عصرایران نوشت: در این مناظره ها، مسعود پزشکیان، برغم توصیه های مشاورانش که چنین باش و چنان بگو، خودش بود و خودش ماند. او سیبل همه کاندیداها شد و با صبوری در برابرشان ایستاد، بعضی از حرف ها را به هیچ انگاشت و پاسخ برخی را داد. او برنده قطعی این مناظره ها در میان عموم مردم غیر سیاسی بود که احساس کردند آنجا کسی دارد صادقانه و بی شیله و پیله حرف می زند و شبیه ترین فرد در میان کاندیداها به مردم است.
مصطفی پور محمدی نیز برنده دیگر این مناظره بود. او به عنوان سیاستمداری کارکشته، حتماً می داند که در این دوره از انتخابات، شانسی برای برد ندارد ولی با بیان قوی، ادبیاتی منطقی و روزآمد و خشم های کنترل شده و گاه، بازگویی برخی واقعیت های پشت صحنه، برندی مقتدر و مطلع از خود ساخت و به جایگاه سیاسی خود ضریبی جدی داد.
سعید جلیلی، همان جلیلی چند سال پیش بود، بدون استراتژی جدید و بدون طرحی نو. همان حرف های تکراری را برای چندهزارمین بار زد و البته بزرگ ترین و مهم ترین ضربه مناظراتی را جایی خورد که پورمحمدی به نقل خاطره ای پرداخت که در آن، جلیلی به او گفته بود که FATF را قبول دارد ولی نمی خواهد پذیرش آن در دولت روحانی باشد.
تا قبل از این، بسیاری گمان می کردند که جلیلی، دستکم همان است که می نماید ولی خاطره پورمحمدی، این تصویر را به شدت مخدوش کرد.
علیرضا زاکانی هم همان زاکانی دور قبل بود و از همان اول معلوم بود که برای دعوا و تخریب پزشکیان آمده است ولی از پرونده کاری و شخصی پزشکیان چیزی عایدش نشد و به دولتمردان روحانی تاخت و یادش رفت که پزشکیان عضو کابینه خاتمی بود. برند خشونت محوری که از او در اذهان شکل گرفته است، باعث شد دختر او در تلویزیون به این موضوع بپردازد و بگوید: بابای من خشن نیست.
او در این مناظره ها بارها از سفرش به چین گفت تا این گمان در ذهن مخاطب شکل بگیزد که از سفر به چین بسیار ذوق زده بوده است که مدان خاطره اش را می گوید و حتی ادعا کرد که امکاناتی از چین برای ایران آورده که در تاریخ انقلاب بی نظیر بوده است!
وعده های فضایی او نیز مانند یارانه طلایی و نصف کردن قیمت بنزین و ... همان خودش در این مناظره ها جدی گرفته نشد و او در نهایت از روحانی و خاتمی و زنگنه برای مناظره دعوت کرد و فردایش ابراز ناراحتی کرد که آنها هم تحویلش نگرفته اند.
امیرحسین قاضی زاده هاشمی هم که در انتخابات ۱۴۰۰ توانسته بود چهره ای متین از خودش بسازد، در این دوره از مناظرات با حجم انبوهی از حرف های خلاف واقع و تهمت هایی که به این و آن زد، هر چه بافته بود را به دست خود پنبه کرد.
او نیز همانند زاکانی که مدام چین چین می کرد، پشت سر هم از حضورش در رأس بنیاد شهید می گفت، گو این که در جلسه استماع عملکرد این نهاد حرف می زند.
قاضی زاده هاشمی، بیش از هر کس دیگری کوشید از سرمایه اجتماعی رئیس جمهور فقید "شهید رئیسی" بهره گیرد و این پیام را به مخاطیان منتقل کند که اگر ادامه راه او را می خواهید به من که معاونش بودم رأی دهید.
محمدباقر قالیباف که خاطره تلخی از مناظره با روحانی داشت و می دانست که اگر وارد چالش شود ممکن است ماجراهای قبلی تکرار شود، ورود چندانی به منازعه ها نکرد. او در ۳ سال اخیر که اصولگرایان بیش از هر زمان دیگری به جان هم افتاده اند، بیشترین آسیب را در درون اردوگاه اصولگرایان دیده و بیم آن داشت که اتهامات و حاشیه هایی که تا پیش از این در فضای مجازی دست به دست می شد، این بار روی آنتن زنده تلویزیون تکرار شوند و منهدمش کنند. این حاشیه نشینی البته استراتژی هوشمندانه ای بود چرا که هر چند گل نزد و نبرد ولی بدون گل خورده زمین را ترک کرد.
