سال ۹۶ از همان ابتدا روزها پرفراز و نشیبی داشت. انتخابات بود و تلاشهای جناح رقیب برای شکست روحانی و پس از آن نیز ادامه سنگینتر تخریب دولت. هجمههای دولت آمریکا و عربستان و همچنین عملیات داعش در مجلس و حرم امام(ره) اتفاقات بعدی بود. برای بررسی این موضوع صادق ملکی، استاد دانشگاه، با «آرمان» گفتوگو کرده که متن آن را در ادامه میخوانید.
شما از جمله تحليلگرانی بودید كه بارها با قاطعيت از پيروزی روحانی در دور اول میگفتيد. علت اين نظر قاطع چه بود؟
دقت کنيد در نوشتهها و مصاحبهها به این نكته ظريف اشاره كرده بودم كه مردم ايران مدرنتر و توسعهيافتهتر از دولت بهنظر میرسند، بیشك از يك جامعه مدنی انتظار میرفت كه به كسي رأی دهد كه به روند توسعه يافتگی ايران در كليه سطوح شتاب بيشتری میدهد و آدرسی كه بتواند اين گرايش را عملياتی بنمايد روحانی بود. روحانی واقعا رقيب نداشت و رأی وی از روی منطق مرید و مرادی نبود، بلکه مبنای محاسبه عقلانی داشته و رأی مردم به او آگاهانه بود. رأی رقبای وی بیشتر دارای چارچوبی اعتقادی و تحت تأثیر نگاه مرید و مرادی بود. دستيابی به قدرت، عامل اصلی رقابت جريان اصلاحطلبی و اصولگرايی است كه در بستر اجتماعی يكی بیشتر از گفتمان متکی بر ايمان و ديگری بیشتر از گفتمان تعقل سود میجويد. تحليل نتايج انتخابات اردبيهشت از اين منظر خود به يك واكاويی عميق نياز دارد.
يكي از مطالبات رایدهندگان به روحانی ايجاد فضای باز و گشايش بيشتر در عرصه سياسی بوده و بعضا در گردهمايیهای انتخاباتی اين خواستهها علنی و با دادن شعارها مطرح میشد. سرانجام اين خواستهها چه خواهد شد؟
با انتخابات سال ۹۲ و انتخاب روحانی روند فضای باز سياسی آغاز و با انتخابات اردبيهشت ۹۶ اين گشايش سياسی در نگاه كلی نه مصداقی خاص، تا حدود زيادی به بار نشسته است. مطالبات در خصوص موضوع خاص در حال حاضر بيش از آنكه يك بار سياسی داشته باشد، بار انسانی دارد. چشمها را بايد گشود. در صحنه مطالبات سياسی امروز انديشهای بر مسند قدرت رسيده است كه تصور آن برای بسياری دشوار بود. نبايد خود را گرفتار شعار كرده و انرژی جامعه را بهسویی هدايت كنيم كه به جای تاثيرات مثبت بر روند امور، آثار تخريبی ايجاد نمايد. حركت اعتدالی روحاني در صحنه سياست مسائلی را محقق کرده است كه حتی فراتر از انتظار بود. دولت روحاني دولتی است كه تلاش دارد با قانونمند نمودن اداره ايران، آرزوی بازمانده از مشروطيت تا امروز را تحقق بخشد. قانونمند شدن سازوكار اداره كشور، هنوز يك آرمان است كه با تحقق دولت كارآمد متكی بر عقلانيت و خردجمعی دست يافتی خواهد شد. دموكراسي و آزادیهایی كه میتواند جامعه ايرانی را يك جامعه باز و توسعه يافته بنمايد حاصل يك روند است. دولت روحانی با روش اعتدالی در واقع در حال اجرای مهندسی تغيير در عرصههای مختلف سياسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ايران است كه اگر اين هدف تحقق يابد، مطالبات خاص بخش كوچكی از اين هدف بزرگ خواهد بود. اصلاحات بر خلاف انقلاب، روندی آرام دارد و بايد صبر مدنی را برای رسيدن به آن، جايگزين اقدام هیجانی كرد. برای دست يافتن به مطالبات بايد فداكاری كرده و صبوری داشت. جامعه ايرانی به اندازه كافی از افراط و تفريط صدمه خورده است. نبايد دوباره به نقطه اول رسيده و خودزنی کنیم. در تغييرات آرام است كه به تغييرات ذهنها میرسیم. تنها تغییرات حاصل یک روند بلندمدت است که میتواند منشأ تغييرات پايدار گردد. اصلاحات نيمهتمام بايد پايان يابد. برای همه تغييرات و مطالبات بايد بستر و ظرفيتسازی صورت بگيرد. باز تکرار مینمایم، تغييرات ماندگار و تاثيرگذار حاصل يك روند بلندمدت است. لحظهای فكر كنيد اگر انديشه مقابل روحانی پيروز میشد، امروز و فردا در سياست داخلي و خارجی كجا ايستاده بوديم.
