به گزارش رویداد۲۴، از روز گذشته معلمان در شهرهای مختلف ایران اعتراضات خود را آغاز کردهاند. این چندمین باری است که در طول دستکم یکسال گذشته اعتراضات معلمان شکل سراسری به خود گرفته است. سال گذشته معلمان یازده تجمع سراسری داشتند و امسال هم این اعتراضات از سر گرفته شده است و این بار اعتراضات معلمان پیامدهای تلختری برای آنها داشته است. برخی منابع صنفی معلمان خبر دادهاند چندین معلم فقط در تهران بازداشت شدهاند. تا ماههای گذشته در دولت رئیسی معمولا با تجمعات اعتراضی برخوردهای امنیتی نمیشد، اما ظاهرا رویه از این به بعد تغییر کرده است؛ چه اینکه هفته گذشته در جریان تجمعات بازنشستگان مخابرات هم، تعدادی بازداشت شدند. درباره معلمان اما وضعیت کمی متفاوتتر است و برخوردها با آنها تندتر از سایر اصناف است، چراکه طیف گستردهتری از جامعه را در برمیگیرند و با گسترده شدن اعتراضات آنها احتمال فراگیر شدن اعتراضات و پیوستن سایر اصناف به آنها نیز وجود دارد، به همین دلیل برخوردهای امنیتی بیشتری نسبت به اعتراضات معلمان صورت میگیرد.
معلمان در اعتراضات خود چه گفتند؟
اگرچه حجم برخوردهای امنیتی با معلمان افزایش یافته، اما این باعث نشده که اعتراضات آنها کم نشود. از روز پنجشنبه اول اردیبهشت در تهران، معلمان مقابل ساختمان وزارت آموزش و پرورش تجمع کردند. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران هم بیانیهای منتشر کرده و در آن اعلام کرده «ما اینجا جمع شدهایم تا فریاد بزنیم تا زمانی که مطالبات فرهنگیان محقق نگردد ما خیابان را ترک نخواهیم کرد. خیابان از آن ماست تا زمانی که تمام مطالبات محقق گردد سرکوب و زندان و پروندهسازی قادر نیست جنبش معلمان را یک گام به عقب براند.»
بخش اصلی انتقاد معلمان خطاب به وزیر آموزش و پرورش بوده است. آنها معتقدند یوسف نوری اساسا لیاقت اداره کردن وزارتخانه را ندارد. آنها نوشتهاند «وجود یک وزیر نالایق و بیکفایت در راس وزارتخانه باعث شده است که این وزارتخانه به محلی برای برنامهریزی و تدوین قوانین و آییننامەهای ضدمعلم و ضد آموزشی تبدیل شود.»
انتقادات بدنه وزارتخانهها در وزارت کار هم وجود داشته است و کارکنان نسبت به لیاقت وزیر تردید کرده بودند. این بار بدنه فرهنگیان گفتهاند وزیر آموزش و پرورش لیاقت و شایستگی حضور در منصب خود را ندارد.
اشاره منتقدان به عدم تسلط وزیر به حوزه کاری خود است؛ چنانچه یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش در رزومه خود مواردی همچون «کسب رتبه دوم مسابقات آمادگی جسمانی مقیمین در کشور قطر (۱۹۹۹)، عضویت تیمهای والیبال معلمین، صعود به قله دماوند و توفیق حضور در راهپیمایی اربعین» را آورده بود. همین رزومه غیرمرتبط از روز نخست نشان میداد که اتفاقات خوبی در انتظار کارکنان وزارتخانه نیست و طبیعتا او نخواهد توانست موارد مهمچون «طرح رتبهبندی معلمان» را اجرا کند؛ چنانکه در بیانیه فرهنگیان نیز گفته شده «آییننامه رتبهبندی معلمان به صورت ناقص نوشته شده و همسانسازی حقوق بازنشستگان هم محقق نشده است.»
