به گزارش فرادید، در قرن سوم قبل از میلاد، مورخی مصری به اسم «مانِتو» داستانهای وحشتناکی درباره هجوم هیکسوسها به مصر روایت کرد؛ او میگفت که این حوادث بیش از هزار سال پیش (یعنی سه هزار سال قبل از زمان ما) اتفاق افتادهاند.
او از هجوم انبوه مهاجمان خارجی که از شمال شرقی به مصر آمده بودند نوشت. به گفتۀ او، آنها همه چیز را غارت کردند، کسانی که تهدیدی برایشان بودند را کشتند و بقیه را به بردگی گرفتند. آنها بیرحم و بیگذشت بودند.
اما سه قرن بعد، مورخی یهودی به اسم ژوزفوس دوباره دربارۀ هیکسوسها نوشت؛ اما او نگاه متفاوتی به آنها داشت زیرا آنها را همان کنعانیهای یهودی یا عربی میدانست که به مصر مهاجرت کرده بودند.
در هر صورت هر دوی این منابع مشکوک بودند و نمیشد تا حد زیادی به هیچکدام از آنها اتکا کرد. با این حال تا سال ۱۹۶۶، این دو اثر تاریخی تنها منبع اطلاعاتی درباره هیکسوسهای مرموز بودند که ظهورشان آغاز دوره دوم میانی مصر به شمار میآمد. اما با تحقیقات دهههای اخیر حالا ما خیلی بیشتر دربارۀ هیکسوسها میدانیم.
قبل از ورود هیکسوسها، مصر در آشفتگی بود
امروز ما میدانیم که هیکسوسها عامل آشفتگی مصر نبودهاند زیرا حتی قبل از ورود آنها به مصر، این پادشاهی از مشکلات بسیاری رنج میبرد. عصر طلایی پادشاهی میانه با مرگ ملکه سوبکنفرو (۱۸۰۶–۱۸۰۲ قبل از میلاد) به پایان رسید، زیرا او هیچ وارثی نداشت. حکومت او با سلسله ضعیف سیزدهم ادامه یافت که پایتخت مصر را به شهر تبس در جنوب منتقل کرد. آنها قادر به نگهداشتن پادشاهی نبودند و شمال مصر تحت حکومت سلسله چهاردهم جدا شد (حدود ۱۷۲۵ قبل از میلاد - حدود ۱۶۵۰ قبل از میلاد). بنابراین، سلسلههای سیزدهم و چهاردهم همزمان حکومت میکردند و پادشاهی به دو بخش تقسیم شده بود.
هیکسوسها کنعانی بودند
شواهدی که در دهههای اخیر از سایت باستانی تلالضبعه به دست آمده است (همان جایی که «آواریس» پایتخت هیکسوسها واقع شده بود)، نشان میدهد که هیکسوسها از سرزمین شام آمده بودند و نامهای آنها نشاندهنده صحبت کردن به زبانهای سامی غربی (شبیه به عربی و عبری) است. بنابراین، معمولاً فرض میشود که هیکسوسها مردمانی کنعانی بودهاند.
مصریها بعدها هیکسوسها را به عنوان مردمانی صحراگرد و دامدار ترسیم کردند؛ برای مصریهایی که خودشان را با افتخار کشاورز و شهرنشین میدانستند، دامداری نوعی شغل پستتر به حساب میآمد.
تا سال ۱۹۶۶، شواهد ادبی درباره هیکسوسها از منابع شدیداً ضد هیکسوس گرفته شده بود که در نوشتههای مورخ مصری مانتو که ۱۲۰۰ سال پس از دوره هیکسوسها زندگی میکرد، خلاصه شده بود. او مثل مصریان قبل از خودش هیکسوسها را به شکلی وحشتناک توصیف میکرد.
مانتو دربارۀ هیکسوسها نوشته بود: مردمانی با تباری پست از شرق که آمدنشان پیشبینی نشده بود، به کشور حمله کردند و بدون هیچ سختی یا حتی جنگی آن را با نیرویی عظیم تحت سلطه خود درآوردند. پس از غلبه بر رهبران، به طرز وحشیانهای شهرها را سوزاندند، معابد خدایان را به خاک یکسان کردند و با مردم بومی با نهایت بیرحمی رفتار کردند، عدهای را کشتند و زنان و کودکان را به بردگی بردند.