یکی از افرادی که در همین زمینه تلاشهای بسیاری انجام میداد، آیتا... هاشمی بود. نقش ایشان را چطور ارزیابی میکنید؟
در همین ارتباط آیتا... هاشمی یک الگو بود. فارغ از همه توانمندیها، مرحوم آيتا... هاشمی، نمونه صبر مدنی بودند. ايشان توانستند با بهكارگيری عقلانيت و خردجمعی با كمترين هزينه سياسی و اجتماعی در يك فرايند قابل قبول نه تنها بخش مهمی از دستيابی به مطالبات را مديريت نمايند، بلكه از جبهه اصولگرايی نيز سربازگيری نموده و بسياری از عناصر و رهبران معتدل اين جناح را با انديشه اعتدال و عقلانيت همراه نمايند. اصوالگرايی متكی به نگاه خاص و ايجاد محدوديت در جامعه، نه تنها موفق نبوده بلكه تلفات نيز داده است. ميزان اعمال كنترل و محدوديت، خود از شاخصههای توسعه است و روحانی در جهت كاستن از اين محدويتها حركت مینمايد. البته هر اصولگرايی هم كه وارد كار اجرايی شده دير يا زود اصلاحطلب میگردد.
بنابراین اين عمل میتواند با تحميل هزينه و بعضا با اشتباهات محاسباتی نتايج مورد انتظار را نداشته باشد. اين نكته بايد درك شود كه اصلاحات در ذات سياست است و هركس و جريانی كه وارد مسئوليت اجرايی در ميدان سياست گردد ضرورتا واقعيتهای حاكم بر صحنه سياست، او را اصلاحطلب مینمايد. توجه داشت باشيد ما بايد از فرهنگ سياه و سفيد يا نگاه صفر و صدی به صحنه سياست دور شويم. صحنه سياست را بايد خاكستری ديد و با اعتدال آن را اداره كرد. دو جريان تندرو كه در لباس اصلاحطلبی و اصولگرايی آيتا... هاشمی را تحت فشار قرار دادند بزرگترين عامل آسيب سياسی و اجتماعی به كشور بودهاند و بايد با هوشياری مراقب عدم تكرار اين روند شد. نكته مهم اين است كه صحنه سياست نبايد صحنه نزاع و چالش باشد. كار سياست و سياستمدار ساختن پل است نه احداث ديوار و لذا هنر سياستمدار در ظهور نقش پل است که تجلی مینمايد. هنر سياستمداراني چون آيتا... هاشمی و آقای روحانی آن بوده و هست كه تلاش داشتهاند برای معضلات نقش پلی را داشته باشند كه انتهای اين پل به راه حل و آشتی و تعامل ختم گردد.
چرا انتخابات گذشته حساس شده بود؟
نگاهی به اوضاع داخلی و خصوصا مناطق پيرامونی به دريافت پاسخ شما كمك مینمايد. درحالي كه خاورميانه درگير بحرانهای جدی و بزرگی است، روی كار بودن يك دولت معتقد به تعامل و صلح با جهان از اهميت ويژه برخوردار بود. مردم از جنگ و كمی دورتر از تجزيه كشور تجربيات تلخ داشته و در عقبه ذهنی خود از تكرار آن در هراس هستند. احساس خطر ناشی از شرايط دشوار در منطقه و نظام بينالملل به تنهايی اين انتخابات را حساس كرده و خود از عوامل مهم اقبال بيشتر و در نهايت، رأی به روحانی بود.
از سوی ديگر جناح رقيب روحانی با همه نيرو آمده بود برنده شود و متاسفانه استراتژی خاصی را نيز انتخاب كرده بود. اين انتخابات در كنار ملاحظات مختلف، سه جريانی را كه برای خط اعتدال خطرناك بودند، حذف كرد. یک جريان كه به دنبال تقسيم طبقاتی جامعه بود و میشد نگاههای شبهنظامی را در آن دنبال کرد و نميتوانست با اعتدال ميانهای داشته باشد. دوم جريانی كه برای خود شأن و شئون بالاتر از قامت رياستجمهوری قائل بود و آمده بود در تمرين رياستجمهوری برای آمال فرداهای خود كسب آمادگی نمايد. سومی جريان دولت مهر و پاكدست هم كه اگرچه مجوز ورود دريافت نكرد اما با كانديدا شدن، خود را از طبقه حاميان سنتی خويش، جدا كرده و به يك جريان حاشيهای تقليل يافت. روحاني در انتخاب دوم و با تجربهای كه از انتخاب اول دارد، میتواند نقطه اميد بالاتری برای فرداهای ايران باشد. روحانی نشان داده است ظرفيتی فراتر از رياستجمهوری دارد و اين تجربهای است كه در ايران مسبوق به سابقه است.