از اسفندماه سال گذشته معلمان اعتراضات خود را اجرای ناقص طرح رتبهبندی افزایش دادند و این بار مجلس قول داد در تصمیم خود تجدیدنظر خواهد کرد. برخی موارد به شکلی که مورد قبول معلمان نبود برای تایید به شورای نگهبان ارسال شد اما نتیجه این تصمیم آن چیزی نبود که معلمان را راضی کند بنابراین در سال جدید برای بار دیگر اعتراضات به شکل گستردهتر شکل گرفت و برخورد نهادهای امنیتی نیز گستردهتر شد. تعداد بازداشت معلمان اینبار بیش از حد تصور بود و فعلا سیاستگذاران به این نتیجه رسیدهاند که به جای حل مشکل، با بازداشت معلمان قضیه را فیصله دهند، اما مشکل بزرگتر از آنجا آغاز شد که معلمان سایر شهرهای ایران از جمله سنندج، سقز، زنجان، همدان، اصفهان، خرمآباد، کوهدشت، شیراز، رشت،بوشهر، اهواز، کرج، مریوان و ... اعتراضات خود را گستردهتر ادامه دادند.
شعارهای معلمان علیه وزیر آموزش و پرورش و رئیس مجلس
شعارهای اعتراضات نیز با توجه به وضعیت کنونی تغییر کرده و این بار رئیس مجلس هم به آن اضافه شده است. چنانچه یکی از شعارهای معترضان این بود که «یه سیسمونی کم بشه/ مشکل ما حل میشه». این شعار قبلا به صورت «یه اختلاس کم بشه» بیان میشد اما این بار ظاهرا معترضان، خرید سیسمونی برای فرزندان مسئولان را با شعار قبلی خود پیوند دادهاند و به نوعی تطابق ایجاد کردهاند. شعارهای معترضان علیه یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش البته تندتر بود که خطاب آن به بیلیاقتی وزیر بود.
به جای حل مسئله، معترضان را بازداشت میکنند
محمد خاکساری از اعضای هیات موسس کانون صنفی معلمان گفته «انباشت مطالبات معلمان و عدم وجود عدالت باعث شده این بار اعتراضات بسیار جدیتر دنبال شود. نگاه ایدئولوژیک همیشه در آموزش و پرورش بوده، اما این بار علاوه بر از بین بردن اجرای عدالت، نگاه ایدئولوژیک را هم افزایش دادهاند و مشکل را بیشتر کردهاند.»
او گفته درخواست معلمان بر چند محور استوار است و ما خواستار اجرای رتبه بندی، همسانسازی حقوق معلمان بازنشسته و اجرای اصل ۳۰ قانون اساسی است که در آن تاکید شده «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.»
خاکساری میگوید مشکل این است که به جای حل مسئله، دارند معترضان را بازداشت میکنند و میخواهند به این شکل کاری کنند که اعتراضات به سایر شهرها سرایت داده نشود، اما ما بر اساس اصل ۲۶ قانون اساسی اعتراضات خود را نشان دادهایم.
اوج مدیریت وزیر آموزش و پرورش بلوک گذاشتن در سیل بود!
یکی از معلمان معترض میگوید: شما توان وزیر آموزش و پرورش در حل مشکل را ببینید. ایشان به یک سفر در جنوب استان کرمان رفته و برای حل مشکل سیلی که به مدارس وارد شده میگوید «تنبلی نکنید، دویست تا بلوک بگذارید مشکل حل میشود.» خب منِ معلم از وزیری که شناختش از حل مشکل در این حد است، واقعا چه توقعی باید داشته باشم؟ اصلا بر اساس کدام توانایی ایشان را برای این سمت انتخاب کردهاند. یکبار یک نمونه بیاورند که در دوران مدیریت ایشان فقط یک مشکل حل شده باشد. مگر میشود برای خوشامد فلان حزب و فلان گروه فردی را بیاورید که راهپیمایی اربعین و کوهنوردی را به عنوان تخصص ذکر کرده است، بعد بخواهید با سرنوشت میلیونها نفر این طور بازی کنید؟
جز اعتراض از چه راه دیگری میتوانیم حرفمان را بزنیم؟