اما این توصیف به کلی توسط مورخان مدرن رد شده است. آنالیز ایزوتوپ استرانسیوم از باقیماندههای پایتخت هیکسوسها در آواریس نشان میدهد که در واقع در جمعیت آنان تعداد زنان بسیار بیشتر از مردان بوده است (حدود ۷۷٪). این شواهد، نظریه حمله خشونتآمیز توسط آنان را به چالش میکشد و احتمال انتقال مسالمتآمیز قدرت را نشان میدهد.
علاوه بر این، مصریان به طور تاریخی افرادی را از سرزمین شام که به عنوان کشتیسازان برجسته شناخته میشدند و بسیار مورد تقاضا بودند، استخدام میکردند. آواریس موقعیت خوبی برای این تجارت داشت و مصریان از مهارتهای مردمان آسیایی مانند هیکسوسها استفاده میکردند. همچنین، در این دوره، بسیاری از مردم آسیایی به عنوان سرباز، خدمتکار و در مشاغل دیگر در سراسر پادشاهی مصر خدمت میکردند.
مورد جالب دیگری از تبلیغات مربوط به پادشاه هیکسوس، آپپی یا آپوفیس است. بر اساس منابع مصری، او حاکمی کینهتوز و نالایق بود. اما این توصیف تقریباً به طور قطع نمونۀ دیگری از تبلیغات ضدخارجی مصریها است.
«هیکسوس» یک کلمه یونانی است
کلمه «هیکسوس» نسخه یونانی شدهی عبارت مصری «هکا خاسوت» به معنی «حکمرانانی از سرزمینهای خارجی» است. این اصطلاح میتوانست به سادگی برای توصیف هر خارجی در مصر خارج از حوزه قضایی اداری سلسلههای شانزدهم و هفدهم استفاده شود. علاوه بر تجزیه پادشاهی، این دوره زمانی پر از آشوب بود که دستههای پراکندهای از مهاجمان و مزدوران از آن سوء استفاده کردند. برای مصریان آسان بود که همه این مشکلات را به گردن خارجیهای هیکسوس بیندازند. در واقع، شواهد زیادی در طول تاریخ بشریت وجود دارد که نشان میدهد این نگرش به طور مکرر اتفاق افتاده است.
هیکسوسها بر مصر سفلی حکومت میکردند و مصریان بر مصر علیا
هیکسوسها از پایتخت خود آواریس، در شرق دلتای نیل، بر مصر شمالی تسلط سیاسی داشتند. در همان زمان سلسلههای بومی مصر از پایتخت خود در تبس بر مصر جنوبی حکومت میکردند. بنابراین، سلسلههای چهاردهم و پانزدهم (هیکسوس) همزمان با سلسلههای شانزدهم و هفدهم (بومی مصری) حکومت میکردند.
در حالی که ایدهی تهاجم در میان مصریان بومی رایج بود، این احتمال وجود دارد که هیکسوسها به سادگی به دلیل خلأ قدرت ناشی از یک حکومت غیرمتمرکز مصری که قبلاً پادشاهی را به هرج و مرج کشانده بود، کنترل مصر شمالی را به دست گرفتند. احتمالاً هیکسوسها برای مردمی که به شدت نیازمند امنیت بودند، تاحدی امنیت و نظم را بازگرداندند.
هیکسوسها تا حدی فرهنگ مصری را پذیرفتند
از دیدگاه باستانشناسی، شواهد فرهنگی هیکسوسها با حوزه نفوذ آنها مرتبط است. به نظر میرسد که دسترسی مستقیم حکومت هیکسوسها محدود به شرق دلتای نیل بوده است. گرچه عناصر اداری آنها ممکن است خارج از این منطقه نیز وجود داشته باشد.
با اینکه برخی از رسوم فرهنگی شام در بین این مردم حفظ شده بود، اما هیکسوسها ظاهراً تلاش کردند که فرهنگ و رسوم مصری را تا حد امکان بپذیرند. این امر در اصول اداری آنها مشهود است که تأثیر چشمگیری از شیوههای مصری دارد که در سوابق باستانشناسی شام دیده نمیشود.