سیاست محوری روحانی در اداره کشور بر چه محوری بود؟
عقلانیت متکی بر اعتدال در دولت یازدهم، روش خاصی در اداره کشور بود، که میتوان آن را به نام روحانی ثبت کرد. بهطور كلی اين شيوه در عملكرد سياسی توانست عناصر معتدل اصلاحطلب و اصولگرا را زير يك چتر گرد آورده و جامعه ايرانی را تا حدود زيادی از آفت افراط وتفريط دور نمايد. درواقع در دولت یازدهم ترکیبی از عقلای اصلاحطلب و اصولگرا توانستند با تقویت همبستگی ملی، یک دولت موفق به عرصه ظهور برسانند. فضای انتخاباتی و مسائل حاشيهای آن، آسيبنسبی به اين شيوه راهبردی وارد نمود. متاسفانه صحنه سياسی ايران بعد از مشروطيت، بيشترين صدمه را از درگيری جناحهای سياسی خورده و عدم ثبات سیاسی از مهمترین عوامل کندی توسعه سیاسی و اقتصادی ایران بوده است. عقبه ذهنی مردم آسیبخورده از گذشته دور و نزدیک، همچنان نگران تکرار این روند بوده و هست. با ادبیات ایجابی و زبان نرم، باید چشمهای مردم نگران را آرام کرد. مردم نگران هستند. نگران ایران، نگران امروز و فردایی هستند که اختلافات جدی دوباره امیدهای زنده شده از اعتدال، به جای اینکه جامعه ایرانی را به جلو و پیشرفت ببرد به عقب بازگردانده و گرفتار سرابی دیگر بنماید.
بخش مهمی از مردمی که به روحانی رأی دادهاند اعتقاد دارند که تداوم مسیر اعتدال در عرصههای سیاسی و... تنها راه نجات کشور بوده و هست. در واقع از منظری در ۲۹اردبيهشت، مردم با رأی مجدد به اعتدالخواهان، استمرار راه دولت يازدهم، در دولت دوازدهم شدند.
انتظار آن است که ضمن اینکه پيروزي در انتخابات را با همه ابعاد درک کنیم، سختیهای حاصله از پذيرش اين پيروزی از سوی طرف بازنده را نیز درك کنیم. نباید کشور را وارد چالش و منازعه انتقام کرد. بايد شعارها و اظهارات تند انتخاباتی را به تاريخ سپرده و همه منادی برادری و دوستی در سايه اعتدال شوند. کماکان تداوم خط مشی دولت در حركت اعتدالی بايد كانون اصلی و نقطه اتصال ميان رهبری و رياستجمهوري باشد. رقبای دولت چون از تبعات اين راهبرد آگاهند سعی در تخريب اين روش نتيجه بخش داشته و دارند. رويكرد اعتدالی و تلاش برای تقویت آن، فرصت را از نيروهای تندرو گرفته و عرصه قدرت را در دست نیروهایی خواهد سپرد که میتوانند با اعتدالگرایی منافع ملی، توسعه، ثبات و آرامش جامعه ايراني را در مراودات داخلی و خارجی حفظ و تامين نمایند.
در انتخابات اخير ايرانيان خارج از كشور مشاركت بالايی داشتند. علل اين امر چه بوده است؟
همان عواملی كه مشاركت در داخل را افزايش داد، در افزايش مشاركت ايرانيان خارج از كشور نيز تاثير داشته است. ايرانيان مقيم خارج نيز خطرات مترتب داخلی و خارجی بر ايران را درك كرده، به وظيفه شهروندی خود عمل نمودند. سنگينی مطلق كفه آرای رأی ايرانيان خارج از كشور به روحانی نشان میدهد، روحانی عامل اميد و آشتی ايرانيان با مام میهن بوده است. ايرانيان خارج از كشور تفاوت بسياري با اتباع ديگر كشورها دارند. براي نمونه غالب مهاجران تركيهای در اروپا را مهاجران روستایی و حاشیه نشین این کشور تشکیل میدهند که در بخش كارگری مشغول به كار هستند، اما بخش مهمی از ايرانيان مقيم خارج، از فرهيختگان، صاحبان سرمايه، انديشه و نخبگان بودهاند كه فراهم شدن بازگشت آنان يا برقراری ارتباط مستمرآنان با ايران، میتواندمنشأ تحول براي توسعه ايران گردد. جهان كوچك شده و مهاجرت امری طبيعی است، اما نكتهای را مايلم مطرح نمايم آن است كه كاش كسانی كه در كسوت نخبگان، هنرمندان و... بودند، اندكی تحمل، صبر و هزينه كرده و در ايران میماندند. ترك صحنه و رفتن آسان است، اما بايد ماند و ساخت . ايران دريايی است كه راه به اقيانوس دارد. آنانی كه رفتند از اين دريا خود را محروم كردند. نبايد آنان با رفتن، خود را محصور در كلونیهای كوچك مینمودند. البته ايرانيان هر كجا باشند محترم و تاثيرگذارند اما كاش اين تاثيرگذاری بيش از همه برای ايران باشد. ببينيد بهمن قبادي رفت الان كجاست؟ اصغرفرهادی ماند و الان كجاست؟ صبوری، ماندن و هزينه دادن به ماندگاری فرهادی و رفتن به حاشيه رفتن قبادی انجاميده است. نخبگان، هنرمندان و... سرمايه انسانی هستند كه نبايد خود را از ظرفيت ايران دور نمايند. تعامل دوطرفه اين افراد با ايران هم به شكوه و بزرگی ايران و هم به ماندگاری نام آنان میانجامد.