او میگوید: اینها همواره عادت به پروندهسازی دارند. الان معلمان را به خاطر اینکه به وضعیت معیشت خودشان معترض هستند بازداشت میکنند و بعد هم میگویند اینها برانداز بودند و با فلان کشور و فلان حزب ارتباط داشتند. مگر میتوان همواره با همه مشکلات مردم اینگونه برخورد کرد؟ الان حقوق یک معلم مثلا با پانزده سابقه آنهم با مدرک فوق لیسانس، حدود ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است که ۱ میلیون تومان آن بابت بیمه تکمیلی، صندوق بازنشستگی، بیمه خدمات درمانی، بیمه عمر و مالیات مستمر کسر میشود و حدود ۵ میلیون ۵۰۰ هزار تومان پرداخت میشود. البته ۵۰۰ هزار تومان هم بابت صندوق ذخیره فرهنگیان به عنوان پسانداز کسر میشود که در اقدامی عجیب آن را هم میخواهند دولتی کنند، در حالیکه اصلا ربطی به بودجه دولت ندارد. حالا کاری به مسائل صندوق ذخیره ندارم، شما بگویید یک معلم چگونه با ماهی ۵ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان زندگی کند؟
این معلم معترض ادامه میدهد: این تازه حقوقی است که ۱ میلیون تومان روی آن آمده و به قول خودشان درست شده است!! ما نسبت به این موضوع انتقاد داریم و شما بگویید غیر از اینکه صدای اعتراضمان را اینگونه به گوش مسئولان برسانیم، چه راه دیگری داریم؟
از سوءتغذیه فرهنگی و علمی به سوءتغذیه جسمی و بدنی رسیدهایم
او میگوید: معلمان علاوه بر خریدهای روزمره که در سبد خانوار دارند، باید خریدهای فرهنگی مداوم هم داشته باشند؛ یعنی باید به صورت مداوم کتاب بخرند و فیلمهای آموزشی ببینید و با مطالعه بیشتر بتوانند توان آموزشی خود را بالا ببرند اما همین الان حقوق ما کفاف زندگی روزمره ما را نمیدهد و این مبلغ برای تامین کالری مورد نیاز حرکت بدن هم کافی نیست، چه رسد به اینکه بخواهیم دانش و توان آموزشی خود را ارتقا دهیم. منظورم این است که اصلا موضوع آموزش برای سیاستگذاران در اولویت نیست. آنها اصلا دغدغه آموزش را ندارند. یعنی قضیه از سوءتغذیه علمی و فرهنگی به سوءتغذیه جسمی و بدنی تنزل پیدا کرده است.
سرانه فضای آموزشی ۱۵ نفر بین ۴۰ دانش آموز تقسیم شده است
این معلم میگوید: در ایران سرانه فضای آموزشی ۱۵ نفر بین ۴۰ دانش آموز تقسیم شده است. سرانه فضای ورزشی تقریبا وجود ندارد. بودجه فعالیتهای فرهنگی تقریبا صفر است و جای آن را موسسات کنکوری گرفتهاند. با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی کشور، دانش آموزان تا حد زیادی به مددکاری و مشاوره نیاز دارند، اما شما بگویید یک مدرسه مثلا با ۸۰۰ دانش آموز با فقط ۱ مشاور در مدرسه چه میتواند بکند؟ این تازه در صورتی است که مشاور در مدرسه باشد! چون در بسیاری از مدارس اصلا چنین چیزی تعریف نشده است.
هیچ نهادی وجود ندارد که از معلم دفاع کند
او ادامه میدهد: به لحاظ مشکلات اجتماعی در کل کشور، تعداد دانش آموزان پرخاشگر بسیار زیاد شده است و کلا امنیت معلم به خطر میافتد. در حقیقت در کل آموزش و پرورش هیچ نهادی وجود ندارد که از معلم در برابر رفتارهای نابهنجار والدین و دانش آموزان دفاع کند. گاهی فیلمهای منتشر میشود که همه فکر میکنند معلمان مدام در حال کتک زدن دانش آموزان هستند، در حالیکه اینها یک استثناء است و به صورت قاعده کلی، معلمان جرات کتک زدن دانش آموزان را ندارند چون دردسر آن برای یک معلم به حدی است که کسی ریسک انجام آن را نمیکند، اما فیلمهایی که به صورت استثناء اتفاق میافتد، این تصور را ایجاد میکند که همیشه همینطور است. اگر فیلمهایی که دانش اموزان با معلمان برخورد میکنند، منتشر شود، آن موقع متوجه خواهید شد که واقعیت چیز دیگری است. در کل منظورم از بیان این حرفها این است که در سختترین شرایط اجتماعی و اقتصادی کار میکنیم و کمترین شأن یک معلم به لحاظ دریافتی رعایت نمیشود.