هیچ شواهد باستانشناسی از تولید هنر در دربار توسط هیکسوسها وجود ندارد. در عوض، آنها مجسمههای مصری را به خود اختصاص داده و نامهای خود را بر آنها حک کردهاند. همچنین، هیکسوسها هیچ بنای بزرگ یا یادبود قابل توجهی از خود باقی نگذاشتهاند. به نظر میرسد که آنها این کار را ضروری نمیدانستند؛ در تضاد مستقیم با مصریان که بر ساختن بناهای یادبود تأکید داشتند. کاخ سلطنتی در آواریس تنها ساختار بزرگ و قابل توجهی بود که توسط هیکسوسها باقی مانده است.
یکی از دلایل احتمالی اختلاف بین هیکسوسها و بومیان، مذهب بود. در حالی که مصریان خدایان متعدد خود را پرستش میکردند، هیکسوسها به پرستش خدای خود، بعل، ادامه دادند.
هیکسوسها برخی از اختراعات ارزشمند را به فرهنگ مصری افزودند. یک نظریه این است که آنها «ارابه جنگی» را به مصریان معرفی کردند، اما این موضوع بین محققان مورد بحث است. هیکسوسها چندین اختراع ارزشمند به فرهنگ مصر اضافه کردند. بیشتر پذیرفته شده است که آنها فنون برتر کار با برنز، بافندگی، کمان مرکب و زره برنزی را معرفی کردند. تا دوره پادشاهی نوین، سربازان مصری زره نمیپوشیدند. هیکسوسها همچنین یک شمشیر منحنی به نام خُپِش معرفی کردند که به نماد فرهنگ باستانی مصر تبدیل شده است. علاوه بر این، هیکسوسها آلات موسیقی جدیدی را به مصر معرفی کردند و همچنین به کشت انگور پرداختند.
مصریان بومی با هیکسوسها جنگیدند تا مصر را متحد کنند
اطلاعات کمی درباره جنگ بین هیکسوسها و تبسیها (مصریان بومی) موجود است و آنچه میدانیم از منابع حامی تبس است. جنگ در دوره سلطنت هفدهم تبس در زمان حکومت سکننرعتای دوم شروع شد؛ از مومیایی او مشخص است که از چند ضربه به سر از یک تبر با طراحی هیکسوس کشته شده است.
با این حال، این درگیری بعدها توسط مصریان به عنوان جنگی برای آزادی ملی از دست حاکمان هیکسوس ارائه شد. جانشین سکننرعتا، کاموس، مبارزهای علیه هیکسوسها را آغاز کرد که احتمالا دو دهه طول کشید. جانشین کاموس، آحموس، جنگ را ادامه داد. در نهایت، آواریس محاصره شد و پادشاه هیکسوس مجبور به امضای پیمان صلح شد.
هیکسوسها همچنان یک قوم مرموز باقی ماندهاند
دانش ما درباره هیکسوسها از بسیاری از سوابق پراکنده گرفته شده است، که بخش مکتوب آنها در بهترین حالت مشکوک است. هیکسوسها تمایلی به برجای گذاشتن بناها و آثار باستانی بزرگ و بادوام برای باستانشناسان نداشتند. بنابراین، هیکسوسها جایگاهی مرموز در تاریخ طولانی مصر دارند. دوران هیکسوس تنها یک تا دو قرن طول کشید، و در هزاران سال حکومت فراعنه مصر، این مانند یک چشم به هم زدن است. با این حال، هیکسوسها تأثیر غیرقابل انکاری بر فرهنگ و روح مصرس گذاشتند.
از یک دیدگاه، مصریان کشورشان را از اشغالگران غیرقانونی آزاد کردند (شاید مهاجمان بیرحم). اما از دیدگاه دیگر، هیکسوسها هدف نفرت و خصومت بیگانههراسانۀ مصریها بودند. حتی صدها سال پس از دوره دوم میانی، هیکسوسها همچنان در سوابق مکتوب مصری به عنوان مهاجمان بیگانه محکوم میشدند.
- 16
- 4