مهمترين دستور كار دولت دوازدهم از نگاه شما چیست؟
بیشك اقتصاد بايد مهمترين دستور كار دولت آينده باشد. بايد قدردان مردمی بود كه به يارانه بيشتر نه گفتند و يكی از مهمترين راههای قدردانی از مردم، سامان دادن به اقتصاد مردم و كاهش فشار به آنان است. بايد برای اشتغال خيل عظيم فارغالتحصيلان بيكار انديشد و برنامه داشت. توجه داشته باشيد اگر اين حجم بيكاری در جوامع غربی بود اين جوامع هر روز با بحران و اعتراضات مواجه بودند.
جوانان ايرانی فارغ از دركی كه از شرايط دارند، در فرهنگ سنتی ايران، تحت پوشش خانوادهها بوده و بخشی از مشكلات ناشی از بيكاری با توجه به نظام اجتماعی و خانواده محور ايرانی، رفع میگردد، اما اين موضوع نيز آستانه تحمل محدود داشته و نميتواند برای هميشه تداوم داشته باشد. بايد اقتصاد ايران جراحی شده و اشتغال ايجاد شود. اختلاسها و رانتهای اقتصادی در نظام با تكيه بر قانون بايد پايان يابد. فرصتهای برابر ايجاد شده و دولت مالياتی بدون تبعیض شكل گرفته و اقتصاد بايد تعريفی شفاف و استاندارد بيابد. بايد با بازتعريف ساختارهای موثر در اقتصاد كلان در يك فرايند معقول همه ذيل قانون تعريف شده و يك توسعه متوازن سياسی، اقتصادی و اجتماعی در كشور شكل گرفته و نهادينه گردد. چهار سال در امر كشورداری دوره بلندی نيست اما میتواند با برنامه مدون و منتج به نتيجه، آثاری ماندگار بر جا بگذارد. رأی مردم به روحانی رأی مشروط بوده است و بهطور مشخص اگر تحول اقتصادی رخ ندهد سمتوسوی آرای مردم میتواند قابل برگشت باشد. با تحول اقتصادی، روحانی نبايد به ظهور پوپوليسم فرصتی دوباره دهد.
ارزیابی شما در ارتباط با عملیات ترویستی تهران چیست؟
عملیات ترویستی روزی تلخ برای ایران رقم زد. اتفاقی که نباید میافتاد، افتاد. مجلس، این مهمترین مرکز تجلی اراده مردم که از بالاترین ضریب امنیتی برخودار است، مورد حمله تروریستی واقع شده و ساعتها محل درگیری بود. حرم امام(ره) نیز بهعنوان یک کانون مذهبی و سیاسی مورد هدف واقع شد تا با این دو عملیات هیبت ناشی از چتر امنیتی که بر سر تهران کشیده شده بود، شکسته شود. شکستن این اسطوره برای داعش و بهطور کلی دشمنان ایران، به تنهایی خود مهمترین دستاورد بود. با این همه، این عملیات را نه باید آنقدر کوچک یا آنقدر بزرگ کنیم که در مواجهه با آن، احساس را جایگزین عقلانیت در تصمیمگیریها کنیم. باید لایه پنهان و آشکار، پیامها و اهداف مختلف این عملیات تروریستی توسط مراکز ذیربط تحلیل شده و در برخورد با آن بسیار سنجیده عمل کرد.
در حالی که تبعات آتش بحران خاورمیانه بسیاری از پایتختها و شهرهای آن را تحت تأثیر عملیات تروریستی قرار داده بود، آرامش تهران و دور ماندن آن از عملیات داعش بیشتر به یک معجزه میماند. لذا بعید بود ایران بتواند از عملیات ترویستی داعش، برای همیشه مصون بماند، اما به نظر میرسد بخش مهمی از شوک وارده ناشی از عملیات تروریستی، حاصل مکان عملیات باشد. عملیاتهای مشابه رخ داده در ترکیه، انگلیس و فرانسه عموما مراکز عمومی یا در نهایت در نزدیکی مکانهای امنیتی-سیاسی بودهاند. رخنه به درون مجلس و ساعتها درگیری محل تعمق عمیق بوده و نیاز به واکاوییهای شدید امنیتی و... دارد. اگرچه آنانی که گفته بودند ناامنی را به عمق خاک ایران خواهند کشید، متهم اول این عملیات تروریستی هستند، با این همه، باید هوشیار بود و وارد دام فریب نشد. میتواند شعار را مقام سعودی داده باشد، اما عمل تروریستی تهران، حاصل مهندسی عمیقتر، با اهداف چند وجهی بالاتر از ظرفیتها و قابلیتهای ریاض، با بهانهسازی یک اقدام ترویستی باشد.