میگویند «معلمی شغل انبیاست» اما تا انتقاد میکنیم میگویند شما برانداز و ضد انقلاب هستید
این معلم میگوید: شما تمام مدارس ایران را ببینید. امکان ندارد یک مدرسه را پیدا کنید که در آن شعار «معلمی شغل انبیاست» نوشته نشده باشد، اما همین فردی که شغل انبیا را دارد، اگر بگوید من در فقر به سر میبرم و حقوقم به دهم هر ماه نمیرسد، صد برچسب منافق و ضد انقلاب و برانداز میخورد. این یعنی در فضای شعار، فقط حرف تقدیس و تکریم معلم است اما در واقعیت با کوچکترین انتقاد، وضعیت تغییر میکند و معلم را به معاند تشبیه میکنند! این در حالی است که ما فقط میگوییم حقوقی که به ما میدهید نصف خط فقری است که خود دولت تعیین کرده است.
تا اعتراض میکنیم میگویند خوراک برای رسانههای معاند درست میکنید
او در ادامه میگوید: یکی از مشکلات بزرگ ما فرافکنی معضلات واقعی به مسائل سیاسی و امنیتی است. خب مشکل وجود دارد که اعتراض پدید میآید اما نسبت دادن این اعتراض به اتهام «تهیه خوراک برای رسانههای معاند» در واقع پاک کردن صورت مسئله است و گریز از مسئولیتی است که بر عهده حاکمان است. من که نمیتوانم دهانم را ببندم و روز به روز بدبخت شوم و حرفی نزنم، چون مثلا بیبیسی یا ویاوای و ایران اینترنشنال گزارش منتشر میکند. خب شما وضعیت را درست کنید، ببینید چه کسی میتواند گزارش درست کند؟ وقتی آمار ویروس کرونا در ایران روزانه ۵۰۰ کشته بود، رسانههای خارج از کشور هر روز گزارش منتشر میکردند، اما وقتی واکسیناسیون عمومی انجام شد و واردات واکسن بیشتر شد، کشتهها روزانه به ۲۰ نفر رسید، دیگر شما نمیبینید گزارشی در رسانههای آن طرف منتشر شده باشد. منظورم این است که چون مشکل حل شد، آنها هم چیزی منتشر نکردند. حالا شما فرض کن هر روز ۵۰۰ نفر و ۱۰۰۰ نفر کشته داشتیم و انتقاد میکردیم که چرا واکسن وارد نمیکنید، بعد برچسب منافق و ضد انقلاب به آدم بزنند؟! این منطقی است؟
مگر اسیر گرفتهاید؟
این معلم میگوید: من نمیدانم چرا اینها توان حل مشکل را ندارند! مگر نمیخواهید بر مردم حکومت کنید و باقی بمانید؟ خب برای بقای خودتان درست مدیریت کنید، جلوی این حجم اختلاس را بگیرید. چگونه میشود کل پسانداز عمر ما در صندوق ذخیره فرهنگیان به جیب ۱۰ نفر برود و آن را بالا بکشند و بعد توقع داشته باشید همه دهانشان را ببندند؟ این چه منطقی است؟ این چه وضعیتی است که برای ما درست کردهاند؟ مگر اسیر گرفتهاید؟ مگر در جنگ جهانی نازی دستگیر کردهاید؟ اصلا مگر ما چیز زیادی درخواست کردهایم؟ میگوییم خودتان خط فقر تعیین میکنید با خطی که خودتان تعیین کردهاید حقوق ما نصف این خط فقر است. میگوییم از کارشناسان درست و کاربلد استفاده کنید و وقتی را که برای تدوین آییننامههای نزدن عطر و ادکلن میگذارید، روی حل مشکل بگذارید. این واقعا خواسته زیادی است که اگر آن را بیان کنیم باید ما را به زندان ببرید؟
- 21
- 2
عباس
۱۴۰۱/۲/۳ - ۱:۴۲
Permalink