او، به جز چند حمله نه چندان محکمی که به پزشکیان کرد -تا سهم خود را در این باره ایفا کرده باشد- ترجیح داد به برنامه های خودش بپردازد و به مخاطب بگوید که اگر رئیس جمهور مقتدری می خواهید، من هستم.
حجاب و فیلترینگ ؛ همه روشنفکر و مردمی شده بودند
نکته جالب این که همه کاندیداهای اصولگرا که در عمل درباره دو موضوع حجاب و فیلترینگ، مواضع و کارنامه سختگیرانه ای داشته اند، در این مناظره ها از لزوم حفظ حرمت خانم های بی حجاب و بدحجاب و نکوهش شیوه های گشت ارشادی و نیز قبیح بودن فیلترینگ و ... حرف زدند و حتی زاکانی که تا دیروز حجاب بان هایش در مترو مستقر بودند، آنها را به عهده نگرفت و قاضی زاده هاشمی از این که بعضی ها دعوای حجاب در کشور به راه انداخته اند انتقاد کرد تا چشمان مخاطبان از حیرت گرد شوند!
سوئیسی در خاورمیانه
از نکات جالب دیگر این مناظره ها این بود که کاندیداهای اصولگرا، وقتی می خواستند درباره مشکلات حرف بزنند تا مردم بدانند که دردشان را می دانند، چنان از کشوری فلاکت زده، درگیر تورم، گرانی، بحران های زیست محیطی، فساد، گسست های اجتماعی و ... صحبت می کردند که گویا همین ها تا دیروز از فتح قله های ترقی حرف نمی زدند.
وقتی هم صبحت به دولت رئیسی می رسید، از بهشتی سخن می گفتند که در این سه سال ساخته شده است و زمانی هم که می خواستند درباره راهکارهای خود برای حل مشکلات سخن بگویند، کلی طرح و ایده روی دایره می ریختند و مدعی می شدند که با طرح هایشان می شود از همان اول دولت، فقر مطلق را به طور کامل ریشه کن کرد، همه بی مسکن ها را خانه دار کرد، مشکل ازدواج را از بین برد، کلی شغل ایجاد کرد و خلاصه این که در ۴ سال، سوئیسی در خاورمیانه تحویل ملت داد که جهانیان از حیرت انگشت به دهان بمانند.
البنه هیچ کدام از آنها -که همه شان هم تیمی رئیس فقید دولت بودند- و حتی جلیلی که می گفت خودش دولت سایه دارد و روش فروش نفت در دوران تحریم را هم او یاد داده است، نگفتند که اگر این همه راه حل عملی برای حل مشکلات ملک و ملت داشته اند، چرا یکی اش را به زنده یاد، رئیس جمهور شهید نداده اند تا اجرا کند؟!
دو جمله طلایی
اما جمله طلایی این دوره از مناظرات ابتدا مربوط به پزشکیان بود و سپس از آن پورمحمدی.
در یکی از مناظره ها، زاکانی با اعتماد به نفس خاصی رو به پزشکیان کرد و گفت: من نمی گذارم تو رئیس جمهور شوی.
پزشکیان هم در پاسخ ، آن جمله طلایی را گفت: یا جای خدا نشسته ای یا جای مردم.
بسیاری این جمله پزشکیان را بیان خلاصه دردهای مردم ایران دانستند چرا که عده ای با توهم این که جای خدا یا مردم نشسته اند، برای یک ملت تصمیم می گیرند و نتیجه اش نیز شده است همین وضعیت کنونی.
دومین جمله طلایی نیز فرازی از جمع بندی نهایی پورمحمدی بود که در آن، با اشاره به شعار انتخاباتی جلیلی جلیلی که "یک جهان فرصت، یک ایران جهش" او را چنین نقد کرد: "یک جهان کم آگاهی و ادعا و یک ایران فرصت های برباد رفته" و بدین ترتیب مانند موشکی نقطه زن، کاخ شعار او را در واپسین دقایق مناظره فرو ریخت. پور محمدی چنین گفته بود: به نام دین نشانه گرفتند ایمان مردمان را ، من هم خسته ام از سخنان دوپهلو و رفتارهای دوگانه آنها که در خلوت غصه رنج مردم نداشتند و در جلوت، سخن می گویند از فرصت ها و رویش ها، من هم در شگفتم از یک جهان کم اگاهی و ادعا و یک ایران فرصت های برباد رفته.
- 16
- 1