کسانی که از این عملیات نتایج مقدمهسازی برای یک جنگ را استنتاج مینمایند به این بیندیشند که شاید هدف اصلی اینگونه عملیاتها افتادن در جنگ باشد. داعش مسئولیت این عملیات را بر عهده گرفته است. اما کدام داعش؟ داعش سعودی، داعش اسرائیلی، داعش ترک، داعش آمریکایی و... . باید دقت کرد که مدتهاست داعش نام و آدرس مناسبی برای سرویسهای امنیتی شده است که با استفاده از پوشش آن، مظنونان دیگر عملیاتهای ترویستی میتوانند از اتهام ردیف اول خارج شوند. در نگاه کلان شاید بتوان به هویت عاملان عملیاتهای ترویستی دست یافت، اما رسیدن به کانون یا کانونهایی که این عملیاتها را هدایت مینمایند اگر امکانپذیر نباشد، بسیار سخت است. دقت در عملیاتهای تروریستی در شرق و غرب کشور و همچنین در تهران و مد نظر قرار دادن گشودن راه خروج داعش از رقه توسط کردها نشان میدهد در ارتباط با داعش و نوع تعارضات و تعاملات با آن، معادلات تازه و پیچیدهای در منطقه در جریان است. نباید پدیده داعش را با الگو و نگاه ثابت و یک وجهی تحلیل کرد. داعش پدیدهای تروریستی است که ریشه سیاسی و اجتماعی داشته و یک ابزار راهبردی سرویسهای منطقهای بوده و خواهد بود. داعش فارغ از اینکه از قدرت جابهجایی وسیع برخودار است، از موضع سیال نیز برخودار بوده و میتواند در خدمت سرویسهای امنیتی و اهداف آنان در برخورد با ایران به هدفی فراتر از یک عملیات تروریستی باشد.
هیچکس نمیتواند ارتباطات داعش با آنکارا، دوحه، ریاض، واشنگتن و تلآویو را نفی نماید، هرچند امروز ظاهرا مورد هدف برخی از این پایتختها باشد. داعشی که عملا بزرگترین خدمت را به اسرائیل کرده است، آیا نمیتواند در خدمت موساد برای شعلهور کردن جنگی درون اسلامی باشد. آیا برخی از کسانی که در منطقه بهدنبال تجزیهوجنگ قومی و مذهبی هستند، نمیتوانند از داعش برای تحقق این هدف سود بجویند؟
عملیاتهای تروریستی در شرق و غرب کشور و تهران یک کانون مشترک دارد که هدف آن تحریکات قومی- مذهبی و همراه نمودن هیجانات اجتماعی و سیاسی با این موج است. عملیات تروریستی در تهران، یک شوک بود، اما ایران مزین به زره جادویی نبوده و نیست. ایران دارای مرزهای مشترک جغرافیای و فرهنگی با کانونهای اصلی داعش بوده و بهرغم اقدام تروریستی در تهران، تاکنون کشورمان در قیاسی منطقهای و جهانی از بالاترین ضریب امنیتی برخودار بوده است اما با این حال از دل هر تهدیدی باید فرصت ساخته و آن را بسترساز پوشش ضعفهای امنیتی، اجتماعی و سیاسی ساخت. همه با همیم. این رمز ماندگاری و قدرت ایران بوده و خواهد بود. ایران و ایرانی در طول سالهای پس از انقلاب هدف ترورهای مختلف بوده و استوار ایستاده است. ایران و فرهنگ غنی و مذهبی آن، برخلاف کشورهای پیرامونی، نه تنها هیچگاه عامل صدور تروریسم و افراطیگری نبوده، بلکه در صف اول قربانیهای آن و مبارزه جدی با این پدیده شوم بوده و هست. ترور نمیتواند و نباید ابزار پیام باشد. هرکس سخنی دارد شفاف بگوید. ملت ایران، ملتی نیست که در برابر ترور زانو بزند. اگرچه عملیات ترویستی و انتحاری تهران، میتواند آخرین نباشد، اما باید تلاش شود، آغاز یک روند جدید و پیچیده نگردد. دادن آدرسهای غلط و قرائتهای هدفدار سیاسی از عملیاتهای تروریستی، میتواند گره کور عملیات تروریستی را در تهران پیچیدهتر کند. باید جراحت وارده بر تهران در وفاق ملی و هماهنگی کامل تمامی ارگانها و دستگاههای ذیربط، سریعا التیام یافته و امنیت ایران محل رشک باشد.
تحلیل جنابعالی از بحران میان ریاض و دوحه چه بوده و آیا این بحران میتواند برای تهران فرصت باشد؟
آنانی که عجولانه این تحول را فرصتی برای ایران قلمداد نمودهاند یا نسبت روابط دوحه با واشنگتن و تلآویو را نمیدانند یا توجهی ندارند که اعراب ممکن است با هم اختلاف داشته باشند. اما باید توجه داشت که وقتی نام ایران در میان باشد همگی در فراز و نشیبی نه چندان بلند، در کنار هم خواهند بود. سیاستمدار زیرکی که آگاهی و درک راهبردی از معادلات نداشته باشد، خود را وارد منازعهای مینماید که جز هزینه برای کشورش سود دیگری نخواهد داشت. یادمان باشد سخن از ایران است که از دید دولتهای عرب امروز خطرناکتر از اسرائیل شده و در نظام بینالملل آمریکا مقابل آن ایستاده است. در بحران میان قطر و سعودی باید به بستر زایشی آن توجه کنیم.
