما در اين ٢٠ سال، چندين شرکت خوب داخلي مانند پتروپارس، صدرا، تأسيسات دريايي، ايزوايکو و... رشد کردهاند که ميتوانيم مدعي شويم از صفر تا صد پروژهها را در دريا ميتوانند انجام دهند. درحاليکه اين، زماني آرزوي ما بود.
حسيني با تأکيد بر اينکه براي بهينهکردن برداشت از ميادين نفتي بايد فناوريهاي روز را وارد کشور کنيم، در پاسخ به برخي منتقدان گفت: در توانمندي ما ترديدي نيست اما نيازمند سرمايه هستيم. ميزان تزريق گاز ما به ميادين نفتي بسيار کم است چون سرمايه نداريم و پروژههاي ما به تأخير ميافتد و ميادين آسيب ميبينند. درحاليکه زمان به عقب برنميگردد و ضريب ميدان برنميگردد و آنگاه بايد دهها برابر هزينه کنيم و اينها واقعيات صنعت نفت است.
وي در ادامه گفت: من دست نيروهاي داخلي را ميبوسم ولي برخي انتقادات، واقعبينانه نيست.
مثلا ميگويند چرا شلمبرژه را که شرکت خدماتي است نميآوريم. درحاليکه شلمبرژه و شرکتهاي خدماتي، با خود سرمايه نميآورند و صرفا در خدمت شرکتهاي نفتي قرار ميگيرند و مغز متفکر، همان شرکت نفتي است که از دانش و تجربه و سرمايه برخوردار است. اما ما نه از دانش روز برخورداريم و نه سرمايه داريم. براي رسيدن به نقطهاي که بتوانيم شرکتهاي خدماتي را به کار بگيريم، بايد سرمايه و فناوري و استانداردهاي لازم را در اختيار داشته باشيم. ما تفاوت استانداردها را در آن دسته از فازهاي پارس جنوبي که به وسيله خارجيها ساخته شده با فازهايي که به وسيله شرکتهاي داخلي ساخته شده، بعينه ميتوانيم ببينيم.
شرکتهاي ما بايد حداقل ١٠ سال در کنار شرکتهاي بزرگ فعاليت کنند و دانش روز را بياموزند. نقطه خاکستري بين آن دو نقطه سفيد و سياه همينجاست. يعني در کنار شرکتهاي بزرگ قرار بگيريم و آموزش ببينيم و انتقال دانش و فناوري را انجام دهيم. در فيلم مستند نامههاي يک جاسوس نفتي، اين نگرش وجود داشت که بايد اين نوع نگاه خاکستري ادامه پيدا کند.
حسيني همچنين پيام ديگر اين فيلم مستند را در سکانس پاياني فيلم دانست و گفت: در انتهاي فيلم و جايي که من در خياباني سربالايي منتظر تاکسي هستم تا به مسير ادامه دهم؛ - هرچند مسيري که من در آن ايستاده بودم به اوين ختم ميشد! اما صرفنظر از اين موضوع - پيام اين سکانس به اعتقاد من اين بود که در نهايت، راهي که ما براي بهرهگيري از توان خارجي و پرهيز از مطلقانگاري انتخاب کردهايم، ادامه خواهد يافت.
- 14
- 6