این بحران علل مختلف داشته و باید از زوایای مختلف مورد مداقه قرار گیرد. این بستر آنقدر عمیق نیست که دوحه را به دامن تهران بیندازد. توجه داشته باشید عراقی که از دید بسیاری با تهران روابطی راهبردی دارد در برخی عرصهها مجبور به رعایت ملاحظات عربی بوده و ما نیز برآن چشمپوشیدهایم. اگر ورود ما به بحران فعلی به معنای در کنار دوحه بودن معنا شود، این ورود میتواند مقدمهساز درگیری بزرگتری باشد که این قطع ارتباط دام فریب آن بوده است. قطر و روابط ویژه آن با تلآویو، واشنگتن، آنکارا، داعش و اخوان چه چرخش راهبردی را انجام داده است که باید نسبت به آن وارد ریسک شد. دوحه در اندازههایی نیست که بتواند ساختارشکنی نموده و در نقطهنهایی تغییر صف داده و با عربستان وارد چالش جدی شود.
به اظهارات و نوشتارهای رسانهها نیز اعتماد نکرده و آن را عامل تنظیم رفتار سیاسی خود نکنیم. این اظهارات نمایشی از جنگ روانی است که در پی تنظیم معادلات درون عربی و بیرونی آن است. سیاست کشورها باید بر مبنای واقعیتها تنظیم شود و واقعیت شفاف تنهایی ایران در منطقهای است که همه با وجود اختلافات در مقابل آن متحد هستند. بحران میان قطر اخوانی و سعودی ضد اخوانی و کشورهای هماهنگ با این دو، معادلهای نیست که بتواند فضای قابل اعتماد و اتکا برای ایران در این بحران ایجاد نماید. آرزو جای خود را دارد، در زمین بازی، واقعیتها، قدرت و ظرفیتهاست که تعیینکننده است.
باید هوشیار بود و سنجیده عمل کرد. باز تاکید میکنم شرط عقل ایجاب میکند از اختلاف و بحرانی که دعوای تو نیست دور باشی. مضاف بر آن اگر طرفین بحران، با فاصله نه چندان از هم، رقیب یا دشمن تو باشند، این دور بودن، عین عقلانیت و دوراندیشی خواهد بود. در خاورمیانه، این جغرافیای پیچیده و پرابهام، گامها در همه شرایط مخصوصا به هنگام بروز بحران، باید بسیار محاسبه شده و با مدنظر گرفتن گذشته، حالوآینده برداشته شود. در بحران میان عربستان و قطر، ایرانی که در عمق نگاه طرفین دعوا، اگر دشمن نباشد، بیگانه است، بیطرفی مثبت، بهترین موضعگیری برای تهران است. اعلام درهای باز ایران برای رایزنیها و کمکرسانی انسانی و غذایی برای دوحه، ضمن دور نمودن ایران از خطرات مترتب بر بحران، بر پرستیژ کشور افزوده و در نگاه حداقلی از انباشت بیشتر کینهها خواهد کاست. آنانی که عدم رعایت اعلام بیطرفی ایران را در جنگ جهانی دوم ایران، با شرایط امروز مقایسه میکند، قیاس معالفارق نموده و شرایط و ظرفیتهای دیروز و امروز را چندان درک نکرده و نمیکنند.
بنابراین ایران باید با دیدی همراه با بیاعتمادی به تحرکات قطر و عربستان نگاه کند؟
دوباره میگویم توجه داشته باشیم فارغ از بستر اجتماعی و سیاسی داعش، ظهور یکباره بلای داعش محصول مشترک ریاض، دوحه و آنکارا بوده است. اگر ریاض آبشخور اندیشه تکفیری داعشی است، قطر پشتیبان مالی آن و آنکارا حامی لجستیکی آن بوده است. تهران باید از این دستهای آلوده، دور باشد. تلاش آنکارا علیه ایران در کمک به ظهور پدیده داعش نه تنها کمتر از سعودی نبوده، بلکه بیشتر نیز بوده و اظهارات علنی مقامات ترکیه علیه ایران در ارتباط با مواضع ایران در قبال تحولات سوریه و عراق تا بالاترین مقام کشور را در برگرفته است. اگر مقامات سیاسی یا نظامی دچار فراموشی شدهاند از آرشیوها کمک گرفته و به تصمیمگیری بهتر برسند. محاسبه ورود به یک بحران میبایست بسیار دقیق باشد. ورود به یک بحران آسان، اما خروج از آن سخت و بسیار پرهزینه خواهد شد. باید از دام بحران دوحه- ریاض، با هوشیاری گریخت. نظام مردمسالار ایران نه با ریاض و نه با دوحه، سنخیت ندارد. بروز این بحران در حالی که جلوههای دموکراسی در ایران، چالشی جدی برای کشورهای حوزه جنوبی خلیجفارس ایجاد کرده است، در نزد برخی این شبهه را ایجاد میکند که جناحهایی در ایران از روند دموکراسی و نتایج آن نگران بوده و در پیوندی خواسته و ناخواسته با گره زدن سرنوشت کشور به بحران دوحه- ریاض، در نظر دارند با ایجاد فضای امنیتی خصوصا بعد از حادثه عملیات تروریستی تهران، سکتهای در مسیر مردمسالاری ایجاد نموده و اگر توانستند نسخه آن را بپیچند. این مردم را درگیر بحران و جنگی دیگر ننماییم. دوحه در انتخاب نهایی خود نه حریمی برای ما قائل خواهد بود و نه حرمی است که بشود برای آن سلحشوری کرد. قامت مردم ایران بلند است، اما بعضا گرفتار قامتهای کوچکی میشوند که شایستگی هدایت آنان را نداشته و هزینههای سنگینی به کشور وارد مینمایند. منافع ملی که اصولگرا و اصلاحطلب ندارد. ما در بحران میان قطر و عربستان، بیگانهای در دعوای خانوادگی هستیم که میتواند در روند آشتی دوحه و ریاض، قربانی مشترک باشد. کدام یک از طرفین دعوا با ما دارای روابط نزدیک به روابط راهبردی هستند که ما توجیه ورود داشته باشیم. فریب نخوریم. محاسبات کوچک قدرت، سبب نشود خود بسترساز ورود خویش به دام باشیم.
ظاهرا موضع ما به ترکیه نزدیکتر است تاقطر. آیا این کشور قابل اعتماد است؟
نباید ترکیه را باور کنیم و با آن همراه شویم. ویرانی امروز عراق و سوریه عمدتا محصول سیاستهای تخریبی و سلبی آنکارا است. بحران عامل حیات ترکیه بوده است. عضویت در ناتو و دریافت کمکهای حاصل از این عضویت، کمکهای طرح مارشال، استقرار سپر موشکی و... همگی نمودهای ارتزاق ترکیه از بحران بوده است. ورود آنکارا به بحران قطر و عربستان به سود دوحه، در کنار ملاحظات مشترک اخوانی، برای نانی که از تنور بحران، برای ترکیه داغ میگردد، است. توجه داشته باشید آنکارا در نقطه نهایی و حساس هم از جبهه درگیری خلیج فارس دور بوده و هم در صورت گسترش دامنه بحران، تضمین ناتو را دارد. البته همه کشورهای درگیر در بحران دوحه- ریاض عضوی از اردوگاه غربند و ایران نه فقط تنها، بلکه از دید اکثریت این اردوگاه دشمنی است که اگر نابودنشدنی است، ولی باید حداقل به تغییر رفتار مجبور شود. خود را فریب ندهیم و با محاسبات و تحلیلهای غلط از شرایط داخلی و بینالمللی با دست خویش بحران نسازیم. ما نباید وارد منازعهای شویم که حتی نسبت به تداوم فردای آن اطمینانی نیست.
اگر خودکوچکبینی عیبی بزرگ است، خودبزرگبینی نیز آفتی بزرگ است. ایران، ظرفیتی به اندازه ایران است. پیروزی کوچک ناشی از پشتیبانی از گروهها در کشورهای منطقه که ایران در آن بستر دارد، نباید عامل محاسبه ورود به بحران قطر باشد. در نگاه به بحرانها و تحولات باید درک راهبردی داشت. از درک راهبردی کلان واشنگتن در ایجاد جنگها و بحران نباید غفلت کرده و در زمین آن بازی کرد. تبعات و دامنه جنگ و بحران عراق و سوریه، فقط به این دو کشور محدود نشد. جنگ نیابتی حاصل از بحران سوریه و عراق، سبب تخلیه ظرفیتهای استراتژیک کشورهایی شده است که میتوانستند با آگاهی از بازیهای پیچیده مترتب بر آن، از ورود به آن اجتناب نموده و ظرفیتها را در عملی متقابل، در خدمت توسعه، صلح و همگرایی منطقهای به کار بگیرند. توجه داشته باشید ترکیه اعلام کرده اعزام نیرو و حضورش در قطر تنها به خاطر دوحه نبوده بلکه برای امنیت خلیج فارس است. ما معترض به حضور آمریکا در منطقه هستیم، اما در قبال ترکیهای که معترض حضور ما در عراق و سوریه است سکوت میکنیم. سیاست تهران در قبال آنکارا نه طنز تلخ، بلکه نمایش کمدی تراژدی است. نکته آنکه قطر نه عراق، نه سوریه و نه یمن است. دلخوش به رویاها و همراه با دامهای فریب نباشیم. دوحه و ریاض با هم صلح، و آنکارا با هر دو دوست خواهد شد و آنگاه کینههای تاریخی که مذهب نیز به آن دامن زده است، دشمنی میان تهران و ریاض را عمیقتر خواهد کرد. باید همه تلاشها برای صلح و گریز و مصون ماندن از بحران باشد.
بهطور کلی كارنامه سياست خارجي روحاني را شما چگونه ارزيابی مینمايد؟
به فرجام رسيدن برجام نقطه كانونی كارنامه روحانی بوده است، اما همه سياست خارجی برجام نبوده و نبايد باشد. وزارت خارجه مسئوليتی فراتر از برجام داشته و دارد. در حال حاضر ديپلماتها در بسياری از كشورها به همراه مسئوليت سياسی نقش مستشاران اقتصادی را داشته و در توسعه و جذب سرمايه و بازاريابی كالاهای خود نقش بارزی دارند. دستگاه سياست خارجی ايران از اين نگاه دور است. از سوی ديگر دستگاه سياست خارجی بعضا عوام زده میشود. نبايد دستگاه سياست خارجی از وظايف اصلی خود كه تنشزدايی و تبديل دشمن به رقيب و رقيب به دوست است دور شود. اينكه ما دشمنان يا رقبای خود را كوچك كنيم چيزی را تغيير نمیدهد. خود شیفتگی و خود باختگی دو آفت ملی هستند كه نبايد اجازه ورود به دستگاه ديپلماسی بيابند. ايران ظرفيت دستيابی به جايگاه قدرت برتر در خاورميانه را دارد. بخشی از اين هدف با هموار نمودن مسير توسط دستگاه ديپلماسی تحقق میيابد. كشورهای جنوب خليج فارس چند دهه پيش كجا بودند و ما كجا و الان معادله چگونه است؟ سياست خارجی كه راهبرد آن عزت، حكمت و مصلحت است بايد تلاش نمايد در سايه اين اصول هم اعتبار و جايگاه ايران افزايش يابد و هم دوستي را جايگزين دشمنی نمايد.
آيا با توجه به خريدهاي تسليحاتي عربستان و تشكيل ناتوی عربی جنگی عليه ايران متصور هستيد؟
شرط عقل حفظ آمادگی و هوشياری كامل است. اما اگر تحريكی صورت نگيرد، بعد از جنگ عراق، دشمنان يا رقبای منطقهای ايران بعيد است دست به جنگ با ايران بزنند. از نگاهی دوران جنگها رو به پايان است. خريد تسليحات تكرار صلح مسلح در فاصله دو جنگ جهانی اروپا، در خاورميانه است. گسترش و برنامهريزی برای دست يافتن به استانداردهای بالای توسعه اقتصادی هدف عربستان و ديگر كشورهای خليج فارس است. توسعه پايدار با صلح دست يافتنی است. اگر تماميت ارضی و امنيت ملی كشورها با تهديد مستقيم مواجه نگردد، بعيد است در منطقه با جنگی چون جنگ عراق عليه ايران مواجه شويم. خصوصا با انتخاباتی كه در ايران برگزار شد رقبا به درك بهتری از ايران و ايرانيان رسيدهاند. آنچه هدف دشمنان ايران است خدشه وارد كردن به وحدت و انسجام داخلی در ايران است. پروژه جنگ داخلی در سوريه و عراق خوب جواب داده است. تضيف عراق و سوريه به نفع دشمنان و رقبای ايران بوده است و طبيعی است كه آنان به دنبال تكرار اين سنايو در ايران باشند. اين درحالی كه ايران ماهيتی متفاوت دارد. فارغ از ديرينگی تاريخی و فرهنگی، خود جنگ عراق عليه ايران فارغ از خسارت مرحلهای، جهشی در آگاهیبخشي و انسجام ملی ايرانيان بوده است. جنگ عراق، برای سالها كشور را از خطر جنگی ديگر در ابعاد منطقهای بيمه كرده است.
باتوجه به همه این مسائل، آينده ايران را چگونه میبينيد؟
من به آينده ايران بسيار اميدوارم. منابع متنوع فراوان، حجم بالای نيروی جوان و تحصيلكرده، اقليم چهار فصل، ظرفيت صنعتی، كشاورزی، گردشگری و... الهام بخش اميد است. البته نوع تعامل با منطقه و جهان و چگونگی مديريت اين منابع شرط اصلی تحقق اين اميدواری است. توجه داشته باشيم نوع نظام سياسي ايران در جهان و حتی در تاريخ ايران يك استثناست كه قابل قياس با هيچ نظام سياسی يا دوره تاريخی ايران نيست. اما من در برخي جنبهها در نظام بينالملل، منطقه و ايران شباهتهایی را ميان ايران امروز و دوران صفويه میبينم. خروجی اين شباهتها، تبلور دولتي ملي مذهبي در عملكرد کشور است كه در كنار فرصتها و تهديدات، اگر به خوبی مديريت شود میتواند به احيای شكوه و بزرگی شايسته ايران بینجامد.
- 12
- 2